درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
شرایط طواف
بحث درباره ی طواف و مقدمات طواف بود. در شرط اول فرمودند باید با وضو یا غسل باشد و باید طهارت داشته باشد الاّ در طواف مستحبی که میتواند طواف کند اما برای نماز طواف باید وضو بگیرد.
شرط دوم فرمودند بدن و لباس باید پاک باشد، چنانچه در نماز باید پاک باشد، اما فهمید که مثل نماز شرط ذکری است و شرط واقعی نیست. اگر نمیدانست که بدن یا لباسش نجس بود و نماز خواند و بعد فهمید، آنگاه نمازش درست است و در طواف هم همین طور است. اگر نمیدانست که با بدن نجس طواف کرد و حتی نماز طواف خواند و بعد فهمید، آنگاه طوافش صحیح است زیرا شرط ذکری است و شرط واقعی نیست.
مسئلهای که متذکر نشدهاند، اینست که در نماز اگر کسی میدانست که بدن یا لباسش نجس است و فراموش کرد و نماز خواند، گفتند نمازش باطل است اما اگر از اول نمیدانست و نماز خواند و بعد فهمید که لباس یا بدنش نجس است، آنگاه نماز درست است. در هر دو مورد روایت داریم و هر دو نیز متفقٌ علیها عند الاصحاب است و ندیدم کسی اشکال در نماز کند. اما در اینجا مسئله را متعرض نشدند که آیا مثل نماز است! اگر از اول نمیدانست و با بدن یا لباس نجس طواف کرد و نماز خواند، طوافش درست است و حتی نماز طوافش هم درست است. در این مورد مباحثه کردیم و روایت خواندیم و دلالت روایات هم خوب بود.
اما اگر میدانست که لباس یا بدنش نجس است، اما فراموش کرد و طواف کرد و نماز طواف خواند، آیا این نماز یا طواف درست است یا نه؟!
اگر بخواهیم به نماز قیاس کنیم، باید بگوییم طوافش باطل است و اگر نخواهیم قیاس کنیم، قاعده ی رفع میگوید شرط ذُکری است و شرط واقعی نیست و نمازش درست است و طوافش هم درست است. اما اصحاب مسئله را متعرض نشدند و اگر مثلاً کسی تمسک کند به عموم «الطواف بالبیت صلاة» [1]و بگوییم تمام احکام نماز را دارد، الاّ ما أخرجه الدلیل. هرکجا دلیل داریم نگویید و هرکجا دلیل نیست قیاس به نماز کنید و هرچه در باب نماز گفتید، در باب طواف هم بگویید. اگر کسی تمسک به این عموم کند، آنگاه میتوانیم بگوییم در مانحن فیه نیز همین است. اگر کسی میدانست لباس یا بدنش نجس است و اما فراموش کرد و طواف کرد و نماز طواف خواند، طوافش باطل است و نماز طواف هم باطل است و باید تطهیر کند و طواف کند، اما اگر کسی این عموم منزلت را نپذیرفت، آنگاه باید بگوییم فرق است بین نماز وطواف. در نماز اگر میدانست و فراموش کرد تعبّداً به خاطر روایت، آنگاه قاعده ی نسیان نمیآید و اما اگر نمیدانست که بدنش نجس است و نماز خواند، نماز صحیح است. بگوییم در اینجا هم همینطور است، اگر میدانست و فراموش کرد و بعد فهمید، طوافش باطل است، زیرا نماز هم همینطور است و روایت هم نداریم. و اما اگر نمیدانست لباس یا بدن نجس است و با حال نجاست طواف کرد و بعد فهمید لباس یا بدن نجس بوده است، باز بگوییم طوافش درست است. برای اینکه رُفع نسیان فرق نمیگذارد بین اینکه بداند و فراموش کند و یا از اول نداند. قاعده این را اقتضاء میکند که قیاس به نماز نکنیم مگر اینکه از «الطواف بالبیت صلاة» عموم منزلت بفهمد و آنگاه باید بگوییم مثل نماز است.
در شرط سوم گفتند آنکه طواف میکند باید ختنه شده باشد، ولو بچه ی یکساله، ولو غیرمکلف ولو اینکه کافر بوده و الان مسلمان شده است. مثلاً اگر کافری که ختنه نشده و چهل یا پنجاه سال دارد و الان مسلمان شده، واجب نیست ختنه کند و در همین حال میتواند زندگی کند و نمازهایش درست است و اشکال ندارد و اما اگر بخواهد حج کند، باید ختنه شود، چنانچه بچه اگر یکسال یا دو سال داشته باشد و بخواهند او را محرم کنند، باید ختنه شده باشد و الاّ ولی حق ندارد او را محرم کند.
صحیحه معاویة بنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْأَغْلَفُ لَا يَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ لَا بَأْسَ أَنْ تَطُوفَ الْمَرْأَةُ.[2]
صحیحه حریز عن أبی عبدالله علیهالسلام، قال: لا بأس أن تطوف المرأة غير المخفوضة، فأما الرجل فلايطوف الا وهو مختتن.[3]
صحیحه ابراهیم بن میمون عن أبی عبدالله علیهالسلام: فی الرجل سُلم فیرید أن یحج و قد حضر الحج أیحج أو یختتن. قال: لایحجّ حتی یختتن.[4]
دلالت و سند روایتها خوب است و ظاهراً اختلافی هم در مسئله نیست و اینکه حاجی باید مختون باشد.
در اینجا دو یا سه فرع مطرح کردند. یکی راجع به خنثای مشکل.
خنثای مشکل خیلی کم است برای اینکه از علاماتی که در روایات ما آمده، حکم خنثای مشکل معلوم میشود اما اگر نشد و نمیدانند این مرد است یا زن است.
مشهور در میان فقها یک بار عجیبی روی دوش او گذاشتند و گفتند باید احتیاط کند. هم مرد باشد و هم زن باشد و از نامحرم رو بگیرد و به نامحرم هم نگاه نکند و بالاخره هرچه مختص به زن است به جا آورد و هرچه مربوط به مرد است، باز به جا آورد و عمومات و مشترکات را نیز به جا آورد. بالاخره یک حرج حسابی برای او درست کردند. ما قائلیم به اینکه در خنثای مشکل باید قرعه گرفته شود و یک قاعده ی کلی هست که هرکجا مشکل شد، این قرعه میآید و من جمله در این خنثای مشکل؛ و قرعه میکشد. حال یا حاکم شرع قرعه میکشد و یا خودش قرعه میکشد و بالاخره قرعه، مرد یا زن بودن او را معلوم میکند. آنگاه در مسئله ی ما اگر زن باشد، نباید ختنه شود و اگر مرد است، باید ختنه شود. اما آقایان با آن احتیاطی که دارند، در مسئله گفتند خنثای مشکل اگر خواست به مکه رود، باید ختنه کند.
فرع دیگر راجع به غیرمکلّف است. در غیر مکلّف آیا این باید ختنه شود یا نه؟!
مشهور در میان اصحاب گفتند بله باید ختنه شود و در باب طواف و حج شرط وضعی است و چون شرط وضعی است، برای این طفل هم باید شرط وضعی را بیاورند. مثلاً اگر بچه ی یکساله است، او را ختنه کنند، ولو اینکه مثلاً اگر بچه ده یا دوازده باشد، واجب نیست که خودش را ختنه کند و گفتند وقتی مکلّف شه ید، واجب است که خودش را ختنه کند؛ و در مانحن فیه گفتند بنابراین واجب نیست ختنه کند پس اگر به مکه رفت، میتواند بدون ختنه طواف کند.
مسئله مشکل است اما آنچه مسئله را آسان میکند، همین است که انسان بگوید این شرط وضعی است و شرط تکلیفی نیست و چون شرط وضعی است، پس «یشترط فی الحج الاختناء» است و چون یشترط در طواف است، میخواهند این را طواف دهند و یا طواف کند پس باید او را ختنه کرده باشند یا خودش ختنه کند.
مسئله ی دیگری هم هست که مربوط به بحث ما نیست و آن اینست که پدر و مادر یعنی ولی در غیر باب حج، آیا باید این بچه را تا به سن تکلیف نرسیده ختنه کنند یا نه!
در این مورد اختلاف است و بعضی گفتند نه و بعضی گفتند آری و مثل اینکه سیره و رسم در میان مسلمانهاست و یک وظیفه برای پدر و مادر است و همینطور که پدر و مادر واجب النفقه بچه هستند، از جمله نفقات همین است که در روزهای اول بچه را ختنه کنند. بنابراین اگر خواست حج به جا آورد، ختنه کردن واجب است و فرقی هم نیست بین مکلّف و غیرمکلّف؛ و شرط وضعی است و اگر پدر و مادر بخواهند این بچه را طواف دهند و او را محرم کنند، باید قبلاً او را ختنه کرده باشند و الاّ نمیتوانند برای اینکه شرط طواف را ندارد و وقتی شرط طواف را ندارد، بنابراین نمیتواند حج و طواف به جا آورد.
مسئله ی بعد اینست که اگر کسی معذور از ختنه شدن است. مثلاً دکترها گفتند اگر او را ختنه کنند، میمیرد. یا مثلاً خودش بزرگ شده و میترسد و ترسش به اندازهای است که قاعده ی حرج و قاعده ی ضرر برایش جلو آمده. علی کل حالٍ اگر کسی را پیدا کنیم که نتواند ختنه کند، آیا میتواند مکه به جا آورد یا نه؟!
در این باره اختلاف بین فقهاست و همین الان نیز اختلاف در میان مراجع هم هست که آیا این شخص میتواند مکه به جا آورد؟!
از جهتی که شرط طواف است، بگوییم که نمیتواند بنابراین هیچ گاه واجب الحج نمیشود. برای اینکه واجب الحج کسی است که استطاعت داشته باشد و این هیچ گاه مستطیع نمیشود. مثل کسی که میداند اگر به مکه رود، سکته میکند و میمیرد و دکتر گفته مکه برایت ضرر دارد، چطور واجب الحج نیست، این نیز هیچ گاه واجب الحج نمیشود. و ما اگر کسی قاعده ی حرج و قاعده ی ضرر را در اینجا در جزء یا در کل بیاورد و بگوید «یرید بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» و قاعده ی حرج میگوید ختنه بر این لازم نیست، پس میتواند حج را به جا آورد درحالی که ختنه هم نشده است. ظاهراً این قول دوم را بگوییم، بهتر باشد و اگر ما بخواهیم او را از حج محروم کنیم برای اینکه ختنه نشده و الان نمیتواند ختنه شود، این نمیشود و ظاهراً باید بگوییم میتواند حج به جا آورد و چون ختنه بر او واجب نیست و رُفع مااضطروا الیه دارد، بنابراین رُفع مااضطروا الیه این شرط را از طواف برمیدارد.
بعضی از بزرگان گفتند اگر کسی نمیتواند طواف کند، وضع او چگونه است؟!
آیا اگر کسی که نمیتواند طواف یا سعی بین صفا و مروه کند، آیا واجب الحج هست یا نه؟!
گفتند واجب الحج است، و برای طواف و سعی بین صفا و مروه نائب بگیرد. گفتند همینطور که در آنجا میگویید در اینجا هم بگویید. اما سابقاً در همان جا نیز لنگ بودیم که نمیدانیم آیا این واجب الحج است! که اگر واجب الحج باشد، حرف عالیست برای اینکه برای همه ی اجزای حج میتوان نائب گرفت الاّ در احرام و من جمله طواف. اگر نمیتواند طواف انجام دهد، پس نائب بگیرد. اگر بتوانیم این حرف را بزنیم که در هرکجا نمیتواند و یا به هر عذری نمیشود، این واجب الحج است و باید حجش را به جا آورد و آنجا که میتواند خودش انجام دهد و آنجا که خودش انجام نمیدهد، نائب بگیرد و اما اگر گفتید نه، اگر این نمیتواند طواف به جا آورد، این اصلاً واجب الحج نیست. این دائرمدار بحث سابق است که آیا در هر چیزی میتوان نائب گرفت یا شرایط خاصی دارد! الان در مناسکها اختلاف است و بعضیها یک قاعده ی کلی میگویند که انسان در باب حج از اول تا آخر به جز احرام، در هرکجا نمیتواند نوبت به نیابت میرسد. در اینجا این هم نمیتواند و نوبت به نیابت میرسد. بالاخره دائرمدار این حرف میشود که اگر شما بگویید نائب گرفتن در اینجا معنایش نیست بلکه معنایش اینست که کسی معذور شده در طواف و سعی بین صفا و مروه. و اما اگر از اول میدانست که نمیتواند بعضی از اعمال حج را به جا آورد، اصلاً واجب الحج نیست. دائرمدار آن مسئله است و سابقاً روی مسئله صحبت کردیم و اگر یادتان باشد نتوانستیم شهرت را بپذیریم، که مشهور بگویند اگر کسی واجب الحج است، ولو اینکه نمیتواند اجزاء را به جا آورد، واجب الحج است و باید برود و آن اندازه که خودش میتواند انجام دهد و مابقی را نائب بگیرد.
مسئله ی چهارم ستر عورت یا ستر بدن برای زن است.
در نماز معلوم است که باید ستر عورتین شود و الاّ نماز باطل است، الاّ اینکه نشود و نشدن آن هم اگر یادتان باشد، در نماز مسئله را مشکل کردند. راجع به خانم هم در نماز باید همه ی بدن پوشیده باشد ولو اینکه در اطاق تنهایی نماز بخواند الاّ وجه و کفّین. حال این حرف آیا در باب طواف هم میآید یا نه؟!
مرحوم محقق اصلاً مسئله را متعرض نشدند و لاأقل اگر فتوایشان این باشد که شرط نباشد، ولی باید گفته باشند. بگوییم از سکوت مرحوم محقق استفاده میکنیم که شرط نیست. این مسئله برای این بی بند و باریها در میان خانمها نتیجه دارد. همینطور که اگر با این بی بند و باری نماز خواند، نمازش باطل است، در حج نیز بگوییم اگر با این بی بند و باری طواف کرد، طوافش باطل است. اما معمولاً آقایان نگفتند و نمیگویند. البته میگویند حجاب و عفاف داشته باش اما میبینیم بعضیها در طواف خیلی بی بند و بار هستند. آیا این طواف صحیح است یا نه؟!
از عدم تعرض مرحوم محقق یا عدم تعرض خیلی از فقها میخواهند بگویند که شرط نیست. حتی مثلاً در ستر عورتین اگر کسی عریاناً طواف کند، آیا طوافش درست است یا نه؟!
تمسک کردند به روایتی که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیهم» دستور دادند. آن وقتها در زمان جاهلیت اینطور بود که لباسهایشان را درمیآوردند و طواف میکردند. البته دو قسم بودند. یک قسم میخواستند عشوه گری کنند که اگر یادتان باشد در ملامغنی اشعاری هم دارد که زن لخت میشد و طواف میکرد و یک شعر هم میخواند با این مضمون که الان بعضی پیداست و هرکه نگاه کند من حلالش نمیکنم. این یک قسمت است که در زمان جاهلیت رسم بوده و این بی بند و باریها که در غیرعبادت بوده در عبادت هم بوده است. اما یک قسمت، بی بند و باریهایشان به خاطر بی عفتی و غیره نبوده بلکه میگفتند اگر کسی با لباسی طواف کند، نمیتواند بعد این لباس را بپوشد و مثل اینکه میگفتند این لباس متبرک میشود و باید این لباس را صدقه دهد. لذا عریاناً طواف میکردند. لذا به امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» دستور داده شد که جلوی این خرافت را بگیر.
صحیحه محمد بن فضیل عن الرضا علیهالسلام، قال امیرالمؤمنین علیهالسلام: انّ رسول الله صلی الله علیه و آله: أمرنی عن الله تعالی، أن لا يطوف بالبيت عريان ولا يقرب المسجد الحرام مشرك بعد هذا العام.[5]
مشرک باید وارد مسجدالحرام نشود، چنانچه باید کسی عریاناً طواف نکند. میخواهند تمسّک کنند به این روایت که اگر مرد عریاناً طواف کند و یا زن با بی بند و باری طواف کند، و بگویند این روایت گفته طوافش باطل است.
ظاهراً اگر بخواهیم به روایت تمسّک کنیم، مشکل است برای اینکه روایت میخواهد یک خرافت را بردارد و اینکه پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین که شمشیر اسلام است بگویند و اینکه کسی نمیتواند این خرافت را بردارد جز امیرالمؤمنین و آن هم از طرف خدا؛ همه ی اینها دلیل بر اینست که پیغمبر میخواستند این خرافت را بردارند، بنابراین اگر این حرف درست باشد، دلیلی نداریم بر اینکه ستر عورت واجب باشد یا بدن زن باید پوشیده باشد. و باید بگوییم این زنی که با بی بند و باری در طواف میآید، طوافش درست است و اما گناه کرده و باید کتک گناه بی عفتی را بخورد. بگوییم مرحوم محقق اصلاً متعرض مسئله نشده و معنای متعرض نشدن اینست که در اول میفرمایند یشترط فی الطواف امورٌ، و وقتی میخواهند بشمارند، همین سه امر طهارت بدن و لباس و طهارت وضو و غسل و اختتام را میشمارند و اما متذکر نمیشوند که مثل نماز باید بدن پوشیده باشد و بگوییم عدم تذکر دلیل بر عدم وجوب است، اما گفتن این مشکل است.
بحث درباره ی طواف و مقدمات طواف بود. در شرط اول فرمودند باید با وضو یا غسل باشد و باید طهارت داشته باشد الاّ در طواف مستحبی که میتواند طواف کند اما برای نماز طواف باید وضو بگیرد.
شرط دوم فرمودند بدن و لباس باید پاک باشد، چنانچه در نماز باید پاک باشد، اما فهمید که مثل نماز شرط ذکری است و شرط واقعی نیست. اگر نمیدانست که بدن یا لباسش نجس بود و نماز خواند و بعد فهمید، آنگاه نمازش درست است و در طواف هم همین طور است. اگر نمیدانست که با بدن نجس طواف کرد و حتی نماز طواف خواند و بعد فهمید، آنگاه طوافش صحیح است زیرا شرط ذکری است و شرط واقعی نیست.
مسئلهای که متذکر نشدهاند، اینست که در نماز اگر کسی میدانست که بدن یا لباسش نجس است و فراموش کرد و نماز خواند، گفتند نمازش باطل است اما اگر از اول نمیدانست و نماز خواند و بعد فهمید که لباس یا بدنش نجس است، آنگاه نماز درست است. در هر دو مورد روایت داریم و هر دو نیز متفقٌ علیها عند الاصحاب است و ندیدم کسی اشکال در نماز کند. اما در اینجا مسئله را متعرض نشدند که آیا مثل نماز است! اگر از اول نمیدانست و با بدن یا لباس نجس طواف کرد و نماز خواند، طوافش درست است و حتی نماز طوافش هم درست است. در این مورد مباحثه کردیم و روایت خواندیم و دلالت روایات هم خوب بود.
اما اگر میدانست که لباس یا بدنش نجس است، اما فراموش کرد و طواف کرد و نماز طواف خواند، آیا این نماز یا طواف درست است یا نه؟!
اگر بخواهیم به نماز قیاس کنیم، باید بگوییم طوافش باطل است و اگر نخواهیم قیاس کنیم، قاعده ی رفع میگوید شرط ذُکری است و شرط واقعی نیست و نمازش درست است و طوافش هم درست است. اما اصحاب مسئله را متعرض نشدند و اگر مثلاً کسی تمسک کند به عموم «الطواف بالبیت صلاة» [1]و بگوییم تمام احکام نماز را دارد، الاّ ما أخرجه الدلیل. هرکجا دلیل داریم نگویید و هرکجا دلیل نیست قیاس به نماز کنید و هرچه در باب نماز گفتید، در باب طواف هم بگویید. اگر کسی تمسک به این عموم کند، آنگاه میتوانیم بگوییم در مانحن فیه نیز همین است. اگر کسی میدانست لباس یا بدنش نجس است و اما فراموش کرد و طواف کرد و نماز طواف خواند، طوافش باطل است و نماز طواف هم باطل است و باید تطهیر کند و طواف کند، اما اگر کسی این عموم منزلت را نپذیرفت، آنگاه باید بگوییم فرق است بین نماز وطواف. در نماز اگر میدانست و فراموش کرد تعبّداً به خاطر روایت، آنگاه قاعده ی نسیان نمیآید و اما اگر نمیدانست که بدنش نجس است و نماز خواند، نماز صحیح است. بگوییم در اینجا هم همینطور است، اگر میدانست و فراموش کرد و بعد فهمید، طوافش باطل است، زیرا نماز هم همینطور است و روایت هم نداریم. و اما اگر نمیدانست لباس یا بدن نجس است و با حال نجاست طواف کرد و بعد فهمید لباس یا بدن نجس بوده است، باز بگوییم طوافش درست است. برای اینکه رُفع نسیان فرق نمیگذارد بین اینکه بداند و فراموش کند و یا از اول نداند. قاعده این را اقتضاء میکند که قیاس به نماز نکنیم مگر اینکه از «الطواف بالبیت صلاة» عموم منزلت بفهمد و آنگاه باید بگوییم مثل نماز است.
در شرط سوم گفتند آنکه طواف میکند باید ختنه شده باشد، ولو بچه ی یکساله، ولو غیرمکلف ولو اینکه کافر بوده و الان مسلمان شده است. مثلاً اگر کافری که ختنه نشده و چهل یا پنجاه سال دارد و الان مسلمان شده، واجب نیست ختنه کند و در همین حال میتواند زندگی کند و نمازهایش درست است و اشکال ندارد و اما اگر بخواهد حج کند، باید ختنه شود، چنانچه بچه اگر یکسال یا دو سال داشته باشد و بخواهند او را محرم کنند، باید ختنه شده باشد و الاّ ولی حق ندارد او را محرم کند.
صحیحه معاویة بنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْأَغْلَفُ لَا يَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ لَا بَأْسَ أَنْ تَطُوفَ الْمَرْأَةُ.[2]
صحیحه حریز عن أبی عبدالله علیهالسلام، قال: لا بأس أن تطوف المرأة غير المخفوضة، فأما الرجل فلايطوف الا وهو مختتن.[3]
صحیحه ابراهیم بن میمون عن أبی عبدالله علیهالسلام: فی الرجل سُلم فیرید أن یحج و قد حضر الحج أیحج أو یختتن. قال: لایحجّ حتی یختتن.[4]
دلالت و سند روایتها خوب است و ظاهراً اختلافی هم در مسئله نیست و اینکه حاجی باید مختون باشد.
در اینجا دو یا سه فرع مطرح کردند. یکی راجع به خنثای مشکل.
خنثای مشکل خیلی کم است برای اینکه از علاماتی که در روایات ما آمده، حکم خنثای مشکل معلوم میشود اما اگر نشد و نمیدانند این مرد است یا زن است.
مشهور در میان فقها یک بار عجیبی روی دوش او گذاشتند و گفتند باید احتیاط کند. هم مرد باشد و هم زن باشد و از نامحرم رو بگیرد و به نامحرم هم نگاه نکند و بالاخره هرچه مختص به زن است به جا آورد و هرچه مربوط به مرد است، باز به جا آورد و عمومات و مشترکات را نیز به جا آورد. بالاخره یک حرج حسابی برای او درست کردند. ما قائلیم به اینکه در خنثای مشکل باید قرعه گرفته شود و یک قاعده ی کلی هست که هرکجا مشکل شد، این قرعه میآید و من جمله در این خنثای مشکل؛ و قرعه میکشد. حال یا حاکم شرع قرعه میکشد و یا خودش قرعه میکشد و بالاخره قرعه، مرد یا زن بودن او را معلوم میکند. آنگاه در مسئله ی ما اگر زن باشد، نباید ختنه شود و اگر مرد است، باید ختنه شود. اما آقایان با آن احتیاطی که دارند، در مسئله گفتند خنثای مشکل اگر خواست به مکه رود، باید ختنه کند.
فرع دیگر راجع به غیرمکلّف است. در غیر مکلّف آیا این باید ختنه شود یا نه؟!
مشهور در میان اصحاب گفتند بله باید ختنه شود و در باب طواف و حج شرط وضعی است و چون شرط وضعی است، برای این طفل هم باید شرط وضعی را بیاورند. مثلاً اگر بچه ی یکساله است، او را ختنه کنند، ولو اینکه مثلاً اگر بچه ده یا دوازده باشد، واجب نیست که خودش را ختنه کند و گفتند وقتی مکلّف شه ید، واجب است که خودش را ختنه کند؛ و در مانحن فیه گفتند بنابراین واجب نیست ختنه کند پس اگر به مکه رفت، میتواند بدون ختنه طواف کند.
مسئله مشکل است اما آنچه مسئله را آسان میکند، همین است که انسان بگوید این شرط وضعی است و شرط تکلیفی نیست و چون شرط وضعی است، پس «یشترط فی الحج الاختناء» است و چون یشترط در طواف است، میخواهند این را طواف دهند و یا طواف کند پس باید او را ختنه کرده باشند یا خودش ختنه کند.
مسئله ی دیگری هم هست که مربوط به بحث ما نیست و آن اینست که پدر و مادر یعنی ولی در غیر باب حج، آیا باید این بچه را تا به سن تکلیف نرسیده ختنه کنند یا نه!
در این مورد اختلاف است و بعضی گفتند نه و بعضی گفتند آری و مثل اینکه سیره و رسم در میان مسلمانهاست و یک وظیفه برای پدر و مادر است و همینطور که پدر و مادر واجب النفقه بچه هستند، از جمله نفقات همین است که در روزهای اول بچه را ختنه کنند. بنابراین اگر خواست حج به جا آورد، ختنه کردن واجب است و فرقی هم نیست بین مکلّف و غیرمکلّف؛ و شرط وضعی است و اگر پدر و مادر بخواهند این بچه را طواف دهند و او را محرم کنند، باید قبلاً او را ختنه کرده باشند و الاّ نمیتوانند برای اینکه شرط طواف را ندارد و وقتی شرط طواف را ندارد، بنابراین نمیتواند حج و طواف به جا آورد.
مسئله ی بعد اینست که اگر کسی معذور از ختنه شدن است. مثلاً دکترها گفتند اگر او را ختنه کنند، میمیرد. یا مثلاً خودش بزرگ شده و میترسد و ترسش به اندازهای است که قاعده ی حرج و قاعده ی ضرر برایش جلو آمده. علی کل حالٍ اگر کسی را پیدا کنیم که نتواند ختنه کند، آیا میتواند مکه به جا آورد یا نه؟!
در این باره اختلاف بین فقهاست و همین الان نیز اختلاف در میان مراجع هم هست که آیا این شخص میتواند مکه به جا آورد؟!
از جهتی که شرط طواف است، بگوییم که نمیتواند بنابراین هیچ گاه واجب الحج نمیشود. برای اینکه واجب الحج کسی است که استطاعت داشته باشد و این هیچ گاه مستطیع نمیشود. مثل کسی که میداند اگر به مکه رود، سکته میکند و میمیرد و دکتر گفته مکه برایت ضرر دارد، چطور واجب الحج نیست، این نیز هیچ گاه واجب الحج نمیشود. و ما اگر کسی قاعده ی حرج و قاعده ی ضرر را در اینجا در جزء یا در کل بیاورد و بگوید «یرید بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» و قاعده ی حرج میگوید ختنه بر این لازم نیست، پس میتواند حج را به جا آورد درحالی که ختنه هم نشده است. ظاهراً این قول دوم را بگوییم، بهتر باشد و اگر ما بخواهیم او را از حج محروم کنیم برای اینکه ختنه نشده و الان نمیتواند ختنه شود، این نمیشود و ظاهراً باید بگوییم میتواند حج به جا آورد و چون ختنه بر او واجب نیست و رُفع مااضطروا الیه دارد، بنابراین رُفع مااضطروا الیه این شرط را از طواف برمیدارد.
بعضی از بزرگان گفتند اگر کسی نمیتواند طواف کند، وضع او چگونه است؟!
آیا اگر کسی که نمیتواند طواف یا سعی بین صفا و مروه کند، آیا واجب الحج هست یا نه؟!
گفتند واجب الحج است، و برای طواف و سعی بین صفا و مروه نائب بگیرد. گفتند همینطور که در آنجا میگویید در اینجا هم بگویید. اما سابقاً در همان جا نیز لنگ بودیم که نمیدانیم آیا این واجب الحج است! که اگر واجب الحج باشد، حرف عالیست برای اینکه برای همه ی اجزای حج میتوان نائب گرفت الاّ در احرام و من جمله طواف. اگر نمیتواند طواف انجام دهد، پس نائب بگیرد. اگر بتوانیم این حرف را بزنیم که در هرکجا نمیتواند و یا به هر عذری نمیشود، این واجب الحج است و باید حجش را به جا آورد و آنجا که میتواند خودش انجام دهد و آنجا که خودش انجام نمیدهد، نائب بگیرد و اما اگر گفتید نه، اگر این نمیتواند طواف به جا آورد، این اصلاً واجب الحج نیست. این دائرمدار بحث سابق است که آیا در هر چیزی میتوان نائب گرفت یا شرایط خاصی دارد! الان در مناسکها اختلاف است و بعضیها یک قاعده ی کلی میگویند که انسان در باب حج از اول تا آخر به جز احرام، در هرکجا نمیتواند نوبت به نیابت میرسد. در اینجا این هم نمیتواند و نوبت به نیابت میرسد. بالاخره دائرمدار این حرف میشود که اگر شما بگویید نائب گرفتن در اینجا معنایش نیست بلکه معنایش اینست که کسی معذور شده در طواف و سعی بین صفا و مروه. و اما اگر از اول میدانست که نمیتواند بعضی از اعمال حج را به جا آورد، اصلاً واجب الحج نیست. دائرمدار آن مسئله است و سابقاً روی مسئله صحبت کردیم و اگر یادتان باشد نتوانستیم شهرت را بپذیریم، که مشهور بگویند اگر کسی واجب الحج است، ولو اینکه نمیتواند اجزاء را به جا آورد، واجب الحج است و باید برود و آن اندازه که خودش میتواند انجام دهد و مابقی را نائب بگیرد.
مسئله ی چهارم ستر عورت یا ستر بدن برای زن است.
در نماز معلوم است که باید ستر عورتین شود و الاّ نماز باطل است، الاّ اینکه نشود و نشدن آن هم اگر یادتان باشد، در نماز مسئله را مشکل کردند. راجع به خانم هم در نماز باید همه ی بدن پوشیده باشد ولو اینکه در اطاق تنهایی نماز بخواند الاّ وجه و کفّین. حال این حرف آیا در باب طواف هم میآید یا نه؟!
مرحوم محقق اصلاً مسئله را متعرض نشدند و لاأقل اگر فتوایشان این باشد که شرط نباشد، ولی باید گفته باشند. بگوییم از سکوت مرحوم محقق استفاده میکنیم که شرط نیست. این مسئله برای این بی بند و باریها در میان خانمها نتیجه دارد. همینطور که اگر با این بی بند و باری نماز خواند، نمازش باطل است، در حج نیز بگوییم اگر با این بی بند و باری طواف کرد، طوافش باطل است. اما معمولاً آقایان نگفتند و نمیگویند. البته میگویند حجاب و عفاف داشته باش اما میبینیم بعضیها در طواف خیلی بی بند و بار هستند. آیا این طواف صحیح است یا نه؟!
از عدم تعرض مرحوم محقق یا عدم تعرض خیلی از فقها میخواهند بگویند که شرط نیست. حتی مثلاً در ستر عورتین اگر کسی عریاناً طواف کند، آیا طوافش درست است یا نه؟!
تمسک کردند به روایتی که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیهم» دستور دادند. آن وقتها در زمان جاهلیت اینطور بود که لباسهایشان را درمیآوردند و طواف میکردند. البته دو قسم بودند. یک قسم میخواستند عشوه گری کنند که اگر یادتان باشد در ملامغنی اشعاری هم دارد که زن لخت میشد و طواف میکرد و یک شعر هم میخواند با این مضمون که الان بعضی پیداست و هرکه نگاه کند من حلالش نمیکنم. این یک قسمت است که در زمان جاهلیت رسم بوده و این بی بند و باریها که در غیرعبادت بوده در عبادت هم بوده است. اما یک قسمت، بی بند و باریهایشان به خاطر بی عفتی و غیره نبوده بلکه میگفتند اگر کسی با لباسی طواف کند، نمیتواند بعد این لباس را بپوشد و مثل اینکه میگفتند این لباس متبرک میشود و باید این لباس را صدقه دهد. لذا عریاناً طواف میکردند. لذا به امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» دستور داده شد که جلوی این خرافت را بگیر.
صحیحه محمد بن فضیل عن الرضا علیهالسلام، قال امیرالمؤمنین علیهالسلام: انّ رسول الله صلی الله علیه و آله: أمرنی عن الله تعالی، أن لا يطوف بالبيت عريان ولا يقرب المسجد الحرام مشرك بعد هذا العام.[5]
مشرک باید وارد مسجدالحرام نشود، چنانچه باید کسی عریاناً طواف نکند. میخواهند تمسّک کنند به این روایت که اگر مرد عریاناً طواف کند و یا زن با بی بند و باری طواف کند، و بگویند این روایت گفته طوافش باطل است.
ظاهراً اگر بخواهیم به روایت تمسّک کنیم، مشکل است برای اینکه روایت میخواهد یک خرافت را بردارد و اینکه پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین که شمشیر اسلام است بگویند و اینکه کسی نمیتواند این خرافت را بردارد جز امیرالمؤمنین و آن هم از طرف خدا؛ همه ی اینها دلیل بر اینست که پیغمبر میخواستند این خرافت را بردارند، بنابراین اگر این حرف درست باشد، دلیلی نداریم بر اینکه ستر عورت واجب باشد یا بدن زن باید پوشیده باشد. و باید بگوییم این زنی که با بی بند و باری در طواف میآید، طوافش درست است و اما گناه کرده و باید کتک گناه بی عفتی را بخورد. بگوییم مرحوم محقق اصلاً متعرض مسئله نشده و معنای متعرض نشدن اینست که در اول میفرمایند یشترط فی الطواف امورٌ، و وقتی میخواهند بشمارند، همین سه امر طهارت بدن و لباس و طهارت وضو و غسل و اختتام را میشمارند و اما متذکر نمیشوند که مثل نماز باید بدن پوشیده باشد و بگوییم عدم تذکر دلیل بر عدم وجوب است، اما گفتن این مشکل است.