< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله دوم: حکم کسی که بیش از هفت شوط بجا آورد/ احکام طواف/ طواف/ مقصد دوم: افعال حج/ کتاب حج

فرموده اند: اگر کسی در طواف، بیش از هفت شوط به جا آورد، اگر عمدا باشد، طواف باطل است و اما اگر سهوا باشد، اگر شوط را تمام نکرده باشد، طواف او صحیح است و اما اگر شوط را تمام کرده باشد، طواف او باطل است.
بعضی ها تشبیه کرده اند به نماز و گفته اند همین طور که اگر در نماز یک رکعت اضافه شود- عمدا باشد یا سهوا- نماز باطل است، اینجا هم چنین است.
این تشبیه وجهی ندارد؛ برای خاطر اینکه رکن در حج، غیر از رکن در نماز است و بنا شد ما راجع به رکن در باب حج، یک اصطلاحی داشته باشیم و آن اینکه اگر کسی عمدا کم یا زیاد بکند، آن حج باطل باشد و اما اگر سهوا زیاد و کم بکند، جهلا زیاد و کم بکند، حج باطل نباشد. لذا یک قاعده در باب رکن در باب حج درست کرده اند. بنابر این آن قاعده با این فرمایشی که در اینجا فرموده اند، یک منافاتی پیدا می کند و آن این است که اینکه اینجا فرموده اند: اگر یک طواف زیاد کند، سهوا باشد یا عمدا باشد حج باطل است، با آن قاعده درست نمی آید. اگرعمدا باشد، بگویید حج باطل است و اما اگر سهوا باشد، با آن قاعده که گفته اند: در باب حج اگر سهوا زیاد و کم بشود، موجب فساد حج و موجب فساد طواف نمی شود، منافات دارد. اینجا هم باید بگوییم اگر نسیانا یک شوط- حالا نصف شوط یا یک شوط- اضافه کند، حج فاسد نیست، آن طواف فاسد نیست و هفت شوط را انجام داده است، یکی هم اضافه شده و آن اضافه موجب فساد طواف نمی شود.
اما همین طوری که مطالعه کرده اید، مشهور در میان اصحاب، من جمله محقق و صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیهما چنین فرموده اند و به یک روایت هم تمسک کرده اند. صاحب جواهر می فرماید: روایت ضعیف السند است، اما جبر سند به عمل اصحاب می شود.
اما روایت صحیح السند است برای اینکه روایت از ابی کهمس است و ابی کهمس از اجلای اصحاب است و خیلی از اصحاب اجماع ها از او روایت نقل می کنند؛ من جمله در همین روایت، قبلش ابن فضال است و ابن فضال از اصحاب اجماع است. لذا روایت از نظر سند طوری نیست.
اما از نظر دلالت اشکالی که در روایت است این است که قِران بین طوافین را می گوید و می گوید: اگر هنوز شوط تمام نشده، رها کند و اگر شوط تمام شده است، شش شوط دیگر اضافه کند، تا چهارده شوط بشود. آنوقت یکی از طوافها را واجب، یکی را مستحب قرار دهد و قران بین طوافین است و طوری نیست. اشکال روایت اینجا است و اگر یادتان باشد ما سابقا می گفتیم که اینگونه روایتها، قران بین طوافین نیست. قران بین طوافین آن است که یک طواف واجب، با هفت شوط بجا بیاورد و قبل از آنکه نماز کند، یک طواف مستحب دیگر انجام دهد، یا اینکه سه چهار طواف مستحبی بجا بیاورد، بعد برود سه چهار نماز بخواند. این را می گویند قران بین طوافین و اما اگر هفت شوط بجا آورده است و سهوا یا عمدا یک شوط اضافه کرده است، قران بین طوافین نیست؛ این خود یک مسأله مستقلی است که باید در مورد آن حرف بزنیم، ببینیم آیا اصل چه اقتضا می کند.
لذا روایت ابی کهمس نمی تواند برای ما کار کند. روایت از نظر سند مصححه است و گفتم اجلای اصحاب از ابی کهمس روایت نقل می کنند. اما این روایت مربوط به آن روایات قران بین طوافین است و آن اشکالها در قران بین طوافین وجود دارد، که اگر یادتان باشد ما اصلا می گفتیم قران بین طوافین در واجب نیست و روایات را حمل بر تقیه کردیم و در باب مستحبش هم اشکال داشتیم؛ برای اینکه روایتها شاهد جمع داشت،که باید روایتها حمل بر تقیه شود.
عبارت مرحوم محقق این است: «من زاد علی السبع ناسیا وذکر قبل بلوغه الرکن العراقی قطع ولا شیء علیه»[1] اما اگر شوط را تمام کرد چه؟ مرحوم محقق دیگر نمی فرمایند که این طواف باطل است یا صحیح است. مثل اینکه مرحوم محقق در اینجا عین روایت ابی کهمس را آورده اند و رویش فتوا دادند. عبارت مرحوم محقق که صاحب جواهر هم رویش پافشاری دارد همین است که اگر کسی هفت شوط بجا آورده و ناسیا شوط هشتم را شروع کرده است، اما به رکن یمانی نرسیده یادش بیاید، فرموده اند: این شوط را رها کند و طواف درست است، این زیادی هم موجب فساد نیست و اما اگر از رکن یمانی رد شد و هشت شوط تمام شد، بعد چه؟ مرحوم محقق اصلا متعرض مسأله نشده اند؛ مرحوم صاحب جواهر هم همین جور گفته اند و به روایت ابی کهمس تمسک کرده اند، بعد هم فرموده اند روایت منجبر به عمل اصحاب است و آنچه محقق فرموده اند، درست است. [2]
روایت را بخوانم. من نوشته ام: مصححه ابی کهمس. خود ابی کهمس توثیق نشده، اما اجلای اصحاب، من جمله سه نفر از اصحاب اجماع در روایتها هستند. اینجا قبلش ابن فضال است، که اصحاب اجماع است، اما جاهای دیگر بزرگانی از این ابی کهمس روایت را نقل کرده اند که دیگر لازم نیست به بعدش نگاه کنیم. لذا روایت از نظر سند طوری نیست و اینکه مرحوم صاحب جواهر می فرماید: سندش اشکال دارد و ضعیف است، ولی منجبر به عمل اصحاب است، می گوییم: سند خوب است.
«عَن أَبِي كَهْمَسٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلام عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ فَطَافَ ثَمَانِيَةَ أَشْوَاطٍ، قَالَ: إِنْ ذَكَرَ قَبْلَ أَنْ يَبْلُغَ الرُّكْنَ فَلْيَقْطَعْهُ». [3]
نمی دانم چرا صاحب وسائل، مرحوم شیخ حر عاملی ذیل را بلا فاصله در روایت بعدی آورده اند و دو روایت کرده اند؛ اما یک روایت است. ذیل روایت این است که می فرماید: «وَ قَدْ أَجْزَأَ عَنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَذْكُرْ حَتَّى بَلَغَهُ فَلْيُتِمَّ أَرْبَعَةَ عَشَرَ شَوْطاً وَ لْيُصَلِّ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ».[4]
مرحوم محقق اصلا متعرض ذیل روایت نشده اند و به همان صدر اکتفا کرده اند. مرحوم صاحب جواهر هم اصلا متعرض نشده اند که اگر هشت شوط بجا آورد، چه باید بکند. لذا نمی دانم چطور شده که مرحوم محقق اصلا متعرض مسأله نشده اند، در حالی که دو تا روایت، یک روایت است و مرحوم صاحب وسائل دو تا روایتش کرده اند. ایشان روی صدر روایت فتوا داده اند و فرموده اند: «من زاد علی السبع ناسیا وذکر قبل بلوغه الرکن العراقی قطع ولا شیء علیه». اما اگر از رکن یمانی رد شد و هشت شوط بجا آورد، چه باید یکند؟ متعرض نشده اند. اما این روایت می گوید: اگر وسط شوط است،رها کند، اما اگر شوط را تمام کرده است، آن شوطِ اول درست است، شش شوط دیگر اضافه کند، تا دو طواف بشود، بعد برود دو نماز دو رکعتی بخواند. این همان قران بین طوافین است که ما در آن اشکال داشتیم و نتوانستیم قران بین طوافین را آنجا درست بکنیم.
خلاصه حرف این است اگر ما باشیم و روایت ابی کهمس، روایت می گوید: اگر کسی ناسیا یک شوط اضافه کند، اگر در وسط شوط است، رها کند و طوافش درست است و اما اگر آن شوط را تمام کرده است، بازهم طوافش درست است، شش شوط دیگر اضافه کند و قران بین طوافین می شود و قران بین طوافین درست است.
اگر یادتان باشد، ما یک اشکال داشتیم و می گفتیم: عجب هم است که بزرگان چطور این اشکال را متعرض نشده اند و آن این است که قران بین طوافین این است که از اول راستی بخواهد دو طواف بجا بیاورد، لذا هفت تا شوط بجا می آورد و تمام می کند وقتی تمام کرد قبل از آنکه نماز بخواند یک طواف دیگر انجام می دهد. حالا اولی واجب باشد یا مستحب، دومی واجب باشد یا مستحب، فرقی نمی کند. این را قران بین طوافین می گویند، که بعد باید برود دو تا نماز بخواند.اگر یادتان باشد، راوی به موسی بن جعفر علیهما السلام نسبت می داد که من با آقا بودم، آقا هفت تا طواف پشت سر هم کردند و بعد هم رفتند چهارده رکعت نماز، یعنی هفت تا دو رکعتی خواندند. این را می گویند قران بین طوافین و اما اگر کسی نمی خواهد قران بین طوافین بکند، می خواهد یک طواف بکند و برود، اما حالا اشتباه کرد، یا عمدا خوشش آمد با رفیقش عمدا یکی اضافه کرد، این شوط هشتم را نمی توانیم شوط اولِ طواف دوم قرار دهیم؛ این مربوط به طواف اولی است، که یا باید بگوییم باطل است یا باید بگوییم صحیح است و اما اصلا نمی شود بگوییم این قران بین طوافین است. بله این روایت ابی کهمس می گوید این قران بین طوافین است و در آن مانده بودیم و نتوانستیم از مسأله رد بشویم؛ چراکه قران بین طوافینی که در روایات ما- الا روایت ابی کهمس- آمده، این است که یک کسی دو سه تا طواف انجام بدهد، بعد برود دو سه تا نماز بخواند. آیا این جایز است یا جایز نیست؟ اختلافی بود و ما اشکال می کردیم و می گفتیم: نمی شود، اگر هم ائمه علیهم السلام بجا آورده اند، تقیه بوده است و تقیه اش هم اینجور بوده که مثل اینکه عامه هم در قران بین طوافین اختلاف دارند، بعضی می گویند جایز است، بعضی می گویند جایز نیست، ائمه علیهم السلام بعض اوقات با یک نانجیب بودند، قران بین طوافین می کردند، بعض اوقات با یک نانجیب دیگر بودند، اینها مزاحم آقا بودند، آقا قران بین طوافین نمی کردند. لذا اگر یادتان باشد چند روز در قران بین طوافین معطل این روایتها شدیم و بالاخره نتوانستیم قران بین طوافین را درست کنیم. حالا اگر کسی قران بین طوافین هم جایز بداند، ما نحن فیه اصلا قران بین طوافین نیست؛ قران بین طوافین آن است که طواف واجب یا مستحبی را نیت می کند، هفت شوط را هم بجا می آورد و تمام می شود، وقتی تمام شد، قبل از نماز یک طواف دیگر بجا می آورد، بعد دو نماز دو رکعتی می خواند. به این قران بین طوافین می گویند و اما یک کسی هفت تا شوط بجا بیاورد، یکی دیگر هم اضافه بکند، اما نه برای طواف دوم، بلکه خیال می کرده طواف اول است، یا اینکه خیال می کرده اگر هشت شوط بجا بیاورد طوری نیست، این را بخواهیم بگوییم قران بین طوافین است، نیست، بخواهیم بگوییم صحیح است یا فاسد، روایت ابی کهمس می گوید صحیح است.
اما این روایت ابی کهمس نمی تواند در مقابل آن روایتها قد علم کند، لذا اصل این روایت معرض عنها عند الاصحاب می شود، یا اینکه حمل بر تقیه می شود؛ برای اینکه مربوط به قران بین طوافین است. اما باز هم این را توجه داشته باشید که این قران بین طوافین هم نیست، یک چیزی برای خودش است، که امام علیه السلام فرموده اند: اگر سهوا یک شوط به عنوان طواف اول بجا آوردی، شوط اول از طواف دوم قرار بده، شش شوط دیگر هم انجام بده، بعد چهار رکعت نماز بخوان. این روایت مربوط به طواف واجب هم است و این را که دیگر احدی نگفته است و نمی شود گفت. اما اگر مطالعه کرده باشید می دانید که نمی دانم چه جور شده، مرحوم صاحب جواهر اصلا متعرض حرفهایی که من می زنم نشده اند و همانطوری که مرحوم محقق فتوا داده اند، ایشان هم فتوا داده اند؛ به روایت ابی کهمس هم تمسک کرده اند و گفته اند: این روایت ولو ضعیف السند است، اما مجبور به عمل اصحاب است.
هذا کله در روایت، اما اصل چه اقتضا می کند؟ اگر کسی عمدا یا سهوا یک شوط زیاد کند، اصل چه اقتضا می کند؟ اگر سهوا باشد، باید بگوییم: اصل در باب حج این است که هر کسی سهوا، یا جهلا، یا عذرا کم یا زیاد کند، حجش درست است و اما اگر عمدا اضافه بکند، آیا حج او درست است یا نه؟ موارد تفاوت می کند، حالا در مورد ما اگر یک کسی در طواف واجب یا مستحب، عمدا یک شوط اضافه کرد، آیا این طواف باطل است یا نه؟
دلیلی بر فساد نداریم، وقتی دلیل بر فساد نداشتیم، اصل اقتضا می کند طواف درست باشد، آن زیادی هم هیچ مانعی ندارد. اگر بخواهید تشبیه به نماز کنید، که «من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة»[5]، هیچ کس به عمومِ «من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة» عمل نکرده است. لذا نمی شود به نماز تشبیه کرد. در مسأله ما که یک شوط اضافه کرده است، اصل چه اقتضا می کند؟آنجا که نصف شوط اضافه کرده بود، امام علیه السلام فرمودند: طوری نیست، حالا که عمدا یک شوط اضافه کرده است، آیا آن طواف اولی و آن هفت شوط باطل است، یا باطل نیست؟ باید بگوییم اصل اقتضا می کند عدم فساد را. روایت هم نداریم که بگوید باطل است. سابقا صحبت کردیم و نتوانستیم بگوییم که «الطواف بالبیت صلاة» و طواف کلیه احکام صلاة دارد. سابقا صحبت کردیم و گفتیم نمی شود به آن عمل کرد، کسی هم به آن عمل نکرده است، یعنی من الآن یاد ندارم که یکی از بزرگان به این جمله عمل کرده باشند، چنانچه راجع به «من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده» هم همین است. استاد بزرگوار ما آقا بروجردی رضوان الله تعالی علیه می گفتند این «من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده» عمد را هم می گیرد، یک تبسمی هم می کردند. ولی، نه «من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده» عامی است که بتوانیم در باب نماز به آن تمسک بکنیم، نه «الطواف بالبیت صلاة» عامی است که بتوانیم در باب طواف به آن تمسک کنیم. لذا یا باید روایت دلالت کند، یا اصل.
مرحوم محقق اینجا در روایت مانده اند و نتوانسته اند بگویند طواف باطل است. عبارت مرحوم محقق این بود: «من زاد علی السبع ناسیا و ذکر قبل بلوغه الرکن العراقی قطع ولا شیء علیه»[6]. اما اگر «ذکر بعد بلوغ تمامه» چه؟ مرحوم محقق ساکتند. (اشکال) نباید هفت شوط کمتر باشد، اما اگر هشت تا شد، به چه دلیل باطل است؟ (اشکال) این که حالا مفهموم لقب است و مفهوم لقب حجت نیست حضرت گفتند: اگر قبل از رکن عراقی متوجه شود، مانعی ندارد، اما اگر بعد از رکن عراقی بفهمد، چه کار کند؟ آیا قران بین طوافین کند؟ روایت ابی کهمس همین بود، که مرحوم محقق و مرحوم صاحب جواهر به صدر همین روایت ابی کهمس تمسک کردند، اما روایت است یک صدر دارد، یک ذیل هم دارد. مرحوم صاحب وسائل صدر را یک روایت کرده اند، ذیل را هم یک روایت کرده اند؛ اما من صدر و ذیل دو تا روایت را یک روایت کردم. صدر روایت این است است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلام عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ فَطَافَ ثَمَانِيَةَ أَشْوَاطٍ قَالَ إِنْ ذَكَرَ قَبْلَ أَنْ يَبْلُغَ الرُّكْنَ فَلْيَقْطَعْهُ». [7]
مرحوم محقق تا اینجا را نقل کرده اند، مرحوم صاحب جواهر هم تمسک کرده اند و گفته اند: بنابر این طواف را قطع کند، طوافش هم درست است. اما اگر تمام شد چه؟ مرحوم محقق متعرض نشد،مرحوم صاحب جواهر هم متعرض نشده اند، اما روایت متعرض شده است و فرموده است: «وَ قَدْ أَجْزَأَ عَنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَذْكُرْ حَتَّى بَلَغَهُ فَلْيُتِمَّ أَرْبَعَةَ عَشَرَ شَوْطاً»[8]؛ یعنی اگر هشت شوط آورد، باید شش شوط دیگر به آن اضافه کند. نگفتند آن طواف اول باطل است. مرحوم صاحب وسائل این ذیل را یک روایت مستقل کرده اند و همین موجب شده تا مرحوم صاحب جواهر هم تا همین «فلیقطعه» گفته اند و دیگر مسأله را متعرض نشده اند.
اگر ما باشیم و ظاهر روایت، دلالت بر وجوب هم دارد. حالا یک کسی بگوید وجوبش دیگر نه، ولی علی کل حال روایت ابی کهمس نمی گوید که اگر کسی عمدا یا سهوا یک شوط اضافه کرد، طوافش باطل است. حالا روایت ابی کهمس را کنار بگذارید، بنابر اینکه بنا شد روایت ابی کهمس قران بین طوافین را بگوید و قران بین طوافین از نظر ما درست نیست. حالا می خواهیم یک مسأله بگوییم و آن مسأله این است که اگر کسی سهوا یک شوط اضافه کرد، طوافش باطل است یا صحیح؟ قاعده رفع مالا یعلمون، قاعده رفع النسان می گوید طوافش صحیح است. چرا بگوییم باطل است؟ راجع به جهلش رفع مالا یعلمون می گوید طواف صحیح است، راجع به عمدش هم دلیل بر فساد نداریم، دلیل بر فساد که نداریم، می گوییم آن طواف درست است. این یک شوط هم هیچ، بفرمایید بدعت کرده، بالاتر که نیست، دیگر وقتی اصل را جاری کردیم، اصل دلیل بر صحت می شود. ما اصل را می آوریم برای اینکه دلیل بر صحتش بکنیم؛ یعنی ما با رفع مالا یعلمون می گوییم این طواف صحیح است، با رفع النسیان می گوییم این طواف صحیح است، با عدم الدلیل که برمی گردد به اینکه نمی دانم آن طواف قبلی صحیح است یا نه، با استصحاب که می گوید این طواف صحیح است، طواف را درست می کنیم و می گوییم: یک کسی که هفت شوط به جا آورد، طوافش تمام شده و باید برود نمازش را بخواند. لذا اگر کسی رفیقش رسید، گفت بیا با هم یک شوط دیگر انجام بدهیم، این هم عمدا یک شوط دیگر اضافه کرد، بعد رفت نمازش را خواند؛ این باطل است یا صحیح است؟ دلیلی بر فساد نداریم، وقتی دلیلی بر فساد نداریم، استصحاب می گوید صحیح است.
اصلا یک قاعده کلی در همه عبادات من جمله نماز، حج، هر کجا شک کنیم آیا فاسد است یا فاسد نیست، برائت جاری می شود. این که دیگر در باب نماز چیز مسلمی است؛ در باب نماز اگر شما یک کاری انجام دادی- مثلا یک قدم رفتی جلو- آیا نماز باطل است یا نه؟ اگر دلیل بر فساد، دلیل بر صحت نداشته باشیم، می گوییم: نماز صحیح است. در باب حج دیگر به طریق اولی می گوییم صحیح است.در باب حج، در صورت جهل و عذر و نسیان که مسلم صحیح است. در باب عمدش هم باید دلیل بیاوریم، دلیل بر صحت نداریم، دلیل بر بطلان هم نداریم، پس قاعده می گوید صحیح است. بله اگر کسی از اجماع بترسد، آن حرف دیگری است و همین است که همه ما در مناسکها نوشته ایم.






BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo