درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
92/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرايط حجّ تمتّع؛ حجّ
تمتّع بايد در اشهر حرم و در يک سال باشد
فرمودند حج تمتّع، 4 شرط دارد. شرط اول نیت است. بهترین معنا همین است که حج تمتّع را باید قربة الی الله به جا آورد. از عبادیات است و قصد قربت میخواهد.
شرط دوم، فرمودند باید این حج تمتّع در أشهر الحرُم باشد. در شوال و ذی القعده و ذی الحجه باشد. بر روی هم که حساب کنیم، بعضی اوقات همینطور میشود. یعنی مثلاً عمره را در شوال به جا میآوردو حج را در همان دهه اول به جا میآورد تا سیزدهم و بعضی اوقات هم ضرورت را اختیار اقتضاء میکند که مُحرم میشود و عرفات و مشعر و منا را میرود اما مابقی حج را میگذارد تا آخر ذی الحجه به جا آورد. بنابراین آنچه مسلم است، باید در این 3 ماه، عمره و حج به جا آورده شود. اگر عمرهاش مثلاً در ماه رمضان باشد، و حجش در ماه ذی القعده باشد، جایز نیست. یا اگر عمرهاش در ماه ذی الحجه است، و نصف حج را در ذی الحجه یعنی نهم و دهم تا سیزدهم به جا میآورد و اما مابقی را برای محرم بگذارد، جایز نیست. باید در این 3 ماه، این حج و عمره به جا آورده شود. بنابراین اختلافی که دیده میشود و به قول صاحب جواهر و مرحوم سید در عروه باید بگوییم نزاع، نزاع لفظی است. بعضیها مثلاً گفتند این حج تمتّع تا روز دهم ذی الحجه است و بعضی گفتند تا سیزدهم ذی الحجه و بعضیها گفتند تا روز قربانی، بعضیها هم گفتند در 3 ماه شوال و ذی القعده و ذی الحجه این حج تمتّع باید به جا آورده شود که مرحوم محقق و دیگران هم میگویند.
ظاهراً در مسئله اختلاف نیست در اینکه مثلاً کسی عمرهاش را در ماه مبارک رمضان به جا آورد و حجش را در ماه ذی الحجه به جا آورد و این حج باطل است و به معنای حج تمتع نیست و این را همه میگویند و یا مثلاً کسی عمرهاش را به جا میآورد و بعد هم حجش را نیمه کاره به جا میآورد و طواف و سعی و نماز طواف و غیره را برای ماه محرم میگذارد، کسی نگفته درست است و مسلم است که در این سه ماه باید حج و عمره به جا آورده شود و این اختلاف هم اختلاف لفظی است نه اینکه با هم اختلافی داشته باشند، چه قدماء و چه متأخرین و همین جمله مرحوم محقق، جمله خوبی است و فرمودند شرط دوم اینست که حج تمتع باید در شوال و ذی القعده و ذی الحجه به جا آورده شود.
بنابراین شرط دوم حرفی ندارد و کسی هم روی آن ان قلت قلت نداشته و اگر تعبیرهای مختلفی هم هست، تعبیرات لفظی است و نه اینکه با هم اختلافی داشته باشند. در اینکه هم که باید در ماه ذی الحجه تمام شود، همه میگویند. اینکه اگر کسی نتوانست لاأقل طواف حج و سعی بین صفا و مروه و نماز طواف نساء را به جا بیاورد تا ذی الحجه تمام شد، این حج تمتّع نیست و این را همه میگویند و مخصوصاً اگر عمداً بخواهد این کار را بکند، که یک ضرورت است. ظاهراً اختلاف در مسئله نیست و نزاع هم نزاع لفظی است و همینطور که در متون فقهیه آمده، اینکه این حج تمتّع باید در أشهرالحرم به جا آورده شود. یعنی علی سبیل قضایای مهمله و نه قضایای تبعیه. باید در این سه ماه این حج تمام شود. حال اولش باید ماه شوال باشد و قبل از ماه شوال نباشد و بعد هم باید حتماً در ماه ذی الحجه تمام شود و در ماه محرم نباشد. مسئله چیزی ندارد و اختلافی هم نیست.
اختلافی که هست و خیلی هم شدید است، روی مسئله سوم است.
در مسئله سوم فرمودند باید این حج و عمره در یک سال به جا آورده شود. اگر بخواهد عمرهاش را امسال به جا بیاورد، ولو در ماه شوال و ذی القعده هم به جا آورد و اما حجش را برای سال دیگر بگذارد، نظیر اینکه الان به عمره رفته و در ماه شوال است و عمرهای به جا میآورد به عنوان عمره تمتّع و بنا نیست که آنجا بماند و میآید و سال دیگر در ایام حج میرود و مثلاً روز ترویه مُحرم میشود به عنوان حج و در آن دو سه روز حجش را به جا میآورد. گفتند عمره و حج در دو سال نمیشود.
استدلالی که شده است، استدلالها ناتمام است تا ببینیم که باید به چه چیز استدلال کنیم. استدلال شده به روایاتی که در باب 22 از ابواب اقسام حج است. در آنجا بیش از 20 روایت نقل شده و صاحب وسائل هم همینطور عنوان کرده که عمره و حج تمتع باید در یک سال باشد. اگر بخواهد عمرهی تمتع در یک سال و حجش در سال دیگر باشد، نمیشود. مرحوم صاحب وسائل هم همینطور عنوان کرده و ده ـ بیست روایت هم نقل کرده است.
روایت 3 دسته است و من از هر دسته یک روایت نقل میکنم و اگر کسی همه روایات را بخواند باید باب 22را ببیند.
یک دسته از روایات اینست:
روایت 3 از باب 22 از ابواب اقسام حج:
صحیحه حماد عن أبی عبدالله علیهالسلام: من دخل مكة متمتعا في أشهر الحج لم يكن له أن يخرج حتى يقضي الحج ...
یک دسته روایات اینگونه است. کسی که عمره به جا آورد، نمیتواند از مکه بیرون رود تا اینکه حجش را به جا آورد. معنایش اینطور میشود که اگر عمره را در ماه شوال به جا آورد و بخواهد در ماه ذی القعده از مکه بیرون رود، نمیشود، چه رسد به اینکه بخواهد برود و سال دیگر حجش را به جا آورد. هفت ـ هشت روایت اینگونه داریم. اما ظاهراً این دسته روایتها دلالت بر بحث ما ندارد.
مسئله بعدی اینست که آیا اگر کسی عمره به جا آورد، میتواند بیرون رود و دوباره برگردد یا نه؛ و در این اختلاف است. مشهور میگویند نه و ما میگوییم که میتواند برود. از همین جهت نیز مسئلهاش را بعد عرض میکنم که حتی ما میگوییم اگر کسی عمره تمتع به جا آورد و ده ـ بیست روز باید بماند. مثلاً اول ماه ذی القعده به جا آورد و باید ده ـ بیست روز بماند تا محرم به احرام حج شود، ما میگوییم در این ده ـ بیست روز این شخص میتواند هر روز عمره مفرده به جا آورد. ولی معمولاً آقایان میگویند نه و به این روایتها تمسک کردهاند. این روایتها آن اندازه که دلالت دارد و معارض هم دارد و دلالت بر وجوب ندارد. اینکه کسی که عمره به جا آورد، نمیتواند بیرون رود اما حالا بیرون نمیرود و اصلاً مجاور مکه میرود و عمره را الان به جا میآورد و حجش را سال دیگر به جا میآورد. و اصلا برای عمره مفرده هم بیرون نمیرود، چه رسد برای کارهای دیگر. این روایت نمیتواند بگوید حج تمتّع این باطل است. اما عمره را در این سال به جا آورده و حج را در آن سال به جا آورده است. لذا این روایتها یک بحث مستقلی دارد که اگر کسی عمرهی تمتع به جا آورد، میتواند بیرون رود و مثلاً عمره مفرده به جا آورد و یا کار دارد و تاجر است و در مدینه کاری پیدا کرده و میرود کارش را انجام دهد تا اینکه نوبت حجش شود یعنی نوبت ذی القعده شود و آنگاه محرم شود و حجش را به جا آورد. اما این در وسط عمره و حج بیرون رفته است. این روایت در صدد اینست که آیا میشود یا نه. یک دسته روایات میگوید میشود و یک دسته روایات میگوید که نمیشود و بعضی از فقها هم میگویند که میشود و بعضی از فقها میگویند نمیشود. لذا این روایتها ظاهراً اصلاً از بحث ما بیرون است. بحث ما اینجاست که اگر کسی عمره به جا آورد، آیا باید حجش را در ان سال به جا آورد و یا میتواند سال دیگر به جا آورد. بحث ما این نیست که اگر کسی عمرهاش را به جا آورد، آیا میتواند بیرون رود یا بیرون نرود. ممکن است کسی بگوید این نمیتواند بیرون رود و اما این حج و عمره باید در یک سال باشد و در دو سال نباشد. بنابراین این دسته روایات که دلالت ندارد، اما صاحب جواهر به سه دسته روایت استدلال میکنند که حج و عمره باید در یک سال باشد.
بنابراین این دسته از روایتها هیچ دلالت ندارد. برای اینکه ما ممکن است که بگوییم اگر کسی عمره به جا آورد، حق بیرون رفتن ندارد. مثلاً در ماه ذی الحجه به جا آورده و الان در مدینه کاری پیدا کرده و میرود و برمیگردد. این نمیشود. یا این فتوای من که حج عمره تمتع به جا آورده و ده ـ بیست روز وقت دارد و این ده ـ بیست عمره مفرده به جا میآورد و اما حجش را نیز در همان سال به جا میآورد. و این روایتها اگر بگوید نه، اینطور میگوید که وقتی عمره به جا آوردی، نمیتوانی بیرون روی. حال کسی بیرون نمیرود و اما عمرهاش را امسال به جا میآورد و حجش را سال دیگر به جا میآورد. این روایت نمیگوید حج باطل است.
یک دسته روایت میگوید که حج و عمره مرتبط به یکدیگر است. مرحوم صاحب جواهر این ارتباط را معنا کرده یعنی حج و عمره باید در یک سال به جا آورده شود. ارتباط را اینطور معنا کرده است.
روایت 3 از باب 7 از ابواب عمره:
صحیحه معاوية بن عمار: قلت لابي عبدالله عليه السلام: من اين يفترق المتمتع و المعتمر؟ فقال: إن المتمتع يرتبط بالحج، و المعتمر إذا فرغ منها ذهب حيث شاء، ...
چه فرقی میکند بین عمره مفرده و عمره متمتع؟ میگوید فرقش اینست که عمره مفرده حج ندارد و اما عمره متمتع حج دارد. به آن عمره مفرده میگوییم و به این عمره مرتبطه میگوییم.
این چه دلالتی بر بحث ما ندارد. روایت میگوید اینها مرتبط به همدیگر هستند. بله، حج تمتع مرکب از دو چیز است. یکی عمره مفرده و از حج. اینها با هم مرتبطند. اگر حج به جا آورد بدون عمره، این حج تمتع نیست و اگر عمره به جا آورد بدون حج، این نیز حج تمتع نیست و وقتی حج تمتع میشود که عمره به جا آورد و حج هم به جا آورد، آنگاه مرتبط با یکدیگر میشود و مرکب میشود و حج تمتع میشود. و اما اینکه اینها مرتبطند، پس بنابراین باید در یک سال باشد، هیچ دلالت ندارد. بنابراین عمره را امسال به جا میآورد و حج را سال دیگر به جا میآورد و حج و عمره با هم مرتبط شد و حج تمتع میشود. و اما اینکه اینها مرتبطند، پس باید در این سال باشد، روایت دلالت ندارد.
ارتباط به هم نمیخورد بلکه این فاصله میاندازد. شاید من روایت 7 را آوردم برای اینکه ارتباط را معنا میکند و خود امام «سلاماللهعلیه» فرمودند و هفت هشت روایت اینگونه است که «الحج مرتبط بالعمره و العمرة التمتع مرتبط بالحج» و خود روایت مرتبط را معنا میکند و میگوید اگر عمره بدون حج باشد، حج تمتع نیست و اگر حج تمتع بدون عمره باشد، حج تمتع نیست و حج تمتع مرتبط به یکدیگر است و باید عمره باشد و باید حج باشد. پس عمره را امسال به جا میآورد و حجش را سال دیگر به جا میآورد.
این هم دسته دوم روایات بود که میگویند اینها ربطی به هم ندارد و ما میگوییم خود امام «سلاماللهعلیه» ربط را معنا میکند.
صحیحه معاوية بن عمار: قلت لابي عبدالله عليه السلام: من اين يفترق المتمتع و المعتمر؟ فقال: إن المتمتع يرتبط بالحج، و المعتمر إذا فرغ منها ذهب حيث شاء، ...
به چه کسی متمتع و معتمر میگوییم. یعنی من فرق بین حج تمتع و عمره هست. اگر کسی بخواهد حج تمتع به جا آورد، باید عمره به جا آورد و بعد هم باید حجش را به جا آورد. و معتمر اینطور نیست و احتیاج به حج ندارد. یعنی ربطی به هم ندارند. به آن عمره مفرده میگویند و به دیگری عمره متمتع میگویند. عمره تمتع معنایش اینست که این عمره حج دارد اما این در روایت نخوابیده که حتماً باید در این سال به جا آورد. اگر حضرت گفته بود «المتمتع یرتبط بالحج و یجب علیه ان یعطی فی هذه السنة» و اما این را ندارد و این را شما روی آن میگذارید. بلکه آنچه دارد اینست که عمره متمتع حج دارد و عمره مفرده حج ندارد. در حج تمتع، حج و عمره مرتبط به یکدیگر است. روایت به این اندازه دلالت دارد.
یک دسته از روایات هم اینست که این روایتها چیز دیگر میگویند.
میگوید اگر کسی بخواهد حج تمتع جا آورد باید عمره به جا آورد و بعد از عمره باید حج به جا آورد و بعد میفرماید این حجی که میخواهد به جا آورد، باید احرام به حج مثلاً تا روز عرفه باشد. اینکه باید تا روز عرفه باشد، این روایت دلالتش خوبست که نمیتواند مؤخّر بیندازد برای ماه محرم و چه رسد به اینکه امسال حج را به جا آورد و سال دیگر عمره را به جا آورد. این بهتر از روایت اول و دوم است. در همین جا نیز این اشکال من هست که معنای روایت اینست که احرام حج باید روز ترویه باشد. حال اگر روز ترویه نشد، شب عرفه باشد و یا سحر عرفه باشد و یا صبح عرفه باشد و یا قبل از ظهر عرفه باشد و خودش را برای ظهر به عرفه برساند. به اندازهای که بتواند خودش را به عرفه برساند، این وقت برای احرام است و اما اینکه عمره را در یک سال و حج را در سال دیگر به جا آورد، دلالت ندارد. این بهتر از دسته اول و دوم است اما اگر بخواهیم بگوییم دلالت دارد، اینطور نیست و این نیز دلالت ندارد.
روایت 13 از باب 20 از اقسام حج:
قال موسى بن القاسم وروى لنا الثقة من أهل البيت عن ابي الحسن موسى عليه السلام انه قال: أهل بالمتعة بالحج يريد يوم التروية إلى زوال الشمس وبعد العصر وبعد المغرب وبعد العشا ما بين ذلك كله واسع.
روایت دیگر هم دارد که صبح روز عرفه یا قبل از ظهر روز عرفه و اما باید خودش را برساند و قبل از ظهر محرم شود که وقتی زوال ظهر شد، در عرفات باشد. این شرط حج است و اما الان کسی عمره را امسال به جا میآورد و رها میکند و به خانه میرود و اصلاً نمیخواهد حج به جا آورد. ولی سال دیگر میآید و عمره به جا نمیآورد و حج به جا میآورد و در روز ترویه محرم میشود. حج در یک سال و عمره در یک سال است و این روایت بخواهد بگوید باطل است، دلالت ندارد.
بنابراین ما روایت پیدا نکردیم که دلالت کند بر اینکه باید حج عمره در یک سال باشد. اگر هم شک کنیم، اصل اقتضاء میکند عدم وجوب را. امسال عمره مفرده را به جا میآورد و میرود و سال دیگر حج تمتع را به جا میآورد و اینها به هم ربط پیدا میکند و درست است. اصل هم اقتضاء میکند جواز را، برای اینکه نمیدانیم آیا شرط است که حج و عمره در یک سال باشد یا نه، أقل و أکثر ارتباطی است و أقل و أکثر ارتباطی میگوید شرط نیست. بنابراین عمره را الان به جا آور و حج را سال دیگر به جا آورد و سال دیگر حج تمتع تو تمام میشود. اگر کسی یک روایت بیاورد که جداً دلالت داشته باشد.
مرحوم محقق میفرمایند باید در سه ماه باشد و صاحب جواهر بدون ان قلت قلت میفرمایند یدلّ علیه روایاتٌ و این سه دسته روایت را نقل میکند و میگوید این روایتها دلالت میکند بر ارتباط و بر اینکه حج و عمره باید مرتبط باشد، یعنی باید در یک سال باشد. اگر عمره را امسال و حج را سال دیگر به جا آورد، این حج تمتع باطل است.
حال تقاضا دارم روی این فکر کنید و بگردید و ببینید که یک روایتی که دلالت داشته باشد، پیدا میشود یا نه.
فرمودند حج تمتّع، 4 شرط دارد. شرط اول نیت است. بهترین معنا همین است که حج تمتّع را باید قربة الی الله به جا آورد. از عبادیات است و قصد قربت میخواهد.
شرط دوم، فرمودند باید این حج تمتّع در أشهر الحرُم باشد. در شوال و ذی القعده و ذی الحجه باشد. بر روی هم که حساب کنیم، بعضی اوقات همینطور میشود. یعنی مثلاً عمره را در شوال به جا میآوردو حج را در همان دهه اول به جا میآورد تا سیزدهم و بعضی اوقات هم ضرورت را اختیار اقتضاء میکند که مُحرم میشود و عرفات و مشعر و منا را میرود اما مابقی حج را میگذارد تا آخر ذی الحجه به جا آورد. بنابراین آنچه مسلم است، باید در این 3 ماه، عمره و حج به جا آورده شود. اگر عمرهاش مثلاً در ماه رمضان باشد، و حجش در ماه ذی القعده باشد، جایز نیست. یا اگر عمرهاش در ماه ذی الحجه است، و نصف حج را در ذی الحجه یعنی نهم و دهم تا سیزدهم به جا میآورد و اما مابقی را برای محرم بگذارد، جایز نیست. باید در این 3 ماه، این حج و عمره به جا آورده شود. بنابراین اختلافی که دیده میشود و به قول صاحب جواهر و مرحوم سید در عروه باید بگوییم نزاع، نزاع لفظی است. بعضیها مثلاً گفتند این حج تمتّع تا روز دهم ذی الحجه است و بعضی گفتند تا سیزدهم ذی الحجه و بعضیها گفتند تا روز قربانی، بعضیها هم گفتند در 3 ماه شوال و ذی القعده و ذی الحجه این حج تمتّع باید به جا آورده شود که مرحوم محقق و دیگران هم میگویند.
ظاهراً در مسئله اختلاف نیست در اینکه مثلاً کسی عمرهاش را در ماه مبارک رمضان به جا آورد و حجش را در ماه ذی الحجه به جا آورد و این حج باطل است و به معنای حج تمتع نیست و این را همه میگویند و یا مثلاً کسی عمرهاش را به جا میآورد و بعد هم حجش را نیمه کاره به جا میآورد و طواف و سعی و نماز طواف و غیره را برای ماه محرم میگذارد، کسی نگفته درست است و مسلم است که در این سه ماه باید حج و عمره به جا آورده شود و این اختلاف هم اختلاف لفظی است نه اینکه با هم اختلافی داشته باشند، چه قدماء و چه متأخرین و همین جمله مرحوم محقق، جمله خوبی است و فرمودند شرط دوم اینست که حج تمتع باید در شوال و ذی القعده و ذی الحجه به جا آورده شود.
بنابراین شرط دوم حرفی ندارد و کسی هم روی آن ان قلت قلت نداشته و اگر تعبیرهای مختلفی هم هست، تعبیرات لفظی است و نه اینکه با هم اختلافی داشته باشند. در اینکه هم که باید در ماه ذی الحجه تمام شود، همه میگویند. اینکه اگر کسی نتوانست لاأقل طواف حج و سعی بین صفا و مروه و نماز طواف نساء را به جا بیاورد تا ذی الحجه تمام شد، این حج تمتّع نیست و این را همه میگویند و مخصوصاً اگر عمداً بخواهد این کار را بکند، که یک ضرورت است. ظاهراً اختلاف در مسئله نیست و نزاع هم نزاع لفظی است و همینطور که در متون فقهیه آمده، اینکه این حج تمتّع باید در أشهرالحرم به جا آورده شود. یعنی علی سبیل قضایای مهمله و نه قضایای تبعیه. باید در این سه ماه این حج تمام شود. حال اولش باید ماه شوال باشد و قبل از ماه شوال نباشد و بعد هم باید حتماً در ماه ذی الحجه تمام شود و در ماه محرم نباشد. مسئله چیزی ندارد و اختلافی هم نیست.
اختلافی که هست و خیلی هم شدید است، روی مسئله سوم است.
در مسئله سوم فرمودند باید این حج و عمره در یک سال به جا آورده شود. اگر بخواهد عمرهاش را امسال به جا بیاورد، ولو در ماه شوال و ذی القعده هم به جا آورد و اما حجش را برای سال دیگر بگذارد، نظیر اینکه الان به عمره رفته و در ماه شوال است و عمرهای به جا میآورد به عنوان عمره تمتّع و بنا نیست که آنجا بماند و میآید و سال دیگر در ایام حج میرود و مثلاً روز ترویه مُحرم میشود به عنوان حج و در آن دو سه روز حجش را به جا میآورد. گفتند عمره و حج در دو سال نمیشود.
استدلالی که شده است، استدلالها ناتمام است تا ببینیم که باید به چه چیز استدلال کنیم. استدلال شده به روایاتی که در باب 22 از ابواب اقسام حج است. در آنجا بیش از 20 روایت نقل شده و صاحب وسائل هم همینطور عنوان کرده که عمره و حج تمتع باید در یک سال باشد. اگر بخواهد عمرهی تمتع در یک سال و حجش در سال دیگر باشد، نمیشود. مرحوم صاحب وسائل هم همینطور عنوان کرده و ده ـ بیست روایت هم نقل کرده است.
روایت 3 دسته است و من از هر دسته یک روایت نقل میکنم و اگر کسی همه روایات را بخواند باید باب 22را ببیند.
یک دسته از روایات اینست:
روایت 3 از باب 22 از ابواب اقسام حج:
صحیحه حماد عن أبی عبدالله علیهالسلام: من دخل مكة متمتعا في أشهر الحج لم يكن له أن يخرج حتى يقضي الحج ...
یک دسته روایات اینگونه است. کسی که عمره به جا آورد، نمیتواند از مکه بیرون رود تا اینکه حجش را به جا آورد. معنایش اینطور میشود که اگر عمره را در ماه شوال به جا آورد و بخواهد در ماه ذی القعده از مکه بیرون رود، نمیشود، چه رسد به اینکه بخواهد برود و سال دیگر حجش را به جا آورد. هفت ـ هشت روایت اینگونه داریم. اما ظاهراً این دسته روایتها دلالت بر بحث ما ندارد.
مسئله بعدی اینست که آیا اگر کسی عمره به جا آورد، میتواند بیرون رود و دوباره برگردد یا نه؛ و در این اختلاف است. مشهور میگویند نه و ما میگوییم که میتواند برود. از همین جهت نیز مسئلهاش را بعد عرض میکنم که حتی ما میگوییم اگر کسی عمره تمتع به جا آورد و ده ـ بیست روز باید بماند. مثلاً اول ماه ذی القعده به جا آورد و باید ده ـ بیست روز بماند تا محرم به احرام حج شود، ما میگوییم در این ده ـ بیست روز این شخص میتواند هر روز عمره مفرده به جا آورد. ولی معمولاً آقایان میگویند نه و به این روایتها تمسک کردهاند. این روایتها آن اندازه که دلالت دارد و معارض هم دارد و دلالت بر وجوب ندارد. اینکه کسی که عمره به جا آورد، نمیتواند بیرون رود اما حالا بیرون نمیرود و اصلاً مجاور مکه میرود و عمره را الان به جا میآورد و حجش را سال دیگر به جا میآورد. و اصلا برای عمره مفرده هم بیرون نمیرود، چه رسد برای کارهای دیگر. این روایت نمیتواند بگوید حج تمتّع این باطل است. اما عمره را در این سال به جا آورده و حج را در آن سال به جا آورده است. لذا این روایتها یک بحث مستقلی دارد که اگر کسی عمرهی تمتع به جا آورد، میتواند بیرون رود و مثلاً عمره مفرده به جا آورد و یا کار دارد و تاجر است و در مدینه کاری پیدا کرده و میرود کارش را انجام دهد تا اینکه نوبت حجش شود یعنی نوبت ذی القعده شود و آنگاه محرم شود و حجش را به جا آورد. اما این در وسط عمره و حج بیرون رفته است. این روایت در صدد اینست که آیا میشود یا نه. یک دسته روایات میگوید میشود و یک دسته روایات میگوید که نمیشود و بعضی از فقها هم میگویند که میشود و بعضی از فقها میگویند نمیشود. لذا این روایتها ظاهراً اصلاً از بحث ما بیرون است. بحث ما اینجاست که اگر کسی عمره به جا آورد، آیا باید حجش را در ان سال به جا آورد و یا میتواند سال دیگر به جا آورد. بحث ما این نیست که اگر کسی عمرهاش را به جا آورد، آیا میتواند بیرون رود یا بیرون نرود. ممکن است کسی بگوید این نمیتواند بیرون رود و اما این حج و عمره باید در یک سال باشد و در دو سال نباشد. بنابراین این دسته روایات که دلالت ندارد، اما صاحب جواهر به سه دسته روایت استدلال میکنند که حج و عمره باید در یک سال باشد.
بنابراین این دسته از روایتها هیچ دلالت ندارد. برای اینکه ما ممکن است که بگوییم اگر کسی عمره به جا آورد، حق بیرون رفتن ندارد. مثلاً در ماه ذی الحجه به جا آورده و الان در مدینه کاری پیدا کرده و میرود و برمیگردد. این نمیشود. یا این فتوای من که حج عمره تمتع به جا آورده و ده ـ بیست روز وقت دارد و این ده ـ بیست عمره مفرده به جا میآورد و اما حجش را نیز در همان سال به جا میآورد. و این روایتها اگر بگوید نه، اینطور میگوید که وقتی عمره به جا آوردی، نمیتوانی بیرون روی. حال کسی بیرون نمیرود و اما عمرهاش را امسال به جا میآورد و حجش را سال دیگر به جا میآورد. این روایت نمیگوید حج باطل است.
یک دسته روایت میگوید که حج و عمره مرتبط به یکدیگر است. مرحوم صاحب جواهر این ارتباط را معنا کرده یعنی حج و عمره باید در یک سال به جا آورده شود. ارتباط را اینطور معنا کرده است.
روایت 3 از باب 7 از ابواب عمره:
صحیحه معاوية بن عمار: قلت لابي عبدالله عليه السلام: من اين يفترق المتمتع و المعتمر؟ فقال: إن المتمتع يرتبط بالحج، و المعتمر إذا فرغ منها ذهب حيث شاء، ...
چه فرقی میکند بین عمره مفرده و عمره متمتع؟ میگوید فرقش اینست که عمره مفرده حج ندارد و اما عمره متمتع حج دارد. به آن عمره مفرده میگوییم و به این عمره مرتبطه میگوییم.
این چه دلالتی بر بحث ما ندارد. روایت میگوید اینها مرتبط به همدیگر هستند. بله، حج تمتع مرکب از دو چیز است. یکی عمره مفرده و از حج. اینها با هم مرتبطند. اگر حج به جا آورد بدون عمره، این حج تمتع نیست و اگر عمره به جا آورد بدون حج، این نیز حج تمتع نیست و وقتی حج تمتع میشود که عمره به جا آورد و حج هم به جا آورد، آنگاه مرتبط با یکدیگر میشود و مرکب میشود و حج تمتع میشود. و اما اینکه اینها مرتبطند، پس بنابراین باید در یک سال باشد، هیچ دلالت ندارد. بنابراین عمره را امسال به جا میآورد و حج را سال دیگر به جا میآورد و حج و عمره با هم مرتبط شد و حج تمتع میشود. و اما اینکه اینها مرتبطند، پس باید در این سال باشد، روایت دلالت ندارد.
ارتباط به هم نمیخورد بلکه این فاصله میاندازد. شاید من روایت 7 را آوردم برای اینکه ارتباط را معنا میکند و خود امام «سلاماللهعلیه» فرمودند و هفت هشت روایت اینگونه است که «الحج مرتبط بالعمره و العمرة التمتع مرتبط بالحج» و خود روایت مرتبط را معنا میکند و میگوید اگر عمره بدون حج باشد، حج تمتع نیست و اگر حج تمتع بدون عمره باشد، حج تمتع نیست و حج تمتع مرتبط به یکدیگر است و باید عمره باشد و باید حج باشد. پس عمره را امسال به جا میآورد و حجش را سال دیگر به جا میآورد.
این هم دسته دوم روایات بود که میگویند اینها ربطی به هم ندارد و ما میگوییم خود امام «سلاماللهعلیه» ربط را معنا میکند.
صحیحه معاوية بن عمار: قلت لابي عبدالله عليه السلام: من اين يفترق المتمتع و المعتمر؟ فقال: إن المتمتع يرتبط بالحج، و المعتمر إذا فرغ منها ذهب حيث شاء، ...
به چه کسی متمتع و معتمر میگوییم. یعنی من فرق بین حج تمتع و عمره هست. اگر کسی بخواهد حج تمتع به جا آورد، باید عمره به جا آورد و بعد هم باید حجش را به جا آورد. و معتمر اینطور نیست و احتیاج به حج ندارد. یعنی ربطی به هم ندارند. به آن عمره مفرده میگویند و به دیگری عمره متمتع میگویند. عمره تمتع معنایش اینست که این عمره حج دارد اما این در روایت نخوابیده که حتماً باید در این سال به جا آورد. اگر حضرت گفته بود «المتمتع یرتبط بالحج و یجب علیه ان یعطی فی هذه السنة» و اما این را ندارد و این را شما روی آن میگذارید. بلکه آنچه دارد اینست که عمره متمتع حج دارد و عمره مفرده حج ندارد. در حج تمتع، حج و عمره مرتبط به یکدیگر است. روایت به این اندازه دلالت دارد.
یک دسته از روایات هم اینست که این روایتها چیز دیگر میگویند.
میگوید اگر کسی بخواهد حج تمتع جا آورد باید عمره به جا آورد و بعد از عمره باید حج به جا آورد و بعد میفرماید این حجی که میخواهد به جا آورد، باید احرام به حج مثلاً تا روز عرفه باشد. اینکه باید تا روز عرفه باشد، این روایت دلالتش خوبست که نمیتواند مؤخّر بیندازد برای ماه محرم و چه رسد به اینکه امسال حج را به جا آورد و سال دیگر عمره را به جا آورد. این بهتر از روایت اول و دوم است. در همین جا نیز این اشکال من هست که معنای روایت اینست که احرام حج باید روز ترویه باشد. حال اگر روز ترویه نشد، شب عرفه باشد و یا سحر عرفه باشد و یا صبح عرفه باشد و یا قبل از ظهر عرفه باشد و خودش را برای ظهر به عرفه برساند. به اندازهای که بتواند خودش را به عرفه برساند، این وقت برای احرام است و اما اینکه عمره را در یک سال و حج را در سال دیگر به جا آورد، دلالت ندارد. این بهتر از دسته اول و دوم است اما اگر بخواهیم بگوییم دلالت دارد، اینطور نیست و این نیز دلالت ندارد.
روایت 13 از باب 20 از اقسام حج:
قال موسى بن القاسم وروى لنا الثقة من أهل البيت عن ابي الحسن موسى عليه السلام انه قال: أهل بالمتعة بالحج يريد يوم التروية إلى زوال الشمس وبعد العصر وبعد المغرب وبعد العشا ما بين ذلك كله واسع.
روایت دیگر هم دارد که صبح روز عرفه یا قبل از ظهر روز عرفه و اما باید خودش را برساند و قبل از ظهر محرم شود که وقتی زوال ظهر شد، در عرفات باشد. این شرط حج است و اما الان کسی عمره را امسال به جا میآورد و رها میکند و به خانه میرود و اصلاً نمیخواهد حج به جا آورد. ولی سال دیگر میآید و عمره به جا نمیآورد و حج به جا میآورد و در روز ترویه محرم میشود. حج در یک سال و عمره در یک سال است و این روایت بخواهد بگوید باطل است، دلالت ندارد.
بنابراین ما روایت پیدا نکردیم که دلالت کند بر اینکه باید حج عمره در یک سال باشد. اگر هم شک کنیم، اصل اقتضاء میکند عدم وجوب را. امسال عمره مفرده را به جا میآورد و میرود و سال دیگر حج تمتع را به جا میآورد و اینها به هم ربط پیدا میکند و درست است. اصل هم اقتضاء میکند جواز را، برای اینکه نمیدانیم آیا شرط است که حج و عمره در یک سال باشد یا نه، أقل و أکثر ارتباطی است و أقل و أکثر ارتباطی میگوید شرط نیست. بنابراین عمره را الان به جا آور و حج را سال دیگر به جا آورد و سال دیگر حج تمتع تو تمام میشود. اگر کسی یک روایت بیاورد که جداً دلالت داشته باشد.
مرحوم محقق میفرمایند باید در سه ماه باشد و صاحب جواهر بدون ان قلت قلت میفرمایند یدلّ علیه روایاتٌ و این سه دسته روایت را نقل میکند و میگوید این روایتها دلالت میکند بر ارتباط و بر اینکه حج و عمره باید مرتبط باشد، یعنی باید در یک سال باشد. اگر عمره را امسال و حج را سال دیگر به جا آورد، این حج تمتع باطل است.
حال تقاضا دارم روی این فکر کنید و بگردید و ببینید که یک روایتی که دلالت داشته باشد، پیدا میشود یا نه.