درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/03/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اگر کسی قبل از غروب از عرفات بیرون رود
مشهور در میان أصحاب اینست که باید از ظهر تا غروب در عرفات باشد، «من الزوال الی الغروب». راجع به من الزوال صحبت کردیم و بالاخره بحث رسید به اینجا که احتیاط اقتضاء میکند قبل از ظهر در عرفات باشد که بتواند نماز ظهر و عصر را در عرفات بخواند، و اما راجع به غروب، حرفی نیست. اینکه حتماً باید تا غروب در عرفات باشد. غروب ما و غروب سنّیها هم خیلی تفاوت ندارد. مخصوصاً در نماز، اما علی کل حالٍ آنچه مشهور در میان ماست، مراد از غروب یعنی مغرب.
بحث امروزمان اینست که اگر کسی جاهلاً یا ناسیاً قبل از غروب از عرفات بیرون رفت، چند صورت پیدا میکند و مرحوم محقّق در اینجا راجع به همه صور آن میفرماید که: «و لو أفاض قبل الغروب جاهلا أو ناسيا فلا شئ عليه» و مرحوم صاحب جواهر نیز ادعای اجماع میکنند به قسمیه و تمسک میکنند به اصل که آیا کفارهای بر ذمه این هست یا نه و رُفع مالایعلمون و رُفع نسیان میگویند نه. ولی علاوه بر این در مسئله روایاتی هم داریم.
روایت 1 از باب 23 از ابواب احرام حج و الوقوف بعرفة، ج 13، ص 588:
صحیحه مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَفَاضَ مِنْ عَرَفَاتٍ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ قَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ.
اگر عمداً این کار را بکند، حج او باطل نیست اما واجب است که شتری را ذبح کند. کفاره او یک شتر است و اما اگر جاهل باشد، کفاره بر او واجب نیست.
بزرگان ناسی را نیز از جمله جاهل قرار دادند. گفتند مراد «ان کان متعمّدا فعلیه بدنه و ان لم یتعمّد فلیس علیه شیء» است و این جاهل از باب مثال است و خصوصیت ندارد. اما معلوم است که مسئله صاف نیست برای اینکه در روایت حکم جاهل نیامده و شما باید با مباحث قبلی جاهل را معذّر بدانید و بنا شد در باب حج، جاهل، معذور باشد. «أی رجل رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه».
راجع به جاهل روایت داریم و اما راجع به ناسی روایت نداریم و اما گفتند ناسی نیز حکم جاهل را دارد برای اینکه از روایات استفاده میکنیم که ناسی مانند جاهل و جاهل مانند ناسی است و اینجا که جاهل آمده و ناسی نیامده از باب مثال است و معنایش این میشود که: «ان کان متعمّداً فعلیه بَدَنه و ان لم یکن بتعمّدٍ فلیس علیه شیء». و مخصوصاً در باب حج غالباً کم و شاذ است که ناسی معذور نباشد و یا جاهل معذور نباشد و در باب حج جاهل و ناسی معذور است، پس این روایت هم از آن باب است. علی کل حالٍ نمیتوانیم قید حساب کنیم. روایت مسمع حکم جاهل را دارد و حکم ناسی را نیز قاعده رفع مانند رُفع مالایعلمون و رُفع سهو و رُفع نسیان و رُفع مااستکرهوا علیه و رُفع مااضطروا الیه؛ و تمسک به آن روایت میکنیم و میگوییم «فلیس علیه الشیء».
علی کل حالٍ ظاهراً میتوان گفت ولو اینکه مرحوم محقق متعرض نشدند و همان حکم جاهل را فرمودند، یعنی طبق روایت فتوا دادند، اما ناسی را اصلاً متذکر نشدند و معلوم است که در ذهن مبارکشان صاف نبوده و الاّ باید گفته باشند که «ان خرج متعمداً فعلیه بدنه و الاّ فلیس علیه شیء» و مضمون روایت مسمع را آوردند و فرمودند: «إِنْ كَانَ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ و ان کانَ جاهلاً فلیس علیه شیء» و معلوم میشود که در ذهن مبارکشان صاف نبوده است. ولی علی کل حالٍ بر روی هم میتوان در باب حج یک قاعده کلی درست کنیم و همینطور که روایت صحیح السند هم داشتیم و سابقاً خواندیم که هر چیز که حقّش مقدم است، مؤخر شود و هرچیز که حقش مؤخر است، مقدم شود و در باب حج «لاشیء علیه»؛ بگوییم این کفاره نیز مختص به عامد است و ناسی یا جاهل کفاره ندارد الاّ ما أخرجه الدلیل.
حال از هر چیز بگذریم، اصل در مسئله ما هست یعنی قاعده رفع میگوید این ناسی مثل جاهل است کما اینکه رُفع مالایعلمون راجع به جاهل دارد، رُفع نسیان هم راجع به کسی که قبل از غروب رفته، دارد و اگر کسی مثل ایشان ادعای اولویت کند، مسئله صافتر است اما همینطور که مطالعه کردید، مرحوم محقق و صاحب جواهر نتوانستند بگویند و مرحوم محقق با عدم تعرض از مسئله گذشته و طبق روایت مسمع فتوا داده است.
این مسئله اول بود که اگر کسی قبل از غروب رفت، حج او صحیح است اما اگر عامد باشد باید یک شتر ذبح کند و اگر جاهل باشد یا ناسی باشد، چیزی برعهده او نیست.
مسئله بعد اینست که آیا این شخص باید برگردد یا اینکه الان که بیرون رفت، واجب نیست که بازگردد و به دنبال کار خود رود؟!
مسئله دیگر اینکه اگر برنگردد، حتی همان جاهل یا ناسی، کفاره دارد یا نه؟!
هر دو مسئله را متعرض شدند و هم در پیش همه مشکل شده است.
روایت 3 از باب 23 از ابواب احرام و الوقوف بعرفة، ج 13، ص 588:
صحیحه ضريس الكناسي عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سألته عن رجل أفاض من عرفات قبل أن تغيب الشمس. قال: عليه بدنة ينحرها يوم النحر، فإن لم يقدر صام ثمانية عشر يوما بمكة أو في الطريق أو في أهله.
این راجع به کسی است که عمداً از عرفه بیرون رود، اگر میتواند بدنه و اگر نمیتواند کفاره دهد و کفارهاش 18 روز، روزه است و از جاهایی که میشود در مسافرت روزه گرفت، همین جاست.
اما آیا باید برگردد یا نباید برگردد، ظاهراً روایت دلالتی بر این ندارد، اما فقها گفتند باید برگردد و اگر برگشت، بَدَنه برایش واجب نیست.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند این قول مشهور است. از عرفات بیرون رفت، اگر جاهل و ناسی باشد، متوجه شد و برگشت و اگر عامد باشد، پشیمان شد و برگشت، حال آیا بَدنه برایش واجب است یا نه؟!
صاحب جواهر فرمودند مشهور اینست که بَدَنه بر او واجب نیست اما مشهور اینست که باید برگردد. مرحوم صاحب جواهر تمسک به اصل میکنند. مثلاً این کسی که برگشته، نمیداند آیا چیزی بر او واجب است یا نه، در این حال رُفع مالایعلمون میگوید چیزی بر او واجب نیست.
مرحوم صاحب جواهر یک جمله دارند و میفرمایند مثل کسی که از میقات تجاوز کرده و الان متوجه شده و سپس برگشته و مُحرم شده است. بحث ما اینست که این باید در عرفات بماند و اما عمداً یک ساعت در عرفات نمانده است، آیا کفاره دارد یا ندارد؟!
اگر اصلاً برنگردد حتماً کفاره دارد و اما اگر برگردد، نمیدانیم کفاره دارد یا نه، پس بفرمایید رُفع مالایعلمون میگوید کفاره ندارد. و اما اینکه صاحب جواهر میفرماید این مثل کسی است که در میقات باید محرم شده باشد و محرم نشده و برگشت و محرم شد؛ چطور «لاشیء علیه» پس این کسی هم که یک ساعت نبوده و الان برگشته، «لاشیء علیه». ظاهراً نمیتوان این را از هیچ راهی درست کرد و نمیدانیم مراد صاحب جواهر چه بوده است برای اینکه آن کسی که از میقات رد شده، گناه کرده اما بالاخره وقتی برمیگردد و محرم میشود، تمام اعمال را به جا میآورد. یک ساعت باید محرم میشده و نشده و گناه کرده و الان برمیگردد به میقات و محرم میشود و به مکه میآید. این تمام اعمال حج را به جا آورده است. اما مانحن فیه اینست که عمداً یک ساعت در عرفات نبوده و الان توبه کرده و برگشته و تا غروب در عرفات مانده است. حال این شخص اینست که بالاخره یک ساعت عرفات را ترک کرده و تدارکش نیز ممکن نیست. آنجا که در میقات باید محرم میشده و عمداً محرم نشده و جلو آمده، کار حرامی کرده است و الان باید برگردد و از میقات محرم شود و عمره را به جا آورد و وقتی محرم شد و عمره را به جا آورد و یا حج را به جا آورد و به عرفات رفت، همه چیز را به جا آورده است. اگر عمداً باشد گناه کرده و اگر سهواً باشد، گناه نکرده و ما میگوییم اگر جهلاً باشد، باز گناه نکرده است و اما در مانحن فیه، اینست که این عمداً از عرفات بیرون رفته است و الان پشیمان شده و برگشته و تا غروب مانده است و غروب از عرفات بیرون میآید، آیا چیزی بر ذمهاش هست یا نه؟! میگوییم این مسلّم یک ساعت در عرفات نبوده و نمیشود جبران کرد برای اینکه باید «من الزوال الی الغروب» باشد و این یک ساعت در عرفات نبوده است. حال جهلاً باشد یا نسیاناً و یا عمداً باشد. بنابراین فرمایش صاحب جواهر مسلّماً درست نیست. اما فرمایش اول، فرمایش خوبیست، که اگر عمداً از عرفات بیرون رفت و برنگشت، باید کفاره دهد و کفارهاش اینست که باید یک شتر ذبح کند و اگر سهو و نسیان باشد، گفتیم که بگویید «لاشیء علیه» و اما اگر عمداً بیرون رفته، آیا باید برگردد یا نه؟! در این مورد روایت نداریم و بفرمایید اینجا نیز قاعده «من الزوال الی الغروب» میگوید برگرد و میگوید برگرد و مابقی را در عرفات باش. حال برمیگردد، آیا باید کفاره دهد یا نه؟! اگر بخواهیم تمسک کنیم به روایتی که گفت هرکه از عرفات بیرون رفت، باید کفاره دهد؛ آن روایت در اینجا نمیآید. برای اینکه روایت آنجا بود که برنگردد و اما اگر برگردد، آن روایت نمیآید و دلیل نداریم و شک میکنیم که آیا کفاره واجب است یا نه، رُفع مالایعلمون میگوید نه، واجب نیست.
ظاهراً باید اینطور مشی کنیم و همینطور که صاحب جواهر نیز این جمله را دارند و فرمودند اول تمسک به اصل کردند و بعد تمسک به این کردند که میقات را با عرفات قیاس کردند.
مرحوم کاشف اللثام میفرماید اصل نیست برای اینکه وقتی از عرفات بیرون رفت، واجب است که کفاره دهد و واجب است که بَدَنه ذبح کند و الان برگشته و نمیداند آیا بَدنه که برایش واجب بوده، واجب هست یا نه، پس استصحاب میکند. و شما یک چیز ثابتی را میخواهید با اصل بردارید و این نمیشود بلکه استصحاب میگوید کفاره بر این واجب بود و الان هم هست. ولی ظاهراً حرف کاشف اللثام درست نیست و حرف صاحب جواهر درست است برای اینکه چه کسی گفته به مجرد اینکه بیرون رفت، بَدَنه برایش واجب است! روایتی که هست آنجا را میگوید که از عرفات بیرون رفته و برنگشته و مسئله ما اینست که برگشته و الان که برگشته ما نمیدانیم از اول وضع وجوب کفاره چه بوده است، آیا این بوده که برود و برنگردد و یا اینکه چه برگردد و چه برنگردد، واجب است که کفاره دهد. لذا اینکه میگویید ثبوت است و استصحاب دارد، میگویید نه، برای اینکه ممکن است روایت آنجا را بگوید که میگوید از عرفات بیرون رفت و برنگشت. ممکن است تعلیقی باشد و بگوید اگر کسی از عرفات بیرون رفت و برنگشت باید کفاره دهد و اما اگر از عرفات بیرون رفت و برگشت، کفاره دارد. لذا روایت بیش از این دلالت ندارد.
روایت اینست:
روایت 3 از باب 23 از ابواب احرام و الوقوف بعرفة، ج 13، ص 588:
صحیحه ضريس الكناسي عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سألته عن رجل أفاض من عرفات قبل أن تغيب الشمس. قال: عليه بدنة ينحرها يوم النحر، فإن لم يقدر صام ثمانية عشر يوما بمكة أو في الطريق أو في أهله.
آنچه روایت دلالت دارد، اینست که اگر کسی بیرون رفت، باید یک بدنه نحر کند و اما برگردد یا برنگردد، اطلاق ندارد. یعنی روایت دلالت نمیکند بر اینکه به مجردی که بیرون رفت، خواه برگردد و برنگردد، کفاره دارد. لذا قدر متیقن روایت آنجاست که بیرون رود و برنگردد. اما اگر رفت و برگشت، روایت دلالت ندارد که کفاره دارد یا نه و وقتی روایت دلالت نداشت نوبت به اصل میرسد و اصل برائت است و این حرف کاشف اللثام که میفرمایند استصحاب است، اگر فرموده بودند روایت دلالت میکند اعم از اینکه برگردد و یا برنگردد، بهتر از استصحاب بود اما اینکه بخواهیم استصحاب جاری کنیم، ثبوت میخواهد و ثبوتش را نمیتوان با روایت درست کرد، لذا نمیدانیم آیا شتری که باید کفاره دهد، از کسی است که برنگردد یا از کسی است که اعم از اینکه برگردد یا برنگردد. قدر متیقنش اینکه برنگردد و اما اگر برگشت نمیدانیم آیا کفاره دارد یا نه و رُفع مالایعلمون میگوید کفاره ندارد.
و صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد
مشهور در میان أصحاب اینست که باید از ظهر تا غروب در عرفات باشد، «من الزوال الی الغروب». راجع به من الزوال صحبت کردیم و بالاخره بحث رسید به اینجا که احتیاط اقتضاء میکند قبل از ظهر در عرفات باشد که بتواند نماز ظهر و عصر را در عرفات بخواند، و اما راجع به غروب، حرفی نیست. اینکه حتماً باید تا غروب در عرفات باشد. غروب ما و غروب سنّیها هم خیلی تفاوت ندارد. مخصوصاً در نماز، اما علی کل حالٍ آنچه مشهور در میان ماست، مراد از غروب یعنی مغرب.
بحث امروزمان اینست که اگر کسی جاهلاً یا ناسیاً قبل از غروب از عرفات بیرون رفت، چند صورت پیدا میکند و مرحوم محقّق در اینجا راجع به همه صور آن میفرماید که: «و لو أفاض قبل الغروب جاهلا أو ناسيا فلا شئ عليه» و مرحوم صاحب جواهر نیز ادعای اجماع میکنند به قسمیه و تمسک میکنند به اصل که آیا کفارهای بر ذمه این هست یا نه و رُفع مالایعلمون و رُفع نسیان میگویند نه. ولی علاوه بر این در مسئله روایاتی هم داریم.
روایت 1 از باب 23 از ابواب احرام حج و الوقوف بعرفة، ج 13، ص 588:
صحیحه مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَفَاضَ مِنْ عَرَفَاتٍ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ قَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ.
اگر عمداً این کار را بکند، حج او باطل نیست اما واجب است که شتری را ذبح کند. کفاره او یک شتر است و اما اگر جاهل باشد، کفاره بر او واجب نیست.
بزرگان ناسی را نیز از جمله جاهل قرار دادند. گفتند مراد «ان کان متعمّدا فعلیه بدنه و ان لم یتعمّد فلیس علیه شیء» است و این جاهل از باب مثال است و خصوصیت ندارد. اما معلوم است که مسئله صاف نیست برای اینکه در روایت حکم جاهل نیامده و شما باید با مباحث قبلی جاهل را معذّر بدانید و بنا شد در باب حج، جاهل، معذور باشد. «أی رجل رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه».
راجع به جاهل روایت داریم و اما راجع به ناسی روایت نداریم و اما گفتند ناسی نیز حکم جاهل را دارد برای اینکه از روایات استفاده میکنیم که ناسی مانند جاهل و جاهل مانند ناسی است و اینجا که جاهل آمده و ناسی نیامده از باب مثال است و معنایش این میشود که: «ان کان متعمّداً فعلیه بَدَنه و ان لم یکن بتعمّدٍ فلیس علیه شیء». و مخصوصاً در باب حج غالباً کم و شاذ است که ناسی معذور نباشد و یا جاهل معذور نباشد و در باب حج جاهل و ناسی معذور است، پس این روایت هم از آن باب است. علی کل حالٍ نمیتوانیم قید حساب کنیم. روایت مسمع حکم جاهل را دارد و حکم ناسی را نیز قاعده رفع مانند رُفع مالایعلمون و رُفع سهو و رُفع نسیان و رُفع مااستکرهوا علیه و رُفع مااضطروا الیه؛ و تمسک به آن روایت میکنیم و میگوییم «فلیس علیه الشیء».
علی کل حالٍ ظاهراً میتوان گفت ولو اینکه مرحوم محقق متعرض نشدند و همان حکم جاهل را فرمودند، یعنی طبق روایت فتوا دادند، اما ناسی را اصلاً متذکر نشدند و معلوم است که در ذهن مبارکشان صاف نبوده و الاّ باید گفته باشند که «ان خرج متعمداً فعلیه بدنه و الاّ فلیس علیه شیء» و مضمون روایت مسمع را آوردند و فرمودند: «إِنْ كَانَ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ و ان کانَ جاهلاً فلیس علیه شیء» و معلوم میشود که در ذهن مبارکشان صاف نبوده است. ولی علی کل حالٍ بر روی هم میتوان در باب حج یک قاعده کلی درست کنیم و همینطور که روایت صحیح السند هم داشتیم و سابقاً خواندیم که هر چیز که حقّش مقدم است، مؤخر شود و هرچیز که حقش مؤخر است، مقدم شود و در باب حج «لاشیء علیه»؛ بگوییم این کفاره نیز مختص به عامد است و ناسی یا جاهل کفاره ندارد الاّ ما أخرجه الدلیل.
حال از هر چیز بگذریم، اصل در مسئله ما هست یعنی قاعده رفع میگوید این ناسی مثل جاهل است کما اینکه رُفع مالایعلمون راجع به جاهل دارد، رُفع نسیان هم راجع به کسی که قبل از غروب رفته، دارد و اگر کسی مثل ایشان ادعای اولویت کند، مسئله صافتر است اما همینطور که مطالعه کردید، مرحوم محقق و صاحب جواهر نتوانستند بگویند و مرحوم محقق با عدم تعرض از مسئله گذشته و طبق روایت مسمع فتوا داده است.
این مسئله اول بود که اگر کسی قبل از غروب رفت، حج او صحیح است اما اگر عامد باشد باید یک شتر ذبح کند و اگر جاهل باشد یا ناسی باشد، چیزی برعهده او نیست.
مسئله بعد اینست که آیا این شخص باید برگردد یا اینکه الان که بیرون رفت، واجب نیست که بازگردد و به دنبال کار خود رود؟!
مسئله دیگر اینکه اگر برنگردد، حتی همان جاهل یا ناسی، کفاره دارد یا نه؟!
هر دو مسئله را متعرض شدند و هم در پیش همه مشکل شده است.
روایت 3 از باب 23 از ابواب احرام و الوقوف بعرفة، ج 13، ص 588:
صحیحه ضريس الكناسي عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سألته عن رجل أفاض من عرفات قبل أن تغيب الشمس. قال: عليه بدنة ينحرها يوم النحر، فإن لم يقدر صام ثمانية عشر يوما بمكة أو في الطريق أو في أهله.
این راجع به کسی است که عمداً از عرفه بیرون رود، اگر میتواند بدنه و اگر نمیتواند کفاره دهد و کفارهاش 18 روز، روزه است و از جاهایی که میشود در مسافرت روزه گرفت، همین جاست.
اما آیا باید برگردد یا نباید برگردد، ظاهراً روایت دلالتی بر این ندارد، اما فقها گفتند باید برگردد و اگر برگشت، بَدَنه برایش واجب نیست.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند این قول مشهور است. از عرفات بیرون رفت، اگر جاهل و ناسی باشد، متوجه شد و برگشت و اگر عامد باشد، پشیمان شد و برگشت، حال آیا بَدنه برایش واجب است یا نه؟!
صاحب جواهر فرمودند مشهور اینست که بَدَنه بر او واجب نیست اما مشهور اینست که باید برگردد. مرحوم صاحب جواهر تمسک به اصل میکنند. مثلاً این کسی که برگشته، نمیداند آیا چیزی بر او واجب است یا نه، در این حال رُفع مالایعلمون میگوید چیزی بر او واجب نیست.
مرحوم صاحب جواهر یک جمله دارند و میفرمایند مثل کسی که از میقات تجاوز کرده و الان متوجه شده و سپس برگشته و مُحرم شده است. بحث ما اینست که این باید در عرفات بماند و اما عمداً یک ساعت در عرفات نمانده است، آیا کفاره دارد یا ندارد؟!
اگر اصلاً برنگردد حتماً کفاره دارد و اما اگر برگردد، نمیدانیم کفاره دارد یا نه، پس بفرمایید رُفع مالایعلمون میگوید کفاره ندارد. و اما اینکه صاحب جواهر میفرماید این مثل کسی است که در میقات باید محرم شده باشد و محرم نشده و برگشت و محرم شد؛ چطور «لاشیء علیه» پس این کسی هم که یک ساعت نبوده و الان برگشته، «لاشیء علیه». ظاهراً نمیتوان این را از هیچ راهی درست کرد و نمیدانیم مراد صاحب جواهر چه بوده است برای اینکه آن کسی که از میقات رد شده، گناه کرده اما بالاخره وقتی برمیگردد و محرم میشود، تمام اعمال را به جا میآورد. یک ساعت باید محرم میشده و نشده و گناه کرده و الان برمیگردد به میقات و محرم میشود و به مکه میآید. این تمام اعمال حج را به جا آورده است. اما مانحن فیه اینست که عمداً یک ساعت در عرفات نبوده و الان توبه کرده و برگشته و تا غروب در عرفات مانده است. حال این شخص اینست که بالاخره یک ساعت عرفات را ترک کرده و تدارکش نیز ممکن نیست. آنجا که در میقات باید محرم میشده و عمداً محرم نشده و جلو آمده، کار حرامی کرده است و الان باید برگردد و از میقات محرم شود و عمره را به جا آورد و وقتی محرم شد و عمره را به جا آورد و یا حج را به جا آورد و به عرفات رفت، همه چیز را به جا آورده است. اگر عمداً باشد گناه کرده و اگر سهواً باشد، گناه نکرده و ما میگوییم اگر جهلاً باشد، باز گناه نکرده است و اما در مانحن فیه، اینست که این عمداً از عرفات بیرون رفته است و الان پشیمان شده و برگشته و تا غروب مانده است و غروب از عرفات بیرون میآید، آیا چیزی بر ذمهاش هست یا نه؟! میگوییم این مسلّم یک ساعت در عرفات نبوده و نمیشود جبران کرد برای اینکه باید «من الزوال الی الغروب» باشد و این یک ساعت در عرفات نبوده است. حال جهلاً باشد یا نسیاناً و یا عمداً باشد. بنابراین فرمایش صاحب جواهر مسلّماً درست نیست. اما فرمایش اول، فرمایش خوبیست، که اگر عمداً از عرفات بیرون رفت و برنگشت، باید کفاره دهد و کفارهاش اینست که باید یک شتر ذبح کند و اگر سهو و نسیان باشد، گفتیم که بگویید «لاشیء علیه» و اما اگر عمداً بیرون رفته، آیا باید برگردد یا نه؟! در این مورد روایت نداریم و بفرمایید اینجا نیز قاعده «من الزوال الی الغروب» میگوید برگرد و میگوید برگرد و مابقی را در عرفات باش. حال برمیگردد، آیا باید کفاره دهد یا نه؟! اگر بخواهیم تمسک کنیم به روایتی که گفت هرکه از عرفات بیرون رفت، باید کفاره دهد؛ آن روایت در اینجا نمیآید. برای اینکه روایت آنجا بود که برنگردد و اما اگر برگردد، آن روایت نمیآید و دلیل نداریم و شک میکنیم که آیا کفاره واجب است یا نه، رُفع مالایعلمون میگوید نه، واجب نیست.
ظاهراً باید اینطور مشی کنیم و همینطور که صاحب جواهر نیز این جمله را دارند و فرمودند اول تمسک به اصل کردند و بعد تمسک به این کردند که میقات را با عرفات قیاس کردند.
مرحوم کاشف اللثام میفرماید اصل نیست برای اینکه وقتی از عرفات بیرون رفت، واجب است که کفاره دهد و واجب است که بَدَنه ذبح کند و الان برگشته و نمیداند آیا بَدنه که برایش واجب بوده، واجب هست یا نه، پس استصحاب میکند. و شما یک چیز ثابتی را میخواهید با اصل بردارید و این نمیشود بلکه استصحاب میگوید کفاره بر این واجب بود و الان هم هست. ولی ظاهراً حرف کاشف اللثام درست نیست و حرف صاحب جواهر درست است برای اینکه چه کسی گفته به مجرد اینکه بیرون رفت، بَدَنه برایش واجب است! روایتی که هست آنجا را میگوید که از عرفات بیرون رفته و برنگشته و مسئله ما اینست که برگشته و الان که برگشته ما نمیدانیم از اول وضع وجوب کفاره چه بوده است، آیا این بوده که برود و برنگردد و یا اینکه چه برگردد و چه برنگردد، واجب است که کفاره دهد. لذا اینکه میگویید ثبوت است و استصحاب دارد، میگویید نه، برای اینکه ممکن است روایت آنجا را بگوید که میگوید از عرفات بیرون رفت و برنگشت. ممکن است تعلیقی باشد و بگوید اگر کسی از عرفات بیرون رفت و برنگشت باید کفاره دهد و اما اگر از عرفات بیرون رفت و برگشت، کفاره دارد. لذا روایت بیش از این دلالت ندارد.
روایت اینست:
روایت 3 از باب 23 از ابواب احرام و الوقوف بعرفة، ج 13، ص 588:
صحیحه ضريس الكناسي عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سألته عن رجل أفاض من عرفات قبل أن تغيب الشمس. قال: عليه بدنة ينحرها يوم النحر، فإن لم يقدر صام ثمانية عشر يوما بمكة أو في الطريق أو في أهله.
آنچه روایت دلالت دارد، اینست که اگر کسی بیرون رفت، باید یک بدنه نحر کند و اما برگردد یا برنگردد، اطلاق ندارد. یعنی روایت دلالت نمیکند بر اینکه به مجردی که بیرون رفت، خواه برگردد و برنگردد، کفاره دارد. لذا قدر متیقن روایت آنجاست که بیرون رود و برنگردد. اما اگر رفت و برگشت، روایت دلالت ندارد که کفاره دارد یا نه و وقتی روایت دلالت نداشت نوبت به اصل میرسد و اصل برائت است و این حرف کاشف اللثام که میفرمایند استصحاب است، اگر فرموده بودند روایت دلالت میکند اعم از اینکه برگردد و یا برنگردد، بهتر از استصحاب بود اما اینکه بخواهیم استصحاب جاری کنیم، ثبوت میخواهد و ثبوتش را نمیتوان با روایت درست کرد، لذا نمیدانیم آیا شتری که باید کفاره دهد، از کسی است که برنگردد یا از کسی است که اعم از اینکه برگردد یا برنگردد. قدر متیقنش اینکه برنگردد و اما اگر برگشت نمیدانیم آیا کفاره دارد یا نه و رُفع مالایعلمون میگوید کفاره ندارد.
و صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد