< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 12

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    فرموده‌اند که اگر آبی متغیر شد به نجاست وبعد این آب خود به خود رفع تغیر شد و الان یک آب پاکی است دیگر طعم آن، بوی آن ، رنگ آن همه‌اش آب است آیا این پاک است یا نه ؟ و اگر کر باشد آیا رفع نجاست می‌کند یا نه؟ و اگر کر نباشد بریزند روی چیز نجس مثل دست متنجس آیا دست پاک می‌شود یا نه؟.

  مشهور در میان اصحاب فرموده اند نه و دلیلی برای مسئله ندارند جز استصحاب، می‌گویند سابقاً این آب نجس بوده است الان هم نجس است یا سابقاً این آب قابلیت این که تطهیر بکند چیزی را نداشته الان هم ندارد.

آن کسانی که می‌گویند احتیاج به این که متصل به کر بشود نیست و خود هم پاک است هم قابل تطهیر است ، آن‌ها این استصحاب را رد کرده‌اند گفته‌اند که قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه دو قضیه است و عرفاً آب متغیر به نجاست و آب بی تغیر را دو تا آب می‌دانند و چون دو تا آب می‌دانند قضیه متیفنه شما آب متغیر است قضیه مشکوکه شما آب که رفع تغیر شده آب مطلق است و استصحاب باید موضوع ما یکی باشد. گفته‌اند استصحاب نیست پس قاعده طهارت هست ، کل شیئ طاهر یا کل ماء طاهر و اصاله الطهاره، آن جا هم که کر باشد الماء اذا بلغ قدر کر لا ینجسه شیئ این که می‌تواند تطهیر بکند.

  اگر ما در این جا بگوییم که موضوع متغیر است موضوع دو تا ست ظاهراًً دیگر جایی نمی‌توانیم استصحاب جاری بکنیم برای این که استصحاب در همه جا یک تغیری باید پیدا بشود تا ما شک بکنیم استصحاب حکمی، استصحاب موضوعی جاری بکنیم ، مثلاً آب حوض یک مقدارش رفته حالا شک می‌کنیم که از کر افتاد یا نه ؟ خب استصحاب جاری می‌کنیم در حالی که قضیه متیقنه شما حوض پر از آب بود قضیه مشکوکه شما الان حوض است که یک وجب مثلاً آب رفته تا پاشور ، دو تا آب است باید بگویی استصحاب جاری نیست یا مثلاً نماز جمعه در زمان حضور واجب بوده است حالا زمان غیبت است نمی‌دانیم واجب است یا نه؟ می‌گویند استصحاب کن در حالی که نماز جمعه در زمان حضور با نماز جمعه در زمان غیبت خب دو تا نماز است . یک جا نمی‌توانید پیدا کنید که تغییر پیدا نشود و الا اگر تغییر پیدا نشود دیگر احتیاج به استصحاب نداریم خود آن حکم عمومش اطلاقش دلالت دارد استصحاب آن‌جاست که حکم نتواند موضوعش را پیدا بکند یا اصل حکم یک تغییر و تبدلی پیدا کرده باشد لذا در باب استصحاب می‌دانید دیگر ، مسلم پیش اصحاب است که نمی‌شود موضوع را از عقل گرفت نمی‌شود از لسان دلیل گرفت موضوع استصحاب را باید از عرف گرفت ، عرف بگوید که قضیه متیقنه قضیه مشکوکه یک چیز است ولو دقت عقلی لسان دلیل بگوید که دو چیز است آن مناط نیست ، عرف باید بگوید که هاذویت محفوظ بشود ، بگوید هذا الماء کان کراً الان یکون کذلک، این‌ هاذویت عرفی می‌خواهیم و الا هاذویت عقلی ، هاذویت از نظر لسان دلیل نمی‌شود اگر ما بخواهیم قضیه متیقنه و مشکوکه را از عقل بگیریم از لسان دلیل بگیریم دیگر معمولاً استصحاب جایی جاری نمی‌شود الا شاذاً، لذا در ما نحن فیه آب یک مقدارش رفته یک مقدارش باقی مانده یا آب یک تغیری داشته حالا صاف شده این‌ها همه وحدت موضوع دارد هاذویت محفوظ است می‌گویید هذا الماء کان کراً الان یکون کذلک، هذا الماء کان نجساً الان یکون کذلک هذا الماء کان طاهراً الان یکون کذلک، آن هاذویت عرفی هست مسلم و بیش از این هم نمی‌خواهیم ، ما نحن فیه استصحاب دارد استصحابش هم خیلی خوب است هم استصحاب حکمی هست هم استصحاب موضوعی هست استصحاب موضوعی مقدم بر استصحاب حکمی وبالاخره هذا الماء اشاره می‌کند به آن آبی که متغیر بوده حالا تغیرش رفته ، اشاره می‌کند به این آب می‌گوید آب نجس بوده الان هم کذلک، این آب قابلیت برای تطهیر نداشته الان هم یکون کذلک ، این تا این جا.

  آن کسانی که گفته‌اند احتیاج به اتصال به کر ندارد و همین که رفع تغیرش شد آب پاک است این‌ها 4 تا دلیل دارند،

 یک دلیلشان می‌گویند استصحاب جاری نیست پس اصاله الطهاره داریم این آب نمی‌دانم که وضعش الن چه جوری است استصحاب که نمی‌توانم جاری بکنم اصاله الطهاره دارد و آن اصاله الطهاره وقتی که می‌گویی آب پاک است دیگر اگر قلیل باشد به ملاقات نجس نجس می‌شود اما اگر آب را بریزند روی نجاست خب پاک است چنانچه اگر هم کر باشد دیگر خواه ناخواه وقتی که کر پاک شد قابلیت تطهیر هم دارد الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شیئ، این دلیلشان ،

     خب دلیل خوب است اگر استصحاب نباشد و اما اگر استصحاب را جاری بکنید دیگر معلوم است استصحاب مقدم بر همه اصل است من‌جمله اصاله الطهاره ، این دلیل اول این‌ها.

 دلیل دومشان عموماتی است که سابقاًخواندیم خلق الله الماء طهوراً الا ان یتغیر آن وقت نجس می‌شود و بعضی اوقات هم که خلق الله الماء طهوراً لاینجسه شیئ گفته‌اند عموم این خلق الله الماء طهوراً ما این آب را نمی‌دانیم آیا پاک است یا نه؟ عموم خلق الله الماء طهوراً می‌گوید پاک است الان هم که تغییری ندارد الا ان یتغیر الان تغییری ندارد الان آب مطلق است نه آب مضاف، آب مطلق است نه آب متغیر ،و خلق الله الماء طهوراً الا ان یتغیر ، الا ان یتغیر که این جا نیست پس بنا براین پاک است لاینجسه شیئ اگر کر باشد دیگر لاینجسه شیئ و بلکه می‌تواند تطهیر هم بکند .

    اشکالی که هست این‌جا این که این خلق الله الماء طهوراً خب این عام است درست هم هست لاینجسه شیئ این هم درست است ولی بحث ما را می‌گیرد یا نه؟ برای این که این ماء قبلاً متغیر بوده الا ان یتغیر این خلق الله الماء طهوراً آن را می‌گرفت حالا رفع تغیر کرده نمی‌دانیم خلق الله الماء طهوراً این عام این مصداق را می‌گیرد یا نه؟ نمی‌شود بگوییم می‌گیرد، چرا؟ برای این که باید موضوع اثبات بشود، احراز موضوع، و ما الان نمی‌دانیم این آبی که قبلاً متغیر بوده و الان متغیر نیست خلق الله الماء طهوراً می‌گیردش یا نه؟ می‌شود تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام، مثل این که مثلاً گفته اکرم العلماء یک کسی عالم بوده اما الان جاهل است یعنی یادش رفته است همه چیز، خب یک دفعه استصحاب می‌کنی می‌گویی که هذا کان عالماً یجب اکرامه الان یکون کذلک مصداق درست می‌کنی برای اکرم العلماء کار می‌کند برای شما، اما اگر استصحاب جاری نکنیم حالا کی می‌تواند موضوع برای ما درست بکند؟ خود اکرم العلماء بخواهد مصداق درست بکند نمی‌شود که، حکم متوقف می‌شود بر موضوع، موضوع متوقف می‌شود بر حکم، یعنی ما اگر بخواهیم یک عامی درست بکنیم آن عام باید اول احراز موضوع بکنیم سپس عام را بار بر آن بکنیم و اما اگر خود عام بخواهد مصداق برای ما درست بکند، می‌شود تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام، به عبارت دیگر عام برای ما موضوع درست می‌کند موضوع هم برای ما عام درست می‌کند، ما نحن فیه همین است اصلاً بحث ما همین است که آیا این ماء در خارج که متغیر بوده الان تغیرش رفته آیا خلق الله الماء طهوراً می‌گیرد یا نه؟ شما می‌گویید می‌گیرد می‌گویم چرا می‌گیرد؟ می‌گویید که خلق الله الماء طهوراً می‌گویم خب عام ما مصداق درست کرد، نمی‌شود که، شما اول باید مصداق را درست بکنید سپس بگویید خلق الله الماء طهوراً لاینجسه شیئ الا ان یتغیر، لذا شبهه مصداقی می‌شود نه برای مخصص، شبهه مصداقی برای خود عام، و معلوم است هیچ کس دیگر نگفته تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام باز هم می‌شود عام یعنی عام ما مصداق درست بکند .

    اما حالا علی کل حال این خلق الله الماء طهوراً این وقتی جاری می‌شود که مصداق محرز مبین موضوع محرز مبین داشته باشد، خب ما الان نمی‌دانیم این آبی که در خارج است و سابقاً متغیر بوده حالا تغییرش رفته، آیا مطلق است، آب مضاف بوده الان آب مطلق است آیا این پاک است یا نه؟ می‌گوید پاک است می‌گویم به چه دلیل پاک است؟ می‌گویید خلق الله الماء طهوراً، می‌گویم خب شما به واسطه خلق الله الماء طهوراً مصداق درست کردید، موضوع درست کردید پس موضوع شما متوقف می‌شود بر عام شما، متوقف می‌شود بر موضوع شما، در حقیقت می‌شود تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام، این دلیل دومشان .

    دلیل سومشان گفته‌اند صحیحه بزنطی، صحیحه بزنطی چیست؟ گفته است که البئر واسع لایفسده شیئ الا ان یتغیر لونه او طعمه اوریحه لان له ماده گفته آب چاه این لایفسده شیئ الا ان یتغیر، گفته خب الان ببین این آبی که در بحث ماست متغیر که نیست حالا که متغیر نیست پس فرقی بین آب چاه و این ظرف نیست و چون فرق نیست پس لا یفسده شیئ الا ان یتغیر و الان هم که تغیری ندارد بلکه مطلق است این هم دلیل سوم .

    این دلیل از آن دلیل خلق الله الماء طهوراً خیلی سست تر است خیلی ضعیفتر است برای این که علاوه بر آن اشکالی که آن جا شده این‌جا هم هست برای این که شما می‌گویید البئر واسع لا یفسد شیئ الا ان یتغیر و هذا یعنی این آب کاسه ایضاً کذلک لایتغیر فلا یفسده شیئ می‌گوییم خب باز همین است تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام است علاوه بر این می‌خواهی از آب چاه بروی روی آب کاسه مثلاً، روی آب حوض و نمی‌شود ولی عمده اشکال لان له ماده است این کار را خراب می‌کند لان له ماده می‌گوید هر آبی که این ماده داشته باشد یعنی مثلاً مثل چشمه مثل چاه مثل آب جاری منبع داشته باشد هر‌چه آب از آن بر دارند به جایش بیاید این آب واسع لایفسده شیئ.

    بحث ما که در آب ماده نیست، بحث ما این است که حتماً ماده ندارد اصلاً همین بحث است آب قلیل آب کر که اول متغیر بوده الان متغیر نیست آیا این پاک است یا نه؟ خب لان له ماده ندارد آن علت است هم معمم است هم مخصص از آب چاه می‌رویم به آب چشمه لان له ماده اما این آب کر را هم بیرون می‌کند لان لیس له ماده، بنابر این این دلیل سوم از آن دلیل اول و دوم خیلی ضعیفتر است در حالی که می‌بینیم بعضی از بزرگان تمسک به این روایت کرده‌اند دلشان را خودش کرده‌اند به این روایت در حالی که آن استصحاب را ردش کرده‌اند و در حالی که اصاله الطهاره را اشکال کردند و در حالی که خلق الله الماء طهوراً را اشکال روی آن کرده‌اند اما این دلیل را گفته‌اند که دلیل خوبی است .

    در حالی که دو سه تا اشکال مهم دارد که نمی‌شود اشکالها را رفع کرد یکی تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام است یکی هم قیاس است از چاه می‌خواهید بروید به حوض ولی عمده این است آن روایت شریف می‌گوید که پاک است لان له ماده و بحث ما می‌خواهید بگویید پاک است در حالی که ماده ندارد یعنی یک ظرف آب است یک حوض آب است و آن لان له ماده که علت حکم است علت هم معمم است هم مخصص اما علت معمم است از چاه برو به چشمه همین را می‌گوییم، یک چشمه‌ای که مثلاً یک کاسه آب بیشتر ندارد اما وقتی یک کاسه آبش را بر دارند آب می‌آید جایش همان دو دفعه کر می‌شود این لان  له ماده این این را هم می‌گیرد این معمم است . اما مخصص است بحث ما نمی‌گیرد چرا نمی‌گیرد؟ برای این که ماده ندارد، اکرم العلماء لانهم عدلاء خب هم معمم است هم مخصص، هر عامی دیگر، معنای عام هم این است که این موضوع را بردار علت را جایش بگذار و بحث ما آن‌جاست که لان له ماده نیست، این هم دلیل سومشان .

     دلیل چهارمشان گفته‌اند که یک روایتی داریم و آن روایت این است که الماء اذا بلغ قدر کر لایقبل خبثاً گفته‌اند این روایت ببین و دیگر شبهه مصداقی و امثال این‌ها هم نیست بحث ما این است یک حوض است این اول متغیر بوده حالا به خودی خود تغییرش تمام شده اما کر است حالا پاک است یا نه؟ این روایت می‌گوید پاک است الماء اذا بلغ قدر کر لا یقبل خبثاً و الان این آب کر است پس بنابراین اگر دست نجس زدیم در آن پاک است برای این که لا یقبل خبثاً، این دلیل چهارم.

 این دلیل از نظر سند ضعیف است مشهور در میان اصحاب گفته‌اند این روایت در کتب روایی ما نیامده، صاحب مستدرک از غوالی اللئالی ابن ابی جمهور احسائی روایت را نقل می‌کند، لذا گفته‌اند روایت ضعیف السند است .

   اما شبهه‌ای که من دارم و شما باید جواب بدهید چرا اصلاً تمسک به این کرده‌اند؟ خب تمسک به آن روایات به نحو تواتر که الماء اذا بلغ قدر کر لا ینجسه شیئ، چرا تمسک به این نمی‌کنند؟ و نمی‌دانم چه جور شده که الماء اذا بلغ قدر کر لا ینجسه شیئ هفت هشت تا روایت داریم به حد تواتر این لفظ آمده لااقل تواتر اجمالی است روایات صحیح السند روایات ظاهر الدلاله الماءاذا بلغ قدر کر لا ینجسه شیئ تمسک به این‌ها نکرده‌اند این‌ها را رها کرده‌اند رفته‌اند در آن روایت ضعیف السندی که اصلاً در کتب اربعه و در روایات ما نیست و در روایات عامه هست و ابن ابی جمهور احسائی هم در غوالی اللئالی این روایت را نقل کرده که مرحوم صاحب مستدرک این روایت را این جا آورده

حالا علی کل حال لا یقبل خبثاً باشد یا الماء اذا بلغ قدر کر لا ینجسه شیئ باشد فرق نمی‌کند می‌گوییم که همان ایرادی که در خلق الله الماء طهوراً هست این جا هم هست شما می‌خواهید بگویید که الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شیئ یک صغری و کبری درست بکنید بگویید هذا کر و لا ینجسه شیئ لقوله الماء اذا بلغ قدر لاینجسه شیئ، این صغری و کبری شما اما در صغری انسان می‌ماند که می‌خواهید بگویید هذا کر، کدام کر؟ کری که اول متغیر بوده حالا تغیر ندارد ؟ یا آبی که از اصل پاک بوده پاکیزه است و سابقه نظافت دارد؟

 اول گفتیم خلق الله الماء طهوراًالا ان یتغیر مسلم اگر این تغیر آمد صار نجساً، این که شکی نیست ، تغیر آمده این آب نجس بوده استصحاب هم شما می‌گویید نه خب حالا نه الان این آب کر است اما کر لا ینجسه شیئ است یا نه؟ لذا خود این مصداق که می‌گویید هذا الماء کر می‌خواهید لا ینجسه شیئ را بار بر آن بکنید همین جا سئوال می‌کنیم که هر کری ولو  این که قبلاً متغیر بوده قبلاًنجس بوده؟ خب در آن می‌مانیم دیگر، نمی‌توانیم اثبات موضوع بکنیم، اشکال یک چیز است اشکال سیال است چه آن خلق الله الماء طهوراً چه لا یفسده شیئ چه الماء اذا بلغ قدر کر لا یقبل خبثا چه الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شیئ یک اشکال در آن هست که این اشکال را باید رفع بکنیم و آن اشکال این است آقا ثبت العرش ثم انقش ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مثبت له است اگر حکمی را بخواهیم بار کنیم مثبت ما باید یقینی باشد و در ما نحن فیه اگر استصحابی باشد استصحاب جاری بکنیم موضوع یقینی می‌شود و اما اگر استصحاب را اشکال در آن بکنید اصاله الطهاره را هم بگویید عام مقدم است حالا با چه می‌خواهی بگویی این آب پاک است ؟ این آب متطهر است؟ این آب مطهر است؟ می‌خواهید با حکم الماء اذا بلغ قدر کر لا ینجسه شیئ، می‌گویم آن می‌گوید اول موضوع را درست کن بعد بگو لا ینجسه شیئ اصلاً بحث ما همین است که آب کر که متغیر بوده نجس بوده حالا خود به خود زایل شده آیا پاک است یا نه؟ می‌خواهید با حکم موضوع درست بکنید توقف پیدا می‌کند حکم بر موضوع، موضوع بر حکم . این باید این موضوع درست بشود ظاهراً موضوع را نمی‌توانید درست بکنید الا با اصل حالا اصلی که در ما نحن فیه است چیست؟ ما می‌گوییم استصحاب یعنی این آب سابقاً نجس بوده الان هم نجس است اگر شما قبول نکردید و گفتید نه، تغییر موضوع دارد استصحاب نداریم، اصاله الطهاره نمی‌دانیم این آب پاک است یا نه؟ کل شیئ طاهر یا کل ماء طاهر حتی تعلم انه قذر  می‌گوید پاک است ، این ادله‌ها برود کنار ، این ادله‌های سه گانه برود کنار، نمی‌شود حکم موضوع درست بکند برای ما، باقی می‌ماند وقتی دلیل اجتهادی نداشته باشیم نوبت می‌رسد دلیل فقهاهستی یعنی اصول عملیه، اصول عملیه در این جا استصحاب است و استصحاب می‌گوید نجس بوده الان هم نجس است مشهور در میان فقهاء هم حالا آنها نمی‌دانم تمسک به استصحاب کرده‌اند ؟ اما مشهور در میان اصحاب هم همین است که اگر آبی متغیر بوده تا متصل به کر نشود پاک نمی‌شود ، باید متصل به کر بشود تا پاک بشود اما خود به خود که تغیرش رفته بگویی پاک است، نه، مشهور در میان اصحاب گفته‌اند نه و خیال هم می‌کنم گفته‌اند نه برای خاطر استصحاب، آن وقت اگر استصحاب را جاری نکنید دیگر نوبت می‌رسد به اصاله الطهاره، نه این سه تا دلیلی که فرموده‌اند.

بحث فردا که خیلی بحث فوق العاده مهمی است آب عاصم را منقسم کرده‌اند به 5 قسم، یک آب جاری ، این یک مقدار حرف دارد یک مقدار تقاضا دارم مطالعه کنید کتابها را ببینید لا اقل جواهر را ببینید لا اقل بعضی از این کتابها که شرح عروه است ببینید تا بشود از شما استفاده کنیم انشاء الله

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo