درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
87/12/12
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه:55
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .
این بحثهایی که گفته شد یا میشود از باب سهل وامتناع است یعنی قواعد فقهیه قواعد اصول یک چیز را اقتضا میکند ، اجماع و تسلم یک چیز دیگری را اقتضا میکند و این که قواعد چه میگوید ظاهر است ، اجماع هم در مسئله هست ظاهر است اما آن که مشکل کرده اجماع با ظواهر فقهیه نمیسازد ظواهر فقهیه با اجماع نمیسازد ، دست برداشتن از اجماع کار مشکلی است سیره بزرگان نبوده است دست برداشتن از قواعد فقهیه قواعد اصولیه کار مشکلی است ، عقل ما اصول ما فقه ما به ما میگوید نه و چه جور هم جمع بین این دو بکنیم راستی مشکل است.
راجع به اهل کتاب اجماع میگوید نجس هستند قواعد فقهیه میگوید پاکند روایات صحیح السند ظاهر الدلاله دو تا روایتش را خواندیم از 20 تا، روایت میگوید اینها پاکند و آن روایاتی که میگوید اینها نجس هستند خب ظهوری بیش نیست ، در خود روایت شاهد جمع داریم یعنی علاوه بر اینکه حمل ظاهر بر نص داریم در خود روایات هم روایات صحیح السند ظاهر الدلاله که یکی را دیروز خواندم میگوید خب جمع بین این روایتها بکن بگو که اهل کتاب پاکند اما تنزه از آنها اجتناب از آنها خوب است برای اینکه مراعات احکام اسلام را نمیکنند مراعات نجاستها را نمیکنند ، خب مسئله واضح است خیلی ظاهر است ومن من کردن در این جور مسائل هم معلوم است درست نیست.
اما چیزی که مسئله را مشکل میکند این اجماع است مثلاً دیروز در باره آیه شریفه صحبت کردم خب آیه میفرماید که وطعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم حالا مفسرین البته شیعه یا مثلاً بسیاری از فقهاء گفتهاند که وطعام الذین اوتوا الکتاب یعنی جو و گندم همینطور که ما حالا جو وگندم از غرب وارد میکنیم، این طوری نیست ، وطعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم خب خیلی مِؤونه میخواهد آدم عقلش را ظواهر را بگذارد زیر پا و آیه را این جور معنا کند آنچه در جوی میرود آب است جو و گندم از کفار خریدن طوری نیست این که آیه معنا کردن نیست آیه این است معاشرت با اهل کتاب آن وقتها این جور بود دیگر مخصوصاً سنیها که معاشرت حسابی داشتند در زمان ائمه طاهرین و زمان پیامبر اکرم این یهودیها در مدینه یک تسلط عجیبی داشتند و چون اقتصاد هم مال آنها بود مردم با آنها مهمانی میدادند مهمانی میرفتند مواکله داشتند معاشرت داشتند خب آیه قرآن میگوید که مهمانی رفتن مهمانی دادن طوری نیست ، مواظب باش کلاه سرت نگذارند ازدواج با آنها هم طوری نیست خب این قرآن است دیگر، حالا ما ازدواجش را بگوییم یعنی صیغه آن هم صیغه فقط زن یهودی و نصرانی را تو میتوانی صیغه بکنی اما زن مسلمان بخواهد صیغه بشود نمیشود دیگر چه رسد عقد بشود ، حالا آن آیه این هم اجماع دیگر یک تسلم در مقابل سنی از شیعه، لذا گشتهاند این طرف آن طرف روایت پیدا کردهاند روایت گفته که جو وگندم در حالی که دیروز گفتم روایتها نمیگوید جو و گندم ،روایتها میگوید این غذا که این میپزد دو قسم است یک قسم مثل نان میپزد نان گرفتن از آن طوری نیست یک قسمت اینکه گوشت میپزد خب گوشتهایشان خوک است و غیر مذکی طوری است روایتها این را میگوید و این ربطی به بحث ما ندارد خب بله معلوم است اگر یهود و نصرانی غذا بپزند از گوشت خوک خب ما که دیگر نمیتوانیم گوشت خوک را بخوریم، اما نان پخته، نان را برویم بگیریم خب قرآن میگوید طوری نیست روایتها هم نمیگوید طوری است حالا یک دو تا روایت من برایتان بخوانم ببینید روایتها چه جور میگویند نه.
اگر یک کسی خیلی مرد باشد بگوید فرد نادر را میگیرد جو و گندم را هم میگیرد ظهور آیه این است که با هم مواکله بکنید با هم معاشرت بکنید مهمانی بروید مهمان بیاید و طعام آنها یعنی غذای آنها برای شما حلال است و ما جو و گندم را بخواهیم داخل بکنیم فرد نادر است به اطلاق و عموم ، نه اطلاق دارد نه عموم دارد، حالا بگویید هم اطلاق دارد و عموم دارد خب معنایش این جور میشود که حبوبات چه پخته چه نپخته از اینها گرفتن طوری نیست دیگر حالا ما بخواهیم پختهاش را جدا بکنیم و مراد حبوبات بگوییم یعنی جو و گندم خب حمل عام بر فرد نادر است یک فرد واضحی هم هست یعنی معلوم است که طعامهم حل لنا جو وگندم از اینها بخریم طوری نیست میوه از اینها بخریم طوری نیست آیه را بخواهیم این جور معنا بکنیم خب عقل نمیپسندد دیگر ، عرف نمیپسندد حالا گفتهاند روایت داریم که روایت ها میگوید جو و گندم حالا من دو تا از این روایتها را نوشتهام این روایتها را بخوانیم.
روایت 46 از باب 26 از ابواب ذبائح جلد 16 وسائل صحیحه علی بن ابراهیم فی تفسیره عن الصادق علیه السلام فی قوله تعالی وطعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم قال عنی بطعامهم ههنا الحبوب و الفاکهه غیر الذبائح التی یذبحون فانهم لا یذکرون الله علیها این طعامی که میگوییم یعنی جو وگندم یعنی نان پخته نان را برو بگیر طوری نیست اما غذا پخته که در آن غذای گوشتی است آیه این را میگوید یعنی امام صادق سلام الله علیه آیه را معنا میکنند میفرماید این طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم آن طعامها را میگوید آن غذاها را میگوید که گوشت نباشد و اما اگر گوشتی باشد دیگر طعامهم لاحل لکم چرا لاحل لکم برای این که التی یذبحون فانهم لا یذکرون الله علیها پس بنابراین نمی شود خورد یعنی امام صادق علیه السلام آیه شریفه را معنا میکنند میفرمایندطعام الذین اوتوا الکتاب یعنی نان، غذاییکه گوشت در آن نباشد برای این که گوشتش یا گوشت خوک است یا گوشت غیر مذکی لذا اگر گوشت را از قصاب بخرد باز هم طوری نیست غذا درست کرده اما نه از گوشت خودشان، آمده در مغازه قصابی گوشت خریده خب آیه شریفه میگوید طوری نیست این روایت هم میگوید طوری نیست و ما بخواهیم آیه را معنا کنیم به معنای جو و گندم نه نان جو و نان گندم خب نمیشود دیگر، روایت هم نداریم این روایت که مرحوم صاحب وسائل در باب 46 چهار پنج تا روایت نقل میکند همهاش از همین باب است که من روایتش را خواندم که علی بن ابراهیم از امام صادق سلام الله علیه نقل میکنند که تفسیر کردهاند آیه شریفه را گفته اند مراد از این طعام آن غذایی است که گوشتی نباشد که این هم واضح است این هم معلوم است اما آقایان معنا کردند که طعام الذین اوتوا الکتاب گفتهاند که عنی بطعامهم ههنا الحبوب و الفاکهه یعنی جو و گندم یعنی میوه خب این که عنی بذلک چه جوری میشود عنی بذلک آیه شریفه؟ آن وقت خود امام صادق علیه السلام این الحبوب والفاکهه را معنا میکند یعنی حبوب و فاکهه غیر ذبائح یعنی غذای غیر گوشتی ، نان پخته برو نانشان را بگیر طوری نیست آمده گوشت را از قصاب گرفته پخته طوری نیست اما از خودشان اگر غذای گوشتی بپزند نخور ، چرا؟ التی یذبحون ، چرا نخور ؟ فانهم لا یذکرون اسم الله علیها این ها بسم الله نمیگویند پس اینها گوشت خوک میخورند بنابراین آن غذایشان نجس است.
یک روایت دیگر هم نظیر همین است روایت سماعه است که این روایت سماعه روایت 2 از باب 46 است حالا صحیحه یا موثقه سماعه قال سئلته عن طعام اهل الکتاب ما یحل منه؟ قال الحبوب و معنا ان الطعام اذا کان من الحبوب لا اللحوم ، یعنی این حبوبات که میگوییم اگر غذا درست بکند طوری نیست و اما اگر غذا درست بکند نه از حبوبات مثل اینکه از گوشت این طوری است طوری بودنش هم یا گوشت خوک است یا گوشت غیر مذکی، لذا نمیدانیم چه بکنیم ؟ لذا آیه را بخواهیم معنا بکنیم یعنی جو و گندم نمیشود، روایتها را بخواهیم بگیریم آن روایاتی که میگوید نجس است خب روایاتی که میگوید پاک است خب آن روایتهای پاک حکومت دارد بر آن روایات نجس، و قطع نظر از این ظاهر و نصی که من گفتم، این روایتها دو دفعه که دیروز خواندم امروز بخوانم این حکومت دارد ، حسابی چشمک میزند به آن دسته روایات ، به آن روایاتی که میگفت نجس است به آن روایاتی که میگفت پاک است 30 ، 40 تا روایت است این روایت که دو سه تا روایت هم هست،
روایت 4 از باب 54 از باب اطعمه محرمه جلد 16 وسائل قلت لابی عبدالله علیه السلام ما تقول فی طعام اهل الکتاب ؟ فقال لا تأکله ثم سکت هنیئه ثم قال لا تأکله ثم سکت هنیئه ثم قال لا تأکله و لا تترکه نقول انه حرام و لکن تترکه تنزهاً عنه این که میگویم نخور نه این که حرام برایت درست بکنم نه، میگویم نخور برای اینکه اینها لاابالی هستند و چون لاابلی هستند غذایشان را نخور، خوب است نخوری خب بله معلوم است خوب است نخوریم اما لاتأکله بعد میفرمایند این لا تترکه که به تو گفتم لا تترکه نقول انه حرام این جور معنا نکن بلکه معنا کن تترکه تنزهاً عنه خب این روایت را حمل بر تقیه میشود کرد؟ برای اینکه آن روایتهایی که میگویند نجس است حمل بر تقیه ، این را حمل بر تقیه هم نمیشود کرد یعنی نمیدانم آقایان چکار کردهاند روایات را مثلاً دو دسته روایت تعارض، میفرمایند آن روایاتی که دلالت دارد بر طهارت حمل بر تقیه اما این روایت که حکومت دارد چه جوری حمل بر تقیه کنیم؟ این روایت را که حمل بر تقیه نمیشود کرد ، یعنی چه جوری میشود دست از این روایت برداریم؟ حضرت فرمودند نخور نخور نخور ، بعد فرمودند این که میگویم نخور نسبت به من نده که من گفتم حرام است اگر میخواهی نسبت به من بدهی بگو آقا گفتهاند نخور تنزهاً، خب این تا اینجا.
حضرت فرمودند غذای اینها را نخور برای اینکه اینها اجتناب از نجاسات ندارند .
مسئله راجع به اجماع هم خب شیخ طوسی در نهایه ابن ابی عقیل و ابن جنید از قدماء اینها گفتهاند پاکند البته شیخ طوسی اختلاف فتوی دارند خب در نهایه گفتهاند پاکند شیخ مفید در اختصاص گفتهاند پاکند ابن ابی عقیل ابن جنید گفتهاند پاکند لذا بگوییم اینها هیچ، دع الشاذ النادر، یک شهرت به سزایی هست آن شهرت را اعراض اصحاب از روایات، حمل بر تقیه مشکل است اما بگوییم که اعراض اصحاب از روایات ، خب ما میدانیم اصحاب چکار کردهاند یعنی خودشان میفرمایند چکار کردهایم ، میفرمایند که ده بیست تا روایت داریم دال بر طهارت است ده بیست تا روایت داریم دال بر نجاست است اینها با هم تعارض میکنند و آن روایاتی که میگوید پاک است حمل بر تقیه میکنیم، ده بیست تا روایت را حمل بر تقیه لذا روایات نجاست به حال خود باقی میماند ، خب این استدلال اینهاست که ندانیم اصحاب چه کردهاند و الا اگر اصحاب خودشان بگویند ما چه کردهایم دیگر این اجماع خیلی ضربه میخورد خب میدانیم حمل بر تقیه کردهاند میشود حمل بر تقیه کرد یا نه؟ این روایتی که الان خواندم میگوید حمل بر تقیه نمیشود کرد، میشود حمل بر تقیه کرد یا نه؟ حمل بر تقیه آنجاست که دو دسته روایت متعارض باشند اما ما نحن فیه که تعارض در کار نیست ، جمع دلالی دارد جمع دلالی وقتی دارد نوبت به تعارض نمیرسد اگر یادتان باشد مرحوم شیخ در تعادل و تراجیح بعد هم مرحوم آخوند همه همه وقتی وارد تعادل و تراجیح میشوند میفرمایند که تعارض آنجاست که جمع دلالی نداشته باشد ، لذا مثل مرحوم شیخ میفرماید مثل عام و خاص و مثل مطلق و مقید و مثل اظهر و ظاهر و اینها چون جمع دلالی دارد پس اصلاً تعارضی در کار نیست ، مرحوم آخوند یک مقدار بیشتر که این حرف مرحوم آخوند از کلمات مرحوم شیخ هم فهمیده میشود اما بگوییم ابتکار مرحوم آخوند ، ایشان فرمودهاند اگر عرف توفیق پیدا کند بین جمع دو دسته روایت دیگر جمع دلالی است و نوبت به تعارض نمیرسد آن وقت مرحوم آخوند شمردند خیلی که اینها العرف وفق علی جمع بین روایات پس تعارضی در کار نیست خب ما نحن فیه همینطور است، یک دسته روایت داریم میفرماید پاک است یک دسته روایت داریم میفرماید نجس است خب آنها که میگوید نجس است ظهور است آنها که میگوید پاک است نص است العرف وفق حمل ظاهر بر نص و بگوید که تنزهاً اجتناب از اهل کتاب خوب است ، دیگر این از اعراض اصحاب هم انسان نباید این جوری که عرض کردم وحشت بکند، گفتم دیروز مرحوم صاحب حدائق هو میکند و میگوید حمل ظاهر بر نص یعنی چه؟ این حرف را در فقه نیاورید اینها فلسفه در فقه آوردن است و امثال اینها ، میگویم آقا این روایتی که صحیح السند است ظاهر الدلاله است میگوید که آن روایاتی که میگوید نجس است تترکه تنزهاً عنه، میشود اهل کتاب پاک ، اما حالا کسی جرأت دارد بگوید یا نه؟ دیگر مشکل میشود.
عرض کردم این گونه مسائل از مسائل سهل و امتناع است وقتی بحث طلبگی و بحث اصول و بحث ظهور و بحث بین روایات بکنیم اهل کتاب پاکند اما وقتی که برویم در فقه ببینیم شیخ انصاری از شهرت از اجماع نمیتواند بگذرد این حرفها هم که ما میزنیم شیخ انصاری یاد ما داده خیلی بهتر بلد است لذا آدم میماند ، بگوید نجس است با قواعد جور در نمیآید ، بگوید پاک است با آن شهرت و ترس مثل شیخ انصاری، خب مسئله اهل کتاب همین است هرکسی هرچه انتخاب بکند دیگر او است و اجتهادش.
مسئله مهمتر از این آن حرف سوم است که گفتم کفار منقسم میشود به سه قسم یکی مشرکین یکی اهل کتاب یکی هم مثلاً مثل مرتد حالا انشاء الله چند روز در همین باره سوم صحبت میکنیم
در مثل مشرکین تسلم بین اصحاب است که بحثش را کردیم و تمام شد راجع به اهل کتاب هم همین تسلم و اجماع و مسئله را گفتیم و تمام شد.
واما راجع به مرتد آیا این پاک است یا نجس؟ خب قتلش واجب است مالش هم تقسیم میشود حتی اگر بعد هم توبه بکند دیگر مالش بر نمیگردد مالش رفته، تقسیم ورثه میشود حالا این را باید بکشندش ؟بله باید مالش را تقسیم کنند؟ بله این پاک است یا نجس ؟ دلیل نداریم اما مشهور در میان اصحاب همان اجماع گفته که مرتد نجس است دلیل چیست؟ هیچ دلیل نیست الا اینکه مرتد برگردد مثلاً مسلمان است نصرانی بشود خب بحثش را کردیم اما حالا برگشته مشرک نشد نصرانی و یهودی و مجوسی نشد کمونیست شده این پاک است یا نجس ؟ هیچ دلیلی در مسئله نمیتوانید پیدا بکنید جز اجماع اگر از اجماع بترسیم یا اجماع را حجت بدانیم و در این جاها چون دلیل نداریم انسان میتواند بگوید اجماع مثلاً کاشف از نص معتبر بوده نصش به ما نرسیده اما این حرفها هم راستی مشکل است انسان بزند این همان است که مرحوم سید در عروه میفرمایند الکافر نجس باقسامه و چه چیزی مرحوم سید را واداشته این حرف را بزند ؟ شهرت ، اجماع و آن وقتها مخصوصاً در زمان مرحوم سید خلاف شهرت و اجماع حرف زدن خیلی کار مشکلی بوده مثلاً مرحوم آیت الله العظمی آقای صدر آقا سید اسماعیل صدر از شاگردهای مرحوم شیخ انصاری است خواص از او تقلید میکردند با این مرحوم سید خیلی رفیق بوده اما وقتی ایشان عروه را نوشت مرحوم صدر با این قهر کرد گفتند چرا قهر کردی؟ گفت این جرأت در فتوی دارد با این نمیشود رفت و آمد بکنیم، خب یک دفعه این جوری است که خب مرتد نجس است، اجماع داریم ، شهرت هست اما یک دفعه راستی بخواهیم با دلیل برویم جلو اصلاً راجع به مرتد و راجع به منکر ضروری و امثال اینها عدم تعرض است شما بروید توی فقه ببینید اصلاً قدماء متعرض مسئله نشدهاند این چه اجماعی است؟ این همان عدم الخلاف است لذا قدماء اصلاً متعرض مسئله نشدهاند متأخرین متعرض مسئله نشدهاند آن وقت متأخرین دیگر متعرض مسئله شدهاند همینجور بیاید تا مثل صاحب عروه و محشین بر عروه اینها همه همین است مرتد نجس است چون اجماع داریم ، لذا یک روایت عام پیدا کنید الکافر نجس، نداریم، اگر ما یک عموم عامی بتوانیم درست بکنیم آن عموم عام ما هم مرتد و غلات و آن کسی که منکر ضروری است و امثال اینها ممکن است کسی تمسک به آن عام بکند و بگوید کافر است اما نداریم، لذا الکافر نجس این در قرآن هست ؟ لذا الکافر نجس ما در روایتها نداریم این را مرحوم شیخ انصاری مرحوم حاج آقا رضا همدانی مرحوم آقای خویی مرحوم آقای حکیم و حضرت امام همه اینها اقرار دارند که ما عام نداریم که الکافر نجس، لذا اگر الکافر نجس داشتیم هرکجا شک میکردیم به الکافر نجس تمسک می کردیم و خیلی خوب بود اما نداریم وقتی نداریم همه آنها میفرمایند آنجا که شک کنیم قاعده طهارت میگوید پاک است خب ما نحن فیه همین است دیگر الکافر نجس نداریم اما قاعده کل شیئ طاهر داریم نمیدانیم پاک است یا نجس؟ کل شیئ طاهر میگوید پاک است انما المشرکون نجس آن مربوط به بت پرستها عزیر که راستی بت پرست باشد نه یهودی و نصرانی که راستی اینها عزیز وعزیز را خدا میدانند به اینها بت پرست نمیگویند اینها را اهل کتاب یا کافر میگویند لذا بگردید یک دلیل پیدا کنید اگر بتوانید این دلیل پیدا بشود که الکافر نجس ، نه این که الکافرجهنمی است و باید اورا کشت و کسانی که ایمان ندارند با آنها باید جنگید خب اینها را که گفتم مرتد واجب القتل است روایت داریم سابقاً اگر یادتان باشد در باب حدود روایاتش را خواندیم واجب القتل است باید او را کشت گفتم حتی روایت داریم هم مورد فتاوای فقهاست این که باید مالش تقسیم بشود ولو توبه هم بکند مالش باید تقسیم بشود حتی قتلش را هم گفتند ما قتلش را گفتیم اگر راستی توبه بکند دیگر قتلش نه، ولی مشهور در میان فقهاء گفتهاند قتلش ولو توبه بکند قتلش واجب است ولو توبه بکند مالش باید تقسیم بشود اینها همه روایت داریم اما این مرتد نجس یا نه ؟ روایت نداریم ،
کافر را معنا کردیم یعنی چه گفتیم کافر یعنی آن کسی که خدا را قبول ندارد یا پیامبر را قبول ندارد یا ماجاء به النبی را قبول نداشته باشد ، حالا علی کل حال این مرتد خب خدا را قبول ندارد، مشرک نیست ، مثل کمونیست است یک حرفهایی الان یک شبهات عجیب برای جوانها جلو آمده و میروند در خانه، این پدر و مادرها مثل تخمه روی تاوه میآیند پیش من مینالند که این پسر من مرتد شده هیچ چیز را قبول ندارد حالا این پسر آیا نجس است؟ مشهور در میان فقهاء میگویند آری بلکه اجماع ، دلیل چیست؟ دلیل نداریم الکافر نجس نداریم راجع به مرتد هم روایت نداریم دیگر شماها بگردید روایت پیدا بکنید . این راجع به مرتد که بحثش ناقص است منتظر این هستیم که از شماها استفاده بکنیم و اگر ایشان هم آوردند یک عامی یک اشرفی هم ایشان هم ایشان فردا بگیرند بنابراین این راجع به مرتد ، اما فکر بکنید روی آن.
همچنین غلات ، این غلات اینها که نسبت به غلات میدهند هیچ کدامش واقعیت ندارد و در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام این شیعههای داغ ولایتی حرفهای مثل زیارت جامعه این حرفها را میزدند اینها میگفتند این غالی است مخصوصاً این که دشمن میخواست این را از صحنه بیرونش کند تهمت میزد به غلو و یک دردسر عجیبی درست شده بود آن زمان این دردسر عجیب کمکم آمد توی رجال و میبینیم که بعضی اوقات نجاشی رضوان الله تعالی علیه میگوید که این از نظر روایت طوری نیست اما فساد عقیده دارد فساد عقیدهاش چیست ؟ غالی است ، غالی چیست؟ یعنی مثلاً میگوید ائمه طاهرین واسطه فیض هستند ، ما در شیعه یک غالی پیدا کنیم که قائل بشود که علی خدا است مسلم نمیشود پیدا کرد حتی مثلاً این عبدالله بن سباء این یک مزخرف در تاریخ است به شیعه میخواهند تهمت بزنند عبدالله بن سباء درست کردند که گفته علی خداست و امیرالمومنین او را بردند سر آتش و بالاخره دست برنداشت و او را سوزاندند این اصلاً واقعیت ندارد شما نمیتوانید در شیعه یک کسی را پیدا کنید که بگوید علی خداست یا اینکه خدا حلول کرده است در مولا امیرالمومنین اینها که غلو معنا میکنند یا اینکه خدا مال آسمانهاست وعلی مال زمینهاست این را سنیها میگویند همین وهابیها که ما را به عنوان مشرک میکشند وقتی که میگوییم یا رسول الله اینها میگویند کفر است خودشان در کتابهایشان ابن تیمیه در منبر گفت همینجور که من از منبر آمدم پایین ، آمد پایین و گفت خدا هم روزهای دوشنبه میآید پایین و یک گردشی روی کره زمین میکند دو دفعه میرود بالا در شیعه شما حتماً یک این جور حرفی نمیتوانید پیدا کنید که شیعه تابع ائمه طاهرین آن مذهب فولادی قائل بشود به غلو به این معنا که منجر به کفر بشود و اما غلو زیارت جامعهای خب این یکی از امتیازهای بزرگ شیعه است و اینکه هی مرتب بعضی از شیعهها غلو دارند و غلو است و طردشان کردند و حتی خودیها مثل مرحوم نجاشی یا مرحوم شیخ طوسی اینها را طرد کرده مسلم درست نیست. حالا این هم یک مسئله که این حالا اگر کسی قائل به غلو آن جوری که علی خداست آیا این پاک است یا نجس؟ واجب القتل است اما پاک است یا نجس؟ دلیل نداریم این بحثها خیلی بحثهای مهمی است و باید از شماها استفاده کنیم انشاءالله فردا از شما استفاده کنیم .
وصلی الله علی محمد و آل محمد