< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بطلان حج و عمره، بواسطه ترک عمدی طواف/ طواف/ مقصد دوم: افعال حج/ کتاب حج
أَعُوذ بِالله مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌ رَبِّ اشْرَحْ لِي‌ صَدْرِي‌ وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دیروز این بود که اگر کسی عمدا طوافش را بجا نیاورد، حجش باطل است، مگر اینکه مثلا بتواند طواف را بجا بیاورد، سعی بین صفا و مروه و تا آخر اعمال را بجا بیاورد، و الا اگر اجزاء حج را بجا آورد، ولی عمدا طواف را بجا نیاورد، حج او فاسد است. تمسک کرده بودند به دو روایت، که روایات در باب جهل بود، ولی فقهاء به صورت عمد هم سرایت داده بودند. لذا مشهور در میان اصحاب این است که اگر طواف عمدا یا جهلا نیامد، حج باطل است.
ما دیروز در این باره اش صحبت کردیم و نتوانستیم قبول کنیم و گفتیم: ولو گناه کرده است، حج او صحیح است. اما این طواف را باید قضا بکند، حتی مثلا اگر از مکه بیرون آمده است و نمی تواند برگردد، یک نائب بگیرد تا طوافش را بجا بیاورد و این ترتّب- که اول طواف، بعد سعی بین صفا و مروه و ...- که به هم خورده است، مانعی ندارد. اما گفته ی ما خلاف مشهور است.
مشهور از قدماء، مشهور از متأخرین، الآن هم همه در مناسکهای این جمله ی مرحوم محقق را دارند، که «الطواف رکن من ترکه عامدا بطل حجه ان کان الطواف طواف الحج و عمرته ان کان الطواف طواف العمرة»[1]. برای صورت جهلش هم روایت داشتیم، که می فرمود: «اذا کان علی نحو الجهالة فحجه فاسد»[2]،. اما اگر سهوا طواف را نیاورد، گفته اند: مثل عمد و جهل نیست و حج او صحیح است و آن طواف را هر وقت می تواند باید انجام بدهد؛ اگر خودش هم نمی تواند استنابة، یک کسی برایش طواف را انجام بدهد. این مسأله را هم متعرض شدند که اگر کسی سعی بین صفا و مروه را بجا آورد، بعد هم طواف نساء بجا آورد، باز هم تا آن طواف نیاید، زن بر او حرام است، اگر هم زن باشد، مرد بر او حرام است و متوقف است بر اینکه طواف را خود یا دیگری برای او انجام بدهد. این هم یک قول مشهوری که صاحب جواهر و دیگران ادعای اجماع کرده اند[3]، قدماء متأخرین و مناسکهای فعلی هم طبق همین فتوا داده اند. روایاتی در مسأله داریم، بعضی از روایات را بخوانیم.
صحیحه هشام بن سالم: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلام عَمَّنْ نَسِيَ زِيَارَةَ الْبَيْتِ حَتَّى رَجَعَ‌ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ لَا يَضُرُّهُ إِذَا كَانَ قَدْ قَضَى مَنَاسِكَهُ»[4].
روایت ندارد که قضایش را بجا بیاورد، می فرماید: اگر ما بقی اعمال را بجا آورده است، حجش صحیح است. «عَمَّنْ نَسِيَ زِيَارَةَ الْبَيْتِ حَتَّى رَجَعَ‌ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ: لَا يَضُرُّهُ»؛ یعنی حجُّه صحیحٌ ؛ «إِذَا كَانَ قَدْ قَضَى مَنَاسِكَهُ». این «قَضَى مَنَاسِكَهُ» هم دو معنا دارد: یک معنا اینکه اگر اعمالش را بجا آورده، طوری نیست؛ ولو طوافش را بجا نیاورده است، حج منهای طواف صحیح است. یک معنایش هم این است که «إِذَا كَانَ قَدْ قَضَى مَنَاسِكَهُ»؛ یعنی اگر ما بقی را بجا آورده و این طواف را بجا نیاورده لا یضره. علی کل حال روایت از نظر سند و از نظر دلالت خوب است و ندارد که قضایش را بجا بیاورید. الا اینکه صحیحه علی بن جعفر دارد که باید قضایش بجا آورید.
صحیحه علی بن جعفر: «عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيه‌ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ حَتَّى قَدِمَ بِلَادَهُ وَ وَاقَعَ النِّسَاءَ كَيْفَ يَصْنَعُ؟ قَالَ: يَبْعَثُ بِهَدْيٍ إِنْ كَانَ تَرَكَهُ فِي حَجٍّ بَعَثَ بِهِ فِي حَجٍّ وَ إِنْ كَانَ تَرَكَهُ فِي عُمْرَةٍ بَعَثَ بِهِ فِي عُمْرَةٍ وَ وَكَّلَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ مَا تَرَكَهُ مِنْ طَوَافِهِ‌.»[5]
این روایت فرموده است: «وَ وَكَّلَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ»، الا اینکه از روایت فهمیده می شود چون حجش هنوز تمام نشده بوده و مقاربت و نزدیکی برای او حرام بوده است، فرموده اند: اگر عمره است، باید یک هدی بفرستد تا در مکه آن هدی بشود و اما اگر در حج است، باید در منا ذبح بشود. روایت اولی مطلق بود، این روایت دوم مقید است و معنایش این است که حج صحیح است، اما قضای طواف را باید بجا بیاورد.
الا اینکه روایت دلالت دارد بر اینکه باید هدی هم بجا بیاورد و این مورد فتوای فقهاء نیست؛ یعنی چه قدماء، چه متأخرین و چه مناسکهای الآن نمی گویند که باید قربانی بکندیعنی قربانی ندارد، کفاره ای نباید بدهد. ان شاء الله بعد هم در باب کفارات می رسیم که همه ی کفارات مربوط به عمد است و اگر کسی نسیانا کاری کرد، کفاره ندارد. لذا روایت علی بن جعفر این اشکال را دارد که فقهاء عمل به اینکه کفاره برای او واجب است، نکرده اند. من الآن نمی دانم آیا استحبابش را گفته اند یا نه؛ اگر استحبابش را گفته باشند، «يَبْعَثُ بِهَدْيٍ» را حمل بر استحباب کرده اند، اگر هم استحبابش را نگفته باشند،که اصلا روایت معرض عنها عند الاصحاب می شود. لذا روایت هشام به خوبی دلالت دارد بر اینکه اگر کسی طواف را سهواً بجا نیاورد، بعد که آمد خانه و فهمید که قبل از سعی بین صفا و مروه باید طواف می کرد، حضرت فرمودند: طوری نیست و همینکه مناسکش را بجا آورده،کفایت می کند.
روایت علی بن حمزه هم همین را می گوید، می گوید کفایت می کند، اما باید آن طواف را بجا بیاورد و علاوه بر اینکه طواف را بجامی آورد، باید گوسفندی هم در مکه قربانی بکند. اینکه فرمود: طوافش را بجا بیاورد، مشهور در میان اصحاب است؛ هم قدماء، هم متأخرین و هم مناسکها الآن گفته اند: باید طوافش را بجا بیاورد. اگر خودش می تواند، مثلا اگر می تواند برای خاطر همین طواف برود مکه، برود مکه، یک عمره بجا بیاورد، طواف حجش هم بجا بیاورد،. اگر هم خودش نمی تواند برود، باید طوافش را یک کسی که آنجا است، یا کسی می خواهد برود مکه، به او بگوید یک طواف هم برای من بجا بیاور. دلالت روایت علی بن جعفر تا این اندازه خوب است، برای اینکه روایت این بود: «عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ حَتَّى قَدِمَ بِلَادَهُ وَ وَاقَعَ النِّسَاءَ كَيْفَ يَصْنَعُ؟ قَالَ: يَبْعَثُ بِهَدْيٍ إِنْ كَانَ تَرَكَهُ فِي حَجٍّ بَعَثَ بِهِ فِي حَجٍّ وَ إِنْ كَانَ تَرَكَهُ فِي عُمْرَةٍ بَعَثَ بِهِ فِي عُمْرَةٍ»[6]. حالا هر دویش را بگوییم واجب است.
روایت هشام بن سالم می گوید حجش بدون طواف درست است، روایت علی بن جعفر می گوید حجش درست است، با قضای طواف. بگوییم: جمع بین روایتین اقتضا می کند که به قاعده مطلق و مقید، به روایت علی بن جعفر عمل کنیم. آن روایت هشام بن سالم می گوید قضا ندارد، روایت علی بن جعفر می گوید دارد؛ آن اطلاق دارد برای نیاوردن، این قید دارد برای آوردن، حمل مطلق بر مقید به ما می گوید: حجش درست است، اما باید خودش قضای طواف را بجا بیاورد، اگر هم نمی تواند استنابه. اما مشکل همین است که گفتم: فقهاء به جمله «یوکل من یطوف عنه» فتوا دادند، اما روی جمله «یبعث بهدی» فتوا نداند. آنها فقط همین را فرموده اند، که مرحوم محقق هم در شرایع می فرمایند که اگر کسی طوافش را نسیانا بجا نیاورد، حجش صحیح است، اما اگر خودش می تواند، باید این طواف را قضا کند، اگر هم نمی تواند، باید نایب بگیرد تا این طواف را انجام بدهد. همین جور هم که عرض کردم، به صحیحه هشام بن سالم تمسک کرده اند برای اینکه صحیح است، به روایت علی بن جعفر تمسک کرده اند برای اینکه خودش باید طواف را بجا بیاورد، یا اگر خودش نمی تواند، نایب بگیرد.
استدلال خوب است، اما از نظر فنی مشکل پیدا می شود، برای اینکه به یک قطعه از روایت علی بن جعفر عمل کرده اندو به یک قطعه اش عمل نکرده اند و می خواهند با آن قطعه ای که به آن عمل کردند، روایت هشام بن سالم را تخصیص بدهند و بگویند حج او صحیح است، اما به شرطی که طوافش را انجام دهد، حتی اگر طوافش را انجام ندهد، هنوز حجش ناقص است و نمی تواند با زن نزدیکی داشته باشد.
طواف زیارت یعنی همان طواف حج. طواف نساء اصلا در عبارتها نیست و مراد طواف نساء نبوده است. بنابر مسلم مراد طواف زیارت است و از این نظر اشکالی در مسأله نیست و بحثمان هم همین است که اگر کسی طواف حج را که به آن طواف زیارت می گویند، نیاورد، حکمش چیست. چون که بعد از منا و رمی جمرات و ذبح و حلق و اینها باید برود مکه و طواف بکند، به آن طواف زیارت گفته اند، زیارت البیت هم نگفتند؛ گفتند طواف زیارت، در روایات ما هم طواف زیارت آمده است.
فعلا بحث ما در طواف نساء نیست، فعلا بحث ما در این است که اگر کسی طواف حجش را بجا نیاورد، دیروز گفتند: اگر عمدا باشد، حجش باطل است، امروز می فرمایند: اگر نسیانا باشد حجش صحیح است، اما باید این طواف را یا خودش یا دیگری برایش انجام بدهد. اگر دو روایت هشام و روایت علی بن حمزه را روی هم جمع بکنیم، که مرحوم صاحب جواهر و مرحوم شهید در مسالک و مرحوم کاشف اللثام و امثال این بزرگان، همین کار را کرده اند و برای صورت عمدش آن دو روایت را آورده اند که دیروز خواندیم، که حضرت فرمودند: اگر جاهل باشد حجش باطل است. که مشهور گفتند پس بنابراین اگر عامد باشد، به طریق اولی حجش باطل است. راجع به سهوش هم گفتند: صحیح است، روایت هشام بن سالم هم به خوبی دلالت دارد. حالا آن طواف را باید بجا بیاورد یا نه؟ روایت علی بن حمزه می گوید: طواف را بجا بیاورد. اگر مطالعه کرده باشید، که حتما مطالعه کرده اید، فقهاء اینجور جلو رفته اند، خیلی هم شک و شبهه رویش ندارند.
اما ما دیروز روی صورت عمدش اشکال داشتیم، و می گفتیم «علی وجه الجهالة»[7] قید است و می گوید: یک تعبد است، تعبد هم نه، کم کم می رسد به آنجا که اصلا روایت مأمور به نیست؛ چون معارضه می کند با «ای رجل رکب امرا بجهالة فلا شیء علیه»[8]، پس گناه کرده است،اما حجش باطل نیست. امروز هم راجع به سهوش می گوییم: روایت هشام بن سالم به خوبی دلالت دارد بر اینکه حجش درست است، اما آیا باید طواف را انجام بدهد یا نه؟ بخواهید به روایت علی بن حمزه تمسک کنید، میی گوییم: روایت علی بن حمزه «بعث بهدی» دارد، ولی این معمول به عند الاصحاب نیست.
مرحوم محقق دوازده مسأله بر طواف حج مترتب کرده اند ؛ یعنی وقتی که چهار پنج تا واجب برای طواف گفته اند، بعد فرموده اند: احکام طواف. مسأله اولش را دیروز شروع کردیم، که اگر کسی عمدا طواف حج را بجا نیاورد و برود سعی بین صفا و مروه بجا آورد، بعد طواف نساء بجا آورد و همه کارهایش را کرد، اما طواف حج را بجا نیاورد، گفته اند حجش باطل است و اما اگر صورت نسیان باشد، گفته اند حجش صحیح است اما کفاره دارد و کفاره اش این است که اگر هم طوافش مربوط به حج است، یک گوسفند بفرستد در منا برایش دبح کنند و اگر مربوط به حج نیست و طواف عمره است، در مکه برایش ذبح کنند.
مشهور بین روایت هشام بن سالم و روایت علی بن حمزه جمع کرده اند، که جمع خوبی است، فقط اشکالش این است که اصحاب به این وجوب کفاره اشکال کرده اند و گفته اند: واجب نیست؛ همین مقدار که طواف را انجام بدهد،کفایت می کند؛ برای اینکه بخواهد یک کفاره هم بدهد و اگر طواف حج است، یک گوسفند بفرستد منا، یا اگر عمره است، در مکه ذبح بکند، لازم نیست. آنوقت فرموده اند: ما به این جمله عمل نمی کنیم، به ما بقی روایت علی بن حمزه عمل می کنیم. اما این هم کار مشکلی است، که به یک قطعه روایت عمل کنند، به یک قطعه روایت عمل نکنند.
ما گفتیم بین همه روایات یک جور دیگر می شود جمع کرد و آن این است که اگر کسی طواف را بجا نیاورد، حجش صحیح است؛ عمدا باشد، یا سهوا باشد. اما اگر عمدا باشد، گناه کرده است، جهلا هم لخصوص آن دو روایت دیروز که می گفت که اگر جهلاً هم باشد، باز این طوافش باطل است، می گفتیم، بگوییم: گناه کرده است، گناهش هم برای خاطر این است که جاهل بوده و کتک جهلش را می خورد. راجع به عمدش، کتک حجّش را می خورد، در جهلش کتک جهلش را می خورد؛ علی کل حال کتک دارد، ولی حج او صحیح است. اما بالاخره طواف را نیاورده است، پس اگر خودش می تواند در ذی الحجه و وقتی که آنجا است، باید طواف را بجا بیاورد و اگر هم نمی تواند، هر وقت توانست نایب می گیرد. این به چه دلیل؟ می گوییم: روایت علی بن حمزه این را دلالت دارد. علاوه بر این اصلا یک قاعده کلی در باب حج داریم و آن این است که هر کدام از اعمال را اگر نسیانا یا عمدا نیاورد، باید قضا بکند؛ اگر هم نمی تواند، باید نایب بگیرد. بگوییم: آن قاعده کلی دلالت می کند بر اینکه در صورت عمد و صورت جهل باید قضای این طواف را یا خودش بجا آورد، یا دیگران برایش انجام دهند؛ چون ترتّب از بین رفته است؛ یعنی طواف باید قبل از سعی بین صفا و مروه باشد، در حالی که بعد از سعی بوده است. گرچه این جمع، جمع تبرئی است؛ یعنی جمعی است که فقهاء نفرموده اند، اما طوری نیست، چون جمع حسابی است و جمع بین روایتها اینجور اقتضا می کند. این مسأله اول از آن دوازده مسأله بود.
مسأله دوم را ان شاء الله بعد از دهه ی صفر بحث می کنیم. مباحثه ها به عنوان دهه ماه صفر تا روز شنبه بعد از ماه صفر؛ یعنی چهارم ربیع الاول تعطیل است. گفتند: به عنوان اربعین یک توسلی داشته باشیم، امیدواریم اگر ما کربلا نرفتیم، ان شاء الله امام حسین علیه السلام این جلسه ما را به عنوان کربلا قبول کنند.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo