درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اعمال منی «حلق
و تقصیر»
در مسئله ی قبل گفته شد وقتی از مشعرالحرام وارد منی شود، باید 3 کار انجام دهد. یکی رمی جمره عقبه و یکی ذبح و سوم هم حلق یعنی تراشیدن سر.
معمولاً این سه کار باید در روز عید باشد و باید مرتب باشد. اول رمی جمره و بعد ذبح و بعد حلق است. به قول قرآن ﴿... وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ...﴾[1] اما از بحثهای قبل استفاده شد که این حکم، حکم تکلیفی است و وضعی نیست. به معنای اینکه اگر مرتب و منظم نشد، حج باطل نیست. اگر سهواً باشد یا عذراً باشد یا حتی اگر جهلاً باشد، حج صحیح است و اشکالی ندارد. و اگر عمداً باشد، حج صحیح است اما گناه کرده است. از بحثهای قبل این استفاده شد و کم هست کسی که بگوید ترتیب شرط است و اگر به جا نیاور، حج او باطل است. چنانچه معمولاً این سه کار باید در روز عید باشد. از مشعرالحرام به منی وارد میشود و روز عید است و باید رمی جمره عقبه کند و بلافاصله ذبح کند و بعد هم سر بتراشد. اما این را هم اگر به تأخیر انداخت، ولو عمداً باشد حج او باطل نیست اما معلوم است که لاأقل چیزی که افضل است و چیزی که موافق با احتیاط است، به جا نیاورده است. از همین جهت هم مثلاً سر نتراشد تا دو سه روز بعد یا اینکه ایام تشریق هم تمام شود و سر نتراشد تا وقتی که میخواهد از مکه بیرون رود، و آن وقت چون میخواهد اعمال مکه را به جا آورد و قبل از آن باید اعمال منی تمام شود، مثلاً در روز آخر ذی الحجه سر میتراشد و بعد هم طواف حج و بعد هم سعی و بعد هم اگر حج تمتع باشد، طواف نساء میکند. چنانچه اگر سهوا یا جهلاً یا عذراً باشد، معلوم است که گناه هم ندارد. کم است که کسی بگوید حج او باطل است و حتماً باید درروز عید باشد و اگر روز عید نشد، حج او باطل است یا نیست و یا اگر باشد، قول شاذ است. الاّ اینکه مرحوم شیخ طوسی در مبسوط، گفتند اصلاً ذبح و حلق هر دو مستحب است و واجب نیست. البته اگر شیخ طوسی در مبسوط این را فرموده باشد و قابل تأویل نباشد، معلوم است که اشتباه کردهاند و از متأخرین ظاهراً نداریم و از قدماء نیز مرحوم شیخ طوسی و ابن حمزه در وسیله میگویند اینها مستحب است و واجب نیست، اما ظاهراً باید کلامشان را تأویل کنیم و شیخ طوسی با آن همه روایتی که در تهذیب برای وجوب نقل کرده است، نمیتوان به ایشان نسبت داد که بگویند حلق یا سر تراشیدن مستحب است و واجب نیست.
مسئله ی مهمی که امروز داریم، اینست که این باید حتماً سر بتراشد و یا ماشین کردن و یا حتی تقصیر کفایت میکند؟! چنانچه در عمره سابقاً گفتیم باید تقصیر باشد و برای تقصیر میتواند یک ناخن بگیرد و یا مقدای از موی سر یا موی ریش را قیچی کند. در اینجا نیز همین است. آیا حلق واجب است یا اینکه اگر تقصیر هم بکند، کفایت میکند؟!
در مسئله 3 قول هست. یک قول که مشهور است، گفتند حتماً باید سر بتراشد و تقصیر برای عمره است و تراشیدن سر برای حج است و حتماً باید سر بتراشد مگر اینکه معذور باشد و نتواند و حتی روایت داریم که مثلاً سرش سوزه دارد یا زخم است و باز حضرت فرمودند باید سر بتراشد.
قول دیگر که شهرتش از این بیشتر است و حتی صاحب جواهر نتوانسته از این قول بگذرد، اینست که گفتند اگر صروره باشد، باید سر بتراشد یعنی اگر حجة الاسلام و حج اول او باشد، باید سر بتراشد. و اما اگر حج دوم یا سوم باشد، میتواند سر نتراشد و به جای نتراشیدن سر، تقصیر کند. مثلاً مقداری از موی سر یا صورت یا موی بدن بچیند. سابقاً هم گفتیم باید بچیند و کندن نمیشود و یا یک ناخن و یا همه ی ناخنهایش را بگیرد.
قول سوم که قول خیلی مشهوریست و مرحوم محقق نیز در اینجا روی آن فتوا دادند و میفرمایند مطلقا مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند. حال حج اولش باشد یا دوم و یا عذر داشته باشد یا نداشته باشد، از اول مخیّر است که سرش را ماشین کند یا سرش را بتراشد و مخیر است بین اینکه سر نتراشد و تقصیر کند و مثلاً ناخن بگیرد. یا اینکه ناخن نگیرد و سر بتراشد و همه گفتند والحلق أفضل و مرحوم محقق هم فرمودند والحلق أفضل.
این اختلاف هم به خاطر روایات است. انصافاً روایات خیلی درهم برهم است. بعضی از روایات میگوید باید سر بتراشد و این کلمه یجب هم زیاد در آن روایات استعمال شده و بعضی از روایات هم میگوید باید در حج صروره سر بتراشد و در حج دوم و سوم افضل است و واجب نیست و قول دیگری هم که همیشه مشهور بوده و الان در مناسکها مشهور است، اینکه حاجی بعد از ذبح، مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا اینکه تقصیر کند، و ما مدعی هستیم به این قول سوم و این قول مشهوریست هم از قدماء و هم از متأخرین و من جمله مرحوم محقق در شرایع میفرماید این حاجی مخیر است، خواه حج اولش باشد یا حج دوم یا سوم باشد، بالاخره مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند و معلوم است که سرتراشیدن افضل و بهتر است. این هم موافق با احتیاط است و علاوه بر اینکه موافق با احتیاط است، کلمه ی افضل در روایتها آمده است.
حال ما برای مدعی خود که میتواند سر بتراشد یا تقصیر کند و حج صروره باشد یا غیر صروره باشد، دو یا سه روایت میخوانیم. قبل از همه چیز این آیه شریفه ی 27 از سوره فتح است؛ که قرآن میفرماید: ﴿... لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ... ﴾ [2]
توطئه گران در حدیبیه میخواستند یک براندازی کنند و حدیبیه برای پیغمبر اکرم خیلی گران تمام شد. پیغمبر اکرم فرموده بودند وارد مکه میشویم و بالاخره نشد و سال دیگر وارد مکه شدند. حال آیه میفرماید: ﴿...لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ ... ﴾، انشاء الله وارد میشوید و حج را به جا میآورید و سر هم میتراشید و تقصیر میکنید.
حال هر دو که واجب نیست پس خواه ناخواه این «و» را به معنای «أو» بگیریم. شاید هم به خاطر این واو آورده که اگر تخییر باشد، مردم دو قسمت میشوند. یک قسمت سر میتراشند و یک قسمت تقصیر میکنند. زیرا هر دو جایز است بنابراین مردم دو قسمت میشوند و به اعتبار اینکه مردم دو قسمت میشوند، آیه شریفه فرموده: ﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ﴾.
علی کل حالٍ هر دو واجب نیست و وقتی هر دو واجب نشد، واو به معنای «أو» است و این احتمال من خیلی قویست که این تبعیض به اعتبار افراد است،ولو اینکه واو به معنای أو، خلاف لغت و اصطلاح است اما به اعتبار مردم به جای اینکه بگوید أو مقصرین فرموده: ﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ﴾.
این آیه به خوبی دلالت دارد که باید یا حلق یا تقصیر و احدهما باشد و هر دو لازم نیست و یکی از اینها حتماً باید باشد. بنابراین این مخیر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند و اما سرتراشیدن بهتر است و روایات فراوانی هم داریم بر اینکه «والحلق أفضل».
حال مسلّم است که جمع آن واجب نیست، پس تخییر است و ظاهراً به این دلیل «واو» آورده که مردها دو قسمت هستند. اینها اگر مخیّر باشند، یک قسمت سر میتراشند و یک قسمت تقصیر میکنند، لذا قرآن فرموده محَلّقین و مُقصّرین.
بنابراین آیه ی شریفه میفرماید یا حلق یا تقصیر، حال صروره باشد یا نباشد. اگر بخواهیم بگوییم زنها حتماً باید تقصیر کنند، آنگاه آیه را تخصیص میزند و اگر بگوییم در صروره حتماً باید حلق کند، تخصیص میزند و یا تفسیر میکند که کسانی که حج اول هستند، حتماً باید سر بتراشند.
اما نکتهای که آقایان نگفتند و ما باید مطلب را تمام کنیم، اینست که در این آیه ی شریه، حج همه صروره بوده است و هیچکدام از آنها حج به جا نیاوردند. حج اولی که در اسلام به جا آورده شده، بعد از حدیبیه بوده و برای همه صروره بوده و قرآن میفرماید همه ی شما یا سر بتراشید و یا تقصیر کنید. قول خیلی مشهور است و حتی الان در مناسکها هم مشهور است که صرورهها باید حلق کنند و اما غیر صروره مخیر است بین حلق و تقصیر؛ و علی کل حالٍ این آیه شریفه دلالت میکند بر تخییر و چون همه ی اینها صروره بودند، دلالت میکند که فرقی نیست بین اینکه صروره باشد یا غیرصروره؛ و حج اول باشد یا حج بعدی باشد، این میتواند تقصیر کند و یا میتواند سر بتراشد و سر تراشیدن افضل است.
اگر کسی حرف مرا نزند، باز اطلاق دلیل همین را اقتضا میکند. برای اینکه آیه شریفه میفرماید حاجی وقتی ذبحش تمام شد، یا سر بتراشد و یا تقصیر کند و مسلّم هر دو نیست، پس اطلاق دلیل میفرماید فرقی نیست بین اینکه صروره باشد یا غیر صروره و اگر بخواهیم بگوییم صروره حتماً باید حلق کند، یک دلیل حسابی میخواهیم تا آن روایت آیه ی شریفه را تخصیص دهد.
روایتها در باب 7 از ابواب حلق و تقصیر است.
روایت صحیح السند اینست:
« قال الصادق علیهالسلام: من لبد شعره أو عقصّه فلیس له ان یقصر و علیه الحلق و من لم یلبد تخیّر ان شاء قصر و ان شاء حلق و الحلق أفضل ».[3]
آن وقتها اینطور بود که شپش و کنه زیاد بود و اینها هم خیلی موی سر داشتند و به خاطر اینکه شپش اذیتشان نکند، سرشان را عسل مالی میکردند و سرشان عسلی میشد و شپش و کنه وارد سرشان نمیشد و یا اینکه میبافتند و خیلی مو داشتند و میبافتند و آنگاه جمع میشد. حال این کسانی که موهایشان را جمع کردند، باید حلق کنند و اما غیر از اینها هرکه باشد، میتواند حلق کند و یا میتواند تقصیر کند.
در باب 7 مثل این روایت زیاد است که گفتند همه مخیرند بین حلق و تقصیر، الاّ اینکه ضرورتی در کار باشد.
« صحیحه ابی سعید عن أبی عبدالله علیهالسلام: یجب الحلق علی ثلاثة نفر-رجل لبد شعره و رجل حج بدءا لم یحج قبلها و رجل عقص رأسه ».[4]
نظیر این روایت در باب 7، پنج شش روایت هست. حال بعضی از آن روایتها هم دارد واجب است بر صروره که حلق کند.
اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم صاحب جواهر تقریباً یک ورق اینطرف و آنطرف میزنند و نمیتوانند درست کنند که صروره میتواند تقصیر کند. در آخر کار به خاطر شهرت از قدماء میگویند روایات را حمل بر استحباب میکنیم و الاّ فرقی بین صروره و غیر صروره ندارد.
یکی از روایات همین روایتی است که خواندم که هم سندش خوب است و هم دلالتش خوب است و میگوید «یجب الحلق علی ثلاثة نفر-رجل لبد شعره و رجل حج بدءا لم یحج قبلها و رجل عقص رأسه.»، یعنی این سه دسته باید سر بتراشند و آنچه مورد بحث ماست، جمله ی «رجل حج بدءاً» است. و اما معارض هم دارد.
« صحیحه معاویة بن عمار عَنْ ابِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: يَنْبَغِي لِلصَّرُورَةِ أَنْ يَحْلِقَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ حَجَّ فَإِنْ شَاءَ قَصَّرَ وَ إِنْ شاء حَلقَ... » [5]
مثل مرحوم آقای خوئی «رضواناللهتعالیعلیه» چون در فقه و همه جا میگویند کلمه ینبغی یعنی یجب. اینجا هم به قرینه ی روایات یجب میگویند ینبغی یعنی «یَجب». مرحوم صاحب جواهر هم تقریباً این روایت را با روایات قبلی جمع کرده و «ینبغی» را به «یجب» معنا کرده است و گفته بنابراین منافات ندارد و کسی که صروره است باید حلق کند. اما از آن طرف هم در فقه ما ینبغی به معنای یجب، قرینه میخواهد. کلمه ینبغی دلالت میکند بر اینکه خوب است این کار انجام شود و اما واجب نیست که این کار انجام شود و خواه ناخواه «یجب» را حمل میکنیم بر استحباب مؤکّد. این دائرمدار کلمه است. صاحب جواهر در آخر کار میفرماید ولو با قرینه ی یجبُ که در روایات است و ما به صاحب جواهر میگوییم به قرینه ی ینبغی که در روایت هست، یجبُ حمل بر مستحب مؤکّد شود. برای اینکه یَجب حمل بر استحباب شود، در فقه ما زیاد است اما کلمه ی ینبغی حمل بر وجوب شود، خیلی کم است و ینبغی ظهور در استحباب دارد. به قرینه ی ینبغی، ما یجب را حمل بر استحباب میکنیم. لذا اینطور میشود که همه میتوانند سر بتراشند و میتوانند تقصیر کنند اما حلق افضل است و برای صروره افضلیتش بیشتر است. همینطور که در مناسکها فرمودند حلق افضل است اما برای صروره، افضل در افضل است. لذا بعضیها احتیاط کردند و بعضیها هم قاعده ی الافضل فالافضل را گفتند و اینکه صروره و غیر صروره ندارد. اما شاید قول من بهتر از همه چیز باشد که این آیه ی شریفه که میفرماید:(مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ)؛ برای همه حج صروره بوده و وقتی برای همه حج صروره بوده، قرآن میفرماید خواه همه سر بتراشید و یا همه تقصیر کنید و اما سر تراشیدن بهتر است. لذا در روایات آمده پیغمبر اکرم بعد از حج به کسانی که سر تراشیده بودند، بارک الله گفتند و به کسانی که تقصیر کرده بودند، خیلی بارک الله نگفتند و معلوم میشود حلق افضل است. معلوم است که سر تراشیدن مطلقا خیلی خوب است. چه صروره باشد و چه غیرصروره؛ و اما اینکه حلق واجب باشد، این عرضی که من کردم که آیه شریفه مربوط به حج اول است و چون در حج اول صروره است و آیه شریفه که میفرماید (مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ)، معنای أو مُقصّرین است یعنی همه ی شما حاجیهای صرورهای که حج اول دارید، اگر میخواهید سر بتراشید و یا تقصیر کنید.
اگر مطالعه کرده باشید، میبینید که برای صاحب جواهر مشکل است و اما قول هم نداریم برای اینکه همه قدما در حج صروره و غیر صروره میگویند مستحب است و قول شهرت و امثال اینها در مسئله نیست و وقتی اینطور نباشد، ظاهراً میتوان گفت و صاحب جواهر هم در آخر کار مجبور است که بگوید فرقی نیست بین صروره و غیر صروره و اما صروره اگر حلق کند افضل از اینست که تقصیر کند.
در مسئله ی قبل گفته شد وقتی از مشعرالحرام وارد منی شود، باید 3 کار انجام دهد. یکی رمی جمره عقبه و یکی ذبح و سوم هم حلق یعنی تراشیدن سر.
معمولاً این سه کار باید در روز عید باشد و باید مرتب باشد. اول رمی جمره و بعد ذبح و بعد حلق است. به قول قرآن ﴿... وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ...﴾[1] اما از بحثهای قبل استفاده شد که این حکم، حکم تکلیفی است و وضعی نیست. به معنای اینکه اگر مرتب و منظم نشد، حج باطل نیست. اگر سهواً باشد یا عذراً باشد یا حتی اگر جهلاً باشد، حج صحیح است و اشکالی ندارد. و اگر عمداً باشد، حج صحیح است اما گناه کرده است. از بحثهای قبل این استفاده شد و کم هست کسی که بگوید ترتیب شرط است و اگر به جا نیاور، حج او باطل است. چنانچه معمولاً این سه کار باید در روز عید باشد. از مشعرالحرام به منی وارد میشود و روز عید است و باید رمی جمره عقبه کند و بلافاصله ذبح کند و بعد هم سر بتراشد. اما این را هم اگر به تأخیر انداخت، ولو عمداً باشد حج او باطل نیست اما معلوم است که لاأقل چیزی که افضل است و چیزی که موافق با احتیاط است، به جا نیاورده است. از همین جهت هم مثلاً سر نتراشد تا دو سه روز بعد یا اینکه ایام تشریق هم تمام شود و سر نتراشد تا وقتی که میخواهد از مکه بیرون رود، و آن وقت چون میخواهد اعمال مکه را به جا آورد و قبل از آن باید اعمال منی تمام شود، مثلاً در روز آخر ذی الحجه سر میتراشد و بعد هم طواف حج و بعد هم سعی و بعد هم اگر حج تمتع باشد، طواف نساء میکند. چنانچه اگر سهوا یا جهلاً یا عذراً باشد، معلوم است که گناه هم ندارد. کم است که کسی بگوید حج او باطل است و حتماً باید درروز عید باشد و اگر روز عید نشد، حج او باطل است یا نیست و یا اگر باشد، قول شاذ است. الاّ اینکه مرحوم شیخ طوسی در مبسوط، گفتند اصلاً ذبح و حلق هر دو مستحب است و واجب نیست. البته اگر شیخ طوسی در مبسوط این را فرموده باشد و قابل تأویل نباشد، معلوم است که اشتباه کردهاند و از متأخرین ظاهراً نداریم و از قدماء نیز مرحوم شیخ طوسی و ابن حمزه در وسیله میگویند اینها مستحب است و واجب نیست، اما ظاهراً باید کلامشان را تأویل کنیم و شیخ طوسی با آن همه روایتی که در تهذیب برای وجوب نقل کرده است، نمیتوان به ایشان نسبت داد که بگویند حلق یا سر تراشیدن مستحب است و واجب نیست.
مسئله ی مهمی که امروز داریم، اینست که این باید حتماً سر بتراشد و یا ماشین کردن و یا حتی تقصیر کفایت میکند؟! چنانچه در عمره سابقاً گفتیم باید تقصیر باشد و برای تقصیر میتواند یک ناخن بگیرد و یا مقدای از موی سر یا موی ریش را قیچی کند. در اینجا نیز همین است. آیا حلق واجب است یا اینکه اگر تقصیر هم بکند، کفایت میکند؟!
در مسئله 3 قول هست. یک قول که مشهور است، گفتند حتماً باید سر بتراشد و تقصیر برای عمره است و تراشیدن سر برای حج است و حتماً باید سر بتراشد مگر اینکه معذور باشد و نتواند و حتی روایت داریم که مثلاً سرش سوزه دارد یا زخم است و باز حضرت فرمودند باید سر بتراشد.
قول دیگر که شهرتش از این بیشتر است و حتی صاحب جواهر نتوانسته از این قول بگذرد، اینست که گفتند اگر صروره باشد، باید سر بتراشد یعنی اگر حجة الاسلام و حج اول او باشد، باید سر بتراشد. و اما اگر حج دوم یا سوم باشد، میتواند سر نتراشد و به جای نتراشیدن سر، تقصیر کند. مثلاً مقداری از موی سر یا صورت یا موی بدن بچیند. سابقاً هم گفتیم باید بچیند و کندن نمیشود و یا یک ناخن و یا همه ی ناخنهایش را بگیرد.
قول سوم که قول خیلی مشهوریست و مرحوم محقق نیز در اینجا روی آن فتوا دادند و میفرمایند مطلقا مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند. حال حج اولش باشد یا دوم و یا عذر داشته باشد یا نداشته باشد، از اول مخیّر است که سرش را ماشین کند یا سرش را بتراشد و مخیر است بین اینکه سر نتراشد و تقصیر کند و مثلاً ناخن بگیرد. یا اینکه ناخن نگیرد و سر بتراشد و همه گفتند والحلق أفضل و مرحوم محقق هم فرمودند والحلق أفضل.
این اختلاف هم به خاطر روایات است. انصافاً روایات خیلی درهم برهم است. بعضی از روایات میگوید باید سر بتراشد و این کلمه یجب هم زیاد در آن روایات استعمال شده و بعضی از روایات هم میگوید باید در حج صروره سر بتراشد و در حج دوم و سوم افضل است و واجب نیست و قول دیگری هم که همیشه مشهور بوده و الان در مناسکها مشهور است، اینکه حاجی بعد از ذبح، مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا اینکه تقصیر کند، و ما مدعی هستیم به این قول سوم و این قول مشهوریست هم از قدماء و هم از متأخرین و من جمله مرحوم محقق در شرایع میفرماید این حاجی مخیر است، خواه حج اولش باشد یا حج دوم یا سوم باشد، بالاخره مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند و معلوم است که سرتراشیدن افضل و بهتر است. این هم موافق با احتیاط است و علاوه بر اینکه موافق با احتیاط است، کلمه ی افضل در روایتها آمده است.
حال ما برای مدعی خود که میتواند سر بتراشد یا تقصیر کند و حج صروره باشد یا غیر صروره باشد، دو یا سه روایت میخوانیم. قبل از همه چیز این آیه شریفه ی 27 از سوره فتح است؛ که قرآن میفرماید: ﴿... لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ... ﴾ [2]
توطئه گران در حدیبیه میخواستند یک براندازی کنند و حدیبیه برای پیغمبر اکرم خیلی گران تمام شد. پیغمبر اکرم فرموده بودند وارد مکه میشویم و بالاخره نشد و سال دیگر وارد مکه شدند. حال آیه میفرماید: ﴿...لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ ... ﴾، انشاء الله وارد میشوید و حج را به جا میآورید و سر هم میتراشید و تقصیر میکنید.
حال هر دو که واجب نیست پس خواه ناخواه این «و» را به معنای «أو» بگیریم. شاید هم به خاطر این واو آورده که اگر تخییر باشد، مردم دو قسمت میشوند. یک قسمت سر میتراشند و یک قسمت تقصیر میکنند. زیرا هر دو جایز است بنابراین مردم دو قسمت میشوند و به اعتبار اینکه مردم دو قسمت میشوند، آیه شریفه فرموده: ﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ﴾.
علی کل حالٍ هر دو واجب نیست و وقتی هر دو واجب نشد، واو به معنای «أو» است و این احتمال من خیلی قویست که این تبعیض به اعتبار افراد است،ولو اینکه واو به معنای أو، خلاف لغت و اصطلاح است اما به اعتبار مردم به جای اینکه بگوید أو مقصرین فرموده: ﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ﴾.
این آیه به خوبی دلالت دارد که باید یا حلق یا تقصیر و احدهما باشد و هر دو لازم نیست و یکی از اینها حتماً باید باشد. بنابراین این مخیر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند و اما سرتراشیدن بهتر است و روایات فراوانی هم داریم بر اینکه «والحلق أفضل».
حال مسلّم است که جمع آن واجب نیست، پس تخییر است و ظاهراً به این دلیل «واو» آورده که مردها دو قسمت هستند. اینها اگر مخیّر باشند، یک قسمت سر میتراشند و یک قسمت تقصیر میکنند، لذا قرآن فرموده محَلّقین و مُقصّرین.
بنابراین آیه ی شریفه میفرماید یا حلق یا تقصیر، حال صروره باشد یا نباشد. اگر بخواهیم بگوییم زنها حتماً باید تقصیر کنند، آنگاه آیه را تخصیص میزند و اگر بگوییم در صروره حتماً باید حلق کند، تخصیص میزند و یا تفسیر میکند که کسانی که حج اول هستند، حتماً باید سر بتراشند.
اما نکتهای که آقایان نگفتند و ما باید مطلب را تمام کنیم، اینست که در این آیه ی شریه، حج همه صروره بوده است و هیچکدام از آنها حج به جا نیاوردند. حج اولی که در اسلام به جا آورده شده، بعد از حدیبیه بوده و برای همه صروره بوده و قرآن میفرماید همه ی شما یا سر بتراشید و یا تقصیر کنید. قول خیلی مشهور است و حتی الان در مناسکها هم مشهور است که صرورهها باید حلق کنند و اما غیر صروره مخیر است بین حلق و تقصیر؛ و علی کل حالٍ این آیه شریفه دلالت میکند بر تخییر و چون همه ی اینها صروره بودند، دلالت میکند که فرقی نیست بین اینکه صروره باشد یا غیرصروره؛ و حج اول باشد یا حج بعدی باشد، این میتواند تقصیر کند و یا میتواند سر بتراشد و سر تراشیدن افضل است.
اگر کسی حرف مرا نزند، باز اطلاق دلیل همین را اقتضا میکند. برای اینکه آیه شریفه میفرماید حاجی وقتی ذبحش تمام شد، یا سر بتراشد و یا تقصیر کند و مسلّم هر دو نیست، پس اطلاق دلیل میفرماید فرقی نیست بین اینکه صروره باشد یا غیر صروره و اگر بخواهیم بگوییم صروره حتماً باید حلق کند، یک دلیل حسابی میخواهیم تا آن روایت آیه ی شریفه را تخصیص دهد.
روایتها در باب 7 از ابواب حلق و تقصیر است.
روایت صحیح السند اینست:
« قال الصادق علیهالسلام: من لبد شعره أو عقصّه فلیس له ان یقصر و علیه الحلق و من لم یلبد تخیّر ان شاء قصر و ان شاء حلق و الحلق أفضل ».[3]
آن وقتها اینطور بود که شپش و کنه زیاد بود و اینها هم خیلی موی سر داشتند و به خاطر اینکه شپش اذیتشان نکند، سرشان را عسل مالی میکردند و سرشان عسلی میشد و شپش و کنه وارد سرشان نمیشد و یا اینکه میبافتند و خیلی مو داشتند و میبافتند و آنگاه جمع میشد. حال این کسانی که موهایشان را جمع کردند، باید حلق کنند و اما غیر از اینها هرکه باشد، میتواند حلق کند و یا میتواند تقصیر کند.
در باب 7 مثل این روایت زیاد است که گفتند همه مخیرند بین حلق و تقصیر، الاّ اینکه ضرورتی در کار باشد.
« صحیحه ابی سعید عن أبی عبدالله علیهالسلام: یجب الحلق علی ثلاثة نفر-رجل لبد شعره و رجل حج بدءا لم یحج قبلها و رجل عقص رأسه ».[4]
نظیر این روایت در باب 7، پنج شش روایت هست. حال بعضی از آن روایتها هم دارد واجب است بر صروره که حلق کند.
اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم صاحب جواهر تقریباً یک ورق اینطرف و آنطرف میزنند و نمیتوانند درست کنند که صروره میتواند تقصیر کند. در آخر کار به خاطر شهرت از قدماء میگویند روایات را حمل بر استحباب میکنیم و الاّ فرقی بین صروره و غیر صروره ندارد.
یکی از روایات همین روایتی است که خواندم که هم سندش خوب است و هم دلالتش خوب است و میگوید «یجب الحلق علی ثلاثة نفر-رجل لبد شعره و رجل حج بدءا لم یحج قبلها و رجل عقص رأسه.»، یعنی این سه دسته باید سر بتراشند و آنچه مورد بحث ماست، جمله ی «رجل حج بدءاً» است. و اما معارض هم دارد.
« صحیحه معاویة بن عمار عَنْ ابِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: يَنْبَغِي لِلصَّرُورَةِ أَنْ يَحْلِقَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ حَجَّ فَإِنْ شَاءَ قَصَّرَ وَ إِنْ شاء حَلقَ... » [5]
مثل مرحوم آقای خوئی «رضواناللهتعالیعلیه» چون در فقه و همه جا میگویند کلمه ینبغی یعنی یجب. اینجا هم به قرینه ی روایات یجب میگویند ینبغی یعنی «یَجب». مرحوم صاحب جواهر هم تقریباً این روایت را با روایات قبلی جمع کرده و «ینبغی» را به «یجب» معنا کرده است و گفته بنابراین منافات ندارد و کسی که صروره است باید حلق کند. اما از آن طرف هم در فقه ما ینبغی به معنای یجب، قرینه میخواهد. کلمه ینبغی دلالت میکند بر اینکه خوب است این کار انجام شود و اما واجب نیست که این کار انجام شود و خواه ناخواه «یجب» را حمل میکنیم بر استحباب مؤکّد. این دائرمدار کلمه است. صاحب جواهر در آخر کار میفرماید ولو با قرینه ی یجبُ که در روایات است و ما به صاحب جواهر میگوییم به قرینه ی ینبغی که در روایت هست، یجبُ حمل بر مستحب مؤکّد شود. برای اینکه یَجب حمل بر استحباب شود، در فقه ما زیاد است اما کلمه ی ینبغی حمل بر وجوب شود، خیلی کم است و ینبغی ظهور در استحباب دارد. به قرینه ی ینبغی، ما یجب را حمل بر استحباب میکنیم. لذا اینطور میشود که همه میتوانند سر بتراشند و میتوانند تقصیر کنند اما حلق افضل است و برای صروره افضلیتش بیشتر است. همینطور که در مناسکها فرمودند حلق افضل است اما برای صروره، افضل در افضل است. لذا بعضیها احتیاط کردند و بعضیها هم قاعده ی الافضل فالافضل را گفتند و اینکه صروره و غیر صروره ندارد. اما شاید قول من بهتر از همه چیز باشد که این آیه ی شریفه که میفرماید:(مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ)؛ برای همه حج صروره بوده و وقتی برای همه حج صروره بوده، قرآن میفرماید خواه همه سر بتراشید و یا همه تقصیر کنید و اما سر تراشیدن بهتر است. لذا در روایات آمده پیغمبر اکرم بعد از حج به کسانی که سر تراشیده بودند، بارک الله گفتند و به کسانی که تقصیر کرده بودند، خیلی بارک الله نگفتند و معلوم میشود حلق افضل است. معلوم است که سر تراشیدن مطلقا خیلی خوب است. چه صروره باشد و چه غیرصروره؛ و اما اینکه حلق واجب باشد، این عرضی که من کردم که آیه شریفه مربوط به حج اول است و چون در حج اول صروره است و آیه شریفه که میفرماید (مُحَلِّقِينَ رُءُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِينَ)، معنای أو مُقصّرین است یعنی همه ی شما حاجیهای صرورهای که حج اول دارید، اگر میخواهید سر بتراشید و یا تقصیر کنید.
اگر مطالعه کرده باشید، میبینید که برای صاحب جواهر مشکل است و اما قول هم نداریم برای اینکه همه قدما در حج صروره و غیر صروره میگویند مستحب است و قول شهرت و امثال اینها در مسئله نیست و وقتی اینطور نباشد، ظاهراً میتوان گفت و صاحب جواهر هم در آخر کار مجبور است که بگوید فرقی نیست بین صروره و غیر صروره و اما صروره اگر حلق کند افضل از اینست که تقصیر کند.