درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : اگر کسی را مجبور کنند که میت را تجهیز کند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مرحوم سید در مسئله هفت میفرماید که اذا اکره الولی او غیره شخصا علی التغسیل او الصلوه علی المیت فالظاهر صحه عمله اذا حصل منه قصد القربه لانه مکلف کالمکره مثل اینکه مثلا پسر میت اکراه کرد پدرش را اینکه نماز میت را بخوان میفرماید در حالی که اکراه کرده نمازش صحیح است به شرط اینکه قصد قربت از او سر بزند اگر قصد قربت از او سر بزند این نماز درست است اگر قصد قربت از او سر نزند نماز باطل است، آن وقت دلیلی که میخواهند بیاورند میفرمایند برای اینکه خود این مکرَه واجب است برایش نماز خواندن، چون مثلا نماز میت تجهیزات میت را گفتیم واجب کفایی است برای همه خب وقتی واجب کفایی باشد برای همه، برای این الان واجب است آن وقت آن اکراه هم باقصد قربت از این سر بزند دیگر آن اکراه یک چیز زائدی میشود.
خب اصل مسئله اشکالی نیست این نماز خوانده است و نماز هم برایش واجب بوده و قصد قربت هم کرده ولی آن اکراه دیگر نمیتواند نماز را باطل بکند.
این مسئله سر میزند از یک مسئله خیلی مهمی و آن این است که مشهور در میان اصحاب این است که عمل مکرَه این فاسد است مثل اینکه خانهاش را بفروشد اما رضایت نداشته باشد مجبور باشد اکراهش کردند گفتند خانهات را بفروش و الا بلا به سرت میآوریم خب این را میگویند معامله باطل است و روایات فراوانی هم داریم میآید سؤال میکند که آقا من قسم خوردم اینکه مالیات بدهکار نیستم و روی آن قسم خوردم که مالم حراج باشد زنم مطلقه باشد اگر دروغ بگویم، حضرت فرمودند نه اگر دروغ هم بگویی وآن که آنها میخواهند مثلا عشریه میخواهند مالیات به زور میخواهند، مالیات به زور را با دروغ، نگویی، ولو قسم بخوری این طوری نیست رفع ما استکرهوا علیه که امام علیه السلام، استدلال لازم نیست اما خب بعضی اوقات هم برای اینکه امام علیه السلام قضیه را جا بینداززد استدلال هم میکند و در این جا امام علیه السلام جا انداختند به قال النبی صلی الله علیه و آله رفع ما استکرهوا علیه همان حدیث رفع که این حدیث رفع میدانید 9تا دارد یکی مالا یعلمون است یکی ما اضطروا الیه است یکی هم ما استکرهوا علیه، که فرق بین اکراه و اضطرار هم این است که یک دفعه انسان مجبور میشود با اراده خودش کاری را انجام میدهد به این میگویند اکراه مثل اینکه مثلا میاید به او میگوید پاشو از این سالن برو بیرون و الا آبرویت را میبرم و الا میکشمت، این پا میشود از سالن میرود بیرون، به این میگویند اکراه یعنی مجبورش کرده که با اراده خودش از سالن بیرون برود، اما اضطرار این است که اراده واسطه نمیخورد هلش میدهد بیرون، دست و پایش را میگیرند بیرونش میکنند از خودش اراده هیچ ندارد به این میگویند اضطرار حالا توی این روایت شریف امده رفع ما استکرهوا علیه و رفع ما اضطروا الیه و این اقا سؤالش چه بوده؟ اینکه قسم خورده به اینکه زنش مطلقه باشد و مالش هم حراج باشد صدقه باشد اگر غلامی چیزی هم دارد آزاد باشد اما قسمش دروغ بوده مثلا به آن شُرطی گفته که من هیچ بدهکار نیستم یا هیچ ندارم، گفته قسم بخور، آن هم قسم خورده، حالا گیر کرده آمده خدمت امام علیه السلام من مالم مصادره است؟ غلامهایم آزادند؟ زنم مطلقه است یا نه؟ حضرت فرمودند نه، چرا؟ رفع ما استکرهوا علیه برای خاطر اینکه اکراه بوده این قسم تو کلا قسم بوده، دیگر کمکم مشهور شده در میان فقهاء اینکه عبادات مکرَه باطل است معاملات مکرَه باطل است، لذا مشهور در میان فقهاست اگر یک کسی را بردند اول وقت در مسجد به اکراه و این نماز خواند میگویند نمازش باطل است در حالی که عبادت هم هست، چرا؟ میگویند رفع ما استکرهوا علیه، یا اگر هل دادند او را در مسجد و بالاخره به زور وا داشتند او را نماز بخواند گفتهاند نمازش باطل است این مسئله مشهور در میان فقهاست، خود مرحوم سید هم همینجور جاهای دیگر میگویند عبادات مکرَه و معاملات مکرَه هر دو باطل است اما این جا یک جمله دارند میفرمایند که نه این عبادتش صحیح است اگر قصد قربت از او سر بزند یعنی مثلا آن اکراه داعی شده بر اینکه این غسل قربه الی الله بهجا بیاورد یا کفن و کفن قربه الی الله بهجا بیاورد میگوید حالا که مکرَه شدیم پس بگذار برای خدا این میت را غسل بدهیم کفن بکنیم دفن بکنیم، مرحوم سید میفرمایند این عبادت صحیح است چرا صحیح است؟ برای اینکه نماز میت بر خودش واجب است و چون نماز میت بر خودش واجب است این هم قصد قربت کرده بنابراین عبادتش صحیح است.
عبادت را ببینید اذا اکره الولی او غیره یک کسی اکره شخصا علی التغسیل او الصلاه علی المیت فالظاهر صحه عمله اذا حصل منه قصد القربه لانه مکلف کالمکره همینطور که مکره یعنی مثلا پدر میت بر خود واجب است نماز بخواند پسرش هم که گفته حتما برو نماز را بخوان و توی رودر بایستی گیرش انداخته و رفته نماز خوانده نماز این هم صحیح است چرا؟ برای اینکه نماز بر هردو واجب بوده آن اکراه نتوانسته کار بکند نمیتواند کار بکند و این منافات دارد با آن شهرتی که میگویند عمل مکره کلا عمل است عبادات باشد یا معاملات باشد لذا راجع به کفن و دفنش چون قصد قربت نمیخواهد آن را ذکر نکردهاند برای اینکه تجهیزات میت یکی غسلش است قصد قربت میخواهد بعد میاییم صحبت میکنیم یکی هم تکفین است میگویند قصد قربت نمیخواهد یکی نمازش است میگویند قصد قربت میخواهد یکی هم دفنش است میگویند قصد قربت نمیخواهد لذا مرحوم سید این جا آن دو تا را که قصد قربت نمیخواهد اصلاً مفروض عنه گرفته که درست است و آنکه قصد قربت میخواهد قید کرده فرموده اگر قصد قربت از او سر بزند این دو تا یعنی غسل و نماز درست است، اگر قصد قربت از او سر نزند برای اینکه آن قصد قربت از او سر نزده عمل باطل است، به مرحوم سید میگوییم خب شما، مشهور این است که عمل مکرَه کلا عمل است این جا اقرار هم میکنید میگویید اگر دفن کرد اکراها میگویید درست است روی غسلش هم میگویید درست است اگر قصد قربت بکند بر میگردد به اینکه تجهیزات میت دو تا که قصد قربت نمیخواهد به زور این را وا داشتند و دفن کرد میت را درست است اما نمازش چون قصد قربت میخواهد اگر آن اکراه سبب بشود که نتواند قصد قربت بکند آن وقت باطل است اما اگر قصد قربت بکند صحیح است تجهیزات، برمیگردد به اینکه تجهیزات میت اکراها صحیح است اگر در آن که قصد قربت میخواهد قصد قربت بکند و این منافات پیدا میکند با آن قاعده رفع ما استکرهوا علیه که مشهور در میان اصحاب هم هست.
( حدیث رفع فقط رفع مالا یعلمون است که امتنان است و امتنانش را هم ما نتوانستیم درست بکنیم و اصل است ولی مابقی دیگر اصل نیست اماره است رفع مالا یعلمون است که تعیین وظیفه در ظرف شک کرده اما آن 9 تا تعیین وظیفه در شک نیست بیان حکم الله است لذا منجمله رفع ما استکرهو.ا علیه اصل نیست اماره است و امام علیه السلام هم حکم واقعی را فرمودند تمسک هم کردند به اماره رفع ما استکرهوا علیه و این مسئله بغرنجی است انصافاً.
ما گفتیم که در همه جا منجمله در معاملات آنجا که باطل است آن است که صوری باشد نه واقعی و اما اگر اکراه موجب شد جد آمد روی معامله ما میگوییم معامله صحیح است مثلا یک دفعه میآید میگوید خانهات را باید بفروشی به من والا شب بلا به سرت میآورم خب گفتهاند این معامله باطل است، ما میگوییم اگر جد باشد روی مطلب نه معامله وجه ندارد که باطل باشد برای اینکه آن اکراه از مقدمات است به آن میگویند داعی بر داعی مثل آن جاست، یک دفعه خانه را میفروشد برای خاطر اینکه ظالم همسایهاش است واز ظالم میترسد و گفته است هم اگر نفروشی چه میکنم و چه میکنم، خانه را میفروشد یک دفعه نه بالاتر از این بچهاش مریض است و دردی گرفته باید پول خرجش کرد مثلا عمل دارد و این هیچ چارهای ندارد جز خانه را فروختن و این خانه را میفروشد التماس هم میکند تشکر هم میکند از آن که خریده اما بالاخره اکراه است اگر بچهاش مریض نبود دربدر نمیشد درحالی که اکراه است مسلم این بیع صحیح است، نه بیع صحیح است بلکه تشکر هم میکند از آن کسی که خانهاش را خریده، لذا ما قائلیم به اینکه در عبادات همههمه منجمله اینجا که مرحوم سید روی آن فتوی میدهد و در معاملات همه جا اگر در عبادات قصد قربت باشد و اگر در معاملات جد باشد قصد جد داشته باشد میگوییم هم عبادت صحیح است هم معامله صحیح است الا اینکه آن اکراه داعی شده برای اینکه قربه الی الله این میت را غسل بدهد و این داعی بر داعی خب ما در فقه زیاد داریم، من خیال نمیکنم یک کسی بتواند پیدا کند یک عبادتی یک معاملهای که داعی بر داعی نباشد مثلا در عبادات داعی فقط خدا باشد خب نمیشود دیگر، این مال امیرالمؤمنین است و آن دهان امیرالمؤمنین که بتواند بگوید ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک او را میخواهد، یک کسی 40 سال خون جگر خورده باشد به مقام عبودیت رسیده باشد آن وقت بتواند حرف امیرالمؤمنین را که باز هم مشکل است حرف امیرالمؤمنین را بزند و الا عبادات ما همههمه داعی بر داعی است یعنی دلمان میخواهد جهنم نرویم نماز میخوانیم اما نماز میخوانیم قربه الی الله دلمان میخواهد که خیر دنیا پیدا کنیم بچههایمان سعادتمند شوند نماز اول وقت میخوانیم با جماعت میخوانیم و امثال اینها و راستی کار میکنیم برای خدا اما داعی چیست؟ سعادتمند بشوم در دنیا و آخرت و اما یک کسی را پیدا کنیم اینکه نماز بخواند نه برای اینکه سعادت دنیا و آخرت پیدا کند بلکه اگر نماز شقاوت هم بدهد چون به مقام عبودیت رسیده این عبد است و آن مولا گفتم یک دهانی میخواهد مثل مولا امیرالمؤمنین بتواند این حرفها را بزند، راجع به معاملات هم همیشه همینطور است خانهاش را میفروشد چه اشکال دارد؟ هیچ، میخواهد یک خانه بهتر، آن داعی میشود جداً خانهاش را میفروشد به دلال پول هم میدهد، خب این داعی بر داعی است مثل اینکه خانهاش را میفروشد چرا؟ اشکال دارد؟ نه، خانهام خیلی خوب است اما چه بکنم که ظالم میگوید خانهات را بفروش و الا میکشمت خب این داعی بر داعی است یک دفعه هم خانهاش را میفروشد به او میگویند اشکال دارد؟ میگوید نه، دربدر میشوم اشکال ندارد خوب خانهای است، پس چرا میفروشی؟ برای اینکه بچهام سرطان گرفته میخواهم بروم عملش کنم، لذا ضروریست یعنی اکراه، آن ضرورت که معنا کردم که نه، ضرورت یعنی اکراه، اکراه دارد اینکه خانهاش را بفروشد اما چون که بچهاش را میخواهد ببرد عمل خانهاش را میفروشد، آن داعی شده جداً بگوید بعت و قبلت، صوری نیست جد است اما مقدماتش جبر است جبر عرفی یعنی اکراه، مثل آن چیزی که به امام صادق سلام الله علیه گفت همین بوده دیگر گفت که پول بده والا قسم بخور زنت مطلقه باشد خب این صوری گفت خیلی خوب، برای اینکه نجات پیدا کند از دست ظالم گفت خیلی خوب، حالا آمد خدمت امام صادق علیه السلام گفت قسم این جوری خوردم حضرت فرمودند، نه، طوری نیست لذا قسم صوری بوده نه جدی، هر کجا پیدا کنیم که روی معاملهای روی عبادتی جد باشد باید بگوییم صحیح است و هر کجا پیدا کنیم چه عبادت چه غیر عبادت جد نباشد باید بگوییم باطل است و ما نحن فیه در مسئله ما همین است که توی رو دربایستی گیر کرده میآید نماز میخواند یک دفعه قصد قربت ندارد و نمازش باطل است اما یک دفعه دیگر حالا میگوید که ما که توی رودربایستی گیر کردهایم حالا میخواهیم نماز بخوانیم دیگر راستی قربه الی الله، الله اکبر نمازش صحیح است در دفنش هم همین است یک دفعه دفن میکند روی اکراه یک دفعه دفن میکند روی وجوب اما داعی چیست؟ آن جبر یعنی آن اکراه آن جبر موجب شده این جداً هم غسل بدهد قربه الی الله هم کفن کند یا با قربه الی الله یا بدون قربه الی الله هم نماز بخواند قربه الی الله هم دفن بکند برای اینکه واجب است برایش، چون که واجب است لااقل دیگر وجوب کفایی برای افراد میشود مستحب، دیگر میگوید خب این کار مستحبی است حالا مرده دفن میکنیم حالا ولو اینکه آن جبر در کار باشد اما آن استحباب آمده جزء عمل شده، لذا فرمایش مرحوم سید این جا خیلی فرمایش خوبی است این لانه واجب علیه کالمکره خب همین را میخواهد بگوید، خوب حرفی است اما راجع به آن دفن و کفن و راجع به آنها هم باید بگوید که باز هم ایشان قصد قربت را میاورد جلو یعنی هر 4 تا، یعنی هر 4 تا صحیح است، چرا؟ مسئله داعی بر داعی است و مسئله داعی بر داعی این است که اگر انسان جایی مکرَه شد و عمل را به جا آورد گاهی همان اکراه وا میدارد عمل را بهجا بیاورد میشود صوری عمل باطل است یک دفعه نه، آن میشود مقدمه به آن میگوییم داعی، آن میشود مقدمه اما در وقت عمل دیگر برای خدا، این میشود مقدمات اکراه، خود عمل صحیح، چرا صحیح؟ برای اینکه نماز میخواهند با قصد قربت این هم نماز تحویل داد با قصد قربت و یک کسی بگوید آقا نه باید داعی اکراه نباشد میگوییم اصلاً یک جا پیدا کن که داعی فقط خدا باشد داعی فقط وجوب باشد، نه، عبادات عموم مردم دواعی هست تا اینکه بگوید 4 رکعت نماز به جا میاورم قربه الی الله آن داعی علت هم میشود آن موجب میشود که این مثلا در همین نماز که گفتم یا در آن باب معامله آن داعی علت است برای اینکه این جد خانهاش را بفروشد یا در مثل نماز به قول ایشان آن داعی یعنی اکراه موجب میشود علت میشود این جدا نماز بخواند قربه الی الله، لذا آنکه مرحوم سید این جا فرموده خیلی عالی است اما با مبنایشان جور نمیاید و شما فکرش را بکنید تا بحث بعد ببینیدآیا این اشکال من جواب دارد یا نه؟ جوابش چیست؟ بیایید جوابش را بگویید.
این قصد قربت میکند برای اینکه نمازش درست باشد، جد میگوید بعت برای اینکه معامله درست بشود پولش حلال بشود برود پول را صرف مرض بچهاش بکند لذا مسلم است جد میگوید بعت و قبلت در حالی که اکراه دارد روی فروش خانه، خیلی اکراه دارد آه هم میکشد در وقتی که دارد میرود خانه را بفروشد زنش گریه میکند حالا کجا برویم بنشینیم؟ چکار بکنیم؟ حسابی اکراه دارد اما در وقتی که میگوید بعت جد میگوید بعت برای اینکه پولش حلال باشد، انتقال پیدا بشود، با این پول بتواند مکه برود و همه جا این جور است در باب معاملات جد میخواهیم ولو مقدمات اکراهی باشد و اگر اکراهی نباشد و صوری باشد باز معامله باطل است، مثلا شب میخواهد دل خانمش را به دست بیاورد ما فردا خانهمان را میدهیم به تو، یا اصلاً راستی میگوید خانه را به تو دادم برای اینکه خوشحال بشود فردا صبح هم بگوید بابا شوخی کردیم یک چیزی گفتیم برای اینکه تو راضی باشی خب معامله باطل است اما در آنکه خانهاش را میفروشد برای اینکه زنش را ببرد عمل خب راستی جد میگوید بعت برای اینکه پول حلال باشد و بتواند با این پول کارهای حلال انجام بدهد هر دو اکراه است اما یکی صوری است معامله باطل است یکی صوری نیست جد است معامله صحیح است ولو اینکه روی مقدمات اکراه دارد در باب عبادات هم همین است در باب عبادات یک دفعه صوری است همین است که مرحوم سید میفرمایند که معامله باطل است توی رودربایستی گیر کرده پدرش گفته برو نماز بخوان توی رودربایستی گیر کرده آمده سر میت نماز میخواند اما صوری است نمیتواند قصد قربت بکند خیلی جاها هم پیدا میشود نمیتواند قصد قربت بکند مرحوم سید میگوید باطل است، درست است، چرا باطل است؟ نه برای اکراه، برای اینکه قصد قربت از او سر نزده و عبادت قصد قربت میخواهد، لذا آن جا که صوری است مثل همینکه مرحوم سید همین جا میفرمایند که لانه مکلف کالمکره این هم خیلی لازم نداریم اما حالا یعنی میتواند قصد قربت بکند نماز برایش یا واجب عینی است یا واجب کفایی خب میگوید که جدا قصد قربت میکند قربه الی الله نماز میخواند اما یکدفعه آن رو در بایستی گیرش انداخته نمیتواند قصد قربت کند اکراه است این جا که صوری است یعنی قصد قربت نمیتواند بکند نمازش باطل است
لذا عرض ما این است که آقا این رفع ما استکرهوا علیه آن جاها کار میکند که معامله صوری باشد یا عبادت صوری باشد قصد قربت نتواند بکند در معامله قصد جد نتواند بکند و الا باید بگوییم هم معامله صحیح است هم عبادت صحیح است اگر قصد قربت بتواند بکند به زور وا داشتهاند این آقا را توی محراب و نمیخواست هم برود اما زور بود توی رودر بایستی گیر کرد رفت توی محراب حالا که توی رودربایستی گیر کرد اگر راستی قصد قربت کند نماز صحیح است اگر قصد قربت نکند نماز باطل است، نه برای خاطر اکراه، آن اکراه مقدمه است نمیتواند کار بکند برای اینکه در عبادت قصد قربت میخواهیم این نتوانسته قصد قربت بکند و آن جا که قصد قربت بکند نماز از اول تا آخرش درست آمده نماز صحیح است، مرحوم سید همین جا میفرمایند این نمازی که مکره است دیگر حسابی این نماز اگر قصد قربت کند نماز صحیح است، خب برمیگردد به اینکه آن اکراه نمیتواند کار کند و این داعی برداعی زیاد است مثلا کسی پیدا میشود برود منبر قربه الی الله یک شاهی هم نگیرد توقع هم از احدی نداشته باشد ، خب کم پیدا میشود اما در وقتی که مینشیند روی منبر ولو اینکه طی هم کرده ولو اینکه برای پول هم آمده برای پول هم رفته اما وقتی که مینشیند روی منبر دیگر همه چیز فراموش میشود جز تبلیغ دین، صحیح است و تبلیغ دین کرده یعنی یک امر واجبی یا یک امر مستحبی بهجا آورده قربه الی الله، طی میکند مثلا ماهی یک میلیون به من بدهید تا بیایم نماز جماعت ( حالا که یک میلیون باید بدهید تا ما برویم نماز جماعت ) ولی طی میکند ماهی یک میلیون میگیرم میایم خب این یک دفعه وقتی که برود توی محراب نمیتواند قصد قربت کند صوری است خب نه این نماز باطل است اما یک دفعه میتواند آن داعی میشود برای اینکه نماز بخواند قربه الی الله نمازش صحیح است.
لذا فرمایش مرحوم سید خیلی حرف خوبی است اما باید آن قاعده شهرت را یک فکری برایش بکنیم، البته مشهور است این معاملات مکرَه ولو جدی معاملهاش باطل است و این منافات دارد با این عرض من، مشهور در میان فقهاست این که عبادات مکره ولو قصد قربت بکند فاسد است و این عرض من منافات دارد فرمایش مرحوم سید هم منافات دارد با این قاعده شهرت .
مسئله این است یک ابتکار است یک حرف خوبی است و روی آن فکر بکنید ببینید شاید هم مشهور که فرمودهاند همین عرض من را بخواهند بفرمایند و الا اشکال وارد است شما هستید که باید برای خاطر مشهور جواب اشکال من را بدهید .
وصلی الله علی محمد و آل محمد