درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/11/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خصوصیات کفن میت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مرحوم سید فرمودهاند که کفن باید سه پارچه باشد یک پیراهن و یکی لنگ و یکی ازار، و روایات هم در مسئله داشتیم اجماع هم در مسئله بود بلکه باید بگوییم سیره متشرعه است سیره شیعه و آن دو روایتی هم که یک نحو تعارضی در آن بود یک نحو تعارض بین آن دو روایت و روایات دیگر بود را ما درست کردیم به اینکه این دو روایت هم میخواهد بفرماید که کفن باید سه پارچه باشد و اگر نشد همان پارچه تام یعنی آن لفافه سرتاسری، حالا بر فرض هم حرف من را نپذیرید بالاخره دوتا روایت مطرود است برای اینکه به حرف سلار کسی عمل نکرده و مسئله ظاهراً باید بگوییم اشکالی ندارد.
اما خصوصیات، مرحوم سید میفرماید که ففی المئزر یجب ان یکون من السره الی الرکبه و الافضل من الصدر الی القدم راجع به لنگ از ناف تا زانو و بهتر از سینه تا قدم و القمیص یجب ان یکون من المنکبین الی نصف الساق پیراهن هم باید دیگر از همان جا که آستین برای پیراهن درست میکنند تا نصف ساق استحبابش را هم میفرمایند و الافضل الی القدم، واللفافه یجب ان یغطی تمام البدن تقریبا از سر تا پا که بگذارند در آن لفافه و ان یکون فی الطول بحیث یمکن ان یسد طرفاه، از پاهم باید برود پایینتر، از سر هم باید برود بالاتر برای اینکه دو طرف را بتوانند به هم گره بزنند و فیالعرض بحیث یوضع احد جانبیه علی الآخر باید جوری باشد که میت مثل کیسه وار بشود در آن لفافه جایش بدهند و دو جانبش را دو طرفش را هم یا گره بزنند یا بگذارند روی هم، ان یوضع که گرهاش را هم ایشان میگویند نه باید گذاشته بشود، خب این تا این جا.
قضیه مشهور است سیره متشرعه هم روی آن هست و روایات فراوانی هم برای مسئله هست که هم برای اینکه سه پارچه باشد هم این خصوصیاتی که گفتیم .
دیروز اگر یادتان باشد میگفتم که این مسئله یک مسئله عرفی است باید صدق پیراهن بکند حالا این یجب ان یکون من السره الی الرکبه از ناف تا زانو حالا یک مقدار کمی پایینتر یا بالاتر ظاهراً صدق میکند اما ایشان میفرماید نه، واجب است ان یکون من السره الی الرکبه و اجماع هم توی مسئله هست و افضلش هم اینکه از سینه تا قدم خب آن هم خوب است اما صدق عرفی دیگر ما برای وجوبش باید بگوییم که باید ببینیم عرف چه مقدار میگوید برای استحبابش هم عرف باید ببینیم چه مقدار میگوید و دیگر این فرمایش مرحوم سید و دیگران یک مقدار کم یک مقدار زیاد علی الظاهر ضرر نمیزند، این را عرف یک مقدار کمترش را میگوید درست است و اما وجوب نه، یک کسی از باب مقدمه العلمیه بگوید اگر یادتان باشد در باب وضو مثلا میگویند که از آرنج تا سر انگشتان اما یک مقدار بالاتر من باب مقدمه العلمیه و این یک رسمی شده در رسالههای ما یک رسمی شده در میان فقهاء یک مقدمه درست کردهاند به نام مقدمه العلمیه و اگر یادتان باشد در باب وضو ما میگفتیم این مقدمه العلمیه گرچه مشهور است اما ظاهراً وجهی برایش نمیشود درست کرد یک چیزی واجب باشد در باب وضو به نام مقدمه العلمیه برای اینکه یقین ندارد که حتما باید بشوید اگر هم یقین دارد دیگر میخواهد بشوید از بالاتر میخواهد نشوید، حالا یک چیزی ما پیدا کنیم به نام مقدمه العلمیه واجب باشد اما نه برای شستن دست برای اینکه یقین پیدا بشود که از آرنج به آن طرف شسته شده، لذا در باب وضو ما گفتیم این مقدمه العلمیه را نمیتوانیم درستش بکنیم، ریشه این مقدمه العلمیه ندارد هیچ جا و اما از آن طرف هم یک شهرت بهسزایی در میان فقهاء هست، یک قدری بالاتر بشوی من باب المقدمه العلمیه و همه جا این مقدمه العلمیه را گفتهاند منجمله این جا، یک مقدار بالاتر برای اینکه یقین کنی که از ناف تا زانو این لنگ هست، اگر بداند از ناف است که خیلی خوب تکلیف آمده، اگر نداند که باید یقین پیدا کند از ناف، حالا میداند از ناف تا زانو این لنگ هست ما بگوییم یک مقدار بیشتر من باب المقدمه العمیه یا در باب وضو در حالی که از آرنج باید بشوییم تا سر انگشتان حالا یک مقدار بیش از آرنج بشوی به نام مقدمه العلمیه خب اگر میداند شسته که دیگر مقدمه العلمیه چکار میتواند بکند؟ اگر هم نمیداند که حتما باید بشوید بعد از آنکه احراز شد از آرنج تا سر انگشتان دیگر مقدمه العلمیه برای خودش جایی نمیتواند باز بکند و اینکه فقهاء میگویند یک مقدار بالاتر اگر توی رسالهها الان توجه داشته باشید رساله خواندید دیگر اگر توجه داشته باشید میفرمایند که از آرنج تا سر انگشتان اما یک مقدار بالاتر منباب المقدمه العلمیه میگوییم این یک مقدار بالاتر که بدعت است برای اینکه آنکه قرآن میگوید آنکه روایت میگوید شستن از مرفق است اگر یقین ندارد از مرفق شسته که باید یقین پیدا کند از مرفق بشوید، اگر هم یقین دارد از مرفق شسته دیگر بالاخره ما فوق مرفق دیگر لازم نیست و ما بخواهیم مافوق مرفق را بشوییم من باب المقدمه العلمیه و آن هم واجب باشد ظاهراً وجهی پیدا نمیکنیم، در ما نحن فیه هم همینطور است آنکه مثلا گفتهاند یک نحو اجماع هم روی آن هست از ناف تا زانو، لذا از ناف تا زانو، یک حرف آن حرف اول است که آیا این اگر یک مقدار کمتر شد یک مقدار بیشتر شد این طوری است؟ باید ببینیم عرف این را لنگ میداند یا نه؟ اگر عرف این را لنگ بداند ولو نافش پیدا باشد باید بگوییم کفایت میکند الا اینکه کسی بگوید اجماع هست شهرت هست چارهای نداریم از ناف تا زانو خیلی خوب آن اجماع کار بکند بگوییم حتما باید ناف غایت هم داخل در مغیا باشد حتما باید ناف زیر آن لنگ باشد حالا باز هم واجب است؟ گفتم من باب المقدمه العلمیه یک مقدار برو بالاتر یا روی زانو یک مقدار بیا پایین تر میگوییم خب این مقدمه العلمیه دیگر کدام است؟ اگر میگویید ناف را باید بپوشاند پوشانده، میگویید که تا سر زانو هم بیاید زانو را هم باید بپوشاند زانو را هم پوشانده دیگر حالا یک مقدار پایینتر یک مقدار بالاتر اسمش را بگذاریم مقدمه العلمیه این نمیتواند جا توی فقه ما پیدا کند در حالی که مشهور در میان فقهاء همه جا یک تحدیدهایی که میکنند بعد از آن تحدیدها میگویند من باب المقدمه العلمیه مثلا در باب وضو یک مقدار از آرنج برو بالا در حالی که روایتها میگوید که من المرفق دیگر سر انگشتها مقدمه العلمیه نمیتواند داشته باشد و آن جا را هم همین طور، هر کجا که بالا و پایینی داشته باشد و آنکه ما میگوییم میگوییم که آقا این اصلش یک دلیل فقهی برایش نداریم آنکه میخواهیم معنای عرفیش است یک دفعه مثلا پیراهنش تا نافش است این پیراهن نیست اما یک دفعه پیراهن آمده زانو او را هم گرفته خب یک مقدار بالاتر از زانو خب باز هم همه اینها پیراهن است و اما اینکه این پیراهن باید از منکبین باشد الی نصف ساق عرفیت ندارد مگر اینکه پیراهن عربی درست بکنیم و پیراهن عربی را بگوییم پیراهن عربی این جوری است که وقتی میپوشد لااقل تا نصف ساق باید بیاید اما اگر حساب پیراهن بکنیم نه پیراهن عربی ، الان مثلا پیراهنهای ما تا پیراهنهای عربها خب خیلی تفاوت دارد نه پیراهنهای ما نه پیراهنهای عربها، هیچ کدام، پس چه؟ یصدق انه قمیص اگر منکبین باشد از سر شانهها تا زانو خب این پیراهن صادق است ، اما واجب باشد برویم پایین تا نصف ساق پیراهن عربی درست است نمیخواهیم هم بگوییم پیراهن فارسی، میخواهیم بگوییم که صدق عرفی دارد یا نه؟ ظاهراً حتی اگر زانو را هم نپوشاند صدق عرفی دارد و آن وقت باز همین مقدمه العملیه همان نصف ساقی که آنها گفتند، گفتند یک مقدار پایینتر، راجع به منکبین هم یک مقدار بالاتر برای چه دیگر؟ من باب المقدمه العلمیه علی الظاهر جور نمیآید، اصل مطلبش را قبول نداریم مگر اجماع توی کار باشد آن حرف دیگری است، اجماعی، شهرت بهسزایی و اما اگر اجماع و شهرت بهسزا نباشد میگوییم پیراهن میخواهیم یصدق انه قمیص عرفا.
راجع به سرتاسری خب سرتاسری هم باز مشهور است اجماع روی آن هست باید سرتا پا به جوری که مثل کیسه بتوانند این را توی کیسه کنند از نظر عرضی هم به جوری که بتوانند روی هم بیندازند خب این خوب است اما میگویند این واجب است حالا اگر کسی از نظر عرضی جوری کرد که مثلا گره زد و همه بدن در این لفافه است بگوییم این نمیشود باید روی هم بیفتد، اگر اجماعی، شهرت به سزایی که بترسیم از مسئله خوب است و الا این هم که بگوییم واجب است علی الظاهر دلیلی نداریم، برای اینکه صدق عرفی میخواهیم دیروز من عرض میکردم که سه تا پارچه میخواهیم یکی پیراهن و یکی لنگ و یکی لفافه چه مقدار؟ هرچه عرف بگوید، امروز هم همین را میگویم اما اصحاب نفرمودهاند مرحوم سید در عروه نفرمودهاند دیگر حالا اگر از اجماع نترسیم بگوییم اگر بترسیم دیگر این فرمایش مرحوم سید که گرفته شده از فقه ما از متون فقه ما بسیار عالی است.
این خلاصه حرف است چونکه شهرت توی مسئله هست یک نحو اجماع توی مسئله هست دیگر باید بگوییم آنها چنین کردند ما هم بگوییم برای خاطر اینکه دیگر یقین در این کفن پیدا بشود.
اگر حرف من را بپسندید دیگر خیلی این جا اگر مطالعه کرده باشید فروعی درست شده، حرفهایی زده شده و خیلی حرفها تکرار است یک بحثهای خیلی مفصلی در این جا شده از اصحاب چیز نقل کردهاند از روایتها استفاده کردهاند و اگر مطالعه کرده باشید مرحوم سید چندین صفحه در این جا راجع به این خصوصیات صحبت میکند فروع دارند و دیگران نقل اقوال میکنند و اینطور که من عرض کردم ظاهراً همه این فروعات و تفصیلها سالبه به انتفاء موضوع میشود، اگر نپسندید حرف من را دیگر باید بیفتیم توی مفصلها و نقل اقوالها و تعارض در روایات و نقل اقواها خیلی طول میکشد و اما اگر حرف من را بپسندید دیگر خواه ناخواه همین است که گفتم یک پیراهن میخواهم مقدارش چقدر؟ هرچه عرف بگوید برای اینکه در روایات ما هی مرتب این جور است که سه پارچه یکفن بثلاثه لباس منجمله پیراهن یکی هم لنگ یکی هم سرتاسری آنکه روایت است روایات این عرض من را هم این روایتها تأیید میکند برای اینکه مشهور بوده که چه جوری باید میت را کفن بکنند در میان شیعه مشهور بوده، اختلاف در میان سنی و شیعه بوده، سنیها میگفتند یک پارچه سرتاسری بعضیها هم میگفتند نه یکی چیست؟ سه تا چیست؟ 5تا، 7 تا،8 تا و امام علیه السلام میگفتند سه تا، همه اینها چه آن معنای سنیگری چه این معنای شیعهگری تفصیل که روی آن داده نشده برای خاطر این است که یک امر عرفی است، بدهند دست عرف بگویند که پیراهن و لنگ و سرتاسری این را کفن بکن همان بیسواد خوب بلد است چکار بکند و ما بخواهیم یادش بدهیم سرمه چشم کردن و کور کردنش است بدتر میشود از همین جهت هم روایت ما هی الی الثلاثه الی الثلاثه دارد بدون اینکه تعیین بکند پیراهن چه مقدار لنگ چه مقدار، سرتاسری چه مقدار.
حالا اگر حرف من را بپسندید و بخواهید آن بحثهای مفصل بشود دیگر ما مردش نیستیم خودتان مطالعه کنید حسابی اگر چیزی به نظر مبارکتان رسید که خلاف آن چه من گفتم باشد تذکر بدهید تا روی آن خصوصیت صحبت کنیم انشاءالله.
خب مسائلی را مرحوم سید این جا عنوان فرمودهاند مسئله اول فرمودهاند قصد قربت نمیخواهد و اجماع هم هست گفتهاند که غسل قصد قربت میخواهد تکفین قصد قربت نمیخواهد نماز قصد قربت میخواهد اما دفن قصد قربت نمیخواهد و روی آن هم ادعای اجماع کردهاند هر دو قول آنکه قصد قربت نمیخواهد این تکفین و دفن است آنکه قصد قربت میخواهد آن غسل و نماز است، روی این تفاوت اولا چه دلیل؟ دلیل نداریم و تقاضا دارم یک مقدار بگردید ببینید ماکه نتوانستیم دلیل پیدا کنیم، دلیل نداریم بر اینکه دوتا قصد قربت میخواهد دوتا قصد قربت نمیخواهد، کفن قصدقربت نمیخواهد دلیل نداریم دفن قصد قربت نمیخواهد دلیل نداریم اما غسل قصد قربت میخواهد آن هم دلیل نداریم نماز قصد قربت میخواهد آن هم دلیل نداریم و اگر ما باشیم و اصل میگوییم هر 4 تا قصد قربت نمیخواهد چه فرقی میکند بین غسل دادن و کفن کردن؟ اگر قصد قربت میخواهد هر دو قصد قربت میخواهد اگر قصد قربت نمیخواهد هیچ کدام قصد قربت نمیخواهد اما یک شهرت بهسزایی در مسئله هست دیگر صرفیین چنین کردند ما هم مجبوریم بگوییم بله، ولی بینی و بین الله انسان میتواند بگوید این 4 تا هیچ کدام قصد قربت نمیخواهد اگر هم کسی شک بکند قصد قربت میخواهد یا نه؟ اصل میگوید قصد قربت نمیخواهد اقل و اکثر ارتباطی است دیگر یعنی میدانیم این میت را باید سه تا غسل داد یکی با آب سدر یکی با آب کافور یکی هم با آب خالص خب تا این اندازه می دانیم اما نمیدانیم قصد قربت میخواهد یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه، سه تا غسل میدهد برای خاطر اینکه پول بگیرد سیره مردم هم همیشه چنین بوده برای اینکه پول میگیرند قبر میکنند، راجع به نمازش هم همین است نمازش هم این نماز نیست از همین جهت هم بعد میاییم میگوییم که جنب، حائض میتواند این نماز میت را بخواند و مردم عادی هم بدون وضو در حالی که میتوانند وضو بگیرند عمداً بدون وضو نماز بخوانند حتی امام جماعت طوری نیست و وقتی این حیض و جنابت و حدث اصغر بشود نماز بخوانی این نماز نیست، اصلاً نماز نیست لاصلاه الا برکوع، لاصلاه الابفاتحه الکتاب این یک تشبیهی شده شبیهاش هم از باب این است که اصلاً صلاتش میگویند صلاه به معنای دعاست، میدانید صاحب معالم در معالم همان وقت که وارد شدند فرمودند که الصلاه به معنی الدعا، بالاخره این نماز نه رکوع دارد نه سجده، نه میخواهد حدث داشته باشد و امثال اینها، صلاتش به معنای دعاست برای اینکه چندتا دعا باید بخواند شما پول به من دادهاید یک سوره یاسین بخوانم یک سوره یاسین میخوانم، شما پول به من دادهاید اینکه شب جمعه یک دعای کمیل برایتان بخوانم حالا بگویید حتما باید قصد قربت باشد به چه دلیل؟ بدون قصد قربت دعای کمیل را میخواند ذمهاش هم بری میشود مسلم پیش اصحاب است اینها دیگر.
واجب هم دو قسم است الوجوب علی قسمین توصلی و تعبدی خب ما نداریم که واجب است پس تعبدی است، بهعکس است 90 درصد بیشتر واجبات توصلی هستند 10 درصدشان تعبدی هستند واجب که مرادف با تعبد نیست همچنین کفنش، خب میگویند مسلم در تکفین قصد قربت نمیخواهد میگوییم اگر آن قصد قربت میخواهد آن هم میخواهد اگر آن قصد قربت نمیخواهد آن هم قصد قربت نمیخواهد و اما این فرقی که فقهاء گذاشتهاند بعد هم دلیل آوردهاند فقهاء، دلیل آورده اند میگویند غسل قصد قربت میخواهد چرا؟ چون در باب اغسال که برای خودمان است غسل جنابت غسل جمعه باید قصد قربت کنیم پس این جا هم غسل است باید قصد قربت کنیم، دلیل آوردهاند یا در باب نماز دلیل آوردهاند میگویند چون نماز است لذا نماز که نمیشود بدون قصد قربت باشد چون نماز است قصد قربت میخواهد خب معلوم است هر کسی میتواند جواب اینها را بدهد که آقا اگر غسل جنابت که زنده برای خودش می کند قصد قربت میخواهد بگوییم که حالا غسل هم میخواهد بدهد قصد قربت میخواهد این دیگر چرا؟ یا در باب نماز، نماز قصد قربت میخواهد اما اینکه نماز نیست این صورتا اسمش را گذاشته اند نماز که بعد میاییم میگوییم برای خاطر چیزهایی که در نماز هست لذا هر کجا که شک بکنیم مثل اقل و اکثر در باب خود نماز، در باب خود نماز شک میکنیم 9 جزء است یا 10 جزء؟ اقل و اکثر ارتباطی میگوید 9 جزء در این جا هم شک میکنم قصد قربت روی این نماز میخواهیم یا نه؟
رفع مالا یعلمون، فرض این است که در اقل و اکثر ارتباطی برائتی بشویم آن کسانی که اشتغالی میشوند خب همین است صاحب جواهر مثلا در اقل و اکثر ارتباطی اشتغالی هستند دلیل هم که میآورند همین دلیل ایشان را میآورند میگویند نماز بر ذمه ما هست اشتغال یقینی برائت یقینی حتما هر کجا شک کردیم باید بیاوریم تا اشتغال یقینی برائت یقینی.
آدمی که باید قصاص بشود به او میگویند برو غسل کن به زور میرود غسل میکند خب غسلش درست است فقهاء هم گفتند درست است حتی در همین ماندهاند حالا که به زور میرود غسل میکند نیتش را کی بکند؟ گفتهاند نیتش را حاکم شرع بکند یا آن کسی که به زور می بردش، به چه دلیل؟ خب در همان جا هم همین است فرق که نمیکند مسئله از یک باب است لذا در کفن فرمودهاند اجمع الاصحاب علی عدم وجوب قصد القربه فی التکفین چرا؟ للبرائه،
خب میگوییم اگر این برائت دارد خب در غسلش هم برائت دارد اگر توی دفنش برائت دارد توی نمازش هم برائت دارد و اما یک جا برائت دارد یک جا برائت ندارد دیگر این وجهی ندارد حالا مطالعه کنید تا شنبه ببینیم که وجهی میتوانید برایش پیدا بکنید.
وصلی الله علی محمد و آل محمد