< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محاذات

بحث دیروز درباره این بود که اگر کسی که از میقات نمی‌گذرد، مُحاذات میقات مُحرم شود. درباره‌ى این مسئله روایاتی هم هست که یکی از آن روایات را می‌خوانم تا ببینیم درباره‌ى ان چه باید گفت.

روایت 3 از باب 7 از مواقیت:
صحيحة عبد الله بن سنان عن ابى عبد الله عليه السلام قال: من اقام بالمدينة شهرا وهو يريد الحج ثم بدا له ان يخرج في غير طريق اهل المدينة الذى ياخذونه فليكن احرامه من مسيرة ستة اميال فيكون حذاء الشجرة من البيداء[1]
اگر کسی از مدینه به مکه می‌رود مثلاً یک راه معهودی بوده و در آن راه 6 میل تا شجره فاصله دارد. فرمودند «فلیحرم منها»، احرام ببندد از همان «مسیرة ستة امیال».
معلوم می‌شود راهی بوده که از آن راه می‌شده به مکه رفت اما میانبر بوده و این آقا می‌خواسته از آن راه به مکه رود. فرمودند لازم نیست که به میقات بیاید و از همان راهی که 6 میل فاصله دارد، محرم شود. «کان حذاء الشجرة مسیرة ستة امیال».
روایت از نظر سند خوب است و از نظر دلالت هم خوب است و حضرت می‌توانستند بفرمایند وقتی به شجره رسید به شجره بیاید در آن میقات حال یا مسجد یا در بیابان، و در آنجا محرم شود و برگردد به راه غیرمتعارف و به مکه برود. ولی نفرمودند آنجا بیاید بلکه فرمودند مقابل شجره که 6 میل فاصله دارد، از همان جا محرم شود، کفایت می‌کند. لذا فقها گفتند شجره و راهی که غیرمتعارف بوده، خصوصیت ندارد. یکی از مواقیت حذاء و محاذات میقات است. حال شجره باشد یا عقیق باشد و یا آن هفت ـ هشت ده میقاتی که سابقاً خواندیم.
بعضی از بزرگان گفتند این صورت اضطرار است. یعنی میقات هست اما در صورت اضطرار . اگر می‌تواند از آنجا به مسجد شجره بیاید، باید به آنجا بیاید و محرم شود و بعد می‌تواند به راه غیرمتعارف برود و اما عمداً یا اختیاراً بخواهد به شجره نیاید و محاذات شجره محرم شود، جایز نیست. اگر بخواهیم احتیاط کنیم شاید حرف خوبی باشد و اما بخواهیم بگوییم روایت وارد شده است در اضطرار، ظاهراً وجهی ندارد.
روایت اینست:
صحيحة عبد الله بن سنان عن ابى عبد الله عليه السلام قال: من اقام بالمدينة شهرا وهو يريد الحج ثم بدا له ان يخرج في غير طريق اهل المدينة الذى ياخذونه فليكن احرامه من مسيرة ستة اميال فيكون حذاء الشجرة من البيداء
الان که مدتی در مدینه مانده، می‌خواهد اراده حج کند و این هم خصوصیت ندارد و بگوییم این مختص به مسافر است و اهل مدینه نمی‌توانند این کار را بکنند و انسان می‌تواند این را نیز القای خصوصیت کند. برمی‌گردد به اینکه عبدالله بن سنان نقل کرده که اهل مدینه، اگر بخواهند حج به جا بیاورند. یک دفعه از راه متعارف است و به شجره می‌آیند و محرم می‌شوند، اما یک دفعه این کار دارد و یا می‌خواهد تفریح کند و این مسیرة ستة امیال هم از باب مثال است یعنی آن راه غیرمتعارف که 6 میل تا مسجد شجره فاصله دارد، وقتی مقابل آن رسید، «فلیحرم منها».
ظاهراً همینطور که قدماء و متأخرین فرمودند انسان می‌تواند بگوید که در روایت آمده کسی که یک ماه در مدینه است خصوصیت ندارد و کسی هم که از راه غیرمتعارف آمده ضرورت ندارد و از آن را به محاذی مسجد شجره می‌آید و از همان جا محرم شود، چه اینکه بتواند بیاید یا نتواند بیاید. اگر بخواهیم ضرورت باشد، باید قید بزنیم. لذا ندارد اذا اضطر الیها و نمی‌خواهیم اطلاق گیری کنیم اما یک قضیه شخصیه را امام «سلام‌الله‌علیه» فرمودند و اینکه کسی از مدینه به مکه می‌رود از راه غیرمتعارف و به مسجد شجره نمی‌رسد و وقتی به مسجد شجره نرسید، لازم نیست به مسجد شجره بیاید و محرم شود و از همان جا که محاذی مسجد شجره است یعنی در آن راه وقتی به محاذات رسید «فلیحرم منها». لذا در روایتها بگوییم هیچکدام خصوصیت ندارد.
«من اقام المدینة شهرا» خصوصیت ندارد. «و هو یرید الحج ثم بدا له ان یخرج» خصوصیت ندارد و اضطراری در کار نیست. سپس رسیده به شجره و الان که به مسجد شجره رسیده، می‌تواند به مسجد شجره بیاید و محرم شود و می‌تواند از همان جا محرم شود. حضرت فرمودند از همان جا مُحرم شو و اگر می‌خواستند می‌فرمودند «لو اضطر الیه» و اما این را ندارد، بنابراین می‌تواند از همان جا محرم شود ولو اینکه می‌تواند به مسجد شجره بیاید و در آنجا محرم شود.
مثلاً عده‌ای از آن راه می‌روند و این هم «بدا له» و این معنای اضطرار نیست. یا این گردشگر است و وقت دارد و می‌خواهد راههای مدینه به مکه را بفهمد و نمی‌خواهد از راه متعارف برود و از راه غیرمتعارف می‌رود و مسلم بدا به معنی اضطر نیست.
اگر کسی شک کند و بگوید روایت اطلاق ندارد و قدر متیقن است. قدر متیّقن اینکه این نمی‌داند آیا باید به میقات بیاید و یا لازم نیست. برائت می‌گوید لازم نیست. نمی‌دانیم آیا این 6 میل را باید بیاید در آنجا و محرم شود و یا محاذات کفایت می‌کند و در اینجا بگوییم برائت است. در اینجا نمی‌دانم حتماً باید در مسجد باشد و یا نمی‌دانم پشت مکه کفایت می‌کند و نمی‌دانم اینکه دور از مسجدالحرام است و مثلاً خارج از شجره است و در آنجا می‌خواهد محرم شود و یا در مسئله ما چند کیلومتر فاصله دارد. نمی‌دانم آیا خصوصیت دارد یا نه؛ پس بگوییم رُفع مالایعلمون است. أقل و أکثر است و معنایش همین است که می‌دانم اگر از مسجد محرم شود درست است و اگر خارج از مسجد باشد، نمی‌دانم درست هست یا نه، پس «رفع مالایعلمون». مگر اینکه کسی بگوید تعیین میقات دست اسلام است و پیغمبر اکرم فرمودند مسجد شجره و من بخواهم غیر مسجد شجره را تعیین کنم، خود درآوری است و در این صورت باید احتیاط کنم و احتیاطش اشتغال یقینی است در آنجا که پیغمبر فرموده میقات. این حرف خوب است اما در أقل و أکثر ارتباطی همه جا این حرف می‌آید. پیغمبر اکرم تکبیرة الاحرام می‌گفتند و حمد و سوره می‌خواندند و حال یک احتمال فقهی جلو آمده و یک روایت ضعیف السندی می‌گوید سوره واجب نیست. حال نمی‌دانم سوره واجب هست یا نه، انگاه أقل و أکثر ارتباطی می‌گوید سوره واجب نیست برای اینکه می‌دانم حمد یقینی است و سوره را نمی‌دانم هست یا نه، و احتمال می‌دهم که سوره هم جزء نماز باشد و احتمال می‌دهم که این روایت ضعیف باشد و این روایت مأمورٌ به عندالاصحاب نباشد و علی کل حالٍ شک در أکثر دارم. این خلاصه حرف است و أقل و أکثر است برای اینکه مثلاً بفرمایید این روایت مُجمل است و احتمال می‌دهیم که مختص ضرورت باشد، الان ضرورتی در کار نیست و نمی‌دانم روایت می‌تواند کار کند یا نه و اطلاق ندارد و قدر متیّقنش اینست که مسجد شجره باشد. اما احتمال هم می‌دهم که این روایت مطابق واقع باشد. همین که احتمال می‌دهم روایت مطابق واقع باشد، مُحتمل جلو می‌آید و أقل و أکثر ارتباطی راجع به محتملات است. هر أقل و أکثر ارتباطی که باشد، مثلاً در نماز باشد یا در میقات باشد. اگر احتمال، احتمال عقلائی باشد، أقل و أکثر می‌شود. أقل را می‌دانم که هست و أکثر را نمی‌دانم واجب است یا نه و رُفع مالایعلمون می‌گوید أکثر واجب نیست. ولی فقهاء، چه قدماء و چه متأخرین، اصلاً وارد این حرفها و بحثهای طلبگی نشدند. تمسّک کردند به روایت عبدالله بن سنان و گفتند یکی از مواقیت مُحاذات مواقیت است. درحالی که روایت مربوط به شجره است اما این فکرها و اینکه قدر متیقن بگیرند و اطلاق گیری کنند یا نکنند و یا اطلاق داشته باشد یا نداشته باشد. گفتند ظهور این روایت اینست که ما یک میقات داریم به نام شجره و یک میقات داریم و ان مُحاذی شجره است و یک میقات به نام عقیق داریم و یک میقات داریم و آن محاذی عقیق است و همچنین تا آخر و برمی‌گردد به اینکه آن 10 میقات می‌شود 20 میقات و بلکه بیشتر. برای اینکه اگر ما مُحاذی را جلو بیاوریم، هم از طرف راست و هم از طرف چپ و هم از مقابل و هم از پشت سر می‌توانیم محاذات درست کنیم، برای اینکه میقات گاهی روبرو و گاهی پشت سر است و گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ است. لذا همه فقها چه قدماء و چه متأخرین، فرمودند یکی از مواقیت، مُحاذات است. اگر شما بخواهید بحث طلبگی کنید و بگویید 10 میقات داریم و محاذات را حساب کن و هر میقاتی 4 محاذی و آنگاه 40 میقات محاذی داریم و این حرفها که اطلاق دارد یا ندارد و از روایت یک ظهور عرفی گرفتند و گفتند این ظهور عرفی به ما می‌گوید از جمله مواقیت محاذات است. و انصافاً حرف خوبیست که اصلاً نوبت به بحثهای ان قلت قلت نرسد و بگوییم ظهور عرفی روایت برای ما یک میقات درست می‌کند به نام مُحاذات و شجره و مسجد شجره هم خصوصیت ندارد و آن هم باز فهم عرفی از خود روایت. اگر روایت را به عرف دهیم، اینطور معنا می‌کند. حال ما طلبه‌ها در اصطلاح می‌ریزیم و یکی را می‌گوییم الغاء خصوصیت و یکی را می‌گوییم اطلاق دارد و یکی را می‌گوییم اطلاق ندارد. اما اگر روایت به دست عرف دهیم، عرف می‌گوید یکی از مواقیت محاذی میقات است حال این محاذی از طرف چپ و یا راست و یا روبرو و یا پشت سر تفاوت نمی‌کند. لذا یک بحث دیگری هم هست که دیروز اشاره کردم و گفتم محاذات عقلی هم نمی‌خواهیم و همان محاذات عرفی.
محاذات عرفی خیلی تفاوت پیدا می‌کند یعنی عرف بگوید در مقابل مسجد شجره مُحرم شد. حال اگر بخواهیم با دقت عقلی حساب کنیم، مُحرم نشده و مثلاً مسجد شجره ده متر بیشتر نیست و باید در مقابل این ده متر که محاذات حقیقی است، باشد و اما مسجد شجره دو یا سه کیلومتر فاصله دارد. وقتی نگاه می‌کند، می‌بیند که مسجد شجره عرفاً در مقابلش است. مُحرم می‌شود و مردم می‌گویند این در مقابل مسجد شجره مُحرم شد. در مقابل اینکه مسجد شجره پشت سرش نبود و یا طرف راست و چپش نبود. قدری بیشتر دقت کنیم و بگوییم جنوب شرقی و جنوب غربی هم نبود. ولو محاذات حقیقی، عقلی نباشد، باید بگوییم کفایت می‌کند. لذا دیروز می‌گفتم راجع به قبله هم همینطور می‌گوییم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo