< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلبیه

فرمودند احرام 3 رکن دارد. رکن اول نیت بود و درباره‌اش صحبت کردم. رُکن دوم، تلبیه است. اللهم لبیک تا آخر که درباره‌اش صحبت می‌کنیم و رکن سوم، پوشیدن دو قطعه لباس است. یکی به عنوان لُنگ و یکی به عنوان عبا یا پیراهن.
قاعده اقتضاء می‌کرد وقتی نیت را فرمودند، بعد از آن راجع به لباس صحبت کنند و بعد راجع به تلبیه، اما نمی‌دانم چه شده که مرحوم محقّق بعد از نیت می‌فرمایند رکن دوم تلبیه است. در مسائل نیز خودشان قبول دارند که رُکن آخر احرام منعقد می‌شود به واسطه تلبیات و به واسطه لفظ «اللهم لبیک» و همین جا نیز می‌فرمایند. لاینعقد الاحرام الاّ بالتلبیه. لذا باید فرموده باشند که احرام 3 رکن دارد، یکی نیت و یکی لبس ثوبین و یکی هم گفتن تلبیات اربعه. 4 بار «اللهم لبیک»؛ اما اینکه چرا نفرمودند، ایراد واردی است و چیز واضحی است که باید بحث امروز را دو سه روز دیگر بکنند، اما امروز بحث کردند. باید فرموده باشند احرام سه رکن دارد، اول نیت و دوم لبس ثوبین و سوم گفتن اللهم لبیک. اما گفتند احرام سه رکن دارد، اول نیت و دوم تلبیه و سوم لبس ثوبین، درحالی که می‌دانید اگر لبس ثوبین بعد از تلبیه شد، اصلاً لبس ثوبین نیست و باید ببینیم آیا درست هست یا نه اینکه بعد از اینکه محرم شد لباس بپوشد! این مسئله دیگریست که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم که اگر کسی لباس نپوشید و تلبیه گفت و احرام منعقد شد، بعد لباس بپوشد. آیا این عمداً می‌شود یا نمی‌شود و یا اضطراراً می‌شود یا نمی‌شود و بالاخره احرام ترتیب دارد. ترتیب هم اول نیت و دوم لبس ثوبین و سوم تلبیه است.
حال روی این فکر کنید که چرا مرحوم محقق در اینجا ترتیب مراعات نکردند. در مابقی کتابها هم اینطور نیست و حتی در کتابهای محقق مثل معتبر و امثال آن همان ترتیب مراعات شده و در شرایع است که نمی‌دانم چرا ترتیب را مراعات نفرمودند. علی کل حالٍ شما نگویید ترتیب بلکه بگویید واجب دوم که در آخر متحقق می‌شود، تلبیه است.
در مسئله اول می‌فرمایند: «لاینعقد الاحرام الاّ بالتلبیه» و صاحب جواهر هم می‌فرماید «یطابق النصّ والفتوا»، که احرام منعقد نمی‌شود الاّ به تلبیه. لذا صاحب جواهر دو یا سه روایت نقل می‌کند که اگر کسی نیت کرد و لبس ثوبین کرد و اما بعد آن چیزهایی که احرام را باطل می‌کند انجام داد، می‌فرمایند طوری نیست. مثلاً حتی اگر نکاح کرد و جُنُب شد، می‌فرماید غسل کند و بعد از اینکه غسل کرد، قبلاً نیت کرده و لبس ثوبه هم کرده و الان تلبیه بگوید.

روایات باب 14 از احرام:
صحیحه معاویة بن عمار عن أبی عبدالله علیه‌السلام: لا بأس أن يصلي الرجل في مسجد الشجرة و يقول الذي يريد أن يقوله، و لا يلبي ثم يخرج فيصيب من الصيد و غيره فليس عليه فيه شيء. [1]
حتی شکاری هم کرد و برگشت که باید کفاره بدهد، اما در اینجا نباید کفاره دهد برای اینکه هنوز مُحرم نشده و مُحرم شدن به گفتن «اللهم لبیّک» منعقد می‌شود.
صحیه عبد الرحمن بن الحجّاج، عن أبی عبدالله (علیه السلام) فی الرجل یقع على أهله بعد ما یعقد الإحرام ولم یلب؟ قال: لیس على شیء. [2]
این حتی اگر کارهایی که کفاره دارد، به جا آورد، گفتند طوری نیست. در ترتیب مبالات و غیره هم شرط نیست و این نیت کرده و لباسش را پوشیده و غسلش واجب یا مستحبش را کرده و دعاها را خوانده و موقع اللهم لبیک، زنش او را گول زده و یا او زنش را گول زده و از مسجد شجره بیرون رفته و مقاربت کردند، حضرت فرمودند طوری نیست. وقتی غسلش را کرد، برمی‌گردد و لبیّک می‌گوید. یا اینکه طهارت هم شرط نیست و غسل نکرده می‌تواند بعد از جماع، تلبیه را بگوید.
بنابراین مسئله اول ما این شد که «لاینعقد الاحرام الاّ بالتلبیه».
بله، بعضی از روایات در همین باب 14 دارد که کفاره بده و اما بعد از اینکه «لابأس» را داریم آن روایت را حمل بر استحباب می‌کنیم. فقها نیز همین کار را کردند و حتی من نوشتم اینکه صاحب جواهر فرمودند حمل بر استحباب می‌کنیم، اینطور نیست و اصلاً اعراض اصحاب روی آنست.
روایات باب 14 هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و فرمودند چیزی برعهده او نیست.
مسئله دوم اینست که آیا مقارنه شرط هست یا نه. مقارنه یک دقّه عقلی است و مسلّم شرط نیست و همین روایاتی که خواندیم که بیرون رفت و صیدی کرد و یا بیرون رفت و جماع کرد و برگشت تلبیه گفت و حضرت فرمودند «لابأس به»، معلوم می‌شود موالاتی که در نماز شرط است، موالات عرفی است و موالات دقی که نمی‌خواهیم و موالات عرفی هم نمی‌خواهیم. مگر اینکه تأثیر به اندازه‌ای باشد که صدق احرام نکند. مثلاً صبح بعد از نمازش لباس پوشیده و نیت احرام کرده و رفته که شب بیاید و لبیک بگوید و ممکن است در اینجا کسی اشکال کند، اما باز اشکالش بی وجه است. زیرا در آن وقتی که می‌گوید «اللهم لبیک» با لباس است، حال این لباس را دو روز قبل پوشیده باشد یا الان و یا نیت را در مدینه کرده باشد یا در اینجا. این در وقتی که می‌گوید «اللهم لبیک»، هم با نیت است و هم با لباس است. بنابراین اصلاً یک جا فرض کنیم مقارنه نباشد. باید فرض کنیم صبح نیت کرده و لباس پوشیده و بعد لباسها را دراورده و به دنبال کارش رفته و شب می‌آید و تلبیه می‌گوید. حال اگر بدون لباس باشد، نمی‌شود و اگر بدون نیت باشد، باز نمی‌شود. بنابراین یک جا فرض کنیم انفکاک است.
این مسئله دوم نیز نظیر مسئله اول است و این در مناسک هم آمده که مقارنت شرط نیست اما مقارنت عرفی شرط است اما یک جا فرض کنیم که الان لباس بپوشد و یا نیت کند و شب تلبیه بگوید. این در هیچ جا معقول نمی‌شود برای اینکه وقتی «لبیک اللهم لبیک» را می‌گوید این ملازم با نیت احرام است. آن وقتی که صبح لباس پوشیده و الان این لباس ادامه دارد و در لباس پوشیدن می‌گوید «لبیک اللهم لبیک» این الان با لباس است. اگر بدون لباس باشد، از فرض ما بیرون است و مقارنت نیست و لباسها را درآورده و به دنبال کار خود رفته. و اما اگر لباس دارد، این لباس را خواه چهار روز قبل پوشیده باشد و یا از خانه پوشیده باشد و قبلاً مسئله آن را گفتیم که می‌تواند از مدینه لباس بپوشد و فقها فرموده بودند که می‌تواند نذر کند و از همان جا محرم شود و ما گفتیم می‌تواند لباس بپوشد و به مسجد شجره بیاید و لبیک بگوید. و بالاخره انفکاک تلبیه از لبس ثوبین یا انفکاک تلبیه از نیت، هیچ جا معقول نیست. لذا این مسئله هم مانند مسئله اول که گفتم باید ترتیب مراعات شود و نشده، در اینجا نیز معنای مقارنت که مرحوم محقق فرمودند و دیگران هم متابعت کردند، نمی‌دانیم چطور باید درست کرد. باید بگوییم احرام، تلبیه است. قبل از آن باید لباس پوشیده باشد و قبل از آن باید نیت کرده باشد و در وقتی که تلبیه می‌گوید، باید با لباس باشد و این لباس را هروقت پوشیده باشد. در وقتی که تلبیه می‌گوید باید نیت باشد و این نیت را هر وقت کرده باشد. مثلاً در مدینه نیت احرام کرده و در مدینه لباس پوشیده و محرم نیست و اگر «اللهم لبیک» بگوید بدعت است و حرام است و به مسجد شجره می‌آید و در آنجا می‌گوید «اللهم لبیک». یعنی در وقتی که می‌گوید «اللهم لبیک»، بدون لباس و نیت نیست. اگر بدون لباس باشد شرط نیامده و احرامش باطل است و اگر نیت نباشد، لقلقه لسان است و نمی‌شود، پس مقارنت قهری بین نیت و لبس ثوبین و تلبیه است. انفکاک نیت از لبس ثوبین می‌شود و انفکاک نیت و لبس ثوبین از تلبیه می‌شود اما انفکاک تلبیه از لبس ثوبین یا از نیت نمی‌شود. وقتی نشد، روی این فرمایش مرحوم محقق یک لغویتی لازم می‌آید. یُشترط در تلبیه، مقارنت با لبس ثوبین و نیت است و می‌گوییم همه جا این مقارنت هست. در همه جا وقتی می‌گوید «اللهم لبیک»، نیت دارد. حال این نیت را یا ده روز قبل کرده و یا اینکه الان که می‌خواهد این «اللهم لبیک» را بگوید، نیت کرده است.
بله، مسئله دیگری هست و اینست که تأخیر تلبیه از لبس ثوبین، که گفتیم مستحب است در مدینه خودش را نظیف کند و غسل کند و امثال اینها. در مسئله مسجد شجره هم بعضی گفتند اصلاً مستحب است از مسجد شجره بیرون بیاید و به تپه‌ای به نام بیداء می‌رسد و از آنجا شروع به گفتن «لبیک» کند. زیرا روایاتی داریم که به جای بخصوصی به نام بیداء می‌رسند و در آنجا «اللهم لبیک» را خیلی تند و بلند و با حالی می‌گویند. بعضیها گفتند اصلاً لبیک نگوید تا به آنجا برسد و در آنجا لبیک بگوید، اما معلوم است که این امر مستحبی است. اما در هرکجا که می‌گوید لبیک، باید مقارن باشد با لبس ثوبه و با نیت. از آن طرف تأخیر ممکن است. مثلاً در مسجد شجره لباس می‌پوشد و لبیک را در آن تپه می‌گوید و اما تلبیه مقارن نباشد با لبس ثوبین و مقارن نباشد با نیت، ظاهراً متحقق نمی‌شود.
باز روی این مسئله دوم فکری کنید و ببینید که می‌شود آن را درست کرد و یا مثل مسئله اول که گفتند چرا مرحوم محقق، تلبیه را الان ذکر کردند. اول باید مسائل لبس ثوبین را گفته باشند و بعد به سراغ مسائل تلبیه رفته باشند.
مسئله مهم اینست که آیا باید عربی باشد؟!
مشهور در میان اصحاب گفتند باید عربی باشد. لذا الفاظ آن را گفتند و بعد می‌گوییم که باید عربی باشد به همین صورتی که در روایات آمده و در صورتی که پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین فرمودند. اما اگر بخواهد فارسی بگوید، در فارسی لبیک یعنی بله. مثلاً صدا می‌کنند و می‌گویند آقا محمد و او هم می‌گوید بله. گاهی هم کسی که او را صدا می‌کند از بزرگان است و پیش او محبوب است و بله جانم و بله آمدم نیز پشت سر این بله دارد. معنای «اللّهم لبیک» اینست که خدایا آمدم، خدایا توفیق دادی یعنی وعده گرفتی که به مکه بیایم و من هم آمدم و تو این اعمال مرا قبول کند. لذا با راز و نیاز می‌گوید خدایا آمدم. گناهکار به در خانه تو آمد، خدایا من لیاقت ندارم، خدایا تو گفتی بیا و اما من کجا و اینجا کجا و بالاخره با یک حالی می‌گویند. دیدید کسانی که مشرف شدند، در وقت تلبیه حالی دارند و اتفاقاً اگر «اللّهم لبیک» را به فارسی بگوید حال دیگری پیدا می‌کند تا اینکه به عربی بگوید. اول رئیس کاروان به او می‌گوید که تلبیه یعنی چه و معنای «اللهم لبیک» چیست و این معنایش اینست که خدا به تو توفیق داده و به مکه آمدی، خدا تو را دعوت کرده و به مکه آمدی و الان جواب خدا را می‌دهی که خدایا از این دعوتی که تو کردی، تشکر می‌کنم. این هم در وقت گفتن «اللهم لبیک»، گریه و زاری می‌گوید و به فارسی یا ترکی می‌گوید، حال آیا این درست هست یا درست نیست؟!
مشهور در میان اصحاب گفتند درست نیست و مانند نماز است. همینطور که نماز را نمی‌توان به فارسی خواند و این وحدت باید حفظ شود و همه نماز را به عربی بخوانیم. چه عرب و چه ترک و چه فارس و غیره. از اول نماز تا آخر نماز باید عربی خوانده شود، در اینجا نیز گفتند تعبّد است.
اگر یادتان باشد، در مباحثه راجع به عقد و نکاح و طلاق هم همین را گفتند. اینکه راجع به نکاح نمی‌شود عقد را فارسی بخواند و یا به فارسی نمی‌تواند طلاق دهد و باید عربی باشد. حتی گفتند باید همان لفظ باشد و بگوید «انت طالق» یا «موکلتی طالق». و اما اگر بخواهد به فارسی بگو تو زن من باش و او هم بگوید من زن تو شدم، گفتند این نمی‌شود، بلکه خصوصیات و تعبدیاتی هست که این تعبّدیات باید مراعات شود و من جمله در طلاق و نکاح و نماز و من جمله در اینجا در باب تلبیه، گفتند حتماً باید عربی باشد.
یک ایراد شده و گفتند کسانی که نمی‌توانند، چطور می‌شود! مثلاً یک نفر بلد نیست و هرچه به او می‌گویند بگو «اللهم لبیک»، نمی‌تواند بگوید. باز گفتند به فارسی نمی‌شود و باید نائب بگیرد. باید کسی از طرف او بگوید «لبیک، اللهم لبیک»، حتی بعد در نماز طواف صحبت می‌کنیم که گفتند در آنجا هم اگر نمازش غلط است و نمی‌تواند نماز صحیح بخواند و کلمات را غلط می‌گوید، گفتند باید نائب بگیرد. گفتند در باب حج اینطور است که هرچه نتوانست، باید نائب بگیرد. الان نیز در مناسکها هست و مشهور در مناسکها گفتند باید عربی باشد و اگر نمی‌تواند نائب بگیرد. اما حرف دیگری هم هست و اینست که مثلاً در نماز یک نفر می‌خواهد نماز صحیح بخواند اما نمی‌شود. حال چه باید کرد؟! مسلم باید این نماز غلط را بخواند و به جا هم هست و پروردگار عالم این نماز غلط را به جای نماز صحیح می‌پذیرد. اگر جاهل مقصر نباشد، پذیرفته می‌شود و این تجویدها و گفتن مخارج با وضعی که اهل تجوید می‌گویند، لازم نیست و باید عربی باشد و صحیح باشد ولو در مخارج ذ را با ض تفاوت بگذارد و کفایت می‌کند و اما اگر نشد، همه گفتند همین نماز غلط را بخواند و نمازش درست است.
حضرت امام در مناسک راجع به همین کسی که نمی‌تواند نماز بخواند، می‌فرمایند حتماً باید همین نماز طواف غلط را بخواند و اگر بخواهد احتیاط کند و کسی را به عنوان نائب بگیرد، آن نائب را بگیرد و اما همین نماز غلط را هم بخواند. ما هم می‌گوییم باید همین نماز غلط را بخواند و قضاء و اعاده هم ندارد. راجع به تلبیه نیز همین را می‌گوییم که این باید غلط خودش را بخواند و این غلط خودش بهتر از صحیح دیگران است. جلوتر اینکه این می‌خواهد فارسی بخواند، آیا می‌شود یا نه؟!
بعضیها گفتند در باب اخرس روایت داریم که با اشاره لبیک می‌گوید. همینطور که اخرس با اشاره لبیک می‌گوید، این نیز به فارسی می‌گوید و مانند اشاره اخرس است و همینطور که اشاره اخرس به جای تلبیه می‌نشیند، فارسی این نیز به جای عربی می‌نشیند. لذا چطور در باب اخرس، نائب را نگفتید، روایت داریم که اخرس باید کارش را خود انجام دهد و نمازش را با اشاره بخواند و نمازش درست است و نائب لازم نیست و در نماز طواف هم همین است و من جمله در لبیک هم روایت داریم که لبیک را خودش با اشاره بگوید. با دست یا با ابرو و یا زبانش و بالاخره این اخرس که نمی‌تواند، پس هرطور که می‌تواند.
می‌گویند در اخرس چطور می‌گویید نائب لازم نیست، پس این خانم یا آقا که نمی‌تواند، هرچه می‌تواند انجام دهد.
احتیاط حرف دیگریست و اما اگر کسی بخواهد احتیاط کند، حرف حضرت امام است یعنی هم باید خودش انجام دهد و هم نائب بگیرد و نائب فقط ظاهراً کفایت نمی‌کند.
این نیز مسئله مشکلی است و روی آن فکر کنید تا فردا. ان‌شاءالله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo