< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 21

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

   راجع به آب کر بالاخره رسیدیم به این‌جا که از نظر وزن اجماعی از قدماء از متأخرین در مسئله هست که 1200رطل عراقی 128 من تبریز ایرانی و 600 رطل مکی، 900 رطل مدنی، ظاهراً اختلافی در مسئله نیست و از نظر وزن اجماع در مسئله هست اختلاف در مسئله نیست و من عرض کردم که این دو تا روایتی که داریم که نگفته آیا عراقی یا مکی یا مدنی و فقهاء همه از آن فهمیده‌اند عراقی، نه مکی و نه مدنی، گفتم که باید یک روایاتی درمسئله باشد که آن روایات به دست ما نرسیده است یعنی اجماع مصطلح و آن روایت ها تعیین کرده است که مراد از رطلی که در روایات است رطل عراقی است، نه مکی و نه مدنی، این راجع به وزن

 اما راجع به مساحت مسئله خیلی معرکه آراست در میان 6 قول سه تا قول را متعرض شدیم یکی قول مشهور هم در میان قدماء هم متأخرین این که 43 وجب یک مقدار کمتر سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم و دو تا روایت صحیح السند ظاهرالدلاله هم در مسئله بود .

    اما یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله هم در مسئله بود که 36 وجب، نه 43 وجب، که مرحوم محقق همدانی می‌خواهند بگویند که تقریباً  مثل هم است برای این که وجب‌ها تفاوت دارد ولی معلوم است حرف نارساست به ساحت مقدس ایشان نمی‌خورد بالاخره یک قول برای خودش است که مثل مرحوم محقق در معتبر در حالی که در شرایع 43 وجبی است اما در معتبر 36 وجبی است و مرحوم صاحب مدارک هم که آدم ملایی بوده در این‌جا بجث مفصلی کرده‌اند .

    قول سوم 27 وجب، آن هم مثل قول اول مثل قول دوم روایت صحیح السند و ظاهر الدلاله دارد لذا از نظر مدرک باید بگوییم انصاف این است که این سه قول هر سه مدرک دار است مدرکش هم از نظر سند هم از نظر دلالت خوب است حالا با هم معارض هستند چه بکنیم؟ هر کسی چیزی گفته است و ما دیروز عرض کردیم که نظیرش را در فقه زیاد داریم برای این که مفهوم عدد مفهوم شرط حجت است اما جایی که معارض منطوقی نداشته باشد اگر معارض منطوقی داشته باشد آن منطوق دلالت می‌کند بر این که مفهومی در کار نیست ما نحن فیه همین طور است ما مفهومهای این سه تا روایت را از دست بدهیم به قرینه هر سه این روایت یعنی کل واحد از سه روایت معارض با مفهوم است مفهومها را از دست بدهیم منطوق‌ها باقی بماند مثل اذا خفی الجدران فقصر و اذا خفی الاذان فقصر دیگر خواه ناخواه جمع حسابی می‌شود،

    لذا مفهوم 27 وجب را که 27 لاغیر این را می‌گیریم، 43 وجب لاغیر این لاغیرش را می‌گیریم، 36 وجب لاغیر، این لاغیرش را می‌گیریم به قرینه کل واحد خواه ناخواه این‌جور می‌شود که 27 وجب قدر متیقن کر است، 36 وجب بهتر کر است، 43 وجب احوط است بهتر است و مثل مقول به تشکیک است معلوم است آب هر‌چه زیادتر، نور هرچه زیادتر بهتر، این‌جا هم 27 وجب خوب، بعدش دیگر اگر دریاچه باشد معلوم است لاینجسه شیئ بهتر ازاین است که استخر باشد، استخر باشد بهتر از این است که حوض باشد، حوض باشد بزرگتر باشد بهتر از این است که حوضچه باشد، 36 وجب باشد بهتر از این است که 27 وجب باشد قدر متیقن و مشکوک نه، جمع بین سه تا روایت می‌شود دیگر، نه قدر متیقن گیری کنم اقل و اکثر نیست، این خلاصه حرف است . لذا بدون این که برویم در باب اقل و اکثر و بدون این که مؤونه‌ای درست بکنیم یک قاعده کلی در اصول است و آن این است که اگر مفهومی با منطوقی بجنگد معمولاً مفهوم دیگر سالبه به انتفاء موضوع می‌شود اذا خفی الجدران فقصر اذا خفی الاذان فقصر، آن می‌گوید اذا خفی الاذان فقصر یعنی فقط اذان، آن روایت می‌گوید که فقط جدران این دو تا فقطش را می‌زنیم می‌شود که هر کدام باشد نماز شکسته می‌شود، خفای جدران باشد همین طور، خفای اذان هم باشد همین طور . دیگر خیلی هم لازم نیست که قدر متیقن بگوییم یک علامت خاصی، نه، یک مساحت خاصی، حالا اگر کسی هم این را که در باب مفهوم گفته‌اند راجع به اذا خفی الاذان فقصر و اذا  خفی الجدران فقصر اگر کسی هم یک مساحت خاصی بگوید خب در این‌جا هم همین را می‌گوییم، یک آب کثیری که اقلش 27 وجب و هرچه بیشتر بهتر این کر است بر می‌گردد به این‌که کر 27 وجب هرچه بیشتر بهتر .

    اما اگر قبول نمی‌کنید حرف من را باید دلیل بیاورید برای این که 43 وجب درست است فقط، برای این که کسانی که می‌گویند 43 وجب روایت 27 را به ضعف سند از کار می‌اندازند و ما که نمی‌توانیم روایت را با ضعف سند از کار بیندازیم دیگر خواه ناخواه مشهور اگر بخواهد بگوید 43 وجب، شما اگر بخواهید بگویید باید یک فکری برای روایت اسماعیل بن جابر بکنید و الا اگر نه با هم معارض هستند حسابی، آن می‌گوید 27 تا آن می‌گوید 43 تا و قوم هم معارض می‌دیدند لذا روایت اسماعیل بن جابر را از کار انداختند به ضعف سند، روایت ثوری را هم از کار انداختند به واسطه عمل نکردن اصحاب، گفتند که شاذ است آن وقت 43 وجب را روی آن فتوی دادند ولی روی این بحثهای دو سه روز که ما کردیم اگر شما می‌خواهید 43 وجب را بگیرید یک فکری باید بکنید، روی عرض ما حسابی مطلب صاف است و هم بحث اصولیش تمام است هم بحث عرفیش تمام است هم بحث فتواییش تمام است ولی مسئله 43 وجب شهرتی نیست که ما بگوییم اصلاً ما بقی هیچ و آن شهرت برای ما کار بکند، برای این که بالاخره در مقابل آن شهرت هم یک شهرت دیگر هست برای 27 وجب، حالا این‌ها همه تکرار بود .

    چیزی که بگوییم همه را ناراحت کرده است یک اشکال مهمی در مسئله هست و آن این است که خب حالا بگوییم 27 وجب، یا بگوییم 43 وجب اما همیشه یک اختلاف بالایی هست بین وزن و مساحت حتی مثلاً آبها را خیلی کشیده‌اند و مرحوم علامه مجلسی می‌گوید که در اصفهان کشیدیم، در مدینه کشیدیم، در کجا کشیدیم بالاخره یک اختلافی هست که همیشه وزن کمتر از مساحت است ولو 27 وجب آن کسانی که 43 وجب می‌گویند که شاید وزن دو برابر باشد و بالاخره 27 وجبی‌ها مثلا مثل مرحوم آقای خویی و امثال این‌ها مرحوم محقق همدانی می‌گویند که ما در نجف کشیدیم و تفاوت دارد، تفاوتش کم است می‌خواهند بگویند که آن وزن نزدیک با 27 تا است نه نزدیک به 43 تا، حالا آن حرف که خیلی اهمیت ندارد آن که اهمیت دارد این است ما 27 بگوییم، 36 بگوییم 43 بگوییم، با آن 1200 رطل تفاوت دارد همیشه یعنی همیشه آن 128 من تبریز کمتر از 43 وجب است، 43 وجب آب یعنی یک حوضی پیدا کنید که سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم، آب این را بکشید این خیلی می‌شود 200، 300 من می‌شود، من تبریز، این را چکار کنیم؟ یعنی این اختلاف بین وزن و بین مساحت مسئله به اندازه‌ای مشکل شده که مرحوم شیخ انصاری با کمال شهامت می‌گویند من نمی‌توانم اشکال را رفع بکنم اشکال قابل رفع نیست و از صاحب جواهر هم یک چیزی نقل می‌کنند که آن حالا خیلی اهمیت ندارد و ای‌کاش ایشان از این چیزها نگفته بودند، بالاخره مرحوم شیخ انصاری می‌گویند من نمی‌توانم این اشکال را رفع بکنم .

    مرحوم محقق همدانی ایشان شاگرد شیخ است به شیخ عرض می‌کند که ما می‌توانیم این اشکال را رفع بکنیم، اما اشکال را رفع نمی‌کند تسلیم به اشکال می‌شود می‌فرمایند ممکن است این جور بگوییم، کر همان وزن است اما آن مساحت که 27 تا یا 43 تا یا کمتر یا بیشتر آن خود کر نیست آن علامت است آن علامت است برای کر، دیگر خواه ناخواه این که می‌بینید زیادتر است امام علیه السلام زیادتر قرار داده برای این که با هر آبی بسازد در هر بیابانی با آن آب ولو گل آلود باشد ولو این که وزنش زیاد می‌شود ولو بعضی از آب‌ها خیلی سنگین هستند بعضی از آب‌ها سبک هستند بالاخره همان 1200 رطل، اما ما بقی که مساحت گفته شده این مساحت‌ها اماره است، علامت است، نشانه است، یعنی در بیابان که نمی‌توانست آب را بکشد حضرت فرمودند 27 وجب یا 36 وجب، یا 43 وجب، آنها فرق نمی‌کند همان 27 وجب را بگیرید فرمود 27 وجب، می‌گویی که این 27 وجب بیشتر از آن وزن است آن 1200 رطل است 128 من تبریز است می‌گویم باشد برای این که اماره که نباید تطابق کند مخصوصاً این‌جا اماره باید تطابق نداشته باشد باید زیادتر باشد و حضرت که زیاد تر قرار دادند برای خاطر این است که آب‌ها تفاوت می‌کرده و می‌خواستند حتماً آن 1200 رطل تحقق پیدا بکند لذا فرموده‌اند 27 وجب، یا فرموده‌اند 36 وجب یا فرموده‌اند 43 وجب، هر کسی فتوایش، 27 وجبی همین حرف را باید بزند 36 وجبی همین حرف را باید بزند 43 وجبی هم همین حرف را باید بزند لذا از این نظر تفاوت نمی‌کند الان اشکالی که ما داریم در مسئله این است که بین وزن و مساحت همیشه اختلاف است و جایی هم پیدا نمی‌شود که وزن بیش از مساحت باشد این را هم توجه داشته باشید مسلم همیشه آن مساحت آن که می‌گوید مثلاً 43 وجب، 27 وجب آن همیشه بیشتر است به تجربه اثبات شده آن کسانی هم که راستی خیلی دقیق بوده‌اند و خودشان آب را کشیده‌اند، همیشه چنین بوده که علامه مجلسی که دیگر می‌فرماید همه‌جا این‌ آب را کشیدیم در صدد بودند که در بحار مسئله را درست بکنند می‌فرمایند همه‌جا، اما علامه مجلسی جواب اشکال را نداده‌اند اما این را هم فرموده‌اند همه‌جا که ما آب‌ها را کشیدیم آبها بیش از آن وزن بود مثلا یک حوضی که سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم وقتی این آب را بکشیم بجای 128 من تبریز می‌شود 200 من تبریز به بالا و نمی‌شود هم جایی پیدا کنیم که این اختلاف نباشد حتی مثلا آب گل‌آلود خب این معمولاً وزنش خیلی بیشتر است تا آب صاف، آب گل نه، آب گل‌آلود همین که رنگش تغییر می‌کند یعنی یک خاک در این آب است یعنی گل در این آب است دیگر، رنگ تغییر کردن یعنی گل در این آب است همین آب گل آلود که سنگین هم هست وقتی که بسنجیم با 27 تا، 27 وجب بیش از این آب است دیگر چه رسد بسنجیم با 43 وجب، لذا مرحوم محقق همدانی می‌فرمایند آقا این کر نیست این علامت کرّ است و علامت  کر است یعنی چه؟ مثل اماره است اماره گاهی مطلق با واقع است گاهی مطابق با واقع نیست، نمی‌شود که ما اماره نداشته باشیم امارات همه، نه این اماره در این‌جا اگر ما اصول عملیه، اصول عقلائیه امارات نداشته باشیم لما کان للمسلمین سوق اختلال نظام لازم می‌آید دیگر لذا در حالی که عقلاء می‌دانند اماره گاهی مطابق واقع می‌شود گاهی نمی‌شود عقلاء می‌دانند اصول عقلائیه اصول عملیه گاهی مطابق با واقع است گاهی مطابق با واقع نیست اگر یادتان باشد جمع بین حکم واقعی و ظاهری که در کفایه بحث خوبی کرد بالاخره رسیدیم به این‌جا که شارع مقدس بعضی اوقات لازم است از مطلوبش دست بر دارد برای خاطر مطلوب دیگر رفع ید از واقع لذا می‌بیند اگر اماره را حجت ن‌کند می‌بیند اگر اصول عملیه نداشته باشد می‌بیند اگر اصول عقلائیه نداشته باشد مردم در مضیقه واقع می‌شوند برای این که مردم در مضیقه واقع نشوند برای این که نمی‌شود که مردم با علم بروند جلو، انسان اگر با علم بخواهد برود جلو از آن وسواسی‌های عجیب می‌شود اصلاً نمی‌شود، نمی‌شود انسان با علم برود جلو وقتی نشد خب یک قدری می‌آید پایین، مظنه، یعنی مظنه حجت، لذا عقلاء مظنه را حجت دانستند در مقابل علم، به آن می‌گوید اماره، باز هم می‌بینند نشد یعنی ولو این که اماره هم حجت باشد عقلاء، همه مسلمانها بخواهند که در کارهایشان طبق علم یا اماره عمل بکنند باز هم نمی‌شود به قول امام صادق علیه السلام لما کان للمسلمین سوق باید قاعده ید داشته باشند، قاعده ید نداشته باشند که نمی‌شود، باید قاعده فراغ داشته باشند باید قاعده تجاوز داشته باشند و سایر قواعد لذا برای این که مردم در مضیقه نباشند اختلال نظام لازم نیاید تعیین وظیفه در ظرف شک می‌کند در حالی که مظنه هم نیست اما تعیین وظیفه در ظرف شک می‌گوید علم اگر باشد خیلی خوب اگر نباشد اماره و مظنه، اگر اماره و مظنه نیست من در ظرف شک تو تعیین وظیفه می‌کنم قاعده ید، تعیین وظیفه می‌کنم استصحاب، تعیین وظیفه می‌کنم برائت، خب این اصول ما، حالا بیا در مسئله ما، مسئله ما هم همین است شارع مقدس بخواهد بگوید که کر 1200 رطل عراقی است خب حالا یک کسی می‌رسد در بیابان نمی‌داند این آیا کر است یا نه؟ خب می‌ماند دیگر، نمی‌تواند با آن غسل کند، و حالا که می‌ماند پس برای این که مردم در مضیقه واقع نشوند یک اماره قرار داده گفته آن 1200 رطل عراقی که گفتم مساحت بکن اگر 27 وجب است همان است، نه همان است یعنی این برای تو حجت است، این را هم توجه داشته باشید، نمی‌خواهد شارع مقدس بگوید این همان است تا این که اشکال بکنند به شارع مقدس، صاحب جواهر در همین مضیقه عجیب افتاده، این همان است می‌گوید این همان نیست برای این که آن 27 وجب وقتی بسنجیم آن 1200 رطل بلکه 900 رطل، 600 رطل و این خیلی با هم تفاوت دارد، نمی‌گوید همان است می‌گوید اماره آن است این نشانه آن است مثل آن‌جا که می‌گوید خبر واحد حجت است وقتی که می‌گوید خبر واحد حجت است چه جور می‌شود اگر کسی مثلا شما نماز را طبق خبر واحد خواندید این نماز همان است؟ نه، اما این نماز تقبل ناقص به جای کامل می‌شود یعنی شارع مقدس می‌پذیرد نماز با اماره را تقبل ناقص به جای کامل ولو این که حالا که تقبل ناقص به جای کامل شد خیلی واقعیات از بین می‌رود برای این که اگر انسان طبق اماره‌ ما بیاییم جلو خب می‌دانید خیلی واقعیات امارات مطابق با واقع نیست خیلی از اصول عملیه اصول عقلائیه مطابق با واقع نیست وقتی مطابق با واقع نیست این واقع را نیاورده اما دندان سر جگر می‌گذارد به قول مرحوم حاج شیخ می‌گوید ولو واقع هم از بین رفت اما تقبل ناقص به جای کامل می‌کنم برای خاطر این که مردم در مضیقه واقع نشوند آن‌جا در باب امارات خب همه شما می‌دانید امارات که بحث مفصلی دارید که آیا آنچه آوردید و مخالف با واقع است مجزی است با نه؟ یعنی می‌دانم مخالف با واقع در آمد حالا چه؟ می‌گویند که آقا تقبل ناقص به جای کامل است رفع ید از واقع است، نیاور، همین که آورده‌ای بس است خب ما نحن فیه هم همین است کر چقدر است؟ از نظر وزنی 1200 رطل عراقی اما حالا کی می‌تواند بکشد؟ کی کشیده شده؟ یک کسی مثل علامه مجلسی و بعضی از فقهاء و این‌ها راستی در صدد باشند و امری بکنند و نهی بکنند و آبی و ترازو ببرند و این خب معلوم است نمی‌شود دیگر، مردم چه بکنند؟ دیگر خواه ناخواه طبق اماره عمل بکنند، لذا این فرمایش مرحوم محقق همدانی خیلی فرمایش خوبی است حالا چرا شیخ انصاری در آن مانده‌اند؟ نمی‌دانم، شیخ انصاری این چیزهایی را که مرحوم محقق همدانی می‌گوید خب شیخ یادش داده، این یک واقعیت داریم و یک اماره و یک اصول همه این‌ها یک چیزهایی است که در فرائد آمده و یاد ما داده شده اما چرا مرحوم شیخ انصاری می‌گویند لم اجد لهذا الاشکال جواب؟ نمی‌دانیم چرا.

    این مسئله که اختلاف است بین وزن و بین شبر لذا بحث ما این‌جاست شما فتوایتان 43 وجب است این اشکال هست که آقا 43 وجب خیلی بیش از 128 من تبریز است شما 36 وجبی بشوید باز این ایراد هست، شما 27 وجبی شوید باز هم این ایراد هست برای این که 27 وجب هم اگر قائل بشویم خیلی آبش بیش از 128 من تبریز است لذا شما یک فتوی را باید تعیین بکنید یک فتوی را باید قبول بکنید حالا بشوید 27 وجبی اشکال وارد می‌شود که آقا این 27 وجب با آن 1200 رطل این‌ها اختلاف دارند و آن وجب‌ها بیشتر از آن است، نمی‌شود بگوییم کمتر است نمی‌شود بگوییم مساوی است حتی اگر آب گل آلود هم باشد باز هم بیشتر است حالا که آن مساحت‌ها بیشتر شد چه؟ این جاست که شیخ انصاری می‌گویند نمی‌دانم، شاگردشان که دیگر بعد از مرحوم محقق همدانی تقریباً یک شهرت به سزایی پیدا شده روی گفته مرحوم محقق همدانی که یک کدام حقیقت است دیگری اماره مثل نماز تعیین شده یک واقعیت دارد اما اماره مسقط آن نماز است، خب دیگر آب کر مسئله‌اش تمام شد، حالا اگر شما یک کدام چیزی داشته باشید دیگر بفرمایید تا فردا تکرار کنیم والا می‌خواستم امروز یک مقداری راجع به آب باران صحبت بکنیم که آن هم مسئله خوبی است، مطالعه‌اش را بکنید تا فردا .

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo