درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیا
پوشیدن لباس احرام، جزء احرام است؟
مشهور در میان أصحاب فرمودند که احرام سه رکن دارد که اگر کسی عمداً این سه رکن را نیاورد، حج او فاسد است. اولین آنها نیت است و دوم لبس ثوبین یعنی پوشیدن آن دو قطعه پارچه است و سوم هم تلبیه است؛ و تقریباً این حرف مفروغٌ عنه و مسلّم شده در میان أصحاب. سیره رسول گرامی و ائمه طاهرین و سیره همه مسلمانها هم بوده است، چه سنّی و چه شیعه. لذا مسئله از نظر فتوا، از نظر عمل، اشکالی ندارد. اما دیروز بحث طلبگی شد و مرحوم صاحب جواهر به این بحث طلبگی اهمیت ندادند و با جمله کما تری از بحث گذشتند و آن بحث طلبگی حرف مرحوم فاضل هندی در کشفاللثام بود که ایشان فرمودند که ما پوشیدن لباس را جزء احرام و از ارکان بدانیم، دلیلی بر آن نداریم. در اینکه واجبی است و باید به جا آورده شود و حتی اگر موقع احرام به جا نیاورد، هروقت متذکر شد، باید این کار را بکند، اما اینکه جزء احرام باشد، دلیلی بر آن نداریم. دو دلیل مشهور را رد کردند و گفتند اما سیره نمیتواند اثبات کند واجب وضعی یا رکن است. نمیتواند اثبات کند که حتی واجب است. فعل پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین و بعد هم سیره متشرعه از آن فعل پیغمبر و ائمه طاهرین، اینست که آقای حاجی دو لباس میپوشد یا لاأقل باید بپوشد و اما اینکه جزء احرام است، آن عمل دلالت ندارد.
حرف دوم نیز دلیل دوم قوم و اصحاب را رد کردند و فرمودند شما تمسک به روایاتی میکنید که غالب این روایات مستحب است. حال شما در میان این مستحبات میخواهید دو واجب بیرون بکشید و بگویید هفت ـ هشت مستحب و دو واجب در یک روایت آمده است. نسخ اقتضاء میکند این دو نیز مستحب باشند. لاأقل دلالت ندارد. بنابراین مرحوم کاشفاللثام میفرماید که «لم نجد دلیلاً علی کون لبس ثوبین من أجزاء الاحرام یا رکن من الاحرام» و بعد هم تمسک میکنند به اصل و میگویند نمیدانم واجب است یا نه و اصلاً رکنیت را میزنم و وجوبش را نیز میزنم و میگوید یک امر مستحب مشهوری است و مثل غسل احرام که امر مشهور در میان همه هست و کم پیدا میشود کسی درحال احرام غسل نکند و همینطور که آن یک امر مستحبی است، لبس ثوبین نیز یک امر مستحبی است. اما معلوم است که خودشان از اجماع ترسیدند و فرمودند «لولا الاجماع» دلیلی بر مسئله نداریم بلکه اصل اقتضاء میکند عدم وجوب را. اگر بخواهیم بحث طلبگی کنیم، اجماع نیز نمیتواند کار کند برای اینکه اجماع مقطوع المدرکیه است و مرحوم کاشفاللثام روی مدرک این اجماع، اشکال دارد؛ لذا میفرمایند «لولا الاجماع» یعنی توی طلبه بدان اجماعی در کار نیست و اجماع هم حجت نیست و اصل اقتضاء میکند عدم وجوب را. حال اگر خیلی بالا رویم، اصل اقتضاء میکند وجوب را، اما وجوب تکلیفی و نه وجوب وضعی. اگر پوشید، ثواب دارد و اگر نپوشید گناه کرده و اما حج او باطل نیست. این حرف فاضل هندی است. اما مرحوم شهید در دروس جدیتر گرفته و میفرماید دلیل که نداریم بلکه دلیل داریم بر اینکه جزء احرام نیست. تمسک میکنند به دو روایت و روایتها هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و چیزی که تعجب آور است، اینست که صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» وقتی حرف دروس را نقل میکنند، تصدیق میکند و میفرماید درست است. همین صاحب جواهر که الان ردّ مرحوم کاشفاللثام میکند به «کماتری»، اما وقتی به حرف شهید میرسد، تصدیق میکند.
حال دو روایت را بخوانیم و ببنیم که بعد مرحوم سید در عروه و محشین بر عروه چه میفرمایند.
روایت 1 و 2 از باب 45 من تروک الاحرام:
صحیحه معاوية بن عمار عن ابي عبد الله (عليه السلام) قال: «إذا لبست قميصاً و أنت محرم فشقّه وأخرجه من تحت قدميك[1] و فی رجل احرم و علیه قمیصه فقال ینزعه و لا یشقّه. و ان کان لبسه بعد ما احرم شقّه و اخرجه مما یلی رجلیه. [2]
فرض گرفته پوشیدن لباس طوری نیست الاّ اینکه میگوید اگر این لباس را بعد احرام پوشیدی، از سر بیرون نیاور و باید کفاره دهی اما اگر پوشیده باشی و محرم شوی، لازم نیست از سر بیاوری و اگر خواستی در بیاوری، از سر نیز میتوانی درآوری.
مرحوم شهید میفرمایند روایت فرض کرده که با پیراهن میشود محرم شد و لبس ثوبین و غیره هم ندارد و خواه لبس ثوبین داشته باشد و خواه نداشته باشد. حتی مرحوم شهید در دروس میفرماید محرم میشود مجرداً و بدون لباس و صاحب جواهر هم این را قبول میکند. حال برای اینکه عورتین او پیدا نباشد، عورتین را میپوشاند و مجدداً محرم میشود بدون اینکه لبس ثوبین داشته باشد و میفرماید ما این روایت را بخواهیم حمل کنیم به صورت اضطرار و نیسیان یا به صورت جهل، باید یک وجهی برایش پیدا کنیم. در روایت ندارد «ان لبست نسیاناً یا اضطراراً».
به قول شهید در دروس روایت مسئله را مفروغٌ عنه گرفته که با پیراهن میشود محرم شد اما در روایت اضطراراً و نسیاناً و جهلاً ندارد.
فقها روایت را حمل کردند بر نسیان و جهل و ضرورت و گفتند عذر. مرحوم شهید اول در دروس میفرمایند از کجای روایت استفاده میکنید. روایت فرض کرده با پیراهن میشود محرم شد اما وقتی پیراهن پوشید، یکی از واجبات احرام اینست که لباس نداشته باشد و باید لباس را درآورد حال از سر درآورد یا از پا، روایت میگوید تا ببینیم که قبل از احرام است یا بعد از احرام است. اگر بعد از احرام است از سر بیرون نیاور و اگر قبل از احرام است، از سر بیرون بیاور.
مسئله رفته روی اینکه آیا این پیراهن را از سر درآورد یا نه و اما جواب این قمیص و پوشیدن پیراهن را جایز دانسته است.
مرحوم صاحب جواهر هم در آنجا تصدیق میکند و بعد دربارهاش مفصل صحبت میکنیم و دوباره حرف دروس را نقل میکند و حتی شهرت بسزا اینکه اگر با لباس محرم شود، طوری نیست و اما اصحاب گفتند درحال ضرورت و جهل و نسیان، و همان جا مرحوم شهید میفرماید روایت ندارد و صاحب جواهر نیز حرف مرحوم شهید «رضواناللهتعالیعلیه» را تصدیق میکند.
قدر واضحتر مرحوم سید در عروه مسئله را متعرض است. اصلاً همین مسئله دیروز ما را مرحوم سید متعرض است و مرحوم سید در عروه میفرماید که احرام 2 رکن دارد. یکی نیت و یکی هم تلبیه. و اما پوشیدن دو قطعه لباس و غیره واجب نیست.
مرحوم سید در عروه میفرمایند اگر هم بگویید واجب است، واجب تکلیفی است و اما واجب وضعی به معنای اینکه احرام سه رکن دارد، نیست بلکه احرام 2 رکن دارد. مرحوم سید میفرمایند شرط احرام نیست. البته واجب است اما واجب تکلیفی است. حضرت امام تصدیق میکنند و مرحوم آقای خوئی نیز تصدیق میکنند. البته خیلی از محشین حرف مرحوم سید را قبول ندارند و میگوید جزء احرام است و احرام 3 رکن دارد و لبس ثوبین از شرایط احرام است و از رکن حج نیست و مرحوم سید بحث مفصلی میکند درحالی که مسئله فرعی است. در آخر عروة الوثقی حج او تمام نیست و موفق نشدند و خدا عمر نداد و ای کاش مرحوم سید این عروه را تمام کرده بودند. پس حج مرحوم سید ناقص است اما این مسائل از اواخر مسائل حج عروه است و مرحوم سید مفصل دربارهاش صحبت میکند و همین حرفهایی که دیروز و امروز زدیدم، مرحوم سید با کمال شهامت میفرمایند.
میفرمایند لبس ثوبین از شرایط احرام نیست و بگویید از تروک احرام است، طوری نیست و اگر بگویید واجب است طوری نیست و اما اگر کسی عمداً مجرداً محرم شد، طوری نیست. اگر عمداً با لباسش محرم شد، طوری نیست. بله، کار حرامی انجام داده و باید کفاره دهد برای اینکه از شرایط حج و تروک احرام است و اما رکن حج نیست و دلیلی بر اینکه جزء احرام است، نداریم بنابراین مرحوم سید میفرمایند و حضرت امام و آقای خوئی «رضواناللهتعالیعلیه» نیز تصدیق میکنند.
مرحوم صاحب جواهر در اینجا با خیلی طنطراق علیه کاشفاللثام با جمله «کمالایخفی» میگوید این حرفها که میزنی چیست. اما همین صاحب جواهر وقتی به این مسئله میرسد، مرحوم سید تبعاً از صاحب جواهر و هر دو تبعاً از شهید اول در دروس، میفرمایند لبس ثوبین جزء احرام نیست، بلکه احرام دو جزء یا رکن دارد، یکی نیت و یکی هم تلبیه. و اگر کسی لبس ثوبین نکرد، حال چه مجردین مثل اینکه در زمان جاهلیت اینطور بود که اینها لخت میشدند و میآمدند و حتی زنها. اینطور بود که حیا مانع میشد و میگفتند ما با هم هستیم و پوشش لازم نیست. لذا حتی در اصفهان هم آنوقتها خیلی کم پیدا میشد که عورتین خود را بپوشانند. لذا آنوقتها در زمان جاهلیت میآمدند و بعد مثل اینکه یک قانونی وضع کردند و گفتند شبها برای زنها و روزها برای مردها. و کسانی که مجردند میآمدند و میگفتند ما در این لباسها گناه کردیم و با لباسی که گناه کرده باشیم، نمیتوان حج به جا آورد.حتی اگر یادتان باشد و مغنی را خوانده باشید، ابن هشام یک شعری اشتهاد میکند که زن اطوار در میآورد و حسابی میگفت همه پیداست و میخواهی نگاه کن یا نگاه نکن و من راضی نیستم که نگاه کنی. در طواف هم یک بازیهایی درمیآوردند و طوافشان این میشد. «ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِيَةً».
پیغمبر اکرم فرمودند باید لباس پوشید به خاطر اینکه ان اطوارها و بی عفتیها و آن حرفها نباشد، فرمودند باید لباس پوشید. لباس را هم تعیین کردند و فرمودند باید لنگ و عبا باشد. همین دو قطعه لباس که یکی به منزله لنگ و یکی به منزله پیراهن است.
دیروز مرحوم کاشف الغطاء میگفت سیره است و مسلم پیغمبر اکرم فرمودند و باید این کار را بکنند. اما مسئله ما اینست که آیا شرط یا جزء احرام هست یا نه! به معنای اینکه اگر کسی لخت نیت کرد و تلبیه گفت، آیا محرم شده و حج او منعقد شده یا نه و مشهور میگویند نه و کاشفاللثام میفرمود به چه دلیل! اگر میگویید واجب است، من هم میگویم واجب است و اما به چه دلیل میگویید جزء احرام است.
این مسئله دیروز بود که گفتیم بحث طلبگی آن خیلی خوب است. اما قضیه بالاتر از اینهاست و اینست که مرحوم شهید در دروس تمسک میکنند به این دو روایت و میفرمایند اصلاً مجرداً یا با پوشیدن لباس، لباس دارد و محرم میشود، گفتند طوری نیست اما چون این امر واجب است و از تروک احرام است، اگر این پیراهن را بعد پوشیده و الان میخواهی در بیاوری، از سر در بیاور و اما اگر قبلاً بوده از سر درآوردن نیز لازم نیست. اما علی کل حالٍ در اینکه از تروک احرام است، به قول مرحوم سید در عروه شکی نیست و این از تروک احرام است اما شما میخواهید یک رکن حج است به این معنا که اگر عمداً کسی این دو لباس را نپوشید حج او باطل است.
مرحوم کاشفاللثام میگوید چرا و مرحوم شهید هم میگوید چرا و مرحوم سید در عروه میفرماید حجش صحیح است و از جمله محشین هم حضرت امام و مرحوم آقای خوئی نیز تصدیق میکنند و میگوید حرف مرحوم سید درست است یعنی حج او درست است، حال گناه کرده و باید کفاره دهد. اما جزء احرام نیست تا ما این حرفها را روی آن بزنیم. بلکه یک واجب مستقلی برای خودش است. گفتم شاید شأن نزول برای این بوده که آنها در زمان جاهلیت در حال طواف و سعی لخت عریان بودند و زن و مرد هم مخلوط بودند.
پیغمبر اکرم فرمودند این بازیها چیست و این شهوترانیها در طواف و سعی چیست! باید لباس بپوشید و لباس را هم تعیین کردند. یکی لنگ و یکی هم پیراهن.
این خلاصه حرف است و انصافاً هم حق با مرحوم شهید اول و مرحوم کاشفاللثام و مرحوم صاحب عروه و مرحوم آقای خوئی و مرحوم حضرت امام است.
مرحوم سید در عروه از راه دیگری جلو میآیند برای اینکه حج را باطل کند و میگوید نیت یعنی عزم بر تروک احرام. و چون این لباس پوشیده عزم بر تروک احرام ندارد بنابراین نیت نیامده و چون نیت نیامده، احرام باطل است. اما همین جا هم حضرت امام و هم مرحوم آقای خوئی میفرمایند چه کسی گفته نیت عزم است بر اینست بلکه معنای نیت احرام اینست که میخواهم حج به جا بیاورم و اما عزم بر تروک احرام به معنای اینکه اگر عزم باشد باید یک یک به طور اجمال در نظر داشته باشد و هیچیک از حاجیها و مخصوصاً این حاجیهایی که بلد نیستند و اگر به آنها بگویند چه میکنی، میگوید میخواهم حج به جا آورم و اما نمیگوید عزم دارم آن ده ـ بیست چیزی که حرام است و اگر به جا آوردم کفاره دارد، ترک کنم. البته مرحوم سید هم جزماً نمیگویند که نیت یعنی عزم بر تروک احرام، اما احتمال میدهند و احتمالش نیز به خاطر اینست که همه قدماء و متأخرین الاّ شاذاً میگویند احرام 3 رکن دارد و یکی از آن لبس ثوبین است. لذا مرحوم سید میبینند نتوانستند این را درست کنند و میخواهند با نیت جلو بیایند و بگویند نیت متحقق نشده بنابراین باطل است و اما این هم نمیشود و با مقام مرحوم سید نمیخورد و لذا میبینیم که مرحوم آقای خوئی و حضرت امام میفرمایند این حرف درست نیست.
دیروز یکی از فضلای جلسه میگفت یک چیز مسلّمی است، یعنی سیره متشرعه این لبس ثوبین را جزء حج میداند. این فرمایش فاضل عزیز بهتر از اجماع است. کسی اینطور بگوید که سیره متشرعه حتی عامه است که حاجیها لباس پوشیدن را جزء احرام میدانند از همین جهت مثلاً کسانی خمس نمیدهند کاری میکنند که پیش آقا بروند و خمس لباس را بدهند و آن لباس را بشویند و طاهر کنند و از نظر مخمس درست کنند. اگر کسی این حرف را بزند، همان اجماع مرحوم کاشفاللثام است و میفرمایند «لولا الاجماع» این چیزهایی است که گفتیم و این را مرحوم سید قبول ندارد. مرحوم سید این حرفها را قبول ندارد و میفرماید اجماع هم نیست و جزء احرام هم نیست. اما علی کل حالٍ حرف این فاضل عزیز حرف خوبیست.
مشهور در میان أصحاب فرمودند که احرام سه رکن دارد که اگر کسی عمداً این سه رکن را نیاورد، حج او فاسد است. اولین آنها نیت است و دوم لبس ثوبین یعنی پوشیدن آن دو قطعه پارچه است و سوم هم تلبیه است؛ و تقریباً این حرف مفروغٌ عنه و مسلّم شده در میان أصحاب. سیره رسول گرامی و ائمه طاهرین و سیره همه مسلمانها هم بوده است، چه سنّی و چه شیعه. لذا مسئله از نظر فتوا، از نظر عمل، اشکالی ندارد. اما دیروز بحث طلبگی شد و مرحوم صاحب جواهر به این بحث طلبگی اهمیت ندادند و با جمله کما تری از بحث گذشتند و آن بحث طلبگی حرف مرحوم فاضل هندی در کشفاللثام بود که ایشان فرمودند که ما پوشیدن لباس را جزء احرام و از ارکان بدانیم، دلیلی بر آن نداریم. در اینکه واجبی است و باید به جا آورده شود و حتی اگر موقع احرام به جا نیاورد، هروقت متذکر شد، باید این کار را بکند، اما اینکه جزء احرام باشد، دلیلی بر آن نداریم. دو دلیل مشهور را رد کردند و گفتند اما سیره نمیتواند اثبات کند واجب وضعی یا رکن است. نمیتواند اثبات کند که حتی واجب است. فعل پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین و بعد هم سیره متشرعه از آن فعل پیغمبر و ائمه طاهرین، اینست که آقای حاجی دو لباس میپوشد یا لاأقل باید بپوشد و اما اینکه جزء احرام است، آن عمل دلالت ندارد.
حرف دوم نیز دلیل دوم قوم و اصحاب را رد کردند و فرمودند شما تمسک به روایاتی میکنید که غالب این روایات مستحب است. حال شما در میان این مستحبات میخواهید دو واجب بیرون بکشید و بگویید هفت ـ هشت مستحب و دو واجب در یک روایت آمده است. نسخ اقتضاء میکند این دو نیز مستحب باشند. لاأقل دلالت ندارد. بنابراین مرحوم کاشفاللثام میفرماید که «لم نجد دلیلاً علی کون لبس ثوبین من أجزاء الاحرام یا رکن من الاحرام» و بعد هم تمسک میکنند به اصل و میگویند نمیدانم واجب است یا نه و اصلاً رکنیت را میزنم و وجوبش را نیز میزنم و میگوید یک امر مستحب مشهوری است و مثل غسل احرام که امر مشهور در میان همه هست و کم پیدا میشود کسی درحال احرام غسل نکند و همینطور که آن یک امر مستحبی است، لبس ثوبین نیز یک امر مستحبی است. اما معلوم است که خودشان از اجماع ترسیدند و فرمودند «لولا الاجماع» دلیلی بر مسئله نداریم بلکه اصل اقتضاء میکند عدم وجوب را. اگر بخواهیم بحث طلبگی کنیم، اجماع نیز نمیتواند کار کند برای اینکه اجماع مقطوع المدرکیه است و مرحوم کاشفاللثام روی مدرک این اجماع، اشکال دارد؛ لذا میفرمایند «لولا الاجماع» یعنی توی طلبه بدان اجماعی در کار نیست و اجماع هم حجت نیست و اصل اقتضاء میکند عدم وجوب را. حال اگر خیلی بالا رویم، اصل اقتضاء میکند وجوب را، اما وجوب تکلیفی و نه وجوب وضعی. اگر پوشید، ثواب دارد و اگر نپوشید گناه کرده و اما حج او باطل نیست. این حرف فاضل هندی است. اما مرحوم شهید در دروس جدیتر گرفته و میفرماید دلیل که نداریم بلکه دلیل داریم بر اینکه جزء احرام نیست. تمسک میکنند به دو روایت و روایتها هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و چیزی که تعجب آور است، اینست که صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» وقتی حرف دروس را نقل میکنند، تصدیق میکند و میفرماید درست است. همین صاحب جواهر که الان ردّ مرحوم کاشفاللثام میکند به «کماتری»، اما وقتی به حرف شهید میرسد، تصدیق میکند.
حال دو روایت را بخوانیم و ببنیم که بعد مرحوم سید در عروه و محشین بر عروه چه میفرمایند.
روایت 1 و 2 از باب 45 من تروک الاحرام:
صحیحه معاوية بن عمار عن ابي عبد الله (عليه السلام) قال: «إذا لبست قميصاً و أنت محرم فشقّه وأخرجه من تحت قدميك[1] و فی رجل احرم و علیه قمیصه فقال ینزعه و لا یشقّه. و ان کان لبسه بعد ما احرم شقّه و اخرجه مما یلی رجلیه. [2]
فرض گرفته پوشیدن لباس طوری نیست الاّ اینکه میگوید اگر این لباس را بعد احرام پوشیدی، از سر بیرون نیاور و باید کفاره دهی اما اگر پوشیده باشی و محرم شوی، لازم نیست از سر بیاوری و اگر خواستی در بیاوری، از سر نیز میتوانی درآوری.
مرحوم شهید میفرمایند روایت فرض کرده که با پیراهن میشود محرم شد و لبس ثوبین و غیره هم ندارد و خواه لبس ثوبین داشته باشد و خواه نداشته باشد. حتی مرحوم شهید در دروس میفرماید محرم میشود مجرداً و بدون لباس و صاحب جواهر هم این را قبول میکند. حال برای اینکه عورتین او پیدا نباشد، عورتین را میپوشاند و مجدداً محرم میشود بدون اینکه لبس ثوبین داشته باشد و میفرماید ما این روایت را بخواهیم حمل کنیم به صورت اضطرار و نیسیان یا به صورت جهل، باید یک وجهی برایش پیدا کنیم. در روایت ندارد «ان لبست نسیاناً یا اضطراراً».
به قول شهید در دروس روایت مسئله را مفروغٌ عنه گرفته که با پیراهن میشود محرم شد اما در روایت اضطراراً و نسیاناً و جهلاً ندارد.
فقها روایت را حمل کردند بر نسیان و جهل و ضرورت و گفتند عذر. مرحوم شهید اول در دروس میفرمایند از کجای روایت استفاده میکنید. روایت فرض کرده با پیراهن میشود محرم شد اما وقتی پیراهن پوشید، یکی از واجبات احرام اینست که لباس نداشته باشد و باید لباس را درآورد حال از سر درآورد یا از پا، روایت میگوید تا ببینیم که قبل از احرام است یا بعد از احرام است. اگر بعد از احرام است از سر بیرون نیاور و اگر قبل از احرام است، از سر بیرون بیاور.
مسئله رفته روی اینکه آیا این پیراهن را از سر درآورد یا نه و اما جواب این قمیص و پوشیدن پیراهن را جایز دانسته است.
مرحوم صاحب جواهر هم در آنجا تصدیق میکند و بعد دربارهاش مفصل صحبت میکنیم و دوباره حرف دروس را نقل میکند و حتی شهرت بسزا اینکه اگر با لباس محرم شود، طوری نیست و اما اصحاب گفتند درحال ضرورت و جهل و نسیان، و همان جا مرحوم شهید میفرماید روایت ندارد و صاحب جواهر نیز حرف مرحوم شهید «رضواناللهتعالیعلیه» را تصدیق میکند.
قدر واضحتر مرحوم سید در عروه مسئله را متعرض است. اصلاً همین مسئله دیروز ما را مرحوم سید متعرض است و مرحوم سید در عروه میفرماید که احرام 2 رکن دارد. یکی نیت و یکی هم تلبیه. و اما پوشیدن دو قطعه لباس و غیره واجب نیست.
مرحوم سید در عروه میفرمایند اگر هم بگویید واجب است، واجب تکلیفی است و اما واجب وضعی به معنای اینکه احرام سه رکن دارد، نیست بلکه احرام 2 رکن دارد. مرحوم سید میفرمایند شرط احرام نیست. البته واجب است اما واجب تکلیفی است. حضرت امام تصدیق میکنند و مرحوم آقای خوئی نیز تصدیق میکنند. البته خیلی از محشین حرف مرحوم سید را قبول ندارند و میگوید جزء احرام است و احرام 3 رکن دارد و لبس ثوبین از شرایط احرام است و از رکن حج نیست و مرحوم سید بحث مفصلی میکند درحالی که مسئله فرعی است. در آخر عروة الوثقی حج او تمام نیست و موفق نشدند و خدا عمر نداد و ای کاش مرحوم سید این عروه را تمام کرده بودند. پس حج مرحوم سید ناقص است اما این مسائل از اواخر مسائل حج عروه است و مرحوم سید مفصل دربارهاش صحبت میکند و همین حرفهایی که دیروز و امروز زدیدم، مرحوم سید با کمال شهامت میفرمایند.
میفرمایند لبس ثوبین از شرایط احرام نیست و بگویید از تروک احرام است، طوری نیست و اگر بگویید واجب است طوری نیست و اما اگر کسی عمداً مجرداً محرم شد، طوری نیست. اگر عمداً با لباسش محرم شد، طوری نیست. بله، کار حرامی انجام داده و باید کفاره دهد برای اینکه از شرایط حج و تروک احرام است و اما رکن حج نیست و دلیلی بر اینکه جزء احرام است، نداریم بنابراین مرحوم سید میفرمایند و حضرت امام و آقای خوئی «رضواناللهتعالیعلیه» نیز تصدیق میکنند.
مرحوم صاحب جواهر در اینجا با خیلی طنطراق علیه کاشفاللثام با جمله «کمالایخفی» میگوید این حرفها که میزنی چیست. اما همین صاحب جواهر وقتی به این مسئله میرسد، مرحوم سید تبعاً از صاحب جواهر و هر دو تبعاً از شهید اول در دروس، میفرمایند لبس ثوبین جزء احرام نیست، بلکه احرام دو جزء یا رکن دارد، یکی نیت و یکی هم تلبیه. و اگر کسی لبس ثوبین نکرد، حال چه مجردین مثل اینکه در زمان جاهلیت اینطور بود که اینها لخت میشدند و میآمدند و حتی زنها. اینطور بود که حیا مانع میشد و میگفتند ما با هم هستیم و پوشش لازم نیست. لذا حتی در اصفهان هم آنوقتها خیلی کم پیدا میشد که عورتین خود را بپوشانند. لذا آنوقتها در زمان جاهلیت میآمدند و بعد مثل اینکه یک قانونی وضع کردند و گفتند شبها برای زنها و روزها برای مردها. و کسانی که مجردند میآمدند و میگفتند ما در این لباسها گناه کردیم و با لباسی که گناه کرده باشیم، نمیتوان حج به جا آورد.حتی اگر یادتان باشد و مغنی را خوانده باشید، ابن هشام یک شعری اشتهاد میکند که زن اطوار در میآورد و حسابی میگفت همه پیداست و میخواهی نگاه کن یا نگاه نکن و من راضی نیستم که نگاه کنی. در طواف هم یک بازیهایی درمیآوردند و طوافشان این میشد. «ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِيَةً».
پیغمبر اکرم فرمودند باید لباس پوشید به خاطر اینکه ان اطوارها و بی عفتیها و آن حرفها نباشد، فرمودند باید لباس پوشید. لباس را هم تعیین کردند و فرمودند باید لنگ و عبا باشد. همین دو قطعه لباس که یکی به منزله لنگ و یکی به منزله پیراهن است.
دیروز مرحوم کاشف الغطاء میگفت سیره است و مسلم پیغمبر اکرم فرمودند و باید این کار را بکنند. اما مسئله ما اینست که آیا شرط یا جزء احرام هست یا نه! به معنای اینکه اگر کسی لخت نیت کرد و تلبیه گفت، آیا محرم شده و حج او منعقد شده یا نه و مشهور میگویند نه و کاشفاللثام میفرمود به چه دلیل! اگر میگویید واجب است، من هم میگویم واجب است و اما به چه دلیل میگویید جزء احرام است.
این مسئله دیروز بود که گفتیم بحث طلبگی آن خیلی خوب است. اما قضیه بالاتر از اینهاست و اینست که مرحوم شهید در دروس تمسک میکنند به این دو روایت و میفرمایند اصلاً مجرداً یا با پوشیدن لباس، لباس دارد و محرم میشود، گفتند طوری نیست اما چون این امر واجب است و از تروک احرام است، اگر این پیراهن را بعد پوشیده و الان میخواهی در بیاوری، از سر در بیاور و اما اگر قبلاً بوده از سر درآوردن نیز لازم نیست. اما علی کل حالٍ در اینکه از تروک احرام است، به قول مرحوم سید در عروه شکی نیست و این از تروک احرام است اما شما میخواهید یک رکن حج است به این معنا که اگر عمداً کسی این دو لباس را نپوشید حج او باطل است.
مرحوم کاشفاللثام میگوید چرا و مرحوم شهید هم میگوید چرا و مرحوم سید در عروه میفرماید حجش صحیح است و از جمله محشین هم حضرت امام و مرحوم آقای خوئی نیز تصدیق میکنند و میگوید حرف مرحوم سید درست است یعنی حج او درست است، حال گناه کرده و باید کفاره دهد. اما جزء احرام نیست تا ما این حرفها را روی آن بزنیم. بلکه یک واجب مستقلی برای خودش است. گفتم شاید شأن نزول برای این بوده که آنها در زمان جاهلیت در حال طواف و سعی لخت عریان بودند و زن و مرد هم مخلوط بودند.
پیغمبر اکرم فرمودند این بازیها چیست و این شهوترانیها در طواف و سعی چیست! باید لباس بپوشید و لباس را هم تعیین کردند. یکی لنگ و یکی هم پیراهن.
این خلاصه حرف است و انصافاً هم حق با مرحوم شهید اول و مرحوم کاشفاللثام و مرحوم صاحب عروه و مرحوم آقای خوئی و مرحوم حضرت امام است.
مرحوم سید در عروه از راه دیگری جلو میآیند برای اینکه حج را باطل کند و میگوید نیت یعنی عزم بر تروک احرام. و چون این لباس پوشیده عزم بر تروک احرام ندارد بنابراین نیت نیامده و چون نیت نیامده، احرام باطل است. اما همین جا هم حضرت امام و هم مرحوم آقای خوئی میفرمایند چه کسی گفته نیت عزم است بر اینست بلکه معنای نیت احرام اینست که میخواهم حج به جا بیاورم و اما عزم بر تروک احرام به معنای اینکه اگر عزم باشد باید یک یک به طور اجمال در نظر داشته باشد و هیچیک از حاجیها و مخصوصاً این حاجیهایی که بلد نیستند و اگر به آنها بگویند چه میکنی، میگوید میخواهم حج به جا آورم و اما نمیگوید عزم دارم آن ده ـ بیست چیزی که حرام است و اگر به جا آوردم کفاره دارد، ترک کنم. البته مرحوم سید هم جزماً نمیگویند که نیت یعنی عزم بر تروک احرام، اما احتمال میدهند و احتمالش نیز به خاطر اینست که همه قدماء و متأخرین الاّ شاذاً میگویند احرام 3 رکن دارد و یکی از آن لبس ثوبین است. لذا مرحوم سید میبینند نتوانستند این را درست کنند و میخواهند با نیت جلو بیایند و بگویند نیت متحقق نشده بنابراین باطل است و اما این هم نمیشود و با مقام مرحوم سید نمیخورد و لذا میبینیم که مرحوم آقای خوئی و حضرت امام میفرمایند این حرف درست نیست.
دیروز یکی از فضلای جلسه میگفت یک چیز مسلّمی است، یعنی سیره متشرعه این لبس ثوبین را جزء حج میداند. این فرمایش فاضل عزیز بهتر از اجماع است. کسی اینطور بگوید که سیره متشرعه حتی عامه است که حاجیها لباس پوشیدن را جزء احرام میدانند از همین جهت مثلاً کسانی خمس نمیدهند کاری میکنند که پیش آقا بروند و خمس لباس را بدهند و آن لباس را بشویند و طاهر کنند و از نظر مخمس درست کنند. اگر کسی این حرف را بزند، همان اجماع مرحوم کاشفاللثام است و میفرمایند «لولا الاجماع» این چیزهایی است که گفتیم و این را مرحوم سید قبول ندارد. مرحوم سید این حرفها را قبول ندارد و میفرماید اجماع هم نیست و جزء احرام هم نیست. اما علی کل حالٍ حرف این فاضل عزیز حرف خوبیست.