< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌
 
 در مسئله 14 فرمودند: اذا وَجَد الماء فی أثناء الصلاة فان کانَ قبل الرکوع من الرکعة الاولی بَطَل تیمّمه و صلاته و ان کان بَعده لم یبطُل و یتمُّ صلاة.
 مسئله خلاف قاعده است اما چون نصّی روی مسئله هست،مسئله اجماعی شده است. و اینکه اگر تیمّم کرد برای اینکه آب نداشت و وسط نماز آب پیدا کرد، همان مسئله دیروز که گفتم معماست که مثلاً الاغ آمد و آب آورد. فرمودند که اگر بعد از رکعت اولی است یعنی حمد و سوره را خوانده و به رکوع رفته و آب پیدا کرد، فرمودند نمازش باطل است ولی اگر بعد رکوع باشد نمازش صحیح است. قاعده اقتضاء میکند که دیروز خواندیم که فرق بین وضو و تیمّم اینست که در وضو اگر حدث بیاید، آن وضو باطل میشود اما در این علاوه بر اینکه حدث تیمم را باطل میکند، اگر آب هم بیاید، تیمم را باطل میکند. قاعده اقتضاء میکند که آب آمده و تیمم باطل شده، میخواهد قبل از رکوع رکعت اولی باشد یا قبل از سلام باشد، مثلاً در تشهد آخر آب آمد، باید بگویید که تیمم باطل است برای اینکه آب آمد و تیمم باطل شد و نماز باطل شد مثل آنجا که در تشهد آخر و حتی در سلام خوابش ببرد یا محدث شود، چطور نماز باطل است اینجا هم باید بگویید که نماز باطل است. اما مرحوم سید و همچنین فقهاء فرمودند که اگر قبل از نماز باشد، آب آمد و تیمم باطل است اما اگر در نماز باشد و در رکعت اولی باشد آب آمد و تیمم باطل شد. اما اگر بعد از رکوع رکعت اولی باشد تا آخر، آنگاه آب آمد و تیمم باطل نشد و با همان تیمم باید نمازش را بخواند.
 روایات، آنچه در مسئله هست باب بیست و یک از ابواب تیمم است.
 صحیحه محمد بن حمران عن أبی عبدالله علیه السلام:
 این محمد بن حمران را میگویند مشترک است بین یک مجهول و یک معلوم و آن معلومه هم محمد بن سماعه است و خیلی بالاست. لذا میخواهند روایت را با ضعف سند از کار بیندازند و حالا بیندازند یا نیندازند تفاوتی نمیکند چون در مسئله غیر از این باز روایات داریم. اما این حرف اهل رجال هم درست نیست، برای اینکه از این محمد بن حمران در همین صحیحه، ابن مسکان روایت نقل میکند. و چون ابن مسکان از اصحاب اجماع است و از آن اصحاب اجماع شش نفره است یعنی از آن اصحاب اجماعی که همه قبول دارند. چون اصحاب اجماع را بعضی گفتند شش نفر و بعضی گفتند دوازده نفر و بعضی گفتند هجده نفر و بعضی گفتند بیست و چهار نفر و شش تا شش تا بالا رفتند. حال یکی از آن شش نفر اولی، همان ابن مسکان است. علاوه بر این محمد بن ابی عمیر از او روایت نقل میکند و آنگاه روایات ابن ابی عمیر ولو مرسل، پیش اصحاب حجت است. لذا روایت یا صحیحه است که ما محمد بن عمران را توثیق میکنیم. لذا یا صحیحه است و یا لاأقل مصححه است و روایت از نظر سند اشکال ندارد.
 عن محمد بن حمران، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: قلت له: رجل تیمم ثم دخل فی الصلاة وقد کان طلب الماء فلم یقدر علیه ثم یؤتى بالماء حین یدخل فی الصلاة، قال: یمضی فی الصلاة.
 این روایت میگوید که رکعت اول و دوم هم ندارد. او سؤال کرد که: ثم یؤتى بالماء حین یدخل فی الصلاة، حال رکعت اول باشد یا دوم. حضرت فرمودند که یمضی فی الصلاة. سند روایت خوب است و دلالت هم خوب است و آن قاعده را هم تخصیص میزند قاعده میگوید آب آمد و تیمم باطل شد. این میگوید الاّ اینکه اگر در وسط نماز آب آمد، این آب تیمم را باطل نمیکند.
 صحیحه محمد بن مسلم: ... و یتمّ و صلی رکعتین ثم اصاب الماء اینتقض الرکعتین أو یقطعان و یتوضأ و یصلّی قال: لا.
 نقض نماز نکند و قطع نکند و وضو هم نمیخواهد و با همان تیمم نماز بخواند. سند این هم خوب است و دلالت میکند برای اینکه وقتی با تیمم وارد نماز شد، این نماز درست است. آن یتمّ و صلی رکعتین هم نمیتواند قید باشد در کلام راوی بوده و یک قضیه خاصی را سؤال کرده و حضرت هم یک قاعده کلی به او گفتند، اینکه: آب آمد و تیمم باطل شد در وقتی است که قبل از نماز باشد. این هم از نظر سند و دلالت خوب است. باز روایت هست. الاّ اینکه دو سه تا روایت هم میگوید باید در رکعت اولی باشد و اما اگر بعد رکعت اولی شد، نماز باطل است.
 روایت 1 از همین باب 21: صحیحه زراره: قال قلت لابي جعفر (عليه السلام) ان اصاب الماء وقد دخل في الصلاة ؟ قال فلينصرف وليتوضأ ما لم يركع فان كان قد ركع فليمض في صلاته.
 این صریح در اینست که رکعت اول، آری و رکعت بعد نه. تعارض حسابی پیدا میکند با آن روایت حمران و محمد بن مسلم. این یک روایت که دلالتش خوب است و سندش هم خوب است و این هم که ما بحث کنیم که رکوع تمام شده باشد یا سر از رکوع برداشته باشد یا نه، این هم در این روایت بحث ندارد برای اینکه امام فرمودند فلينصرف وليتوضأ ما لم يركع فان كان قد ركع فليُمض في صلاته؛ وقتی وارد رکوع شد؛ ظاهرش اینست که میخواهد ذکر گفته باشد یا نه، وقتی وارد رکوع شد، فان كان قد ركع فليُمض في صلاته. ین دلالت خیلی خوب است اما یک جمله دارد که مشکل است که جمله را معنا کنیم. و آن اینست که حضرت میفرمایند: فان كان قد ركع فليُمض في صلاته فانّ التیمّم أحدالطهورین. این یعنی چه؟. اگر تیمم أحدالطهورین است که این نماز مطلقا صحیح است وگرنه مطلقا باطل است. این فانّ التیمّم أحدالطهورین، میخواهد چه چیزی را بگوید. یعنی تا اینجا که آمده، تیمم، أحدالطهورین است و از این به بعد تیمم ندارد، پس أحدالطهورین نیست. معنا کردن این هم خیلی مشکل است. اگر حضرت بخواهند علت برای فرمایش خودشان بیاورند که لازم نبود اما حالا اگر بخواهد علت بیاورند باید بفرمایند که تا اینجا که آمده، نمازش درست بوده و از این به بعد، نمازش درست نیست برای اینکه آب آمد و تیمم باطل شد. ولی این عکسش را میگوید. لذا این فانّ التیمّم أحدالطهورین، جور در نمیآید و نمیشود این را درست کرد. لذا اگر نبود، خیلی خوب بود. حال اگر بتوانیم معنا کنیم یا نتوانیم معنا کنیم، ضرر به روایت نمیزند. برای اینکه روایت صحیح السند و نصّ در مطلب است، اینکه آب آمد و تیمم باطل شد، در نماز این حرف نمیآید و حالا که در نماز این حرف نمیآید، بنابراین این نماز تا اینجا که خوانده صحیح است و از این به بعد صحیح نیست، و بنابراین به عکس این نیست که از این به بعد آمده و تیمم باطل شده است. بلکه آب آمده و تیمم باطل نشده و این مُحدث نیست و نمازش درست است. لذا آن جمله باشد یا آن جمله نباشد، ضرر به روایت نمیزند. استحباب هم نیست برای اینکه مسلّم گرفتیم که آب آمد و تیمم باطل شد، آن مسئله دیروز بود و حرفی در آن نیست و آن را هم گفتیم که خلاف قاعده است و آب نمیتواند تیمم را باطل کند اما بالاخره همینطور که حدث تیمم را باطل میکند، اگر آب هم بیاید تیمم را باطل میکند. حال این روایت تخصیص میزند آن روایتها را و این روایت اینست که آب آمد و تیمم باطل شد، در رکعت اول آری اما بعد از رکعت اول، نه اینطور نیست، آب آمده و تیمم باطل نشده است. لذا اگر امام علیه السلام علت بیاورند، باید بگویند اینکه آب آمد و تیمم باطل شد، در رکعت اول است و نه در رکعتهای بعد. این را نمیشود درست کرد ولی روایت از نظر سند و از نظر دلالت هیچ اشکالی ندارد و از این جهت هم ندیدم که مثل صاحب جواهر و دیگران اصلاً روی این حرف، حرفی بزنند برای اینکه فانّ التیمّم أحدالطهورین، علت نیست و اصلاً روی این حرف نزدند برای اینکه گفتند علت هرچه میخواهد باشد.
 صحیحه عبدالله بن عاصم: قال: سَئلتُ اباعبدالله علیه السلام عن الرجل لایجد الماء و یتیمم و یقوم فی الصلاة و جاء الغلام فقال هو ذاالماء. فقال ان کان لم یرکب فالینصرف و الیتوضأ و ان کان قد رکع فلیمضأ فی صلاته.
 این آن علت را هم ندارد و روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و آن قاعده تخصیص خورد. قاعده این بود که آب آمد و تیمم باطل شد. این میگوید اگر بعد از رکوع باشد، آب آمد و تیمم باطل نشد. خیلی خلاف قاعده است اما به قول حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) بعضی اوقات میگفتند که امام علیه السلام گفتند فضولی موقوف. این همین است و الاّ اگر به راستی بخواهیم بگوییم مثل اینست که امام علیه السلام بگویند که مثلاً حدث، وضو را باطل میکند، آنگاه یک روایت دیگر بگوید اگر بعد از رکوع باشد، حدث وضو را باطل نمیکند و تیمم را باطل نمیکند.خیلی استبعاد دارد. این هم همینطور است. روایات دیروز حسابی دلالت داشت که از جمله مُحدثها آب است یا رفع عذر است که رفع عذرش را نفهمیدیم و بنا شد شما بگویید اما بالاخره روایت به ما گفت اگر آب آمد تیمم باطل شد. مثل اینکه کسی تیمم کرده و میخواهد نماز بخواند و در نماز خوابش برد و پایین افتاد، چطور این حالت هرکجای نماز باشد تیمم باطل است اینجا هم آب آمد و تیمم باطل شد حال هرکجای نماز که باشد اما تعبّد به ما میگوید اینکه آب آمد و تیمم باطل شد، در همه جا نیست. اگر در رکعت اول باشد، آب تیمم را باطل نمیکند اما اگر در رکعت بعدی باشد آب تیمم را باطل میکند. اشکال راجع به این، اینست که روایتها با هم متعارض است و این را چه کنیم. این هم خیلی واضح و عالیست و قاعده اصولی، حمل بر مطلق بر مقیّد است. خیلی واضح است. همینطور که مرحوم سید همین کار را کردند.
 یک دسته روایت داشتیم که میگفت آب آمد و تیمم باطل شد یا باطل نشد، در همه جاست و یک دسته روایت میگوید در رکعت اولی. یعنی در رکعت اولی آب آمد و تیمم باطل شد اما در رکعت بعدی آب، تیمم را باطل نمیکند. لذا آن روایتها مطلق بود که چه در رکعت اول و چه بعد رکعت اول و اما این دو روایت که خواندیم مقیّد است و حمل مطلق بر مقیّد اقتضاء میکند که بگوییم در رکعت اولی آب آمد و تیمم باطل شد.
 یک دسته روایت داریم مثل روایت 1 و 2 که این اول و دوم نداشت برای اینکه محمد بن حمران میگوید: قال: قلت له: رجل تیمم ثم دخل فی الصلاة وقد کان طلب الماء فلم یقدر علیه ثم یؤتى بالماء حین یدخل فی الصلاة، قال: یمضی فی الصلاة. چه رکعت اول باشد و چه دوم و چه رکعت سوم باشد و چه رکعت چهارم. این مطلق است.
 روایت صحیحه عبدالرحمن میگوید: عن الرجل لایجد الماء و یتیمم و یقوم فی الصلاة و جاء الغلام فقال هو ذاالماء. فقال ان کان لم یرکب فالینصرف و الیتوضأ و ان کان قد رکع فلیمضأ فی صلاته. بلکه یک مقدار از حمل مطلق بر مقیّد بالاتر روید و بگوید حمل نصّ بر ظاهر، برای اینکه تفصیل نصّ است. حال بالاخره یا حمل مطلق بر مقیّد است و یا حمل نصّ بر ظاهر است. همین که مرحوم سیّد گفتند و همین که مشهور فرمودند: اذا وَجَد الماء فی أثناء الصلاة فان کانَ قبل الرکوع من الرکعة الاولی بَطَل تیمّمه و صلاته و ان کان بَعده لم یبطُل و یتمُّ صلاة.
 این عین عروه و محشین بر عروه است. دیگران هم قبل از مرحوم سید همین عبارت را بدون دغدغه دارند و روایات را حمل مطلق بر مقیّد کردند. مثلاً روایت محمد بن حمران میگوید مطلقا اینطور نیست که در نماز آب آمد و تیمم باطل شد. وقتی وارد نماز شد، آنگاه اینکه آب آمد و تیمم باطل شد، نمیشود. و با آن روایت فانّ التیمّم أحدالطهورین، هم جور در میآید. اما آن دسته روایت که میگوید اگر در رکعت اول است و آب آمد، تیمم باطل شدو اگر در رکعت بعد است آب آمد و تیمم باطل نشد. این تفصیل است و نصّ در رکعت اول و دوم است. لاأقل این مقیّد است به رکعات بعدی. آن روایتها مثل صحیحه محمد بن حمران، مطلق است و قاعده حمل مطلق بر مقیّد یا قاعده حمل ظاهر بر نصّ اقتضاء میکند اینکه در رکعت اولی همین است اما در رکعت غیراولی این که آب آمد و تیمم باطل شد، نیست. اما محشین بر عروه حتی نسبت به مشهور دادند و اینها حمل مطلق بر مقیّد نکردند بلکه تصرف در هیأت کردند و گفتند در رکعت اولی که روایتها گفت نماز را بشکند، این حمل بر استحباب میشود. این را چه کار کردند و چرا این کار را کردند. درحالی که این روایت صحیحه محمد بن عاصم و همچنین روایت زراره، نصّ در مطلب است. عن الرجل لایجد الماء و یتیمم و یقوم فی الصلاة و جاء الغلام فقال هو ذاالماء. فقال ان کان لم یرکب فالینصرف و الیتوضأ و ان کان قد رکع فلیمضأ فی صلاته،چرا این را حمل بر استحباب کنیم و بگوییم مطلقا آب آمد و تیمم باطل شد راجع به قبل از نماز است و اما اگر وارد نماز شدیم، آب آمد و تیمم باطل شد، نیست.آنگاه التیمّم أحدالطهورین، که آن روایت میگفت.
 نمیدانم به خاطر همین اشکال من است که گفتم این فرمایش آقا که فرمودند فانّ التیمّم أحدالطهورین، این با آن فرمایش ایشان سازگار ندارد و علت، معلول نمیخورد و از آن علت استفاده کردند که نظیرش باز هست که میخواهند بگویند اینکه آب آمد و تیمم باطل شد، مربوط به قبل از نماز است. و اما اگر وارد نماز شد، التیمّم أحدالطهورین. پس این جمله امام علیه السلام که فرمودند: ان کان لم یرکب فالینصرف و الیتوضأ و ان کان قد رکع فلیمضأ فی صلاته، این را حمل بر استحباب میکنیم. اما ما باید از نظر فقهی اینطور بگوییم که دو دسته روایت داریم که یک دسته از روایتها میگوید در نماز، آب آمد و تیمم باطل شد، نداریم. قاعدهای که آب آمد و تیمم باطل شد، برای قبل از نماز است و در نماز این نیست که آب آمد و تیمم باطل شد بلکه آب آمد و تیمم باطل نشد. این یک دسته روایات است. یک دسته روایت هم داریم که آب آمد و تیمم باطل شد در نماز هم هست اما در رکعت اول و نه بعدی. لذا در رکعات بعدی آب آمد و تیمم باطل نشد اما در رکعت اول آب آمد و تیمم باطل شد. حال این دو دسته روایات را چطور جمع کنیم. جمعش معلوم است، قاعده حمل مطلق بر مقیّد و یا حمل ظاهر بر نصّ، و عمل میکنیم به روایت زراره و عبدالرحمن بن عاصم؛ برای اینکه نصّ در اینست که اگر در رکعت اول آب آمد، تیمم باطل شد. حمل ظاهر بر نصّ، لاأقل حمل مطلق بر مقیّد، اقتضاء میکند که حرف مرحوم سید و محشین بر عروه است که البته خیلی از مشهور میگویند این نیست.
 اما آنچه تعجب است اینست که چرا محشین بر عروه، حرف مرحوم سید را نزدند. البته بعضی از آنها زدند. چرا مشهور شده در میان اصحاب که آب آمد و تیمم باطل شد، مربوط به قبل از نماز است اما در نماز آب آمد و تیمم باطل نشد. قاعده هم همین را اقتضاء میکند و آن روایتها که آب آمد و تیمم باطل شد، تخصیص میخورد به این روایتها و میگوید آب آمد و تیمم باطل شد، در قبل از نماز و اما اگر وارد نماز شدی، آب آمد و تیمم باطل نشد. به خاطر این روایات مطلقه مثل صحیحه محمد بن حمران و صحیحه محمد بن مسلم و امثال اینها. آنگاه آن روایت زراره و عبدالرحمن بن عاصم که تخصیص قائل میشود را چه کنیم؟ حمل بر استحباب کنیم. حمل بر استحباب هم یعنی خلاف اصول، بگوییم تصرف در هیأت میکنیم و نماز نه، برای اینکه در حمل مطلق بر مقیّد همه جا میشود حمل بر استحباب کرد. أکرم العلماء لاتکرم الفساق منهم. شما فضلاء میگویید تصرف در هیأت نه، و حتماً در تصرف در ماده بکن و حمل مطلق بر مقیّد بکن و بگو أکرم العلماء لاتکرم الفساق منهم، آن أکرم العلماء تخصیص خورد یا تقیید خورد. هیچ کس نگفته و الاّ اگر بخواهیم بگوییم در أکرم العلماء لاتکرم الفساق منهم، همین را میگوییم که أکرم العلماء، همه آنها و لاتکرم الفساق منهم، کراهت دارد.
 بعضیها گفتندمراد از روایتها اینست که هنوز داخل نماز نشدی و نه داخل در رکوع. آن که معلوم است که اگر کسی بگوید الله اکبر، وارد نماز شد و حالا یک کسی بگوید که اگر شخصی بگوید الله اکبر و حمد و سوره را هم بخواند اما هنوز به رکوع نرفته، این هنوز وارد نماز نشده، اینها را نمیشود گفت. بعضیها گفتند که آن هم خلاف ظاهر است. گفتند آن روایتها که میگوید مطلقا، مطلقش اینست که بعد از رکوع، و اینطور نمیشود حرف زد. اگر ما باشیم، حرف مرحوم سید میشود و آن اینست که یک دسته روایات مطلق است و یک دسته روایات مقیّد است و حمل مطلق بر مقیّد میگوید آب آمد و تیمم باطل شد، اگر در رکعت اول باشد و اما اینکه در رکعات بعدی آب آمد و تیمم باطل نشد، تخصیص خورده است.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo