< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌
 
 بحث درباره این فصل سه بود که فرمودند: من ترك طلب الماء عمداً إلى آخرالوقت و تيمّم و صلّى ثمّ تبيّن وجود الماء في محل الطلب.‌
 فرمودند که این مستحب است که نماز را دومرتبه بخواند. مرحوم شهید در ذکری و مرحوم محقق دوم در جامع المقاصد و مرحوم شهید ثانی در مسالک هم فرمودند دوباره بخواند. علتی که آورده شده اینکه قدرت داشته است که نماز را با وضو بخواند و این قدرت را از دست داده است. وقتی به اختیار خودش قدرت را از دست داده است، باید دوباره نمازش را بخواند. اگر مسئله را بردیم آنجا که این میتوانسته آب تهیه کند یعنی به معنای اینکه باید تفحص کرده باشد و نکرده است و حالا مثلاً یک ساعت به روز که دیگر نمیتواند تفحص کند، تیمم کرده و نماز خوانده است و حالا فهمیده که آب هست، آنگاه میتواند آب بیاورد و نماز را با وضو بخواند. اگر این باشد، مسئله قبل است یعنی همان مسئله 8 است که مرحوم سید 5 فرع بار بر آن کردند که آنوقتی که تیمم میکند و نماز میخواند، یقین دارد که وظیفه همین است. اگر این باشد، روی فتوای مرحوم سید و روی فتوای مشهور ، نمازش درست است مگر اینکه بگوییم گناه کرده است. اما نماز درست است و بگوییم که نماز را با وظیفه خوانده است یعنی تیمم به عقیده خودش صحیح بوده و نماز با تیمم هم صحیح است و حالا مأمورٌ به ساقط شده و اگر بخواهد دومرتبه نماز بخواند، نمیشود لذا مرحوم شهید و محقق دوم و شهید دوم، مخالف با مشهور گفتند که ما هم از اینها متابعت کردیم و میگوییم این باید نمازش را با وضو بخواند برای اینکه فهمیده که آن جهل مرکب، آن اعتقاد به اینکه نمیتواند آب پیدا کند، غلط بوده است. اما مشهور میگویند اگر یقین داشته باشد که نمیتواند آب تهیه کند و تیمم کند و نماز بخواند، این نماز درست است. همان مصداق مسئله 8 میشود که مرحوم سید فرمودند: اذا تیمّم بتیمم صحیح و صلّی؛ که این اعاده ندارد ولو فی الوقت. که ما گفتیم نتوانستیم برای این دلیل پیدا کنیم و میگوییم آن اعتقادی که در وقت کشف نشود، آن تیمم صحیح است. لذا این من ترك طلب الماء عمداً إلى آخرالوقت و تيمّم و صلّى ثمّ تبيّن وجود الماء في محل الطلب؛ و میتواند نماز را با وضو بخواند. یعنی آب بیاورد و نمازش را با وضو بخواند. ما میگوییم واجب است و مرحوم سید فرمودند نه واجب نیست و حال در اینجا میگویند مستحب است. که مرحوم شهید و محقق و جامع المقاصد و شهید دوم میگویند واجب است. حال حرف در همین جاست که اگر تیمم صحیح بوده و نمازش هم درست است، این استحباب را از کجا درست کنیم. احتیاط را میشود درست کرد و بگوییم که احتمال میدهیم به اینکه نماز قبلی درست نبوده و احتیاط مستحب بکند؛ اما اینکه مستحب است که این نماز را دوباره بخواند، این را از کجا بیاوریم. بگوییم که این مستحب است، سرچشمه میگیرد از احتیاط و به عبارت دیگر د قانون تسامح در ادلّه سنن میگوید که مستحب است که این نماز را دوباره بخوانیم. لذا دیروز میگفتم این مسئله 8 با این فروعاتی که بار بر آن است، خیلی مسئله مشکلی است که این پنج جایی که مشهور و من جمله صاحب جواهر و من جمله مرحوم سید از مرحوم صاحب جواهر متابعت کرده است و البته دیگران هم فرمودند، اگر بخواهیم اینها را از نظر فقهی استدلال کنیم و یک واجب و یک مستحب درست کنیم، انصافاً کار مشکلی است. این صورت که معنا کنیم که ظاهر عبارت عروه هم همین است برای اینکه فرمودند یستثنی از آن قاعده و از آن مسئله 8، مواردی است که این 5 مورد را بار کردند که من ترك طلب الماء عمداً إلى آخرالوقت و تيمّم و صلّى؛ یعنی وقتی تیمم کرد و نماز خواند، یقین داشت که دیگر نمیتواند نماز با وضو بخواند. حال، ثمّ تبيّن وجود الماء في محل الطلب، وقتی که نمازش را خواند، دید که مثلاً در دامنه کوه کسی از بالای سرش آب برداشت و رفت و این فهمید که آب بوده و این تفحص نکرده است و این الان میتواند برود و آب بیاورد و نمازش را بخواند. مشهور میگویند لازم نیست و آن نمازی که خوانده درست است. حال اگر نماز درست است چرا بگوییم مستحب است که این نماز را دوباره بخواند. برای اینکه معطیٌ به که مطابق مأمورٌ به شد و مأمورٌ به ساقط شد، مثل اینست که کسی نماز ظهرو عصرش را خواند و به دلش نچسبید، بگوییم که مستحب است که این نماز را دومرتبه بخواند. این نمیشود و مستحب که نیست. لذا نمیدانم این مستحب را از کجا میآورند. گفتم الاّ اینکه مستحب را از این بیاورند که مسئله را چون مشهور میگوید نماز درست است و غیر مشهور میگوید این نماز باطل است و دوباره باید وضو بگیرد و نماز بخواند، این مستحب از آنجا پیدا شده است. که روی قاعده فن هم نباید بگویند یُستحبُ بلکه باید بگویند یحتاطُ استحباباً.
 و امااگر حرف ما را بزنید و بگویید نه، حالا که فهمید که آب هست، فهمید که مأمورٌ به ساقط نشده است. بدل اضطراری نمیتواند در وقت جای بدل اختیاری را بگیرد. آنگاه باز هم احتیاط معنا ندارد و همین که مرحوم شهید و محقق دوم و شهید دوم میگویند حتماً باید نمازش را بخواند. هذا کلُّ، در داخل وقت و اما اگر ثمّ تبيّن وجود الماء في محل الطلب، یعنی این مغرب فهمید. یعنی نماز ظهر و عصرش را خواند به عقیده اینکه آب نیست. این گناه کرده برای اینکه باید تفحص بکند و تفحص نکرده است. البته مسئله برمیگردد به اینکه سابقاً این مسئله را متعرض شدیم که آیا این تفحص لازم است یا نه که ما نتوانستیم لزوم درست کنیم. اما بالاخره مشهور گفتند حتماً باید تفحص کند و حالا این تفحص نکرده و اگر رسید به جایی که آب هم باشد، نمیتواند بیاورد. نمازش را با تیمم خواند و یا اینکه در مغرب خواند یعنی این ثمّ تبیّن را معنا کنیم که یعنی بعد از وقت. طلب الماء عمداً إلى آخرالوقت و تيمّم و صلّى ثمّ تبيّن بعدالوقت، یعنی مثلاً غروب و یا یک ساعت از شب گذشته و دید آب بوده و این کوتاهی کرده و این باید تفحص کرده باشد و تفحص نکرده است. اگر عبارت مرحوم سید را اینطور معنا کنیم، آنگاه درست در می آید برای اینکه ما که میگوییم باید نماز را بخواند در وقت میگوییم و اما اگر وقت گذشته باشد که مسلّم است معطیٌ به مطابق مأمورٌ به شده است و این همه روایات هم که داشتیم حمل کردیم به قضا و نه اداء. لذا حرف مرحوم سید درست میشود که ثمّ تبیّن بعد الوقت. معلوم است که بدل اضطراری جای بدل اختیاری را گرفته و تکلیف ساقط شده، اما گناه هم کرده برای اینکه باید تفحص کند و نکرده است. اما باز این اشکال جلو میآید که چرا مرحوم سید میگویند مستحب است این نماز را قضا کند؟ کتکش را بخورد اما چرا مستحب باشد که نمازش را قضا کند؟
 مرحوم محقق ثانی در جامع المقاصد برای اینکه نماز را دوباره بخواند، یک دلیل آورده و گفته است به قاعده الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار؛ مثل کسی که خودش را از بالا به پایی میاندازد و میخورد روی زمین و میمیرد که این خودکشی کرده است. یا اینکه مثلاً میرود به یک خانه یا یک جشنی و میداند که آنجا موسیقی است و وقتی میرود دیگر نمیتوند بلند شود. یا مثلاً به یک مجلسی میرود و میدارد که شراب به خورد او میدهند. مشهور است که میگویند شراب جایی حلال است که شراب را ببر در خانه و به گونه ای در خانه را ببند که نتواند باز شود، الان تشنه میشوی و نزدیک مردن تو است وباید این شراب را بخوری. اینها همه میگویند این شراب خوردن حرام است. چرا؟ به قاعده الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار. اگر کسی خودش را در یک چیزی ممتنع کند، منافات با اختیار ندارد. راجع به جاهل هم در روایات داریم که در روز قیامت خطاب میشود هل لا عمِلت، یعنی چرا نماز باطل خواندی. میگوید نمیدانستم. آنگاه خطاب میشود هل لا تَعلّم . میگویند این همان قاعده الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار است. از همین جهت هم مقدس اردبیلی میگوید تحصیل علم واجب نفسی است اما واجب نفسی برای یک ذی المقدمهای است یعنی واجب نفسی تهیّأیی. حال آیا میشود این حرف را اینجا بیاوریم یا نه؟ الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار. اگر در وقت باشد، الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار، نمیآید برای اینکه الان وقت دارد و میتواند برای نماز تفحص کند و آب بیاورد و نماز را با وضوبخواند. اینجا اصلاً جای الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار نیست. اما اگر بعد وقت باشد، اینجا پیدا میکند. به او بگویند چرا نماز با تیمم خواندی؟ میگوید نمیتوانستم. آنگاه میگویند چرا تفحص نکردی. اما از آن طرف هم این حرف جامع المقاصد برای تکلیفش یعنی برای اینکه کار حرامی به جا آورده خوب است. به او میگویند چرا نماز با تیمم خواندی؟ میگوید نمیتوانستم و به او میگویند چرا تفحص نکردی. الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار. اما برای فساد نماز نمیآید برای قاعده الاختیار بالامتناع لاینافی الاختیار،مربوط به تکلیف است و مربوط به وضع نیست. لذا ما بخواهیم بگوییم تیمم این باطل بوده، نه. مسلّم است که تیمم این به عقیده بوده و تیمم صحیح بوده و نمازش هم صحیح بوده و بعد از وقت هم فهمیده و قضاء هم ندارد برای اینکه روایاتی که سابقاً خواندیم لاأقل صورت قضا را میگیرد که قضا ندارد. لذا این فرمایش مرحوم محقق ثانی در جامع المقاصد هم نمیتواند جا باز کند.
 بله میتوانیم اینطور بگوییم که نماز این صحیح است برای اینکه تیمم طبقاً لروایات، به جا بوده و نماز هم بجا بوده و دیگر نباید نماز را قضا کند اما کتک را باید بخورد برای اینکه الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار. اینهم از این مسئله. لذا اگر این فرمایش مرحوم سید و این ثمّ تبیّن که برای مرحوم سید فرق نمیکند، چه قبل از وقت باشد و چه بعد از وقت باشد، فرمودند تیمم صحیح است و قضاء ندارد. اگر بنا بر مختار ما قبل از وقت باشد، باید نماز را بخواند و اگر بعد از وقت باشد، نماز قضاء ندارد اما در هر دو صورت به قاعده الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار، کتک دارد. و اما حرف باقی میماند، اینکه این استحباب مرحوم سید از کجا سرچشمه گرفته است. ایشان میفرمایند وجوباً، قضا ندارد اما مستحب است که این نماز را قضا کند یا اعاده کند که هنوز اشکال این باقی است و آن اینست که به مرحوم سید میگوییم نماز را خواند و به عقیده شما نماز خوانده، لذا تیمم و نماز و همه، مأمورٌ به و ساقط شده است و حالا اینکه مستحب است که این نماز را دوباره بخوانیم، این استحباب از کجا سرچشمه گرفته است. اینطور که من عرض کردم، گفتم مراد از استحبابشان یعنی احتیاط استحبابی. البته اینطور معنا کردن عبارت مشکل است اما حال اگر عبارت را اینطور معنا کنیم، درست در می آید که احتیاط استحبابی اینست که این نماز را بخواند هم در داخل وقت و هم در خارج وقت. اما اگر بخواهیم احتیاط نه، بلکه یک استحباب در مقابل وجوب درست کنیم که این واجب نیست نماز بخواند و مستحب است که این نماز را دوباره بخواند. ما نتوانستیم درست کنیم، شما فکر کنید و ببینید که چیزی برای استحباب پیدا میکنید یا نه. اگر احتیاط استحبابی درست کنید که خوب است و میشود، هم در داخل وقت و هم در خارج وقت؛ اما اگر احتیاط استحبابی نباشد و در مقابل اینکه مرحوم سید گفتند واجب نیست که این دوباره نماز را بخواند، اما مستحب است، دلیل این چیست؟
 چرا مستحب است؟ کتک را بخورد و نمازش را که خوانده یعنی معطیٌ به آمده و مأمورٌ به را ساقط کرده. حال به چه دلیل مستحب است دوباره این نماز را بخواند؟
 در باب احتیاطها خوب است و نماز را به عنوان احتیاط میخواند اما اینکه نماز را به عنوان استحباب بخواند، یعنی مثل نماز شب که مستحب است، این هم مستحب است، به چه دلیل؟
 لذا میگویم اگر احتیاط مستحبی باشد، خوب است. با احتیاط مستحبی این نماز را دوباره بخواند، برای اینکه در میان آقایان اختلافی در مسئله هست و درستش میکند. اما اینکه احتیاط مستحبی نه، و در حالی که معطیٌ به یعنی نماز با تیمم، مأمورٌ به را ساقط کرده، دیگر چیزی نیست که دوباره بخواند. و اینکه مستحب است دوباره بخواند، وجهی پیدا نمیکند الاّ اینکه کسی قانون تسامح در ادلّه سنن را جلو بیاورد که ما گفتیم در قانون تسامح در ادلّه سنن فتاوای فقها هم استحباب درست میکند اما مرحوم سید در قانون تسامح در ادلّه سنن، استحبابش را نمیگوید بلکه میگوید باید به عنوان رجاء باشد و نه به عنوان استحباب و فتاوای فقها را هم نمیگوید بلکه میگوید باید یک روایت ضعیف السندی باشد تا قانون تسامح در ادلّه سنن بیاید. اگر کسی قانون تسامح در ادلّه سنن را بگوید مربوط به فتاوای فقها هم میآید و آن هم استحباب درست میکند که ما هر دو را قبول داریم. در تسامح در ادله سنن میگوییم اگر اختلاف در فتاوا باشد، تسامح در ادلّه سنن میگوید دوباره میتوانی بیاوری و رجاء هم نه، و ما میگوییم مستحب میتوانی بیاوری. آنگاه حرف مرحوم سید عالی میشود، اینکه یُستحب اینکه این نماز را دوباره بخواند.
 مسئله بعد ـ الرابع: من أراق الماء الموجود عنده مع‌ العلم أو الظن بعدم وجوده بعد ذلك، وكذا لو كان على طهارة فأجنب مع العلم أو الظنّ بعدم وجود الماء.
 یک کسی آب داشت و آب را ریخت درحالی که میداند دیگر آب پیدا نمیکند و باید تیمم کند و نماز بخواند. حالا که میخواهد تیمم کند، آب نیست. یا مسئله بعدی که دیروز میگفتم خیلی پیدا میشود که یک کسی میداند که آب پیدا نمیکند و عمداً خودش را جُنُب کند، در باب وضو هم میآید. مثلاً یک کسی میداند که نمیتواند وضو بگیرد و دستپاچه هم نیست اما بول میکند. اینها در وقتی که میخواهد تیمم کند، هیچ اشکالی نیست. باید تیمم کند برای اینکه آب ندارد و علم دارد که آب پیدا نمیکند و یا اینکه اگر کسی بِدار را هم جایز ندانست، تا آخر وقت صبر میکند و تیمم میکند و نماز میخواند. مثل کسی که خودش را جُنُب کرده و بلافاصله نماز نمیخواند بلکه صبر میکند تا قبل اذان صبح و قبل از اذان صبح تیمم میکند و نماز را با تیمم میخواند و یا اگر میخواهد روزه بگیرد با تیمم وارد اذان صبح میشود. مسلّما نماز درست است. آن قاعده الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار هم میآید و کتک هم میخورد مگر اینکه یک عذری بیاورد که فقها میفرمایند به راستی در جنابت اختیار را از دست او گرفته باشیم.
 نمازش درست است برای اینکه به راستی وظیفه داشته که تیمم کند و نماز بخواند و اما به چه دلیل مستحب است که نمازش را دوباره بخواند؟.
 مثلاً یک کسی بگوید این الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار، مرحوم محقق ثانی گفته اثر وضع را هم برمیدارد پس بنابراین چون اختیار است، مستحب است. احتیاط مستحبی را ممکن است کسی درست کند اما اینکه به راستی بگوید مستحب است این نماز را دوباره بخواند، ظاهراً وجهی ندارد. اگر یک وجهی برای این پیدا کنید خیلی خوب است و یک خدمتی به فقه است. تقاضا دارم مطالعه کنید و ببینید که میتوانید چیزی برای استحباب درست کنید. این مسئله ای که مرحوم سید 5 تا از آن را فرمودند شما میتوانید 10 تا از آن را بفرمایید. مرحوم سید از باب مثال فرمودند و الاّ مصادیق زیاد دارد. این مصادیق زیاد که فقها و من جمله مرحوم سید در عروه، استحباب است بر اینکه دوباره مأمورٌ به را بیاورد. اگر بتوانید یک وجهی درست کنید، خدمت بزرگی به فقه است. فرض ما اینجاست که روی هر فتوایی،حال روی عرض ما یا مشهور، این ده بیست فرع که در فقه آمده، مسئلهاش یک نوع است و آن اینست: مَن فوّتَ طهارت مائیه را عمداً. حالا تیمم کرده و با وظیفه، نماز خوانده. اینجا تیممش باطل نبوده و همان که مرحوم سید در مسئله 8 فرمودند:مَن تیمّم بتیمّم صحیح؛ این مأمورٌ به ساقط شد و دیگر لازم نیست نماز را ولو در وقت بخواند. لذا مسئله روی ده بیست فرع اینست: من فوّتَ الطهارة المائیه و صلّی بالطهارة الترابیه یُستحب اینکه نماز را دوباره بخواند. این استحباب از کجاست؟ یک دفعه میفرمایید که احتیاط است و احتیاطش هم از قول فقها سرچشمه گرفته و قانون تسامح در ادلّه سنن هم کار میکند، خیلی خوب، اما یک دفعه اینها را نمیگویید و احتیاط را هم نمیگویید بلکه فتوا اینطور است: من فوّتَ الطهارة المائیه و یتیمم و صلّی و صلاته صحیح و یستحب عن یصلّی اداءً أو قضاءً. اگر کسی بتواند استحباب درست کند که قول مشهوری شده است، یک خدمت بزرگی به فقه کرده است. تقاضا دارم یک فکری روی این بکنید، شاید بتوانیم از شما استفاده کنیم. ان شاء الله. و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo