درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اگر برای غسل سدر و کافور نباشد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله این بود که اگر سدر و کافور یا احدهما پیدا نشود مشهور در میان اصحاب فرمودهاند که سه تا غسل داده شود به آب پاک.
در مقابل مشهور بعضی فرمودهاند که نه، نوبت میرسد به تیمم و باید او را تیمم داد. مشهور تمسک کردهاند به چند تا دلیل.
دلیل اول گفتهاند قاعده میسور برای اینکه آب سدر نیست المیسور لا یسقط بالمعسور، آب پاک هست باید او را غسل داد به آب پاک، یا مثلا کافور نیست مالا یدرک کله لا یترک کله باید او را غسل داد به آب خالص،
مشهور این دلیل را گفتهاند، غیر مشهور رد کردهاند به این که قاعده میسور مدرک ندارد لذا باید اکتفا کنیم به آن جا که روایتی باشد مثل باب نماز که الصلاه لا یترک بحال و دلیل آن هم ضعیف است.
در جلسه قبل گفتم که ولو ادلهای که آورده شده ضعیف است اما این قاعده میسور یک قاعده عقلایی است و شارع مقدس در خیلی جاها آن را امضا کرده است حتی میتوانیم بگوییم قاعده میسور در فقه ما ولو خودش نیامده باشد ولو اسمش نیامده باشد خودش در خیلی جاها آمده، لذا این قاعده میسور که یک قاعده عقلایی است شارع مقدس آن را امضا کرده است.
ایرادی که در جلسه قبل داشتیم این بود که این قاعده میسور مربوط به افراد است مربوط به کلی و مصادیق است نه مربوط به کل و اجزاء برای اینکه ظاهر مالا یدرک کله لایترک کله یعنی مثلا نمیتوانی فقراء را اداره کنی بعضی از آنها را که میشود به هر اندازه که میشود، اما نمیتوانی کل را بیاوری اجزایش را به اندازه میسور بیاور این دیگر عقلائیت ندارد به قاعده اذا انتفی الجزء انتفی الکل، اذا انتفی الشرط انتفی المشروط و ما نحن فیه همین است، از باب کلی و فرد نیست از باب جزء و کل است و بخواهیم بگوییم حالا که آب سدر نیست پس آب خالص به قاعده میسور میگفتیم نه، برای اینکه آنها با هم متباین هستند، آب خالص غیر از آب سدر است آب سدر غیر از آب خالص است، تا این جا آمدیم، مگر یک کسی بگوید که در ما نحن فیه ولو اینکه متباین با هم هستند اما عرف آب سدر و آب خالص را یک چیز میداند، اگر یک کسی این جور بگوید آن وقت بر میگردد به اینکه این المیسور لا یسقط بالمعیسور عقلا ولو آب خالص غیر از آب سدر است، آب سدر غیر از آب خالص است اما عرفا یک چیزند، مخصوصاً اگر شما اعمی بشوید در صحیح و اعم خب عرف آبی که مثلا یک مقدار کمی همین مقدار که بوی سدر بدهد، سدر در آن بریزند یا نریزند عرف این را یک چیز میداند ولو با دقت عقلی دو چیز است اما مناط در صحیح و اعم عقل نیست، ما باید ببینیم عرفا این نماز است یا نه؟ اگر نماز است آثار بر آن بار است، اگر نه نه، در این جا هم بگوییم که سدر ولو شرط است و اذا انتفی الشرط انتفی المشروط اما عرفا آب خالص با اب سدر آب خالص با آب کافور اینها یک چیزند، اگر کسی بتواند این حرف را بزند مخصوصاً اینکه اعمی باشد و بگوید صدق عرفی کفایت میکند آن وقت دیگر احتیاجی به قاعده میسور هم نداریم، حالا یک کسی هم تمسک بکند به قاعده میسور و بگوید این همان است وقتی همان است المیسور لا یقسط بالمعسور، ولو جزء و کل است نه جزئی و کلی اما بعضی اوقات عرف اینجوری است که این کل را که بعضی اجزاء را ندارد تام الاجزاء و الشرایط میداند تسامحا مثلا مثل نماز خب اینجوری است یک کسی حمد و سورهاش غلط است نماز بخواند میگویند نماز خوانده الا اینکه میگویند نمازش باطل است اما نماز است عرفا حتی مثلا یک کسی روزه میگیرد اما توی روزه مجبور است گاهی یک مقدار آب بخورد خب این روزه است دیگر عرفا، دیگر شارع مقدس باید بگوید این روزه درست است یا این روزه درست نیست، این نماز درست است یا این نماز درست نیست و راجع به نماز معمولاً میگوید درست است و راجع به روزه معمولاً میگوید درست نیست، دیگر ان ربطی به بحث ما ندارد اما صدق عرفی هست، راجع به همه عبادات این صدق عرفی هست، این کسانی که مثلا مکه میروند خب این حج به جا آورده اما اگر بعضی چیزها را به جا نیاورده باشد که رکن است میگویند حج باطل، نمیگویند حج نیست میگویند حج است حج باطل، در ما نحن فیه اگر کسی اعمی باشد و این حرف را بزند بگوید که این آب خالص و آب سدر ولو عقلا دو چیز است به قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط و اذا انتفی الجزء انتفی الکل با دقت عقلی اینها متباین است اما عرفا با هم یک چیز است خب اگر اینجور باشد بنابراین این آب است وقتی آب باشد دیگر میتوانیم بگوییم که آن المیسور لا یقسط بالمعسور میاید و مطلب را درست میکند، این تتمه حرف گذشته است.
دلیل دومی که آوردهاند گفتهاند استصحاب، استصحابش مشکل است انسان درست بکند اما در کلمات صاحب جواهر دیده میشود در کلمات مرحوم آقای حکیم و آقای خویی و دیگران هم دیده میشود و طرز استصحابش هم اینجور میگویند که اگر این سدر بود وغسلش میدادند با آب سدر غسلش میدادند حالا الان نمیدانند با آب خالص غسلش بدهند یا نه؟ استصحاب دارد یجب علیه الغسل الان یکون کذلک، آن هم استصحاب جکمی کردهاند، یعنی واجب بود این را غسلش بدهند البته با آب سدر، الان سدر نیست نمیدانند این را باید غسل بدهند یا نه؟ گفتهاند که استصحاب کن.
استصحاب دو سه تا اشکال دارد یک اشکالش این است که استصحاب موضوعی مقدم بر استصحاب حکمی است و شما موضوع را اگر بتوانید درست بکنید خب استصحاب موضوعی بگویید این اب با سدر و بدون سدر یک آب است وقتی یک آب است با این آب میشد غسل بدهیم الان یگون کذلک، این بهتر از آن استصحاب وجوب باشد.
اما هر دو برمیگردد به یک استصحاب تعلیقی، نمیدانم مبنای شما در اصول در استصحاب چیست؟ در استصحاب تعلیقی، مثل اینکه انگور اذا غلی یحرم حالا این اذا غلی یحرم این انگور کشمش شده آیا یحرم یا نه؟ اینجور میگویید، میگویید هذا اذا غلی یحرم فالان یکون کذلک، گفتهاند خب این استصحاب تعلیقی که انگور اگر کشمش بشود این کان اذا غلی یحرم الان یکون کذلک تعدد موضوع است وقتی تعدد موضوع شد استصحاب تعلیقی غلط است بعضیها هم گفتهاند نه، استصحاب تعلیقی خیلی خوب است و به قول بعضی از بزرگان که تقریب میکردند اینکه دست میگذاریم روی تورکه انگور، روی دانه انگور و میگوییم هذا اذا غلی یحرم وقتی هم که کشمش شد همان انگور است حالاتش تغییر کرده میگوییم هذا اذا غلی یحرم، اگر کسی بتواند این حرفها را بزند اینجا هم تمسک شده به استصحاب، استصحاب تعلیقی و ان کسانی که توی اصول استصحاب تعلیقی را حجت میدانند اینجا را هم گفتهاند استصحاب تعلیقی بنابراین آب سدر و اب خالص با استصحاب تفاوتی ندارد، اما معلوم است اینها یک بافتنیهاست در اصول که وقتی میاییم توی فقه مبنای عرفی ندارد، شارع مقدس گفته که العنب ذا غلی یحرم، بگویید کشمش هم اذا غلی یحرم، مگر آنجا در انگور و کشمش استصحاب تعلیقی نکنید، استصحاب اینجور که در قاعده میسور گفتیم، بگویید که کشمش و انگور یک چیزند عرفاً حالاتش فرق کرده، آن تر بوده و آب داشته، این نم دارد اما بالاخره همان انگور است، احکامی که بر انگور بوده بر این کشمش هم هست، نه استصحاب تعلیقی، استصحاب تنجیزی و این را ما در فقه هم گفتهایم حتی ما قائلیم به اینکه آب انگور اذا غلی یحرم، اما آب کشمش اذا غلی لم یحرم لذا اینها یک چیزهایی است که در اصول باید صاف بشود و علی کل حال این دلیل دوم هم مثل دلیل اول خیلی مؤونه میخواهد انسان در فقه درستش بکند، لذا مرحوم صاحب جواهر تمسک کرده است به یک روایا ببینیم آن روایات صاحب جواهر در مسئله ما میشود جریان داشته باشد یا نه؟
یکی روایاتی در باب 13 از ابواب غسل میت در غسل محرم داریم که سابقا هم خوامدیم سابقا هم بحثش را گردیم و گفتیم که محرم را باید با آب خالص سه تا غسلش بدهند لذا سدر بو دارد نه، کافور حسابی عطریت دارد نه، و حالا که نمیشود با اب سدر و با آب کافور این را غسل بدهند باید سه تا غسلش بدهند با آب خالص، سابقا روایتش را خواندیم.
بالاخره روایات باب 13 از ابواب غسل میت در غسل محرم فرمودهاند که غسلش بدهید به اب خالص و با کافور غسلش ندهید.
مرحوم صاحب جواهر تمسک کردهاند به آن روایتها و گفتهاند که خب این عذر شرعی دارد در اینجا هم عذر عقلی دارد یعنی در مسئله ما سدر پیدا نمیشود اما در آن مسئله محرم سدر و کافور پیدا میشود الا اینکه شرعا نمیشود آن محرم را سدر و کافور نزدیکش ببرند، نه میشود غسلش بدهند نه میشود حنوطش بکنند، مرحوم صاحب جواهر فرموده است که خب دیگر عذر شرعی مثل عذر عقلی همین طور که عذر شرعی اگر بود باید با آب خالص او را غسل داد حالا هم که عذر عقلی است یعنی پیدا نمیشود مثل همانجاست گفتهاند تلازم بین عذر شرعی و عذر عقلی.
مرحوم شیخ انصاری اشکال دارند میفرمایند که این تلازمی که شما درست کردید که عذر شرعی مثل عذر عقلی است این را قبول نداریم اما مرحوم شیخ انصاری گفتهاند عکسش را قبول داریم، عذر عقلی مثل عذر شرعی است و اما عکسش نه بنابراین این عذر در اینجا عذر عقلی است بخواهیم قیاس بکنیم با عذر شرعی نمیشود، قیاس است تمسک به آن روایتها نمیشود کرد، ولی حرف مرحوم صاحب جواهر انصافا عرف پسند است خب یک روایتی هست میگوید این محرم را با آب کافور با آب سدر غسلش ندهید پس چکار بکنیم؟ آن روایتها میگوید که با آب خالص سه تا غسل بده، خب مسلم عرف میفهمد که وقتی نشود این میت را با آب کافور با آب سدر غسلش بدهیم نوبت میرسد به آب خالص، دیگر فرق نیست که کافور نداشته باشیم یا کافور داشته باشیم نتوانیم غسل با کافور بدهیم، و این حرف مرحوم شیخ انصاری اینکه قیاس است ظاهراً اینجور نیست و حرف مرحوم صاحب جواهر حرف خوبی است انصافا، این هم دلیل سوم.
قیاس آن است که مایک فردی را که مثل فرد دیگر باشد بگوییم که این هم آن، اما ما نحن فیه که اینجور نیست، ما نحن فیه اینجور است که آب کافور نمیشود میت راغسل داد چرا؟ کافور موجود است اما این میت را با آب کافور نمیشود حالا که نشد چه بکنیم؟ نگفتند تیمم، گفتند غسلش بدهید با آب خالص، حالا ما نحن فیه هم این میت را نمیتوانیم با کافور غسلش بدهیم چه بکنیم؟ نوبت میرسد به آب خالص، ظاهراً خوب است حرف مرحوم شیخ انصاری، خیلیها هم تمسک کردهاند به همین حرف مرحوم شیخ انصاری و گفتهاند، این سه تا دلیل.
دلیل چهارم گفتهاند اجماع، البته دیدهاند که بعضی از بزرگان نگفتهاند لذا گفتهاند شهرت و همین شهرت بس است از برای ما که بگوییم با آب خالص، خب این شهرت هم معلوم است از نظر اصولی نمیتواند دلیل برای ما باشد از همین جهت هم مثلا مثل محقق دوم در جامع المقاصد گفته است نه، باید تیمم داد بعضی از محشین بر عروه هم گفتهاند نه، مرحوم سید هم نتوانستند جازم شوند احتیاط کردند که سه تا غسل بدهند بعد هم تیممش بدهند لذا این دلیل چهارم هم اگر بدتر از دلیلهای قبل نباشد کمتر نیست یک دلیل محکمی ما بگوییم که این میت را حالا که نمیشود با سدر و کافور، سه تا غسل با آب خالص، اما خیلیها که در جلسه قبل گفتم منجمله مرحوم سید در عروه خیلی جزماً گفتهاند حالا که نمیشود، با آب خالص.
ولی انصافا این 4 تا دلیل که اینها آوردهاند 4 دلیلی است که قابل خدشه است، یعنی صاف نیست قابل خدشه است اگر خدشههایش را رد بکنید دیگر همین است اگر نتوانید خدشههایش را رد بکنید دیگر باید بگوییم که احتیاط بکنیم چون شهرت در مسئله هست نمیشود از شهرت گذشت اینجا جاهایی است که احتیاطش خیلی مطلوب است احتیاط به این معنا که سه تا غسلش بدهیم بعد هم کاری ندارد یک تیممش بدهیم، سه تا غسل و یک تیمم دیگر جمع بین همه اقوال، مسئله میشود بلااشکال.
لذا یک مسئله دیگر هم باقی میماند این مسئله را متعرض نشدهاند نمیدانم چرا؟ یک قول خوبی هم میشود اما نگفتهاند اینکه بگوییم با آب خالص که میشود لااقل دو تا تیمم بدهید یک غسل با آب خالص، این دیگر چرا نه؟ و این را فقهاء نفرمودهاند لذا آنکه در کلمات هست این است یا تیمم یا سه تا غسل با آب خالص اما اینکه بگوییم دو تا تیمم یک غسل با آب خالص، این را نمیدانم چرا نگفتهاند؟ و این قول قول خوبی هم هست و اگر هم بخواهیم احتیاط بکنیم این هم احتیاط جا دارد که دو تا تیمم اول بدهند، با آب خالص او را غسلش بدهند، حالا بعد میخواهند هم یک احتیاط دیگر بکنند، نفهمیدگی خیلی است دیگر، یک احتیاط دیگر بکنند و آن اینکه سه تا غسل بدهند با آب خالص یک تیمم بدهند تا حتما این پاک باشد با این حالت دفن بکنند، حالا روی این حرف که گفتم نگفتهاند فقهاء یک فکری بکنید ببینید چرا؟ فقهاء این صورت را نفرمودهاند؟....
برای آن سدرش تیمم، برای آن کافورش غسل برای آن آب خالصش هم غسل و اما گفتهاند حالا که این سدر نیست، دیگر بعضی گفتهاند آب خالص، بعضیها گفتهاند نه نوبت تیمم، اما اینکه حالا هم تیمم و هم غسل، نمیدانم چرا نفرمودهاند؟ علی کل حال مسئله مسئله مشکلی است اصلاً این مسائل در باب تجهیز میت همهاش یک مسائل مشکلی است از همین جهت هم فقهاء وقتی که برویم توی کتابهای فقهی میبینیم که همهاش احتیاط، مثلا مرحوم سید صاحب عروه در حالی که خوب تسلط بر فقه دارند احتیاطهایشان در باب نماز خیلی کم است اما احتیاطهایشان در باب تجهیز میت خیلی زیاد است نظیر دماء ثلاثه که سابقا خواندیم و گفتیم که همهاش احتیاط است اینجا هم چنین شده خب این هم این مسئله.
مسئله بعدی این است که اگر آب نباشد گفتهاند سه تا تیمم به این میت بدهند بدل از سه تا غسل که باید انجام بدهند.
خب این را مرحوم سید در عروه فرمودهاند و مشهور هم هست و اصل وجوب تیمم هم مسلم هست و بدون تیمم نه و ادعای اجماع هم روی آن زیاد شده که این میت را باید تیمم بدهند.
اما حرفی که هست این است که آیا سه تا یا یکی؟
مشهور گفتهاند که سه تا، غیر مشهور گفتهاند یک تیمم کفایت میکند برای این.
حالا یک روایت بخوانیم ببینیم که این روایت چه اندازه میتواند برای ما کار بکند؟
روایت 3 از باب 16 از ابواب غسل میت سابقا خواندیم دو تا روایت پشت سر هم است عن زیدبن علی عن آبائه عن علی علیه السلام ان قوما اتو رسول الله صلی الله علیه و آله فقالوا یا رسول الله مات صاحب لنا و هو مجدور فان غسلناه انسلخ فقال صلی الله علیه و اله ییمموه آمدند گفتند یا رسول الله یک کسی است اگر بخواهیم آب بر آن بریزیم پاره پاره میشود و مرض اینجوری، یعنی له شده مثل اینکه من شنیدهام یعضی از این کسانی که مواد مخدر استعمال میکنند بعضیها اینجوری است که اگر دست به آنها بگذارند پخش میشوند لذا اینجوری سؤال کرد حضرت فرمودند این را تیمم بدهید خب این را تیمم بدهید گفته خب یک قاعده کلی اینکه وقتی نشد غسلش بدهیم باید تیمم بدهیم اما ندارد سه تا تیمم، یک کسی درستش بکند بگوید که تیممش بدهید یعنی به وضوح باقی گذشتهاند همینطور که سه تا غسلش باید بدهید تا سه تا تیمم هم باید بدهید، آیا میشود گفت یا نه؟ انصافا مشکل است.
یکی هم راجع به این زیدبن علی است این زیدیها روایت زیاد دارند در فقه ما، وضعشان چیست؟
مشهور گفتهاند که اینها همه از نظر دین خرابند یعنی زیدی مذهب هستند 4 امامی هستند حضرت زید را امام میدانند نه امام باقر علیه السلام را، اما از نظر وثاقت همه آنها معتبرند.
ما سابقا یک بحث مفصلی راجع به شما کردیم نتوانستیم این حرف را بپذیریم که روایات زید اینها معتبر باشد اما مشهور گفتهاند روایات زیدبن علی هم خودش هم دیگران موثق هستند و اشکال ندارند اگر کسی آن قول را بگوید روایتها از نظر سند خوب است این روایت از نظر سند خوب است اگرکسی اشکال ما را بکند از نظر سند از نظر دلالت هر دو ناتمام است وقتی ناتمام شد دیگر باید یک دلیل دیگر بیاوریم که بگوییم سه تا تیمم، اصل تیممش مسلم است، گرچه این را فکر بکنید تا فردا اینکه میگویم اصل تیممش مسلم است در روایات ما مثلا سابقا خواندیم که اگر مماثل نباشد او را دفنش بکنید و نگفته تیمم بدهید چرا نگفته؟
در روایات فراوانی داریم که سابقا خواندیم، نمیشود غسلش داد گفت که همینجور دفن بکنید اما اینجا این مسئله الان ما مثل اینکه میگویند مسلم پیش اصحاب است حتما بدون تیمم نه، باید تیمم بدهیم و دفن بکنیم یک فکری روی این بکنید تا فردا از شما استفاده بکنیم. انشاءالله
وصلی الله علی محمد و آل محمد