< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

89/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : آیا مس اجزای جدا شده از انسان غسل مس میت دارد؟

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  بحث درباره این جزء که مبان بشود از زنده‌ای مثل این‌که پای کسی را ببرند یا دست کسی را ببرند و بالاخره چیزی که استخوان داشته باشد و گوشت، هر دو، که در عروه در کتابهای اصحاب آمده القطعه المبانه من الحی اذا اشتملت علی العظم.

  مشهور فرموده‌اند یوجب الغسل که در جلسه قبل عرض می‌کردم این مسئله منقسم می‌شود به سه قسم یکی قطعه مبانه اما گوشت باشد نه استخوان گفتند هر چه بزرگ باشد غسل ندارد، اما قطعه مبانه که استخوان باشد اما گوشت داشته باشد حالا ولو کم مشهور در میان اصحاب فرمودند غسل دارد، اما استخوان فقط اختلاف در میان اصحاب است بعضی گفته‌اند غسل دارد بعضی گفته‌اند غسل ندارد و مرحوم سید درعروه نتوانستند جازم بشوند احتیاط کرده‌اند یعنی فرموده‌اند که مس العظم المجرد ففی ایجابه للغسل اشکال و الاحوط این‌که غسل بکند البته احتیاطش هم وجوبی است، این سه تا قول در مسئله که مشهور در میان اصحاب بلکه ادعای اجماع هم شده گفته‌اند اگر استخوان مشتمل بر گوشت باشد این غسل دارد، اما گوشت مجرد غسل ندارد، استخوان مجرد هم مشهور گفته‌اند غسل ندارد اما بعضی از اصحاب من جمله مرحوم سید گفته‌اند که احتیاط واجب این است که غسل داشته باشد. خب این مسئله.

  اما استدلال که شده به 2 تا روایت است که یک روایتش را در جلسه قبل خواندیم یک روایتش را هم امروز بخوانیم.

  آن روایتی که در جلسه قبل خواندیم روایت 1 از باب 2 از ابواب غسل مس میت مرسله ایوب بن نوح عن ابی عبدالله علیه السلام اذا قطع من الرجل قطعه فهی میته فاذا مسه انسان فکل ما کان فیه عظم فقد وجب علی من یمسه الغسل فان لم یکن فیه عظم فلا غسل فیه، کل ما کان فیه عظم فقد وجب علی یمسه غسل استفاده کرده‌اند از روایت استخوان مشتمل بر گوشت، اما اگر گوشت فقط باشد نه، استفاده کردن این جوری مشکل است برای این‌که آن‌ چه دلالت دارد این است فان کان فیه عظم آن قطعه مبانه در آن استخوان باشد گفته‌اند در آن استخوان باشد یعنی مشتمل بر گوشت فقد وجب علی من یمسه الغسل، در مقابلش اگر استخوان نداشته باشد فلا غسل فیه.

  هر سه قسم را از این روایت استفاده کرده‌اند گوشت فقط نه، استخوان با گوشت بله، اما استخوان بدون گوشت را دیگر روایت آیا دلالت دارد یا نه؟ همین است که مرحوم سید در آن مانده‌اند می‌فرمایند استخوان مجرد فیه اشکال و الا حوط الغسل، خب این روایت.

  راجع به همین گوشت دارای استخوان گفته‌اند خب روایت مسلم دلالت دارد اما روایت ضعیف السند است و مرسله ایوب بن نوح است روایت مرسله است حجت نیست، گفته‌اند خب جبر سند به عمل اصحاب بلکه شیخ در خلاف ادعای اجماع هم روی آن کرده‌اند یعنی علاوه بر این که شهرت ادعای اجماع هم شده، خب این را هم می‌شود گفت که شهرت در مسئله هست و این شهرت تایید می‌کند روایت را، روایت را از ضعف سند می‌اندازد، می‌شود جبران به عمل اصحاب، الا این‌که محقق در معتبر یک جمله دارد این جمله کار را مشکل کرده می‌فرماید والذی اراه التوقف فی ذلک من متوقف هستم در این‌که استخوان مشتمل بر گوشت غسل داشته باشد می‌فرماید فان الروایه مقطوعه والعمل بها قلیل و دعوی الشیخ فی الخلاف لم یثبت روایت ضعیف السند است جبر سند به عمل اصحاب نمی‌شود بگوییم برای این‌که والعمل بها قلیل و این‌که شیخ در خلاف ادعای اجماع کرده این لم یثبت، لم یثبت هم برای این است که نه بخواهد تعرض بر شیخ طوسی بکند اجماع‌های خلاف 90 درصدش چنین است برای این‌که آن چه از اجماع‌های خلاف می‌فهمیم یعنی فیه نص، همین‌که مرحوم شیخ طوسی گفته‌اند که اجماع داریم بر این‌که استخوان مشتمل بر گوشت غسل دارد اجماعاً یعنی علیه النص، نصش هم همین مرسله ایوب بن نوح است و مسلم هم هست دیگر هم قدمای بعد از شیخ گفته‌اند هم متأخرین ما بخواهیم بر این اجماع‌های در خلاف دل ببندیم نمی‌شود دل بست برای این‌که بر روی هم اثبات شده اجماع‌های در خلاف در مقابل عامه است و مراد شیخ طوسی اجماع داریم یعنی روایت داریم حالا دیگر روایت ضعیف السند یا غیر ضعیف السند آن دیگر مال شیخ است ولی بالاخره می‌گویند روایت داریم، بالاخره این اجماع‌های در خلاف 90 درصدش این است علیه الاجماع و یدل علیه الروایه این‌که دیگر اجماع نمی‌شود از همین جهت هم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه در حالی که یک علاقه خاصی به شیخ طوسی و علم شیخ طوسی داشتند می‌فرمودند اجماع‌های در خلاف همین‌که مرحوم محقق می‌فرماید لم یثبت، ایشان هم می‌گفتند لم یثبت و مراد شیخ طوسی یعنی علیه نص.

  حالا در اصل این‌که استخوان مشتمل بر گوشت آیا موجب غسل است یا نه؟ دلیل نداریم جز همین مرسله ایوب بن نوح، این را هم مرحوم محقق می‌فرماید که والذی اراه التوقف، من نمی‌توانم روی این روایت فتوی بدهم فان الروایه مقطوعه والعمل بها قلیل و دعوی الشیخ فی الخلاف لم یثبت، خب دلیل اول.

  اما خیلی‌ها مثل صاحب جواهر بعدش محقق همدانی، بعدش هم محشین بر عروه و من‌جمله خود صاحب عروه جزماً روی این‌که استخوان مشتمل بر گوشت غسل دارد دیگر شک و شبهه‌ای نکرده‌اند، حالا دلیل چیست؟ نمی‌دانیم.

  دیگر ظاهراً همین است که حرف محقق را اعتنا به آن نکرده‌اند لذا مثلا مرحوم محقق دوم جامع المقاصد ایشان می‌فرمایند شهرت مسلم است روایت جبر سند به عمل اصحاب، مثل این‌که این شهرت را آقایان قبول کرده‌اند، حالا ولو همین‌ها که قبول کرده‌اند اجماع‌های در خلاف را به آن اهمیت نداده‌اند اما این‌که شهرتی در مسئله هست این را خیلی‌ها نقل کرده‌اند صاحب جواهر نقل کرده‌اند علامه نقل کرده‌اند مرحوم شهیدین این شهرت را نقل کرده‌اند و بعدش هم دیگر تبعا لصاحب جواهر همه پذیرفته‌اند این شهرت را، اگر کسی بتواند بگوید جبر سند به عمل اصحاب اصل مسئله درست است جبر سند به عمل اصحاب برای این‌که اصحاب اگر به روایت عمل کرده باشند دیگر خواه نا خواه مثل آن جاست که یک فرد موثقی یا افراد موثقی روایت را نقل کرده باشند، خب هذا کله راجع به استخوان مشتمل بر گوشت.

  اما خود این‌که گوشت فقط باشد خب خود همین روایت به خوبی دلالت دارد فان لم یکن فیه عظم فلا غسل فیه.

  حالا مانده این‌که استخوان مجرد اگر از این مرسله بگویید فان کان فیه عظم فقد وجب علی من یمسه الغسل این اعم از این‌که استخوان مجرد باشد یا استخوان مشتمل بر گوشت باشد اگر کسی این را بگوید خب این روایت باز دلالت دارد بر این‌که استخوان مجرد هم باز غسل دارد، اما اگر گفتید نه، تمسک شده به روایت 2.

  روایت 2 از نظر سند عالی است صحیحه اسماعیل بن جعفی عن ابی عبدالله علیه السلام مرحوم آقای خویی می‌فرماید روایت ضعیف السند است ، چرا؟ می‌گویند برای این‌که عبدالوهاب و محمد بن ابی حمزه در این سند است واین‌ها هر دو ضعیفند در حالی که در همین سند قبل از این عبدالوهاب و محمد بن ابی حمزه بزنطی هست یعنی بزنطی از عبدالوهاب و محمد بن ابی حمزه از جعفی روایت را نقل می‌کند اما بالاتر از این‌ها ابن ابی عمیر در سند است ولی اضافه بر این‌ها این روایت را اجلای اصحاب شاید بیش از 100 تا روایت از این عبدالوهاب و محمد بن ابی حمزه نقل می‌کنند که این‌ها هم بسیاری از اصحاب اجماعند و بسیاری از آن افرادی هستند مثل کامل الزیارات، تفسیر علی بن ابراهیم که آقای خویی قبول دارد که این‌ها روایاتش موثق است، بنابراین فرمایش آقای خویی که می‌فرمایند که روایت ضعیف السند است غیر از ایشان کسی نگفته یعنی قبول کرده‌اند که روایت لااقل موثقه است، نه مصححه است، پذیرفته‌اند روایت معتبر است اما از نظر ما که قبلش صفوان است لااقل روایت مصححه است و اجتمعت الاصحاب از این‌که بزنطی روایاتی که نقل می‌کند درست است. خب این سند. ظاهراً سندش را اشکال نداریم، مرحوم آقای خویی کم لطفی کرده‌اند.

  اما دلالت، دلالت روایت این است صحیحه اسماعیل بن جعفی عن ابی عبدالله علیه السلام سئلته عن مس عظم المیت قال اذا جاوز سنه فلیس به بأس این استخوان اگر یک سال از آن گذشته باشد دست به این استخوان بگذارند طوری نیست، مفهومش این است که اگر یک سال نگذشته باشد این فیه بأس،

  مرحوم صاحب وسائل می‌بیند که کسی عمل به این نکرده توجیه می‌کند می‌گوید مراد اذا جاوز سنه این کنایه است از این‌که ان کان فیه لحم برای این‌که استخوان یک سال بماند گوشت‌هایش تمام می‌شود، قبل از یک سال گوشت‌دار است.

  صاحب وسائل یک اخباری است اما این توجیه‌ها بعضی اوقات از ایشان بعید است انصافاً. لذا این توجیه مرحوم صاحب وسائل را که نمی‌شود کرد.

  حالا نشد باید بگوییم که روایت معرض عنها عند الاصحاب است برای این‌که از قدماء و متأخرین هیچ کس نگفته فرق است بین زود و دیر اگر غسل داشته باشد حالا دو سه سال هم طول بکشد غسل دارد اگر طول نکشیده باشد این غسل دارد و این‌که فرق بگذاریم بین سنه و غیر سنه کسی به آن عمل نکرده، لذا روایت معرض عنها عندالاصحاب است و به مضمونش نمی‌شود عمل کرد.

  یک حرف دیگر هم صاحب وسائل دارند می‌گویند آقا مفهومش ضعیف است و این را هم نمی‌دانیم یعنی چه؟ خب مفهوم شرط است. حالا مفاهیم را هم ما حجت ندانیم مفهوم شرط را که نمی‌شود حجت ندانیم حالا یا بگویید حجت است یا حجت نیست اما مفهومش ضعیف است باز هم این حرف صاحب وسائل درست نیست، چرا این توجیه‌ها را صاحب وسائل کرده؟ برای همین که می‌بیند به این روایت عمل نشده چه قدماء چه متأخرین هیچ کس فرق نگذاشته لذا به جای این‌که روایت بگوید معرض عنها عند الاصحاب است این جور گفته‌اند اما بالاخره این روایت معرض عنها عند الاصحاب است و باز مرحوم آقای خویی می‌گوید باشد معرض عنها عندالاصحاب، اصحاب یک فتوی دارند ما هم یک فتوی داریم ولی این هم معلوم است نمی‌شود گفت برای خاطر این‌که اگر روایت در مرآی ومنظر باشد و به آن عمل نکنند فیه کل الریب و حتی مثلا در آن ترجیح خذ بما اشتهر بین اصحابک فان المجمع علیه لا ریب فیه ودع الشاذ النادر برای این‌که فان فیه کل الریب و همین‌جور هم هست ببینیم روایت پیش قدماء در مرآی و منظرشان است اما به ان عمل نکرده‌اند بیاییم در متأخرین ببینیم روایت را نقل می‌کنند به آن عمل نمی‌کنند خب معلوم است این روایت دیگر می‌شود متهمه، از نظر سند اشکال پیدا می‌کند، لذا روایت از نظر سند خوب است از نظر دلالت خوب نیست اگر راستی کسی جرأت داشته باشد بگوید که دلیلی برای این مسئله نداریم وقتی دلیل نداشتیم نوبت می‌رسد به اصل حالا پای کسی را بریده‌اند دکتر که این پا را برید آیا باید غسل کند یا نه؟ یا آن پرستار، هر کسی دست به این پا بگذارد باید غسل کند یا نه؟ اگر کسی از شهرت نترسد که باید بترسد باید بگوید غسل ندارد اگر از شهرت بترسیم باید بگوییم که غسل دارد قدر متیقنش چه؟ استخوانی که مشتمل بر گوشت باشد، گوشت فقط نه، استخوان فقط نه، استخوان مشتمل بر گوشت برای خاطر شهرت بگوییم که غسل دارد، ولی اگر کسی از شهرت نترسد مرحوم اقای خویی چون از شهرت و این چیزها نمی‌ترسند همین جا فتوی داده می‌فرمایند غسل ندارد لذا آن گوشت مجرد را که مرحوم سید احتیاط وجوبی می‌کنند یعنی اول می‌گویند فیه اشکال آن دیگر ظاهراً وجه ندارد برای این‌که تمسک کرده‌اند به همین روایت جعفی و روایت جعفی معرض عنها عند الاصحاب است دیگر مثل سید با آن همه شأن و مقام فقهی‌اش نباید بگویند فیه اشکال بعد هم بگویند احوط واجب این است که غسل دارد.

  اگر بخواهیم طبق شهرت بیاییم جلو همان است که سید فرموده‌اند محشین بر عروه هم فرموده‌اند این‌که استخوان مشتمل بر گوشت غسل دارد اما گوشت فقط نه، استخوان فقط هم نه، مرحوم اقای حکیم چهار پنج جا ، این جا استصحاب تعلیقی دارد، تعدد موضوع را اسمش را گذاشته‌اند استصحاب تعلیقی و ما نحن فیه همین است دیگر برای این‌که استصحاب بکنیم بگوییم وقتی بند به پا شد غسل نداشت حالا که بیرون از پاست استصحاب می‌کنیم خب معلوم است عرف این را تعدد موضوع می‌داند دیگر، آن موضوع قضیه متیقنه ما پای متصل به بدن بود این پای منقطع از بدن است عرف دو چیز می‌دند دیگر، لذا مرحوم آقای حکیم چهار پنج جا این جا گفته‌اند استصحاب تعلیقی من‌جمله این جا، گفته‌اند استصحاب تعلیقی می‌کنیم و می‌گوییم غسل ندارد، به آقای حکیم می‌گوییم استصحاب تعلیقی نمی‌خواهد بکنید خب اگر راستی نمی‌توانید دلیل را درست بکنید نوبت به اصل می‌رسد اصل این جا برائت است نمی‌دانیم آیا کسی که دست گذاشت به این پا واجب است برایش غسل کند یا نه؟ واجب نیست.

  عرض کردم ظاهراً ذوق فقهی این جور اقتضا می‌کند این دو تا روایت و آن شهرت به سزا هم از قدماء هم از متأخرین بگوییم که استخوان مشتمل بر گوشت غسل دارد، اما استخوان فقط یا گوشت فقط غسل ندارد.

  مسئله سوم ما خیلی مسئله را مشکل کرده‌اند عبارت مرحوم سید را بخوانم دیگر نمی‌دانم مطالعه کرده‌اید یا نه؟ اگر مطالعه نکرده‌اید امشب مطالعه بکنید نمی دانم چه جور شده 5 ، 6 صفحه در این مسئله حرف زده‌اند همه‌اش هم رفته‌اند روی استصحاب عدم ازلی و روی استصحاب عدمی و کار را خیلی مشکل کرده‌اند، حالا عبارت را بخوانم.

  مسئله سوم در عروه اذا شک فی تحقق المس و عدمه آیا غسل دارد یا نه؟ خب باید بگوییم نه، برای این‌که شک دارد این‌که غسل برایش واجب شد یا نه؟ باید بگوییم نه، اما قوم برده‌اند توی استصحاب عدم ازلی این‌که در ازل حکمی نبوده الان هم حکمی ندارد پس واجب نیست، مرحوم سید هم می‌گویند در آخر کار می‌فرمایند همه این‌ها چهار پنجتا فرع می‌گویند، می‌گویند غسل ندارد.

  اما این استصحاب عدم ازلی آیا اصلاً این جا جاری است یا نه؟ معلوم است یک چیز مدرسه‌ای است به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می‌فرمود این استصحاب عدم ازلی از مدرسه‌ها در آمده عرفیت ندارد در ازل نبوده حالا نیست قطع نظر از این‌که اشکال‌ها دارد اصلاً این عرفیت ندارد و من خیال می‌کنم حالا استصحاب عدم ازلی بعد هم یک مقدار در باره‌اش صحبت می‌کنیم قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه دو چیز است، با قطع نظر از این این فرمایش مرحوم آقای بروجردی خیلی خوب است که استصحاب عدم اصلاً استصحاب عدم این جا ولو ازلی هم نباشد این جور استصحاب‌ها اصلاً عرفیت ندارد لذا وقتی که همین مسئله ما شک فی تحقق المس و عدمه خود رفع ما لا یعلمون، نمی‌داند غسل برایش واجب شد ؟ واجب نشد اما ما ببریمش توی استصحاب عدم ازلی موضوع درست کنیم بعد از آن که موضوع درست کردیم آن وقت حکم را بار بکنیم، برائت را، ظاهراً به این جاها نمی رسد و استصحاب عدم ازلی اصلاً عرفیت ندارد و اذا شک فی تحقق المس و عدمه مثل آن جاست که دست می گذارد به یک نجاستی نمی‌داند سرایت کرد یا نه؟ اصل عدم نمی‌خواهیم بگوییم، یعنی اجتناب لازم است یا نه؟ برائت است، نمی‌داند به فلانی بدهکار است یا نه؟ نه، نمی‌داند ایا این جلسه استراحت برایش واجب است یا نه؟ نه، حالا ما برویم توی اجزاء و شرایط اول استصحاب عدم ازلی درست کنیم سپس برائت، علی الظاهر نوبت به این حرف‌ها نمی‌رسد و کاری به موضوع ندارد عرف می‌رود سر حکم و چون حکم را نمی‌داند برائت جاری می‌کند.

  حالا روی این حرف خیلی فکر بکنید ، گفتم 5 ، 6 صفحه در این جا صحبت شده همه‌اش هم رفته‌اند حرف مرحوم سید را درست کنند از راه استصحاب عدم ازلی فکرش را بکنید تا فردا انشاءالله.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo