< فهرست دروس

درس خارج  اصول  آیت الله مظاهری

88/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

   مرحوم آخوند بعد از آن که 4 مقدمه بعد از آن 10 مقدمه عنوان فرمودند نتیجه می‌گیرند امتناع را و می‌فرمایند اجتماع امر و نهی در شیء واحد محال است.

یک دلیل قبلاً در آن عنوان دهم فرمودند نمی‌دانم چرا روی آن دلیل

خیلی پافشاری ندارند یا اصلاً پافشاری ندارند و رفتند روی امر عقلی و اینکه اجتماع امر و نهی محال است که گفتم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی آن قضیه مبعد نمی‌تواند مقرب شود آن را آوردند جلو مرحوم آخوند این را اصلاً توی نتایج اهمیت ندادند نمی‌دانم چرا.

بالاخره ایشان از نظر عقلی امتناعی‌اند چرا؟ می‌فرمایند که بین تکالیف ضد است بین وجوب و حرمت ضد است جمع در شیء واحد نمی‌شود اوامر و نواهی متعلق خارجند وقتی متعلق به خارج شد دیگر امر آمده روی این امر خارجی، نهی هم آمده روی این امر خارجی تعدد عنوان هم نمی‌تواند متعددش کند برای یک امر یک ماهیت هم بیشتر نیست معنا ندارد یک شیء خارجی 2 تا معنا داشته باشد پس این امر در خارج که موجود است یعنی ماهیت با عوارض مشخصه این هم امر بشود هم نهی بشود محال است و چیزی که خلاف عقل است محال است از مکلف ملتفت سر نمی‌زند.

این اگر مطالعه کرده باشید خلاصه حرف مرحوم آخوند دیگر این همه 10 مقدمه و بعدش 4 تا، 14 مقدمه توی نتیجه که می‌ رسند خیلی فشرده با 4-3 سطر مطلب را تمام می‌کنند ما هم به مرحوم آخوند گفتیم که بین تکالیف ضد نیست، تخالف است ضد مربوط به حقایق است نه مربوط به تکالیف، تکالیف اینها حقایق خارجیه نیستند یک امورات انتزاعی یک امورات عقلائی وقتی مولا می‌گوید بیا، از این بیای مولا که یک منشأ درست می‌کنند بنام وجوب مولا می‌گوید نیا یک امر انتزاعی درست می‌کنند بنام حرمت آن منشأها 2 تا امر انتزاعی است لذا این که می‌فرماید بین تکالیف ضد است نه، ضدی در کار نیست.

حرف دوم هم این که می‌فرماید امر آمده روی خارج و عنوان ابزار است این را هم قبول نداریم امر نمی‌تواند بیاید توی خارج، تحصیل حاصل است نمی‌تواند بگوید نماز در خارج را بیاور باید بگوید نماز را بیاور من آن عنوان را ایجادش بکنم در خارج لذا خود مرحوم آخوند همین جاها و مخصوصاً در باب اوامر فرمودند که معنای صل یعنی اطلب منک الصلاه نه اطلب منک وجود خارجی را یعنی آن ماهیت، آن عنوان را بیاور من هم می‌آورمش در خارج می‌شود ماتی به من مطابق می‌شود با آن منشأ که یک امر اعتباری است یعنی مامور به، ماتی به مطابق با مأمور به، مامور به ساقط می‌شود و اما بگوید خارج را بیاور یعنی معنایش این است که ماتی به را بیاور خب نمی‌شود که لذا نمی‌دانم چه جوری است، اینها را شما جوانید وقت دارید و همین جاها باید مبنا درست بکنید این مبنای شما یک عمر برای شما کار بکند لذا این فرمایش مرحوم آخوند چه در باب اوامر چه اینجا یک تهافتی دیده می‌شود یک جا می‌گویند الحق ان الاوامر و النواهی متعلق به تبایع من حیث هی هی. یعنی عنوان لابشرط ماهیت لابشرط یک جا هم می‌فرماید اوامر و نواهی متعلق به خارج است بعد هی معنا می‌کنند مثل اینجا معنا می‌کنند من حیث این که آن مامور فاعلش است یک جا هم حق اینجا وجای دیگر می‌فرماید که معنای امر یعنی طلب آن عنوان طلب عنوان یعنی عنوان نیست می‌طلبد اطلب منک الصلاه آن صلاه را اگر این بخواهد بیاورد دیگر خواه ناخواه باید مطابق آن دستوری که نماز را معنا کردند بیاورد توی خارج آن صلاه آمده توی خارج یعنی آن عنوان من حیث هی هی چون که بی‌رنگ است رنگ‌دار می‌شود وجود خارجی پیدا می‌کند یعنی این آقای مکلف است به این عنوان وجود خارجی می‌دهد به این ماهیت وجود خارجی می‌دهد که می‌گفتم کلی منطقی را طبیعی می‌کند یعنی کلی اگر توی خارج باشد به آن می‌گوئیم کلی طبیعی اگر توی عقل باشد بمعنا این که لحاظ وجود برایش نمی‌کند وجود معقول عنه است نه ذهن نه خارج می‌گویند ماهیت من حیث هی هی لیس الا هی عنوان لابشرطی که حتی لابشرطی هم به قول اینها قسمش نیست خب این عنوان لابشرطی که لابشرطی هم قیدش نیست می‌گوید این را بیاور، می‌آورد دیگر.

لذا این مقدمه دوم ایشان هم درست نیست.

مقدمه سوم هم که می‌فرماید 2 تا عنوان نمی‌تواند در خارج معنون را مکرر بکند گفتیم معلوم است، مسلم است اما یک امر خارجی معنون می‌شود به 2 تا عنوان آن 2 تا عنوان خارجیت دارد گفتیم همین الان که خارجیت دارد به این معنا که نماز را که این بجا آورد آن عنوان می‌آید توی خارج می‌گوید هذه صلاه عنوان غصب هم که ماهیت لابشرط بوده می‌آید توی خارج می‌گوئیم هذه غصب هر دواش هذه است هویت هذویت محفوظ است کسی نگفته 2 تا عنوان 2 تا معنون درست می‌کند نه، می‌گوید هذه صلاه، هذه غصب آن هذه، همان هذه این هذه، همان هذه اما این هذه معنون به 2 تا عنوان است یکی صلاه یکی غصب.

لذا گفتیم این که مرحوم آخوند می‌گویند که 2 تا عنوان نمی‌تواند معنون را مکرر بکند گفتیم حتمی است یک امر عقلی است یک امر واضح است کسی هم اگر مجوزی بشود کسی نگفته که هم امتناعی بشود مجوزی شود کسی نگفته، عنوان معنون را متعدد می‌کند و چیزی که باید توجه به آن بکنیم که الان هم یکی از فضلا می‌گفت برای ما مبهم است همین است که عنوان غیر از ماهیت است، ماهیت برای ما مبهم است همین است که عنوان غیر از ماهیت است، ماهیت غیر از عنوان است ماهیت حدالوجود است به این می‌گوئیم ماهیت یعنی یک چیزی موجود در خارج است این چیز موجود در خارج را می‌گوئیم حیوان ناطق.

لذا آن حیوان ناطق که ماهیت من حیث هی هی است صادق بر این موجود در خارج است.

لذا می‌گوئیم زید حیوان ناطق فرق بین حیوان ناطق یعنی ماهیت با این خارج چیست؟ هیچ چیز، هیچ تفاوت از نظر ماهیت ندارد بلکه فرقش عوارض مشخصه است.

لذا اسم ماهیت را توی فلسفه می‌گویند حدالوجود یعنی این زید زیدیتش حیوان ناطق نیست آن یک امر وجودی است زیدیت زید حیوان ناطق نیست حیوان ناطق در ضمن زید است یعنی این زید در خارج مرکب است از زیدیت و از حیوان ناطق، حیوان ناطق را زیدیتش را بگیر می‌شود حیوان ناطق دیگر توی خارج هم نیست می‌شود کلی به آن می‌گویند کلی منطقی می‌شود ماهیت من حیث هی هی اما این ماهیت من حیث هی هی را می‌توانم تشخصش بدهم، تشخصش به چیست؟ زید و عمر و بکر و خالد و بالاخره 10 میلیارد اگر جمعیت روی کره زمین باشد 10 میلیارد حیوان ناطق لذا با هم متباین است زید با عمر با هم متباین است در حالی که از نظر ماهیت با هم مشترک است اما چون حدالوجود چون عوارض

مشخصه توی خارج است همه با هم متباین است.

لذا زید متباین عمر است، عمر متباین بکر است همچنین تا آخر خارج متباین است اما این خارج متباین را می‌توانید حیوان ناطق را حمل بر او کنید، حمل بر این کنید، حمل بر آن کنید بگوئید ذات این نه آن عوارض مشخصه یک ماده دارد بنام حیوان یک صورت دارد بنام ناطق اسمش را می‌گذاریم حیوان ناطق.

لذا در حقیقت این خارج 3 چیز است یکی ماده یکی صورت که همان جنس و فصل است هیچ فرقی بین جنس و فصل و ماده و صورت نیست الا آن توی خارج نیست جنس و فصل خارجیت ندارد ماده و صورت خارجیت دارد والا هیچ تفاوت ندارد که مرحوم آخوند توی کفایه چندین مرتبه این را فرمودند لافرق بین الجنس و الماده به شرط لا و لابشرط لافرق بین صورت و فصل الا لابشرط و بشرط لا هیچ تفاوت ندارد.

لذا این توی خارج جنس است یعنی حیوان توی خارج صورت است یعنی فصل بر روی هم می‌شود زید حیوان ناطق اما یک چیز دیگر هم هست که آن 2 تا ندارند این که زیدیت زید عوارض مشخصه که این را موجود در خارج کرده این موجود در خارج را هم اسمش را می‌گذاریم عوارض مشخصه یا حدالوجود ماهیت چیست؟ حدالوجود حتی به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام (رض) می‌فرمودند این که می‌گویند ماهیت یک امر اعتباری است نمی‌شود بگوئیم که ما اصاله الوجودی هستیم ماهیت امر اعتباری است می‌گفتند این آقا اینجا نشسته با این هیکلش ما بگوئیم این هیچ چیز نمی‌شود که خب این مسلم حیوان ناطق در خارج است دیگر آن حرف که اصاله الوجودی اصاله الماهوی آن یک حرف دیگر و برای خودش یک چیزی دیگر اما این ماهیات همه همه توی خارج‌اند دیگر حدالوجود عوارض مشخصه آمده اینها را محدود کرده مسلم توی خارج هم هست، زید و عمر بکر و خالد و تا آخر.

لذا این را می‌گوئیم ماهیت، عنوان چیست؟ عنوان غیر از ماهیت است، عنوان حد الوجود نیست وصف است آن حقیقت است، این وصف است مثل صلاه توی خارج، خارج آن حرکات و سکنات است غصب آن تصرفات است اما عنوان خب این حرکات و سکنات آن عنوان باربر این می‌شود یک امر انتزاعی لذا آن حرکات و سکنات خودش ماهیت دارد خودش وجود دارد حدالوجود است آن متصف می‌شود گاهی به یک صفت، گاهی به 2 صفت لذا به آن می‌گوئیم عنوان یعنی عناوین مربوط به موصوفات است مربوط به توصیفات است از این جهت توی منطق اسمش را می‌گویند مصداق نیست می‌گویند بگو مصدوق علیه. اگر حدالوجود باشد به آن بگو علیه هر کجا وصف است آن که توی خارج است مصدوق است. لذا مصداق، مصداق ماهیت آن است که توی خارج حدالوجود است اما عنوان وصف است مثل همین بحث ما این بحث ما مثل صلاه و غصب، اینها 2 تا عنوان است شارع مقدس گفته نماز بخوان این یک عنوان است کاری به ماهیت ندارد آن یکی هم یک عنوان است گفته غصب نکن حالا این آقا یک امر خارجی نفس الامری را که مامور به نیست متصف می‌کند به 2 وصف که آن 2 تا وصف هر دو مامور به است یعنی حرکات و سکنات توی خارج که معنون به صلاه است معنون به غصب است اینها هر دو مامور به است اما خارج مامور به است یا نه؟ یعنی آن حرکات و سکنات یعنی آن حدالوجود یا آن عرض اینها مامور به هستند؟ نه مامور به 2 تا عنوان است این 2 تا عنوان یا یک عنوان است، آن عنوان می‌آید روی این ماهیت می‌آید روی این حدالوجود.

بنابراین این جور می‌شود که این صلاه و این غصب 2 تا عنوان است نه 2 تا ماهیت، ماهیت آن خارج یک چیزی است که اصلاً مامور نیست، منهی عنه نیست عنوان‌ها مامور به‌اند منهی عنه اند این آقا با سوء اختیارش بجای این که برود نماز را توی مسجد بخواند درست توی خانه مردم خواند وقتی نماز را خواند معنون شد به 2 عنوان یکی عنوان غصبیت یکی عنوان صلاتیت بنابراین عنوان مربوط به توصیفات است همه‌اش هم امر انتزاعی است و شیء خارج یعنی ماتی به، اصلاً مامور به هم نیست، ماتی به تطابق می‌کند با مامور به، اتصال به ماتی به متصف به صلاه است یعنی آن عنوان را آورده توی خارج، ماهیت نیست اما همان عنوان را آورده توی خارج حرکات و سکنات برای خودش یک چیزی است، وصفی به او دارد، ماتی به مطابق با مامور به شد غصب یک امر واقعی و نفس الامری است این ایجاد کرده وقتی ایجاد کرد ماتی به مطابق با مامور به شد، منهی عنه شد آن زجر از غصب می‌کرد، این زجر از غصب را متحمل نشد، غصب کرد.

لذا عنوان صلاه که همان اسمش را طبیعت گذاشتند، البته اینها نباید خلط شده باشد نباید اصلاً اسمش را طبیعت گذاشته باشند نباید اسمش را ماهیت گذاشته باشند همه اشتباهات همین شده که ما اصلاً امر به ماهیت ندرایم، امر بعنوان، امر انتزاعی و این که مشهور شده که اوامر ونواهی متعلق به تبایع هستند بعد هم تبایع را معنا می‌کنند ماهیت این غلط است پیش همه غلط است حالا نه پیش منخب همه می‌گویند ماک اسم عنوان را گذاشتیم طبیعت نباید گذاشته باشیم، اسم طبیعت را گذاشتیم ماهیت آن خوب است طبیعت و ماهیت لذا کلی طبیعی و ماهیت و اینها خوب است اما آن که بد است این است که ما یک عکس شیر را شیر حساب کرده‌ایم یعنی عنوان که یک امر انتزاعی است ماهیت اسمش راگذاشتیم و راستی می‌خواهیم ماهیتش بکنیم یا یک عنوان که یک امر اعتباری است راستی می‌خواهیم خارجیت به آن بدهیم از همین جهت مرحوم آخوند می‌گویند اوامر و نواهی متعلق به خارج است می‌گوئیم نه اوامر و نواهی متعلق به عناوین است و من آن که می‌توانم آن ماهیت است که مامور به نیست آن را می‌آورمش توی خارج ماتی به اسمش را می‌گذاریم این ماتی به معنون می‌شود به عنوان صاله و آن مامور به ما که یک امر انتزاعی است ساقط می‌شود لذا منهی عنه ما هم همین است.

اینها حتماً باید در ذهن مبارکتان باشد خیلی جاها بدرد می‌خورد، خب پس این که مرحوم آخوند می‌فرمایند که عنوان معنون را تکرار نمی‌کند متعدد نمی‌کند حرف حسابی است اما مربوط به بحث ما نیست آن هم که آخر کار می‌فرماید یک شیء 2 تا ماهیت ندارد خب معلوم است اما یک شیء ممکن است 100 تا عنوان داشته باشد زید توی خارج یک ماهیت بیشتر ندارد حیوان ناطق اما 100 تا وصف دارد این زید توی خارج عالم، قادر، جوان است، زیباست، اصفهانی است و امثال اینها 100تا وصف برایش درست می‌کنیم هیچ کدام از اینها ماهیست نیست ماهیت زید چیست؟ حیوان ناطق و اصلاً حیوان ناطق هیچ وقت زیر بار تکالیف نمی‌رود تکلیف هیچ وقت متعلق به این ماهیت نمی‌شود تکالیف چه امر و چه نهی و چه مستحب چه مکروه و چه مباح همه مربوط به عناوین است نه مربوط به ماهیت لذا یک امر خارجی نفس الامری مثل زید، زید یک امر واقعی نفس الامری است ماهیتش هم موجود در خارج است آن هم یک نفس الامری، حدالوجود است دیگر حدالوجوتد که نمی‌توانیم بگوئیم عدم است حدالوجود عوارض مشخصه آمده توی کلی عقلی را کلی طبیعی توی خارجش کرده.

لذا این زید یک امر موجود در خارج است البته موجود محدود حالا این زید یک موجود در خارج است یک ماهیت بیشتر ندارد و آن حیوان ناطق دیگر معقول که 10 تا ماهیت داشته باشد خب معلوم است امر خارجی دارای یک ماهیت اما امر خارجی دارای 100 عنوان یعنی توصیفات یعنی وصف و اینها هیچ کدام ماهیتش نیست و این که مرحوم آخوند می‌فرمایند که برای یک امر خارجی 2 ماهیت نه می‌گوئیم کجا چنین چیزی داریم که شما ایراد بکنید بگوئید 2 ماهیت بعد هم بخواهید نتیجه بگیرید بگوئید این شیء واحد در خارج یک امر وحدانی است خب امر وحدانی که هست مسلم امر وحدانی است یک ماهیت هم بیشتر ندارد اما این ماهیت 2 تا وصف دارد یکی عنوان صلاه، یکی عنوان غصب از جهت آن صلاه امر رویش است از جهت آن غصب نهی رویش است این ذات خارجی متحقق در خارج معنون شده به 2 تا عنوان یکی عنوان غصب یکی عنوان صلاه امر آمده روی آن نهی آمده روی آن هیچ تهافتی، تباینی با هم ندارد در وقتی که این نماز در غصب را بیاورد توی سرش می‌زنند چرا غصب کردی؟ اما از آن طرف هم به او می‌گویند بارک الله نماز خواندی به قول آقای بروجردی (رض) این جور می‌شود این رفته توی خانه غصبی خیاطت کرده خب برای آن خیاطتش مسلم است پاداش دارد برای مولا باشد، برای غیر مولا باشد اجاره دیگر تمام شده اجاره را درست کرده اما از آن طرف توی سرش می‌زنند چرا توی خانه مردم؟ جا نداشتی خب توی پارک، چرا رفتی خانه مردم خیاطت کردی؟ به این می‌گویند اجتماع امر و نهی فقط اگر بخواهد اشکال بکنید آن مبعد مقرب و آن هم که ما گفتیم مانعی ندارد پیش عقلا یک چیزی در حالی که مبعد است مقرب باشد در حالی که مقرب است مبعد باشد.

لذا امتناعی شدن مرحوم آخوند وجود ندارد مجوزی شدن ما وجه دارد دیگر بیش از این درباره‌اش صحبت نکنم بحث فردایمان راجع به این است که بعضی گفتند اقوی دلیل شیء وقوع شیء است ما مجوزی می‌شویم چون در اسلام زیاد است مثال زده به نماز توی مسجد گفته این نماز در حالی که واجب است مستحب هم هست اجتماع 2 تا امر پس همین جور که اجتماع 2 تا امر جایز است بین احکام که تضاد است، اگر تضاد باشد باید جایز نباشد همین طور که نماز توی مسجد جایز است 2 عنوان ، نماز توی غصب هم جایز است 2 عنوان، این را مرحوم آخوند خیلی مفصل درباره‌اش صحبت می‌کنند دیگران هم صحبت کردند لااقل کفایه را ببینید تا فردا درباره‌اش حرف بزنیم انشاء الله.

وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo