< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

89/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اگر کسی قبل از اعدام شده غسل میت کند آیا مس او بعد از اعدام غسل دارد؟

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  در مسئله 11 فرموده‌اند که مس المقتول بقصاص او حد اذا اغتسل قبل القتل غسل المیت لا یوجب الغسل اگر یک کسی محکوم به اعدام است دستور به او دادند که برو غسل بکن مستحب است غسل میت بکند که دیگر بعد لازم نباشد اورا غسل بدهند و این رفت و غسل کرد بعد از اعدام یک کسی دست گذاشت به این، مس میت کرد آیا غسل دارد یادنه؟ فرموده‌اند نه، چرا نه؟ به قاعده بدلیت.

  سابقا اگر یادتان باشد در باب تیمم این صحبت شد که اگر میتی را نمی‌شود غسل داد یا نمی‌توانند غسل بدهند، آب ندارند این میت را باید تیمم بدهند حالا بعد از تیمم یکی دست گذاشت به این میت آیا غسل مس میت دارد یا نه؟ اختلاف بود.

  مرحوم سید فرمودند اقوی این است که دیگر این میت بعد از غسل است و این مس میت غسل ندارد، چرا؟ برای این‌که تیمم بدل از غسل است و همین طور که غسل موجب می‌شود غسل مس میت نباشد این جا هم همین‌طور است.

  بعضی از بزرگان محشین بر عروه آن جا اشکال می‌کردند این‌که ما عام به معنای بدلیت نداریم همین مقدار می‌دانیم که این میت را باید تیمم داد و بعد از تیمم باید اورا کفن کرد دفن کرد اما حالا تیمم که دادند این مثل غسل می‌بیند این مثل را دلیل برایش نداریم و روایاتی که می‌گوید التراب احد الطهورین در مقام تشریع حکم است و چون در مقام تشریع حکم است نمی‌تواند برای ما اطلاق داشته باشد لذا آن جا می‌گفتند این دلیل بدلیت ما در روایات که نداریم به عنوان این‌که هذا بدل عن هذا یا هذا هو هذا، می‌خواهید از راه روایاتی درست بکنید که احد الطهورین و آن در مقام تشریع حکم است اطلاق ندارد عموم هم که نیست بنابراین بعد از تیمم دست به این میت می گذارند خب نمی‌دانند که آیا غسل واجب است یا نه؟ استصحاب دارد، استصحاب این‌که غسل میت لازم بوده الان هم لازم است.

  بزرگان ان قاعده بدلیت را مثل صاحب جواهر پذیرفته‌اند هم آن جا هم این جا و علاوه بر بدلیت استصحاب را هم پذیرفته‌اند دیگر شما هستید که این قاعده بدلیت را از روایات استفاده بکنید یا نه، اگر استفاده نکردید استصحاب را جاری بکنید یا نه، استصحاب از نظر عرفی تعدد موضوع نیست برای این‌که هاذویت محفوظ است می‌گوید این میت غسل مس میتش لازم بود الان یکون کذلک الا این‌که یک کسی بگوید که بله هاذویت عرفی محفوظ است اما هاذویت شرعی محفوظ است یا نه؟ و در این گونه مسائل هاذویت شرعی نداریم به این معنا که آن میت غیر متطهر بوده این میت متطهر است و این قید شرعاً دخالت دارد این حرف را بزرگان در باب استصحاب زده‌اند گفته‌اند که قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه باید یک باشد اما نه با دقت عقلی، با دقت عرفی و الا به قول مرحوم شیخ اگر ما بخواهیم هاذویت عقلی درست بکنیم هیچ جا استصحاب نداریم برای این‌که همه جا قضیه متیقنه غیر مشکوکه است، مشکوکه غیر متیقنه است، لذا هاذویت عقلی نمی‌خواهیم هاذویت عرفی می‌خواهیم ؛ مثلا حوض کر بوده یک مقدار آبش رفته نمی‌دانیم از کر افتاده یا نه؟ هاذویت عرفی هست هذا الحوض کان کرا الان یکون کذلک اما هاذویت عقلی نیست خب مسلم عقل می‌گوید این آب آن وقتی که کر بود یک وجب بالاتر از حالا بود تا لب حوض بود حالا یک وجب رفته پایین، این آب غیر از آن آب است، اما تسامحات عرفی که دانسته تسامح می‌کند این هاذویت عرفی هست می‌گویند هذا کان کرا الان یکون کذلک، اما همان جا یک جمله دیگر هم داریم و این است که هاذویت شرعی می‌خواهیم یا نه؟ در مثل همین میت این‌ هاذویت عرفی دارد این میت غسل مس او واجب بود حالا تیمم دادند نمی‌دانم واجب است یا نه؟ کان الان یکون کذلک اما هاذویت شرعی محفوظ است یا نه؟ گفتند نه، برای این‌که آن طهارت یک جزء شرعی است از ارکان هم هست و وقتی آن طهارت نباشد قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر متیقنه باید بگویید الان استصحابش این جور است هذا المیت غیر متطهر کان الان یکون کذلک می گوید نه آن غیر متطهر رفت این وصفی که شرعاً دخالت دارد آن رفت و الان میت متطهر است، دیگر این‌ها دائرمدار فتوای خودتان است که شما این وصف را از ارکان بدانید دیگر خواه ناخواه باید بگویید که قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشسکوکه غیر متیقنه یا این وصف را از ارکان ندانید وصف عرفی است وقتی وصف عرفی شد استصحاب جاری است.

  در آن مسئله تیمم همین است این مسئله این جا هم همین است دیگر تفاوتی با هم ندارد شما اگر فرمودید که این قاعده بدلیت تمام است این میت را باید طاهرش کرد طاهر کردنش دو قسم است یک دفعه غسلش می‌دهند یک دفعه تیممش می‌کنند والتراب احد الطهورین لذا می‌توانیم بگوییم که هذا المیت متطهر وقتی هذا المیت متطهر دیگر احکام بر آن بار است من‌جمله اگر دست به او گذاشتیم دیگر غسل مس میت نیست لذا آن مسئله آن جا با مسئله این جا هیچ تفاوت ندارد،

  یک) باید بگویید که مثل صاحب جواهر و امثال این‌ها و من‌جمله مرحوم سید آن جا می‌گفتند اقوی این جا دیگر اقوی نمی‌گویند، می‌گویند که لا یوجب الغسل تفاوتی ندارد حالا نمی دانم چرا اقوای آن جا را این جا انداخته‌اند؟ و همین قضیه بدلیت است اگر کسی شک بکند این که ما قاعده بدلیت نداریم هیچ جا برای این‌که روایت‌ها که می‌گوید التراب احد الطهورین در مقام تشریع است می‌خواهد بگوید این میت را تیمم بدهید اما این تیمم کار غسل را می‌کند در همه جا در همه چیز؟ در مقام بیانش نیست اطلاق ندارد.

  خب می‌آییم سر استصحاب، حالا که بدلیت نیست استصحاب عرفاً می‌گوید که اگر دست به این میت می‌گذاشتید باید غسل کنید حالا که تیمم دادند دست می‌گذاریم نمی‌دانیم باید غسل کنیم یا نه؟ استصحاب وجوب غسل می‌گوید باید غسل کنی، مگر این‌که آن عرض من را بفرمایید و بفرمایید که تعدد موضوع سه قسم است گاهی عقلی است آن مناط نیست، گاهی عرفی است حتما آن مناط است اما گاهی عقلی نیست، عرفی نیست، شرعی است، دیگر اگر گفتید که این شرعیت با عرفیت دو تاست باید بگوییم این جا استصحاب نداریم برای این‌که قضیه متیقنه شرعاً غیر قضیه مشکوکه است و قضیه مشکوکه غیر قضیه متیقنه، خب وقتی استصحاب نبود چه؟ نوبت می‌رسد به برائت این دست گذاشته به این میتی که تیمم داده‌اند نمی‌داند آیا غسل برایش واجب شده یا نه؟ رفع ما لا یعلمون می‌گوید نه این هم مسئله 11 بالاخره مسئله 11 با آن مسئله بدلیت هیچ تفاوت ندارد این کسی که محکوم به اعدام است دستور می‌دهند بروغسل کن ظاهراً آن جا بحثش را هم کردیم در باب قصاص و دیات باید با اجازه باشد بدون اجازه خودش برود غسل کند نمی‌شود حاکم شرع اجازه به او می‌دهد می‌رود غسل می‌کند غسل میت، اعدامش می‌کنند دیگر غسلش نمی‌دهند کفنش می‌کنند و دفنش می‌کنند، حالا این کار را کرد، اعدام شد، حالا یک کسی دست گذاشت به بدن این غسل دارد یا نه؟ باید قاعده بدلیت را درست بکنیم بگویید آن غسل قبلی کار غسل بعدی را می‌کند بلا تفاوت، خب اگراین جور باشد همین است که مرحوم سید می‌فرمایند لا یوجب الغسل، و اما اگر کسی بدلیت را نپذیرد بگوید آن غسل قبلی با غسل بعدی خیلی تفاوت دارد فی الجمله از روایات استفاده می‌کنیم که این را دیگر بعدش لازم نیست غسل بدهند و اما آن غسل همه کار می‌کند من‌جمله دست به این بگذارند موجب غسل نیست دیگر دلالت ندارد قاعده بدلیت نداریم.

  قاعده استصحاب، بگوییم که این که اعدام شده البته استصحاب تعلیقی باید بکنیم اگر غسل نکرده بود قبل از اعدام موجب غسل بود حالا هم موجب غسل است. استصحاب تعلیقی را ما جاری می‌دانیم اما مشهور در میان اصول مشهور در میان فقهاء این است که استصحاب تعلیقی نداریم برگشتش هم به همین است تعدد موضوع است یا نه؟ ما می‌گوییم تعدد موضوع نیست آقایان می‌گویند تعدد موضوع است استصحاب تعلیقی نداریم خب حالا اگر استصحاب تعلیقی داشتیم مثل همان استصحاب در تیمم است اگر استصحاب تعلیقی نداشتیم حالا نوبت می‌رسد دیگر این استصحاب ندارد بلکه به عکس شاید بتواند کسی استصحاب بکند بگوید که دست به بدن این می‌گذاشتیم قبل از مردنش غسل نداشت الان یکون کذلک اگر تعدد موضوع درست نکنید شرعا که گفتم ظاهراً این استصحاب جاری است مگر این‌که بگویید تعدد شرعی است یا این‌که نه بگویید این تعدد عرفی هم هست. خب حالا استصحاب هم نیست.

  حالا که استصحاب نشد دیگر نوبت می‌رسد به برائت دست به این میت گذاشته‌اند که غسلش را قبلا کرده نمی‌دانیم آیا مس میت غسل دارد یا نه؟ رفع مالا یعلمون می‌گوید نه.

  لذا گفتم اگر کسی استصحاب تعلیقی جاری بکند استصحاب جاری است مگر این‌که بگوید تعدد موضوع است و اگر کسی استصحاب تعلیقی جاری نکند بگوید این‌ها دو چیز است تعدد موضوع است نوبت می‌رسد به استصحاب این‌که این زنده که بود اگر دست به آن می‌گذاشتند غسل نداشت حال هم که مرده یعنی غسل قبل کرده الان یکون کذلک، این آیا تعدد موضوع است یا نه؟ خب ظاهراً بله برای این‌که آن زنده بود این مرده است و ما بخواهیم هر چه زنده داشت مرده هم استصحاب بکنیم مسلم تعدد موضوع است هم عرفا هم شرعا هم عقلا، دیگر چیزی نداریم، نوبت می‌رسد به برائت، این دست گذاشته به این میت نمی‌داند آیا باید غسل کند یا نه؟رفع مالا یعلمون می‌گوید نه، این هم مسئله 11.

  مسئله 12 را نمی‌دانم چرا مرحوم سید فرموده‌اند می‌فرمایند که مس سره الطفل بعد قطعها لا یوجب الغسل ناف بچه افتاد حالا که ناف افتاد یک قطعه مبانه از این بچه است مثل کسی که دستش را ببرند این هم حالا یک ناف متصل بوده حالا منفصل شده، می‌شود قطعه خب قطعه مبانه گفتیم اگر استخوان مشتمل بر گوشت باشد این غسل دارد اما اگر گوشت فقط باشد یعنی بی استخوان باشد خب همه گفته‌اند غسل ندارد مرحوم سید هم فرمودند غسل ندارد روایت هم می‌گفت که غسل ندارد خب مسئله این جا تمام شد حالا دو دفعه این جا راجع به ناف خب ناف ظاهراً یک قطعه‌ای است از این بچه جدا شده بدون استخوان، استخوان ندارد دیگر می‌شود اللحم که استخوان با آن نیست حالا چرا این جا مرحوم سید این مسئله را متعرض شده‌اند؟ مثلا یک کسی بگوید ناف بچه دارای استخوانهای ریزی است با گوشت مثلا مخلوط است پس بنابراین عظم مشمل بر لحم است، مرحوم سید بگویند نه استخوان ندارد، یک چنین چیزی، و الا مسئله واضح است برای این‌که آن جا راجع به استخوان مشتمل برلحم فرمودند، راجع به لحم فقط هم فرمودند، راجع به استخوان فقط هم اشکال کردند ولی بالاخره مسئله‌اش را فرمودند، حالا دو دفعه این جا مس سره الطفل بعد قطعها لا یوجب الغسل دیگر نباید فرموده باشند مگر مثلا در نظر مبارکشان بوده چیزی به ایشان مثلا گفته باشند که این گوشت نیست، این استخوان مشتمل بر لحم است و استخوان دیگر لازم نیست که حالا مثلا یک استخوان باشد، همین استخوانهای ریز متصل این سره ناف بچه گوشت فقط نیست از همین جهت هم مثل گوشت نرم نیست مثلا مثل دم الاغ مثل دم حیوان‌ها، این دم حیوان‌ها نمی‌شود بگوییم گوشت فقط است، نمی‌شود هم بگوییم استخوان فقط است و علی الظاهر می‌توانیم بگوییم هم گوشت است و هم استخوان متصل به یک‌دیگر مخلوط به یکدیگر، خب اگر کسی این را بگوید غسل دارد برای این‌که ناف بچه اگر مثل دم اسب باشد و دارای استخوان و گوشت هر دو باشد باید بگوییم غسل دارد اگر لوله هم باشد باز هم همین است این لوله بدتر می‌شود گوشت فقط نمی‌تواند لوله باشد وقتی دارای استخوانهای ریز مخلوط به گوشت آن وقت می‌تواند لوله باشد اگر کسی این را بگوید باید بگوید یوجب الغسل، مرحوم سید می‌گویند لا یوجب الغسل، اگر بخواهند بگویند که گوشت فقط است لا یوجب الغسل انصافاً نمی‌توانیم بگوییم گوشت فقط است برای این‌که گوشت فقط لوله نمی‌شود، این جوری متصل به یک‌دیگر،گوشت نمی‌شود این جوری باشد باید استخوان و گوشت با هم مخلوط بشود تا این‌که یک ناف بشود یا یک دم مثل اسب و امثال این‌ها باشد.

  در همین روده‌ها هم که ایشان می‌گوید روده‌ها نمی‌شود بگوییم گوشت است یک کسی بگوید که مثل روده می‌ماند نه گوشت است نه استخوان، نه استخوان مشتمل بر گوشت، برای خودش یک چیزی است اگر این باشد دیگر در آن می‌مانیم دلیل دیگر برایش نداریم آن چه دلیل داریم استخوان مشتمل بر گوشت است، آن چه دلیل داریم گوشت فقط است، یا استخوان فقط است اما مثل روده‌ها این‌ها بگوییم گوشت است، نیست، بگوییم استخوان است نیست، ناف بچه مثل روده‌اش، لذا نمی‌دانیم چیست؟ وقتی ندانستیم چیست حرف مرحوم سید درست می‌شود این که دست گذاشته به این ناف بچه نمی‌دانیم آیا غسل دارد یا نه؟ رفع ما لا یعلمون خیال می‌کنم مرحوم سید این نظر مبارکشان بوده تا تکرار هم نشود برای این‌که آن جا راجع به گوشت فقط گفته بودند، راجع به استخوان فقط گفته بودند، راجع به استخوان مشتمل بر گوشت گفته بودند اما یک چیزی که نه گوشت است نه استخوان، آن طوری که من عرض کردم گفتم این هم گوشت است هم استخوان اما مخلوط شده، شده مثلا ناف یا روده ، ولی یک کسی بگوید روده یا این سره یا دم الاغ این‌ها نه گوشت است نه استخوان و یک چیزی است در مقابل گوشت و استخوان اگر این باشد دیگر موضوع معلوم نیست یا حکم معلوم نیست وقتی حکم معلوم نشد رفع ما لا یعلمون می‌گوید غسل ندارد حالا این را یک فکری روی آن بکنید که مرحوم سید چه در نظر مبارکشان بوده که فرموده‌اند لا یوجب الغسل؟ خب این هم مسئله 2 .

  بله یک چیزی من این جا نوشته‌ام آن هم چیز خوبی است و آن این است که حالا اگر گوشت فقط باشد یا استخوان فقط باشد یا استخوان مشتمل بر گوشت باشد یا این‌که ندانیم چیست ندانیم که این گوشت است؟ استخوان است؟ یا این‌که بدانیم نه گوشت است، نه استخوان، نه استخوان مشتمل بر گوشت، نمی‌دانیم، آیا غسل دارد یا نه؟ می‌گوییم که این غسل ندارد چرا؟ به آن قاعده‌ای که چون عام البلوی است و حکمش گفته نشده عدم الوجدان یدل عدم الوجود یعنی ما ها طلبه‌ها می‌گوییم عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود اما بعضی اوقات این جوری است که عدم الوجدان یدل علی عدم الوجود و این را صاحب جواهر چندین جا فرموده‌اند و مرحوم آخوند در کفایه از صاحب جواهر گرفته‌اند و می‌بینیم که بزرگان این را قبول دارند، یک قاعده کلی اگر چیزی عام البلوی باشد و سؤالاً و جواباً از آن یاد نشده باشد این دلیل بر این است که حکم واجب یا حکم حرمت ندارد، ما نحن فیه همین طور است دست گذاشتن به ناف بچه چه آن وقتی که متصل است چه آن وقتی که منفصل است خب یک چیز عام البلوایی است دیگر و حکمش گفته نشده، نه سؤال شده نه حکمش گفته شده و این حکمش گفته نشده دلیل بر این است که حکم ندارد مرحوم آخوند در کفایه و ظاهراً مرحوم صاحب جواهر هم همین حرف مرحوم آخوند را ایشان مثال می‌زنند به قصد وجه، آیا واجب است کسی بگوید نماز ظهر واجب حالا یا با زبان بگوید یا با دل آیا این واجب است ؟ دلیل برایش نداریم مرحوم صاحب جواهر آن جا مرحوم آخوند در کفایه اول جلد دوم می‌فرماید که این قصد وجه واجب نیست چرا واجب نیست؟ چون عام البلوی است سؤالا و جواباً از آن حرف زده نشده دلیل براین است که واجب نبوده است، در خیلی چیزها این حرف می‌اید و می‌گوییم هم که اگر چیزی عام البلوی باشد و حکم وجوب، حکم حرمت روی آن نباشد همین عدم الوجود یا عدم الوجدان یدل علی عدم الوجود من‌جمله این جا همین حرف را بزنیم بگوییم غسل ندارد برای این‌که عام البلوی است مثلا راجع به استخوان مشتمل بر گوشت گفته شده، راجع به گوشت فقط گفته شده راجع به استخوان فقط گفته شده اما راجع سره گفته نشده و راجع به روده گفته نشده، حالا راجع به روده کم است اما راجع به سره دیگر عام البلوی است دیگر، بگوییم همین که عام البلوی است و حکم وجوب غسل گفته نشده دلیل براین است که واجب نبوده است، این خلاصه حرف است. حالا علی کل حال اگر این حرف من را هم نپذیرید این فرمایش مرحوم سید که می‌فرمایند لا یوجب الغسل برای خاطر برائت، نمی‌دانیم آیا دست گذاشتن به این غضروف دست گذاشتن به این غسل مس میت دارد یا ندارد؟ رفع ما لا یعلمون.

 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo