< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

90/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌
 
 در این مسئلهای که گذشت، عبارت مرحوم سیّد راجع به اینکه آیا میشود زن هم برای خواستگاری به مرد نگاه کند.
 فرمودند: «ولایبعُدُ النظرُ المرأة ايضاً الى الرجل الذى يُريد تزويجها ولكن لايترك الاحتياط بالتّرك»
  یک اشکال عبارتی داشتیم، که اگر فتوا دادند که احتیاط وجوبی یعنی چه. اگر فتوا ندادند، لایبعُد یعنی چه؟ برای اینکه لایَبعُد فتواست. بالاخره مثل اینکه از نظر مرحوم سیّد اینست که نتوانستند مسئله را درست کنند و احتیاط وجوبی کردند به اینکه جایز نیست و این انصافاً یک خودخواهی است که ما بگوییم زن را لخت کن و به همه جای او نگاه کن اما او حق ندارد به صورت یا به گردن تو نگاه کند. انصافاً خیلی زور است. لذا این خیلی خودخواهی است که ما بگوییم تو به هرجایی از او که میخواهی نگاه کن اما او حق ندارد که نگاه کند. علی کل حالٍ، این که مرحوم سیّد نتوانستند تصمیم بگیرند. مرحوم شیخ انصاری فرمودند اگر میشود باید بگوییم به طریق اولی هم، زن میتواند به مرد نگاه کند برای اینکه او میخواهد مهریه بدهد و این هم میخواهد بالاتر از مهریه یعنی بُزع بدهد. لذا مرحوم شیخ انصاری میگوید به طریق اولی. این علتی که آورده شده است، لانّه یشتریها باغن الثمن، این اغن الثمن را میگویند به طریق اولی، راجع به زن هم هست. بنابراین مرحوم سیّد به عموم علت، لانّه یشتریها باغن الثمن، تمسّک میکنند و میگویند همینطور که مرد میتواند به بدن زن نگاه کند برای خریداری؛ زن هم میتواند به بدن مرد نگاه کند برای خریداری. اگر او ثمن میدهد، مرحوم شیخ انصاری میگوید این هم مثمن میدهد و مثمن این خیلی مهمتر از ثمن اوست. این حرف شیخ انصاری است.
 مرحوم صاحب جواهر میفرمایند نه، این قیاس است و آنکه مهریه میدهد برای خود زن است، اما آنکه بُزع میدهد، در مقابلش مهریه میگیرد و ما بخواهیم با هم قیاس کنیم، نمیشود. مرحوم سیّد هم در این گیرند که آیا میشود یا نه؛ لذا احتیاط وجوبی کردند. از یک طرف میبینند حرف شیخ انصاری درست است و لایَبعُد؛ و از یک طرف میبینند که به راستی زن برای آن مثمنی که میدهد به ازای آن مهریه میگیرد و اما آنکه پول میدهد به ازای آن پول، خود زن است و ما بگوییم مثل هم است، یک نحو قیاس است.
 مسئله دیگری هست و شاید این یک تصالحی باشد و آن تنقیح مناط، عرفاً و القای خصوصیت، عرفاً است. که ما بگوییم عرف میگوید اگر مرد میتواند به زن نگاه کند برای خریداری؛ زن هم میتواند به مرد نگاه کند برای خریداری. همینطور که میگویید: الرجل اذا شک بین ثلاث والاربع، فابن علی الأربع و میگویید المرأة ایضاً کذلک؛ اینجا هم تنقیح مناط کنید. اولویت مرحوم شیخ را هم نگوییم، اما این تنقیح مناط، یعنی کاری به عموم علت هم نداشته باشیم و بگوییم بانّها یشتریها باغن الثمن، مختص به مرد است و سرایت نمیکند اما از این جهت که الرجل یشکّ بین ثلاث و الاربع، فابن علی الأربع، اشتراک در تکلیف، هرچه مرد مکلف است، زن هم مکلف است، الاّ ما أخرجه الدلیل و این تنقیح مناط، در همه احکام، خطاب مرد است. چه در قرآن و چه در روایات اهل بیت. اما شما این خطاب را به اشتراک تکلیف میگویید زن و مرد ندارد. در اینجا هم میخواهید یک حکمی بگویید و این حکم زن و مرد ندارد. نگاه کردن مرد به زن و نگاه کردن زن به مرد، حرام است الا ما أخرجه الدلیل، آنجا که نظر خریداری شود. لذا آن روایاتی که میگوید نظر خریداری طوری نیست، به اشتراک تکلیف، تنقیح مناط است. که تنقیح مناط با القای خصوصیت را بگوییم زن و مرد ندارد.
 شاید این حرف من بهتر از فرمایش مرحوم صاحب جواهر و مرحوم شیخ انصاری شود و یک رفع نزاع هم میشود و یک تصالحی بین این دو فرد، یعنی صاحب جواهر و شیخ انصاری است. یک مطلب دیگر هم هست و آن اینست که بحثی که ما درست کردیم، گفتیم فقط میتواند به صورت نگاه کند. اگر این حرف را بزنیم، آنگاه بحث سالبه به انتفاع موضوع است برای اینکه زن میتواند به صورت مرد نگاه کند. خواه برای خریداری باشد یا نباشد. بعد هم صحبت میکنیم که مسلّم اگر شما بگویید که نمیشود بدون ریبه، به صورت زن نگاه کرد، که فتوای مرحوم سیّد همین است؛ اما به صورت زن را که کسی فتوا نداده. مسلّم است که زن میتواند به صورت مرد بدون شهوت نگاه کند. اگر ریبه و اگر شهوت در کار نباشد، نگاه کردن طوری نیست. بنابراین بحثی که دیروز کردیم و گفتیم که اصلاً قبول نداریم که بشود به بدن زن نگاه کرد برای خریداری و این مختص به صورت است. یعنی صورت و بند و بیل صورت و مختص به دست و النگویش است؛ یعنی مختص به متعارف است. یعنی متعارف که میخواهند خریداری کنند، مرد به زن نگاه میکند. حال متعارف اینست که زن به مرد نگاه میکند، خواه نگاه خریداری باشد و یا نباشد. لذا اصلاً بحث سالبه به انتفاع موضوع میشود. این مسئله تمام شد. مسئله دیگر که در جلو داریم، ولو اینکه مسئله را بردند روی اهل ذمّه، یهودیها و نصرانیها و یا روی بادیه نشینها، اما برای امروز ما اگر بشود درستش کنیم، خیلی مفید است. این لاابالیهای در حجاب؛ حال دهاتی باشد یا شهری. آیا بدون ریبه و شهوت میشود به اینها نگاه کرد یا نه؟
 مسئله را راجع به بحث روزمان متعرض نشدند؛ درحالی که باید متعرض شده باشند. مسئله را بردند روی لاابالیهای از کفار و بادیه نشینها و دهاتیها و امثال اینها، و ظاهراً بحث امروزمان خیلی مفیدتر از اینست که ما بحث کنیم به زنهای مشرک. یعنی اگر به لندن رفتید، آیا میشود به آن زنها نگاه کرد یا نه؟ و یا اگر در دهی رفتید و یا غربتیها اینها آمدند، آیا میشود به صورت و مو و به بدنشان نگاه کرد یا نه؟ آنگاه بحث را بیاوریم روی این لختیهای در اصفهان؛ که آیا میشود بدون ریبه به آنها نگاه کرد یا نه؟
 یک حرف در اینست که اگر شهوتی در کار باشد، اگر احتمال مفسده باشد، به قول آقای داماد که میگفتند این را که اگر کسی با شهوت به الاغ هم نگاه کند، حرام است. مثلاً دو تا الاغ با هم نزدیکی میکنند و یک کسی احتمال مفسده دارد و به اینها نگاه میکند و تحریک میشود، این حرام است. در این بارهها حرفی نیست. اما بدون شهوت و بدون احتمال مفسده، آیا میشود به این زنهای امروز در خیابانها نگاه کرد یا نه؟ ما میگوییم آری. به خاطر همان دلیلی که برای غربتیها میگوید، اینها هم همان غربتیها هستند الاّ اینکه غربتیها دو قسم هستند. یک قسمت دهاتیها و بادیه نشینها هستند و یک قسمت هم غربزدهها. تفاوتی با هم ندارند. او غربتی است و این هم غربتی است. این غربتی غربی است و او غربتی خودمانی است. به قول آقا میگفت شیره دو قسم است، یکی شیره ملایری و یکی شیره غربی. هر دو را مواظب باش که سرت را شیره نمالند. فعلاً مسئله ما هم همین است. عبارت مرحوم سیّد را بخوانم تا ببینیم که میشود بحث امروز را درست کرد یا نه؟
 مسئله 27: میفرمایند: یجوز النّظر الى نساء أهل الذمّه (اهل کتاب) بل مطلق الکفّار مع عدم التلذّذ و الریبة، ریبه را هم معنا میکنند، اعنى خوف الوقوع فى الحرام، که احتمال مفسده بدهد و احتمال بدهد که تحریک شود و العیاذبالله شب، استمناء کند. میفرمایند: و الاحوط الاقتصار على المواضع الّتى جرت عادتهنّ على عدم التستر، اگر موهایش پیداست، به موهایش نگاه کند اما اگر بدنش را پوشانده است و حالا بدنش باز شد، به بدنش نگاه کند. مثل اینکه نتوانستند فتوا بدهند و احتیاط کردند. عنها و قد تلحق بهنّ نساء أهل البوادى و القرى من الأعراب و غیرهنّ، اللاّتى جرت عادتهنّ على عدم التستر و اذا نهین لاینتهین، آیا به غربتیها که بی بند و بارند و به دهاتیها که این چیزها سرشان نمیشود و بی بند و بار هستند و به عبارت دیگر با هم خودمان هستند، آیا میشود نگاه کرد، ایشان میفرمایند: و هو مشکلٌ. آنگاه نعم دارند. چون روایت ظاهرالدلاله و صحیح السند داریم که به غربتیها و به باده نشینها میشود نگاه کرد، ایشان روایت را نتوانستند درست کنند و حمل کردند به اینکه اگر بخواهی به آنها نگاه کنی، نمیشود اما اگر نگاه بیفتد طوری نیست. نمیگوییم در خانه بمان. یعنی امروزه در خیابانها و بازارها این لختیها هستند و لازم نیست که تو در خانه بمانی بلکه اگر به کوچه رفتی و نگاهت به اینها افتاد، مانعی ندارد. روایت صحیح السند را حمل بر این کردند. میفرمایند: نعم الظاهر أنّه یجوز التردّد فى القرى و الاسواق و مواقع تردّد تلک النسوة و مجامعهنّ و محالّ معاملتهنّ مع العلم عادتا بوقوع النّظر علیهنّ و لایجب غضّ البصر؛ لازم نیست که نگاه کنی اما اگر نگاه افتاد، مانعی ندارد. فى تلک المحالّ اذا لم یکن خوف افتتان.
 دو روایت برای مسئله امروز داریم که هر دو روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است.
 روایت 1 از باب 112 از ابواب مقدمات نکاح: موثقه سکونی عن أبى عبداللّه (علیه السلام) قال: قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): لاحرمة لنساء أهل الذمّة أن ینظر الى شعورهنّ و ایدیهنّ.
 این افرادی که رو نمیگیرند یعنی اهل ذمه، نگاه کردن به صورت و موها و دستشان که نمیپوشانند، طوری نیست. لاحرمة لنساء أهل الذمّة أن ینظر الى شعورهنّ و ایدیهنّ.
 آنگاه صاحب جواهر و شیخ انصاری و امثال اینها، همینطور که مرحوم سید هم گفتند، یهودی و نصرانی ندارد و کافر به طریق اولی. مثلاً در لندن و در فرانسه و آمریکا رفتی، نگاه کردن به اینها اگر خوف افتتان نباشد و اگر به قصد شهوت نباشد، طوری نیست. تا اینجا را مرحوم سیّد فتوا دادند. اما عمده روایت دوم است.
 روایت 1 از باب 113 از ابواب مقدمات نکاح: در این باب 2 روایت بیشتر نیست. 112 یک روایت و 113 هم یک روایت دارد.
 صحیحه عُباد بن صهیب: این عُباد بن صهیب را مرحوم نجاشی توثیق کرده و دیگران هم توثیق کردند و نمیدانم چرا این مرحوم صاحب جواهر میگوید خبر. گرچه مرحوم صاحب جواهر مراعات رجال را در جواهر نمیکنند و خیلی جاها صحیح السند است و میگویند خبر است و در خیلی جاها روایت صحیح السند نیست اما میگویند خبر است. اما آقای حکیم روی این خیلی پافشاری دارد، اینکه گرچه عباد بن صهیب، ضعیف است و نمیدانم آقای حکیم این را از کجا میفرمایند. آنگاه درستش میکنند و میگویند قبلش از اصحاب اجماع است و قبلش، آن کسی است که برقی را از قم بیرون کرد، بنابراین از این جهت روایت را درست میکنیم. آقای حکیم از این راه جلو آمدند. اما روایت صحیح السند است و مرحوم نجاشی صهیب را توثیق حسابی کرده و بعد از مرحوم نجاشی هم همه این عباد به صهیب توثیق کردند و من در جایی از رجال ندیدیم که بگویند عباد بن صهیب موثق نیست. لذا مرحوم صاحب جواهر که فرمودند خبر است، این خیلی مناط نیست اما این آقای حکیم که اصرار دارد روایت را درست کند برای اینکه عباد بن صهیب صحیح است، فرمایش ایشان درست نیست. لذا روایت صحیح است.
 صحیحه عباد به صهیب قال: سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول: لا بأس بالنظر الی رؤوس نساء اهل تهامه والاعراب و اهل السواد و العلوج، یعنی دهاتیها و بادیه نشینها و غیره، چرا؟ لانّهم اذا نهوا لا ینتهون. برای اینکه اینها لاابالی در حجابند. اینها به نسب خودشان، خودمانی هستند و اصلاً حجاب را قبول ندارند و اگر آنها را نهی کنید، نمیپذیرند. چون اذا نهوا لا ینتهون، بنابراین نگاه کردن به بادیه نشینها و غربتیها و دهاتیها، اشکال ندارد. این عموم علت به ما میگوید که رفتن در خیابانها و نگاه کردن به این لختیها که اذا نهوا لا ینتهون، اشکال ندارد. بله باید ریبه نباشد و خوف افتتان نباشد. اگر یک جوان عزبی بخواهد چشم چرانی کند، معلوم است که این به شهوت نمیشود و به خوف افتتان، نمیشود. اما اگر اینها نباشد، نگاه کردن به اینها طوری نیست. لابأس، به اینها نگاه کنید و این لابأس، حسابی دلالتش خوب است. لا بأس بالنظر الی رؤوس نساء اهل تهامه، نگاه کردن به سر این غربتیها طوری نیست. به خاطر اینکه اینها لاابالی در حجابند. علتش اینست که چون اینها لاابالی در حجابند، پس نگاه کردن به اینها طوری نیست. لانّهم اذا نهوا لا ینتهون.
 مرحوم سیّد، طبعاً لمرحوم صاحب جواهر گفتند. مرحوم شیخ انصاری گفتند و روی این فتوا دادند و مشهور هم حسابی روی این فتوا میدهند. البته بحث ما را نکردند و شاید هم به خاطر اینکه یک مصداق است و آن وقتها این لختیها نبودند و لذا صاحب جواهر بحثش را نکردند. حال فرقی نمیکند، اینها علوجیها هستند و اینها همان دهاتیها هستند. فرقش اینست که دهاتیها با هم خودمانی هستند و اصلاً در میان آنها نه شهوتی در کار است و نه خوف افتتانی در کار است و خودمانی به هم نگاه میکنند. مثلاً الان این زن برادر راجع به برادر شوهر که الان در میان مردم همینطور است یعنی خویش و قومهای نامحرم، معمولاً از هم رو نمیگیرند و به هم نگاه میکنند، نه ریبه در کار است و نه شهوت در کار است. حسابی مینشینند و با هم حرف میزنند و سر سفره با هم غذا میخورند و او نگاه به موی او میکند و او نگاه به صورت دیگری میکند و خودمانیها و نه افتتان در کار است یعنی ریبه و نه شهوت در کار است یعنی نگاهشان، نگاه شهوت آمیز نیست. دهاتیها هم همینطورند.
 آنگاه امام علیه السلام میفرماید اگر ریبه نباشد، باید آن را خودمان تخصصاً بیرون کنیم. اگر نگاه شهوت آمیز نباشد، نگاه کردن به اینها طوری نیست. برای اینکه، لانّهم اذا نهوا لا ینتهون. و اگر بخواهیم این لانّهم اذا نهوا لا ینتهون را معنا کنیم، باید اینطور معنا کنیم که اینها لاابالی در حجابند و چون لاابالی در حجابند، نگاه کردن به صورت و موی اینها طوری نیست.
 مرحوم سیّد طبعاً لصاحب جواهر گفتند و این حرف مرحوم سیّد در اینجا، همان حرف صاحب جواهر است. که صاحب جواهر نتوانستند قضیه را بپذیرند، لذا لانّهم اذا نهوا لا ینتهون، را اینطور معنا کردند. این عبارتی که مرحوم سیّد دارند، عین صاحب جواهر است. مرحوم سیّد میفرمایند که، و قد یلحق بهم نساء أهل البوادی، و نباید بگویند و لا یلحق، برای اینکه کسی نمیخواهد الحاق کند، و برای اینکه آن روایت برای خودش دارد و این هم روایت برای خودش دارد. این الحاق هم معنا ندارد اما حالا ایشان میفرمایند: و قد یلحق بهم نساء أهل البوادی و القرى من الاعراب و غیرهم و هو مشکلٌ.
 آنگاه برای ما طلبهها ان قلت باقی میماند که این «اذا نهوا لا ینتهون» را چه کنیم. آنگاه میگویند: نعم الظاهر عدم حرمة التردد في الاسواق ونحوها مع العلم بوقوع النظر عليهن؛
 حال که این وضع نکبتبار در خیابانها هست، به تو نمیگوییم که خانه نشین شو. بلکه میگوییم برو در کوچه و اگر چشمت هم به اینها بیفتد، اشکال ندارد. ولا يجب غض البصر؛ واجب هم نیست که از آنها رو بگیری؛ برای اینکه اینها میخواهند که ما از آنها رو بگیریم. میگوید او رو نمیگیرد پس تو هم نگاه کن. ولا يجب غض البصر إذا لم يكن هناك خوف افتتان. این عین عبارت صاحب جواهر است که نمیدانم چه چیز در نظر صاحب جواهر بوده، لذا روایت لانّهم اذا نهوا لا ینتهون، را بردند روی نظر افتادن و نه نظر کردن. میگویند نظر کردن جایز نیست و نظر افتادنش، اشکال ندارد. تفاوت زیادی در مسئله نیست، برای اینکه مرحوم صاحب جواهر و مرحوم سیّد، بالاخره میگویند نگاه کردن به این لختیها طوری نیست. ما میگوییم که روایت را معنا میکنیم و آن اینست که این لاابالیها چون حرمت خودشان را حفظ نمیکنند و بعضی از بزرگان هم گفتند که حجاب برای حرمت و شخصیت زن است و آن خانمی که شخصیت دارد، نمیشود به او نگاه کرد و اما آن خانمی که شخصیت خودش را از دست داده، آنگاه نگاه کردن به او طوری نیست. این حرفی که بعضی از بزرگان زدند و از روایت هم استفاده کردند و در روایات هم هست که نگاه کردن به عورتین این لختیها، طوری نیست برای اینکه اینها الاغند و همینطور که نگاه کردن به الاغ طوری نیست، نگاه کردن به عورت کفار هم طوری نیست. ولی ما نمیخواهیم اینها را بگوییم تا جسارت شود و نتوانیم روایتها را معنا کنیم. کار ما به این روایت است که نگاه کردن به کفار طوری نیست. چه فرقی میکند که اهل ذمه باشد یا اینکه اهل ذمه نیست و از آن لختیهاست. خوب اگر نگاه کردن به آنها طوری نیست پس نگاه کردن به این هم طوری نیست. چه تفاوتی دارد. برای اینکه روایت میگوید اهل ذمه؛ چون آنوقتها همه حجاب داشتند و اهل ذمه بود که لاابالی در حجاب بودند و حضرت فرمودند نگاه کردن به این لاابالیها طوری نیست.
 قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): لاحرمة لنساء أهل الذمّة أن ینظر الى شعورهنّ و ایدیهنّ.
 اصلاً روایت را دو نوع میشود معنا کرد. یکی اینکه بگوییم اینها حرمت و احترام ندارند و چون احترام ندارند، پس نظر کردن به اینها طوری نیست و یکی هم اینکه حرمت را به معنای حرمت تکلیفی معنا کنیم و بگوییم حرام نیست، لاحرمة لنساء أهل الذمّة أن ینظر الى شعورهنّ و ایدیهنّ.
 مرحوم سید میخواهند بگویند که این فقط مختص به کفار است. برای اینکه در روایت اهل ذمه است و مرحوم سیّد میگویند اهل ذمه نه بلکه مطلق کافران، یعنی اگر اهل ذمه هم نباشد و مثلاً بهایی باشد، نگاه کردن به اینها طوری نیست. برای اینکه مرحوم سیّد روی این فتوا دادند. یجوز النّظر الى نساء أهل الذمّه، این نظر در اینجا یعنی نظر کردن و نه نظر افتادن. یجوز النّظر الى نساء أهل الذمّه، (اهل کتاب) بل مطلق الکفّار، القای خصوصیت کردند. از یهودی و نصرانی که در روایت بود، گفتند بل مطلق الکفّار. مع عدم التلذّذ و الریبة. و الاحوط الاقتصار على المواضع الّتى جرت عادتهنّ على عدم التستر. این هم احتیاط مستحبی است و نگاه کردن به اینها طوری نیست با اینکه شهوتی در کار نباشد و ریبه هم در کار نباشد. کافرها را ملحق کردند. حال آیا میشود مسلمانهای لاابالی را ملحق کرد یا نه؟ آنگاه میگویند و هو مشکلٌ. خوب اگر القای خصوصیت میکنید که روی همه بکنید و اگر نمیکنید، اصلاً نکنید. و قد تلحق بهنّ نساء أهل البوادى و القرى من الأعراب و غیرهنّ، که این یلحق، شیخ انصاری است و ایشان میگویند و هو مشکلٌ، و حالا که مشکلٌ، پس روایت عبّاد را چطور معنا کنیم؟ میگویند در روایت عُبّاد، مراد نظر افتادن است و نه نظر کردن. و قد تلحق بهنّ نساء أهل البوادى و القرى من الأعراب و غیرهنّ و هو مشکل. حال که و هو مشکل، پس روایت را چطور معنا کنم؟ نعم الظاهر أنّه یجوز التردّد فى القرى و الاسواق و مواقع تردّد تلک النسوة و مجامعهنّ و محالّ معاملتهنّ مع العلم عادتا بوقوع النّظر علیهنّ و لایجب غضّ البصر؛ فى تلک المحالّ اذا لم یکن خوف افتتان. نمیخواهد تا چشمت به آنها افتاد، چشمت را ببندی. ایشان این و اذا نهوا لاینتهون، را اینطور معنا کرده است. بالاخره نمیدانم چه چیز در نظر مبارک صاحب جواهر بوده و این فرمایش مرحوم سیّد از اول تا آخر، عین فتوای صاحب جواهر است. به صاحب جواهر میگوییم اگر اشکال دارید، پس روی همه آنها اشکال کنید و بگویید نظر افتادن، طوری نیست اما نظر کردن، جایز نیست. اگر اشکال ندارید، چه فرقی میکند بین زن یهودی و زن مسلمان. شما که میفرمایید روایت دارد زن یهودی، پس میشود زن بهایی را هم بگویید. صاحب جواهر ملحق کردند و مرحوم سیّد هم ملحق کردند و مطلق کافران را ملحق کردند. میگوییم اگر میشود القای خصوصیت کرد، پس روی همه میشود و اگر نمیشود، انحصار دهید فقط به یهودی و نصرانیها.
 نمیشود روایتها را موسمی درست کرد. حرف صاحب جواهر درست نیست. روی این فکر کنید تا فردا.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo