< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌
 
 امروز یک مسئله مشکلی داریم، ببینیم که با فکر شما میشود این را حل کرد یا نه.
 مسئله هشتم ـ میفرماید: الأقطع بإحدى اليدين يكتفي بضرب الأخرى و مسح الجبهة بها ثم مسح ظهرها بالأرض، والأحوط الاستنابة لليد المقطوعة فيضرب بيده الموجوده مع يد واحدة للنائب ويمسح بهما جبهته و يمسح النائب ظهر يده الموجودة، والأحوط مسح ظهرها على الأرض أيضاً ، وأما أقطع اليدين فيمسح بجبهته على الأرض، والأحوط مع الإمكان الجمع بينه وبين ضرب ذراعيه والمسح بهما وعليهما.
 فرع اول معلوم است که اگر کسی یک دست دارد با همان یک دست تیمم میکند. دست را روی خاک میزند و به پیشانی میمالد. سپس آن دست دیگر را به واسطه زمین مسح میکند. یعنی پشت دستش را به زمین میمالد. والأحوط الاستنابة، که احوط آن هم احوط استحبابی است نه وجوبی. و اما اگر دو تا دست را ندارد. میفرماید که صورتش را به زمین میمالد. أحوط استحبابی اینکه جمع کند بین اینکه صورت را به زمین بمالد و یا اینکه به واسطه آنجا که قطع نیست یعنی به واسطه ذراعیه، مسح کند. هیچکدام از اینها دلیل ندارد. مرحوم سید شاید به واسطه قاعده میسور جلو آمدند و اینطور فرمودند. اگر ما باشیم و عرف، چون در وضو، غسل و تیمم استنابه جایز است، باید بگوییم که استنابه. آن أحوط استحبابی در فرع اول را جلو بیندازیم و بگوییم این نمیتواند تیمم کند، پس نائب بگیرد. اما چیزی که قضیه را مشکل کرده، مرحوم سید آنجا که یک دست داشته باشد، استنابه احتیاطی را فرمودند؛ اما اگر دو تا دست نداشته باشد، این استنابه را نفرمودهاند و این از عجائب است. صورتش را بمالد روی خاک، دلیل حسابی میخواهد که به چه دلیل. برای استنابه دلیل داشتیم که وقتی نتواند تیمم کند، استنابه کند. حال این نمیتواند تیمم کند و استنابه میکند و اما اینکه صورتش را به خاک بمالد، دلیل نداریم. به واسطه زراعیه، مثلاً دستها تا آرنج بریده شده و این با آرنجها تیمم کند، دلیل نداریم. اگر به دست عرف بدهیم و بگوییم این نمیتواند تیمم کند، آنگاه چه میشود، میگوید تیمم ساقط است. یا نمیتواند نماز بخواند، چه میشود؟ میگوید نماز ساقط است. اما در باب طهارات ثلاثه که گذشت، برای همه اینها که تیممش دهند و غسلش دهند و وضویش دهند، دلیل داشتیم. یعنی این اگر نمیتواند تیمم کند، تیممش بدهند اما اینکه پشت دست را روی خاک بمالد یا صورت را روی خاک بمالد، این هیچ عرفیتی ندارد. یعنی در مقابل اینکه تیممش بدهند که دلیل داشتیم، این نمیتواند قد علم کند. مسئله برمیگردد به این که اگر میتواند تیمم کند و اگر نمیتواند نائب بگیرد. مثلاً دو تا دست ندارد و نمیتواند، پس برای صورتش نائب میگیرد. مثل آنجا که دو تا دست دارد اما نمیتواند بالا بیاورد، سابقاً فرمودند که او را تیمم بدهند. اما آنجا را که دستش را نمیتواند بالا بیاورد بگوییم استنابه و در اینجا که دو تا دست ندارد، بگوییم صورت را روی زمین مالیدن. نمیدانم چه چیز در نظر مبارک مرحوم سید بوده است. حال اگر هم قاعده میسور جلو بیاید، باز هم اینکه آن صورت اول را که یک دست داشته باشد، احتیاط کردند، احتیاط مستحبی بر اینکه نائب بگیرد؛ اما آنجا که دو تا دست ندارد، این احتیاط را ندارند. میشود گفت به وضوح باقی گذاشتند. علی کل حالٍ از عبارات مشکل عروه، یکی همین مسئله است. الأقطع بإحدى اليدين يكتفي بضرب الأخرى و مسح الجبهة بها، این خیلی خوب است، اما ثم مسح ظهرها بالأرض را خیلی خوب نیست که بگوییم استنابه؛ اما پشت دست را روی خاک مالیدن، استنابه اینست که از طرف این دستها را روی خاک میزند و نائل است، گویا اینکه خودش دستها را روی خاک زده اما اینکه پشت دست را روی خاک بزن، ظاهراً استنابه مقدم بر این است. و اگر سید فرموده بودند که و مسح الجبهة بها ثم مسح ظهرها بالاستنابه الأحوط مسح ظهرها بالأرض، این خیلی قشنگ تر بود و خیلی موافق با احتیاط بود اما این را نفرمودهاند. اما چیزی که مسئله را مشکلتر میکند اینست که آنجا که دو تا دست ندارد، جبهه را روی خاک بمالد و یا با آرنجها مسح کند، حتی به نحو استحبابی هم استنابه لازم نباشد، این انصافاً مشکل است که انسان بپذیرد. لذا اگر مرحوم سید فرموده بودند و ما أقطع الیدین و یستنیب بل أحوط یمسح بجبهته علی الأرض به طور احتیاط استحبابی و دیگر آن جمع بینه و بین ضرب زراعیه را هم اصلاً نمیخواست و حالا باز یک احتیاط استحبابی بکنند خوب است. اما استنابه را اصلاً جلو نیاورند و اینطور گفتن نه با قاعده میسور درست میآید و نه با عرف و عرفیت ندارد. آنچه عرفیت دارد استنابه است. حال باز روی این مسئله یک فکری بکنید و ببینید آیا حرف من درست است و آیا وجهی برای حرف مرحوم سید هست یا نه.
 مسئله نُه: إذا کان على الباطن نجاسة لها جرم یعدّ حائلاً ولم یمکن إزالتها فالأحوط الجمع بین الضرب به والمسح به والضرب بالظاهر والمسح به.
 در اصل مسئله که آیا طهارت شرط است یا نه دلیل نداریم. مرحوم صاحب جواهر میفرمایند که لم یجد له دلیلا. اینکه حتماً صورت و دو کف دست باید پاک باشد، دلیل نداریم اما ادعای شهرت، ادعای اجماع میکنند بر اینکه باید پاک باشد. لذا اگر کسی جرئت داشته باشد و خلاف شهرت حرف بزند و بگوید اصلاً دلیل برای طهارت نداریم حال چه صورت و چه دستها. اما اگر روی فرض مرحوم سید که فرض کردند حتماً باید طاهر باشد و حال اینکه فرض کردند اگر جرمی باشد اما نجس، مثل اینکه مثلاً کف دست یک خونی است که نمیشود این خون را رفع کنیم، حال باید چه کنند.
 مرحوم سید میفرمایند که فالأحوط الجمع بین الضرب به والمسح به والضرب بالظاهر والمسح به. احتیاط اینست که دو تا تیمم یا دو نوع تیمم بکند. اول دو تا دست را به خاک بزند و به صورت بمالد و بعد دو تا پشت دست را بزند و به صورت بمالد؛ یعنی هم به واسطه باطن و هم به واسطه ظاهر. اگر دلیل داشته باشیم برای اینکه به واسطه پشت دست میشود تیمم کرد، آنگاه حرف مرحوم سید جا میافتد و علم اجمالی است برای اینکه این یا باید با کف دست و یا باید با پشت دست مسح کند، علم اجمالی اقتضا میکند جمع بین هر دو. و اما اگر یک کسی بگوید که دلیل نداریم که به واسطه پشت دست بشود صورت را مسح کرد. وقتی دلیل نداشته باشیم، آنگاه نوبت میرسد به اینکه تیمم میکند به واسطه کف دست و نجاستش عذر دارد و آن جرم هم عذر دارد و در حقیقت تیمم جبیرهای میشود و سابقاً گفتیم که تیمم جبیرهای اشکال ندارد.
 مرحوم سید فرض کردند که در صورت که نشود با کف دست، آنگاه با پشت دست میشود تیمم کرد در صورت ضرورت. این فرض را کردند و آن وقت در مسئله ماندند که آیا جبیره مقدم است یا پشت دست و نتوانستند روی این فتوا دهند و جازم شوند، پس گفتند علم اجمالی هست. این یا باید تیمم کند به پشت دست و یا باید به کف دست تیمم کند. نمیداند و علم اجمالی میگوید هر دو. ولی مرحوم سید باید اول مسئله را صاف کند یُشترط در تیمم طهارت. باید فرض کند در صورتی که نمیشود با کف دست، آنگاه مسلّم باید با پشت دست بشود. اگر این دو فرض را بکنند، آنوقت فرمایش ایشان درست در میآید و اینست که باید دو تا تیمم بکند، یکی به واسطه کف دست و یکی به واسطه پشت دست؛ برای اینکه نمیداند آیا به پشت دست یا به کف دست، علم اجمالی میگوید به هر دو و اما اگر کسی جلوی مرحوم سید را بگیرد و بگوید آقا این طهارتی که میگویید شرط نیست و اگر شرط هم باشد در حال اختیار است و نه در حال اضطرار. این یک مسئله که اگر این باشد به واسطه کف دست مسح میکند و به پشت دست لازم نیست و اگر بخواهیم، احتیاط استحبابی است. یک مسئله دیگر هم باید بگوییم که عرفی است. دلیل نداریم و عرف میگوید اگر به کف دست نتوانستی، آنگاه به پشت دست. اگر کسی بگوید این عرفیت را قبول نداریم؛ برای اینکه عرف میگوید اگر به کف دست نتوانستی، نیابت. آنگاه وقتی نیابت شود، باید بگوییم این به واسطه کف دست جبیرهای مسح کند و اگر میخواهد بگوید، یک احتیاط استحبابی. همانطور که راجع به مسئله نه احتیاط استحبابی کردند، اینجا هم برای استنابه یک احتیاط استحبابی بکنند.
 این مسائل را چون روایت و دلیل نداریم، انصافاً مسائل مشکلی است و مثل اینکه انسان میتواند در این گونه موارد جازم شود که چون نمیتواند تیمم کند، پس استنابه و یا لاأقل چون نمیتواند تیمم طهارت و بدون جرم و امثال اینها بکند، پس تیمم کند که اگر کف دست نجس باشد طوری نیست و اگر جرم هم داشته باشد، طوری نیست و این تیمم جبیرهای میشود مثل آنجا که روی کف دست یک دستمالی هست و نجس هم هست، مسلّم پیش اصحاب و مسلّم است پیش مرحوم سید که میگویند تیمم جبیره ای بکند درحالی که آن دستمال هم مانع است و هم نجس است. این چه فرقی کرد با این مسئله اینجا که میفرمایند اگر یک قطره خون یا جرمی است و نمیتواند آن را رفع کند، علم اجمالی داریم که یا به کف دست و یا به پشت دست؛ پس بنابراین با هردو . ولی ما میگوییم این نمیتواند و مثل آنجاست که دستمال نجسی کف دست باشد که اینجا به نیابت هم نمیرسد و به احتیاط هم نمیرسد و مسلّم باید با همان نجاست و با همان مانع، تیمم کند. بالاخره معنای جبیره این است که اگر نمیتواند با کف دست مسح کند، با همان دستمال نجس مسح کند و حالا هم که نمیتواند با کف دست مسح کند، با همان قطره خونی که روی کف است، مسح کند. و اما اینکه نوبت به پشت دست برسد، اصلاً دلیل برای پشت دست نداریم و باید با قاعده میسور جلو بیایم و قاعده میسور هم باید اینطور باشد که المیسور لایسقط بالمعسور. آن معسور از میسور باشد مثلاً مثل همین مثالی که زدم که با همه کف دست نمیتواند پس با بعضی از کف دست تیمم کند و یا با همه کف دست نمیتواند با آن مانع تیمم کند و اما اینکه با همه کف دست نمیتواند پس با پشت دست تیمم کند، برای این دلیل نداریم. اما مرحوم سید فرض کردند که اگر نتواند با کف دست تیمم کند، با پشت دست تیمم کند. لذا پشت دست الاّ کف دست است و کف دست الاّ پشت دست است. مرحوم سید با قاعده میسور جلو آمدند و میگویند اگر با کف دست نتوانست، با آرنج. این خیلی زور است. نمیشود قاعده میسور بیاید. حالا که با قاعده میسور نتوانست بیاید پس سقوط؛ اما در باب طهارات ثلاثه گفتند که سقوط نه بلکه نیابت. اینجا هم همین را بفرمایید. وقتی با کف دست نمیتواند اگر دلیل جبیره نداشتیم، میگفتیم نیابت؛ اما دلیل جبیره داریم پس با همان خون نجس و یا با همان دستمال نجس یا دستمال پاک و اما با پشت دست یا با زراعیه نمیشود. نمیدانم مرحوم سید این را از کجا آوردند و چه کار کردند. همانست که با قاعده میسور جلو آمدند و قاعده میسورشان درست نیست و تمام نیست. حال باز هم تقاضا داریم فکر کنید، شاید بتوانیم از فکر شما استفاده کنیم و اما اگر نه ما قائلیم به اینکه اگر نمیتواند نوبت به استنابه میرسد و این پشت دست و زراعیه و امثال اینها نه. اگر نمیتواند نوبت میرسد به جبیره که جبیره مقدم بر استنابه است از نظر دلیلی که داشتیم ؛ پس نوبت میرسد به جبیره و در جبیره برای اینکه آن دستمال پاک باشد یا نه، دلیل نداریم. حال شما بگویید که باید پاک باشد و وقتی نشد، با همان دستمال نجس تیمم کند. یعنی دستمال نجس است و نمیتواند آن را تطهیر کند، لذا فقها در باب وضو و اینها هم فرمودند که اگر دستمال نجس است و حتی متنجس هم نه بلکه اگر دستمال نجس یا خونی است، گفتند اگر میتواند یک دستمال پاک روی آن میکشد که این دلیل ندارد اما موافق با احتیاط و موافق با مشهور است و اما اگر نتواند مسلّم پیش اصحاب است که با همان مانع که نجس هم هست بزند روی زمین و به صورت بمالد. ظاهراً اینطور است. لذا میشود جبیره با نجس و اگر نتواند آنگاه نیاباً و اما اگر نتواند با زراعیه باید قاعده میسور بیاید و قاعده میسور آنجاها را میگوید که معسور ما از میسور و میسور ما از معسور باشد و اما اگر مُتباین باشد، قاعده مالایدرک، لایترک نمیآید. لذا میگوید امام علیه السلام دو تا کف دست را روی زمین زدند و یا روایت فرمود که دو تا کف دست را روی زمین بزن و پشت دست را مسح کن و نفرمودند که حالا که نمیتوانی دو تا پشت دست را روی زمین بمال. این دلیل میخواهد. یا حالا که نمیتوانی صورت را به خاک بمال. برای نائبش دلیل داریم؛ حالا که نمیتوانی پس نائب بگیر اما اینکه حالا که نمیتوانی صورت را بمال روی خاک، نه قاعده میسور داریم و نه روایت داریم و با هیچ چیز نمیشود درستش کرد فقط با نیابت که دلیل داشتیم که در طهارات ثلاثه اگر نمیتوانی، نائب بگیر.
 مسئله ده ـ میفرماید: الخاتم حائل فيجب نزعه، اگر انگشتر در دست است، باید انگشتر را در بیاورد. این را به خصوص فرمودند و سابقاً هم فرمودند که باید حائلی نباشد، چه در ماسح و چه در ممسوح. اگر چیزی به پیشانی است، مثلاً اگر یک چسبی به پیشانی است باید آن چسب را رفع کند. اما این خصوص خاتم را که در اینجا آوردند، به خاطر اینست که آنجا فرمودند دقت عقلی لازم نیست لذا مثلاً اگر دو تا دست را بزند روی زمین ناهموار به گونه ای که با دقت عقلی همه دو تا دست به زمین نخورد، فرمودند کفایت میکند. باید عرفی باشد و نه دقت عقلی. حال در اینجا میخواهند بگویند که خاتم از همان دقتهای عرفی است و حتماً باید انگشتر را در بیاورد. حال آیا اگر به کسی بگویند که تیمم کن و دستها را به خاک بزن و به صورت بمال، و این انگشتر در دستش باشد و این کار را بکند، آیا این عرفاً این کار را نکرده است؟. مخصوصاً در باب وضو، در باب غسل. مثلاً یک کسی غسل کرده و بعد فهمید که انگشتر در دستش بوده و آب زیر آن نرفته، آیا این عرفاً غسل نکرده است؟ با دقت عقلی همه بدن را نشسته اما با دقت عرفی میگوید همه بدن شسته شد. لذا ممکن است یک کسی بگوید که اتفاقاً بحثش را در باب وضو کردیم و یک روایت داشتیم. روایتی که حضرت فرمودند در وقتی که وضو میگیری انگشتر را تاب بده و بالا و پایین کن تا آب زیر آن برود. به آن روایت تمسّک کردند، بنابراین باید با دقت تمام بدن شسته شود. اما روایت معارض داشت و در آنجا حمل بر استحبابش کردیم و نه بر وجوب. لذا اگر شهرت را بخواهیم، همین است که وقتی تیمم میکند یا وقتی وضو میگیرد یا غسل میکند، باید انگشتر را در بیاورد تا آب زیر آن برود و اما با تسامح عرفی باید بگوییم این تیمم کرده و کفایت میکند. به عبارت دیگر عرف گاهی تسامح میکند و شارع روی همان امر متسامح دلیل میآورد و روایت میرود و موضوع قرار میدهد. مثلاً میگوید برای فطریه باید سه کیلو گندم بدهید. حال این سه کیلو باید گندم پاک پاک باشد، این یک دقت حسابی میخواهد چون گندمها معمولاً آشغال دارد و لذا در سه کیلو گندم، قطعاً یک سیر آشغال است و همه فقها در رساله نوشتند لازم نیست که سه کیلو و یک سیر بدهد تا حتماً گندم پاک بدهد، بلکه آن گندم متعارف در میان مردم در حالی که میدانند آشغال دارد اما تسامح میکنند، شارع مقدس حکمش را آورده روی همان موضوع متسامحٌ فیه. این در همه جا مسلّم پیش اصحاب است و ندیدیم که یک کسی بگوید که نه، با دقت عرفی و حتی با دقت عقلی باید گندم پاک پاک بدهد و یا لاأقل بیشتر بدهد تا بداند که سه کیلو داده است، این را هیچ کس نگفته است. دلیلشان هم همین است که من عرض کردم. میفرماید عرف گاهی تسامح می کند یعنی دقت عرفی هم نیست و میداند که تسامح میکند اما شارع مقدس حکم را میآورد روی همان موضوع متسامحٌ فیه. اگر این حرف در جاهای دیگر درست شود، اینجا هم درست است و آن اینست که اگر انگشتر در دست باشد، میداند که انگشتر در دست است اما تسامح میکند و اگر به او بگویند دستت را بزن روی خاک، با همان انگشتر دست را روی خاک میزند و یا اگر به او بگویند دست را بمال به صورت، با همان انگشتر دست را به صورت میمالد یعنی عرف روی این امر متسامحٌ فیه حساب میکند و شارع مقدس هم حکم را روی همان میآورد. اگر اینطور باشد، میتوانیم بگوییم که اگر انگشتر در دست باشد، چه در باب وضو و چه در باب غسل و چه در باب تیمم، اشکال ندارد. اما معلوم است که خلاف احتیاط است و معلوم است که خلاف مشهور است. لذا مرحوم سید با ضرس قاطع و محشین بر عروه و من جمله خو من با ضرس قاطع میگویند الخاتم حائل فيجب نزعه. دلیل نداریم و گفتم که دلیل یک روایت است و روایت را بعضی میگویند ضعیف السند است که البته روایت صحیح السند است اما معارض دارد و حمل بر استحباب شده و لمّ قضیه هم همین است که عرف اینطور چیزها را مانع حساب نمیکند مخصوصاً در باب غسل که خیلی است و چه در باب وضو و چه در باب تیمم. اگر به او بگویند بدنت را بشوی، ملزم نیست که انگشترش را در بیاورد. بلکه خانم با همان النگو و انگشتر زیر دوش میرود و بدنش را میشوید بدون اینکه دقت کند برای اینکه انگشتر را در بیاورد و غسل کردن با انگشتر و با النگو و یا تیمم کردن با انگشتر را باید بگوییم طوری نیست اما خلاف مشهور است و البته مشهور به معنای اینکه نفرمودند عدم الخلاف. برای اینکه رسالههای عملیه این اواخر نوشته شده و با این عدم الخلاف و البته مخالف با احتیاط. اگر بخواهیم احتیاط کنیم، باید انگشتر را در بیاوریم و اگر نه، ظاهراً لازم نیست؛ با این دلیلی که عرض کردم.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo