< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

92/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجّ تمتّع

بحث ما درباره یک مسئله فوق‌العاده مشکل بود و آن اختلاف به خاطر معنا کردن یک آیه‌ی شریفه بود. آیه‌ی شریفه می‌فرماید حج تمتع از کسی است که اهل مکه نباشد، (ذٰلِکَ لِمَنْ لَمْ يَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ).
بنابراین حج افراد از اهل مکه است. حج تمتّع برای افرادی که اهل مکه نیستند. حج قِران نیز برای هر دو، آن کسی که هَدی او دنبالش باشد.
اینها مسائل حج را تشکیل می‌دهند و بعد هم باید یکی یکی درباره‌اش صحبت کنیم.
مسئله‌ای که هست، مصداق این آیه شریفه است. اینکه چه کسی اهل مکه نیست تا حج تمتع به جا آورد؟
گفتم مشهور در میان قدماء، اگر اجماع نباشد، گفتند آن کسی که 4 فرسخ از مکه دور باشد. روایتی هم بر طبق آن نداریم. اما متأخرین اگر اجماع نباشد، من جمله مرحوم سید در عروه و همه محشین بر عروه گفتند 16 فرسخ باید از مکه دور باشد. اما 4 فرسخ و 8 فرسخ و 10 فرسخ، از مکه دور نیست و باید حج اِفراد به جا آورند. حج تمتّع از کسی است که لاأقل 16 فرسخ از مکه دور باشد. و دو روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله داشتیم و شاید روایت دوم نیز همان باشد. روایت زراره می‌گوید 16 فرسخ یعنی 48 میل باید از مکه دور باشد و الاّ اگر 10 فرسخ باشد و یا 12 و یا 14 فرسخ باشد، باید اِفراد به جا بیاورد و تمسّک کردند به این روایت. تقریباً همه متأخرین و آن هم بزرگانی مانند مرحوم محقق و مرحوم علامه و مرحوم شهیدین و مرحوم کاشف اللثام و امثال اینها ومن جمله همه‌ی محشین بر عروه؛ لذا مرحوم سیّد قطعاً مطالعه کردید که خیلی آسان از مسئله می‌گذرند. می‌فرماید که راجع به آیه (ذٰلِکَ لِمَنْ لَمْ يَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ)، روایت زراره می‌گوید باید 16 فرسخ از مکه دور باشد. حتی مثلاً بحث می‌کنند که حالا سر 16 فرسخ است، آیا حج افراد به جا بیاورد و یا حج تمتع به جا بیاورد و این مسئله‌ی بعدشان است.
مرحوم سید تمسک می‌کنند به همین روایت زراره. 2 روایت معارض دارد. روایتها هم صحیح‌السند و هم ظاهرالدلاله است. یک روایتها می‌گوید بعد از میقات، بعضی اوقات 4 فرسخ است و بعضی اوقات 30 یا 40 فرسخ است. حال هرکسی میقات خودش. اگر وطنش قبل از میقات است، حج تمتع و اگر بعد از میقات است، حج افراد به جا آورد و روایت از نظر سند و دلالت خیلی خوب است و حج تمتّع برای افرادی که وطنشان بعد از میقات است. باز یک روایت هم داریم که صحیح‌السند و ظاهرالدلاله است و می‌گوید 6 فرسخ یا 18 میل. اگر 7 فرسخ باشد باید حج تمتع به جا آورد و اگر 5 یا 4 فرسخ است، باید حج افراد به جا آورد. این با روایت 16 فرسخ حسابی می‌جنگد.
مرحوم سید که در فقه مقام شامخی داشتند، خیلی آسان می‌فرمایند این دو روایت معرضٌ عنها عندالاصحاب است. صاحب جواهر از آن 4 فرسخی‌هاست و 5 ـ 6 دلیل برای ان 4 فرسخ می‌آورد در حالی که مرحوم سید خیلی احترام صاحب جواهر را دارد. ما باید ادب را از مثل مرحوم سید یاد بگیریم و اصلاً باید بگوییم عروه یعنی مختصرالجواهر. بالاخره خیلی احترام صاحب جواهر را دارد، اما در اینجا با یک بی‌اعتنایی، ادله صاحب جواهر را نقل می‌کند و می‌گذرد.
مرحوم سید 3 یا 4 دلیل صاحب جواهر را نقل می‌کند و گاهی می‌فرماید «و هو کما تری» و بعضی اوقات می‌فرماید «و هو ضعیفٌ، لایعتنابه» و بالاخره از آن 5 یا 6 دلیل صاحب جواهر را با یک بی‌اعتنایی رد می‌شود و می‌فرماید روایت زراره به خوبی دلالت دارد و صحیح‌السند و ظاهرالدلاله است و می‌فرماید مراد از آیه شریفه 16 فرسخ است.
حال این قول قدماء از یک طرف و تقریبا اجماع است و قول متأخرین هم از یک طرف و معمولاً اجماع است. گفتم مثلاً محشین بر عروه ده ـ بیست نفرند و همه‌ی آنها از مرحوم سید متابعت کردند. حال چه باید گفت و چه باید کرد؟!
دیروز عرض کردم این فرمایش مرحوم صاحب عروه که می‌فرماید روایت 6 فرسخی و روایت بعد از میقات، اعراض اصحاب است؛ به مرحوم سید می‌گویید روایت 16 فرسخی هم اعراض اصحاب است. در جلسه قبل عرض کردم که اعراض اصحاب و یا اجماع اصحاب از متأخرین نیست و از قدماست. باید ببینیم که قدماء حرفی دارند که از آن اجماع و شهرت استفاده کنیم و از آن برای اعراض اصحاب استفاده کنیم. اگر اعراض اصحاب باشد، قدماء به روایت 16 فرسخی عمل نکردند. قاعده اقتضاء می‌کند که روایتها تعارض کند. وقتی روایتها بخواهد تعارض کند، تساقط می‌کند و برمی‌گردد به اصل و اصل در مسئله تخییر است. دوَران امر بین محذورین است و این مخیّر است. اگر خواست حج تمتع به جا آورد و یا حج افراد به جا آورد. لذا شاید هم قدماء همین کار را کردند. البته تخییر و اینها را نگفتند بلکه گفتند 4 فرسخ، اما من خیال می‌کنم که قدماء از همه روایتها اعراض کردند. حال نمی‌دانیم قدماء چه کردند و هیچکس نمی‌داند که این قول قدماء که می‌گویند 4 فرسخ، دلیشان چیست! صاحب جواهر «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شیخ المشایخ ما، اولاً دو تا از روایات را اعراض اصحاب می‌گویند و به یکی از آنها عمل می‌کنند. و می‌گویند روایت 16 فرسخ، چهار طرف را می‌گوید و 4 در 4 می‌شود 16 فرسخ. و روایت می‌خواهد بگوید اگر کسی از 4 طرف از مکه دور است، از هر طرفی که باشد، فرق نمی‌کند. صاحب جواهر اول مثل مرحوم سید که می‌گویند دو روایت اعراض اصحاب است، ایشان هم می‌گویند اعراض اصحاب است و آن روایتی که متأخرین به آن عمل کردند، تفسیر می‌کند و می‌گوید مراد از 16 فرسخ، یعنی از اطراف. این حرف اول صاحب جواهر است. معلوم است که این طرد روایت است و این معناکردن روایت نیست و مسلم است که هرکسی که بخواهد حج به جا آورد، گاهی از طرف جنوب است و گاهی از طرف شمال و یا مغرب و یا مشرق است و روایت می‌گوید نگاه کند از آنجا تا مکه آیا 16 فرسخ هست یا نه و اگر 16 فرسخ هست، حج تمتّع و اگر 16 فرسخ نیست، حج اِفراد می‌شود.
یک حرف اینست که به صاحب جواهر عرض می‌کنیم، اینکه شما آن دو روایت را از کار انداختید، پس چرا این را می‌گویید. اگر بخواهید بگویید اعراض اصحاب است، قدماء از هر سه روایت اعراض کردند و اگر بگویید عمل به روایت است، متأخرین عمل کردند و قدماء عمل نکردند. آن کسی که مخالف است، به این روایت عمل کرده و هر دو مخالف این روایت را طرد کردند و به آن روایت عمل کردند، این همان اجماع مرکب است که بعضی اوقات مرحوم شیخ انصاری در مکاسب تمسّک می‌کند به اجماع مرکب و اما خودشان اجماع مرکب را قبول ندارند. این نیز چنین می‌شود. یک اجماع مرکبی بین دو قول ضدّ است. یعنی ان کسی که می‌گوید 4 فرسخ و آن کسی که می‌گوید 16 فرسخ، بعد میقات را قبول ندارد، پس بنابرین مثلاً اجماع مرکب داریم. این را نمی‌توان گفت و اینها فقه نیست بلکه از احتمالات است. مثلاً مرحوم سید مسلم گرفته که 16 فرسخ است و توجیه می‌کنند و یا آن 4 فرسخیها مُسلّم گرفته 4 فرسخ و هرچه در مقابلش بیاید، توجیه می‌کند. صاحب جواهر هم قبول داریم که وقتی می‌گوییم من جمیع المواطن، یعنی فرقی بین نزدیک به میقات و جنوب و شمال و این طرف و ان طرف ندارد، اما خود مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید که تأویل است. می‌گویند می‌خواهم تاویل کنم و می‌خواهم بگویم روایت ولو اینکه ظهور دارد در اینکه 16 فرسخ، هرکسی میقاتش اگر جنوب یا شمال یا مغرب باشد، قبول دارد. می‌گوید اما این روایت صحیح السند را در مقابل قول قدماء توجیه می‌کنیم به اینکه 4 فرسخ باشد تا با قول قدماء جور در بیاید. این دلیل اول صاحب جواهر است.
دلیل دومی که صاحب جواهر می‌آورد، اینست که می‌فرمایند مسافر یعنی 4 فرسخ و قدماء که گفتند حساب مسافر را کردند. اگر کسی 3 فرسخ از وطنش دور شد، مسافر نیست و باید 4 فرسخ باشد تا مسافر شود. آن هم 4 فرسخی که برود و برگردد و نخواهد 10 روز بماند. بالاخره مسافر از نظر اسلام یعنی 4 فرسخ دور شده باشد. (ذٰلِکَ لِمَنْ لَمْ يَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) معنایش اینست که یعنی مسافر نباشد. آنگاه قول قدماء درست درمی‌آید. قدماء می‌گویند 4 فرسخ و آنگاه باآن مسافر که در شریعت مقدس اسلام مسافر کسی است که 4 فرسخ دور باشد. بالاخره اگر کسی 4 فرسخ برود و برگردد که با هم 8 فرسخ می‌شود و مرحوم صاحب جواهر این برگشت را متعرض نمی‌شوند. معلوم است که اگر کسی 4 فرسخ برود، مسافر است. بنابراین آن 12 میل یعنی 4 فرسخ قدماء درست درمی‌آید.
ایراد اینجا هم اینست که این قیاس است. از کجا می‌گویید که مراد مسافر است. شما باید اول اثبات کنید که (ذٰلِکَ لِمَنْ لَمْ يَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ)، یعنی مسافر و سپس اینگونه بفرمایید. قدری بالاتر بگویید اگر کسی قصد 4 فرسخ دارد و از شهر بیرون می‌رود و تا بیرون رفت، می‌تواند روزه‌ی خود را بخورد، زیرا مسافر است. اگر بخواهید این را حساب کنید، باید حد ترخص را حساب کنید و نه 4 فرسخ و حد ترخص 1 فرسخ بلکه کمتر یعنی 1 میل می‌شود. پس چرا بگوییم 4 فرسخ، برای اینکه مسافر در اسلام 4 فرسخ است و ما می‌گوییم مسافر در اسلام 1 کیلومتر است. کسی که قصد 4 فرسخ داشته باشد، تا اینکه از حد ترخص رد شد، اگر خواست نماز بخواند، باید شکسته بخواند و اگر روزه است، می‌تواند روزه‌اش را افطار کند. ما می‌گوییم مسافر حدّ ترخص است.
بعضی اوقات اینطور است که از نظر عرفی، مثلاً چه کسی اصفهانی است. فرق می‌کند که در اصفهان این حرف را بزنیم و یا در قم بگوییم. اگر در قم بگوییم اصفهانی، آنگاه همه دهات اصفهان را می‌گیرد، لذا وقتی شهریه بدهند، شهریه اصفهانیها را می‌دهند یعنی همه دهات اصفهان را هم می‌گیرد. اگر در اینجا بخواهیم حساب کنیم، خمینی شهر در اینجا جزء اصفهان نیست. اینها از نظر عرفی تفاوت دارد. اگر در اصفهان بگویند، فقط اصفهانیها بیایند، آنگاه مثلاً خمینی شهریها نمی‌توانند بروند و اما اگر در قم بگویند اصفهانیها بیایند، نه تنها خمینی شهر هم می‌تواند بلکه کرون و فریدنی هم می‌تواند برود. از همین جهت الان شهریه‌ای که در قم می‌دهند، می‌گویند اصفهانیها را می‌دهند و آنگاه اصفهانی شهریه می‌گیرد و گلپایگانی هم شهریه می‌گیرد. اگر در اینجا باشد و بگوید ما به اصفهانی می‌دهیم، پس به خمینی شهر و کرون و غیره هم نمی‌دهند و فقط محله‌های اصفهان را می‌گیرد. با اینها نمی‌توان فقه درست کرد. مرحوم صاحب جواهر در مسئله مانده و می‌خواهد درست کند و مرحوم سید هم در مسئله مانده و می‌خواهد درست کند و آن 16 فرسخی را این طرف و آنطرف می‌کند و درست می‌کند و صاحب جواهر هم برای 4 فرسخی به این طرف و آن طرف می‌زند تا آن را درست کند. بالاخره این دومین دلیل مرحوم صاحب جواهر برای قدما یعنی برای 4 فرسخیهاست، که می‌فرماید اصلاً این حاضر در مقابل مسافر است و مسافر شرعی 4 فرسخ است، پس بنابراین در اینجا هم 4 فرسخ است. می‌گوییم حساب مسافر نیست بلکه حساب اهل مکه و غیر اهل مکه است و باید این را حساب کنیم و اهل مکه خواه اهل مکه باشد یا نباشد یعنی 4 فرسخ باشد یا نباشد. اگر در قم بگویند اصفهانیها، آنگاه 10 فرسخ و 16 فرسخ و یا 20 فرسخ را هم می‌گیرد و اگر در اینجا بگویند اصفهانیها، آنگاه حد ترخص را می‌گیرد.
دلیل سوم صاحب جواهر می‌فرمایند عرف است. عرف 16 فرسخ نمی‌گوید بلکه 4 فرسخ را می‌گوید. کسی که وطنش تا مکه 4 فرسخ است، این حاضر نیست و کسی است که «لم یحضر مسجدالحرام» است، پس آیه شریفه می‌گوید حج تمتّع به جا بیاور. می‌گوییم اگر مسافر شرعی نداشتیم، آیا شما این را می‌گفتید. یعنی به راستی عرف 4 فرسخ را دخالت می‌دهد! حال مثلاً ده آنها تا اصفهان 3 فرسخ و یا طبق اینکه من گفتم 1 کیلومتر است و در اطراف اصفهان است. عرف به اینها اصفهانی نمی‌گوید. ما می‌گوییم هرکه مکّی است، باید حج افراد به جا بیاورد، لذا مکّی، 1 کیلومتر است. یعنی کسی که وطنش 1 کیلومتر بالاتر از اصفهان است، یعنی حد ترخص است، این حتماً حاضر نیست و به او اصفهانی نمی‌گویند. در اینجا «حاضری المسجد الحرام» یعنی مکی بر او صادق باشد و کسی که 1 کیلومتر آن طرفتر باشد، مکّی بر او صادق نیست. صاحب جواهر باید بگویند 1 کیلومتر یا 1 میل و اما اگر بخواهند بگویند 12 میل یا 4 فرسخ است و قبل از 4 فرسخ، حاضری المسجد الحرام است. کدام عرفی می‌گوید کسی که 3 فرسخ از مکه دور است، حاضر المسجد الحرام است! آن مسافر 4 فرسخی هم تعبّد است و الاّ اگر همان نماز مسافر هم فرموده بود هرکه اصفهانی است، باید نمازش را تمام بخواند. وقتی اصفهانی حساب کنیم، مثلاً این در دهات اصفهان است و یک یا دو کیلومتر آن طرف اصفهان است و این عرفاً اصفهانی نیست. یعنی «حاضری المسجد الحرام» نیست و «حاضری المسجد الحرام» برای کسی است که اصفهانی باشد، یا در اینجا مکّی باشد. بنابراین این عرفی که ایشان می‌فرمایند، درست نیست. معلوم است که به مقام شامخ صاحب جواهر نمی‌خورد و در مسئله گیرند و توجیه می‌کنند. به راستی هم مسئله گیر است برای اینکه این روایات صحیح السند و ظاهرالدلاله و اینکه چرا قدر متیقن نگرفتند و گفتند تعارض یا تساقط است و چرا تخییر را نگفتند و این 12 میل یعنی 4 فرسخی که قدماء گفتند از کجا درآمده است! اینها را هیچکس نمی‌داند. باز متأخرین که 16 فرسخ را گفتند، مثل مرحوم سید یک توجیهاتی درست می‌کنند و می‌گویند دلالت روایت است و آن دو روایت هم اعراض همه است و وقتی اعراض همه شد، رها کنید، بنابراین روایت زراره دلالت بر 16 فرسخ دارد، اما قدماء دلالتی هم ندارند.
این خلاصه حرف است. باز فردا باید درباره این حرف بزنیم. تقاضا دارم مطالعه کنید و ببینید که بزرگی از این چیزها گفته و از آن استفاده کنید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo