درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/08/10
كتاب الشهادات
جلسه:38
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
مسئله 8: مسئله هشتمى كه عنوان شده و مسئله مشكلى است انصافاً مشهور در ميان فقهاء اين است كه پسر له پدر مىتواند شهادت بدهد و اين قول شهرت به سزايى پيدا كرده است هم از قدماء هم از متأخرين و هم از متأخر متأخرين از صاحب جواهر به اين طرف، قول شهرت دارد اينها تمسك كردهاند
به دو تا دليل:
1- دليل اولشان گفتهاند كه قرآن مىفرمايد كه و صاحبهما فى الدنيا معروفاً بايد پدر و مادر را راضى نگه بداريم كار ما عمل ما گفتار ما و كردار ما براى پدر و مادر بايد معروف باشد نبايد كارى كنيم كه پدر و مادر ناراحت بشوند كه بشود منكر و اگر پسر له پدر شهادت بدهد قول معروف است و اما اگر عليه او شهادت بدهد قول غير معروف است و قرآن مىفرمايد كه بايد با پدر و مادر به طور معروف كار بكنيد مراعات بكنيد. اين يك دليل است كه قرآن مىگويد و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفاً مصاحبت اولاد با پدر و مادر يعنى درگفتار در كردار بايد معروف باشد و اگرعليه پدر و مادر شهادت بدهند اين معروف نيست پس پذيرفته نيست اين يك دليل.
2- دليل دوم گفتهاند كه اگر عليه شهادت بدهد اين عاق پدر مىشود و بالاترين گناه عاق پدر و مادر است اين كسانى كه گناهان كبيره را 700تا شمردهاند اين عاق پدر و مادر در آن هست آن كسانى هم گناهان كبيره را 7 تا شمردهاند اين عاق پدر و مادر در آن هست و رسم قرآن هم اين است هميشه پدر و مادر را هم رديف خدا قرار مىدهد همين طور كه در قرآن سفارش خدا مىشود سفارش پدر و مادر مىشوداين دو تا دليل.
3- يك روايت مرسلى هم كه صدوق اما به طور جزم كه بايد بگويم كه جازمات صدوق حجت است و صدوق نقل كرده است كه اولاد عليه پدر نمىتواند شهادت بدهند در حقيقت اينها دو تا دليل دارند از قرآن، يك دليل دارند از روايت. ديگر خواه ناخواه يك دليل از روايت دارند آن رواياتى كه سفارش پدر و مادر را مىكند راجع به عاق صحبت مىكند ديگر خواه ناخواه تمسك به آن روايات هم شده خب معلوم است هر دو سه تا دليل نارساست و تعجب هم اينجاست كه معمولاً همه من جمله صاحب جواهر فرمودهاند كه اين دو تا دليل نيست براى اين كه شهادت واجب است و كتمان شهادت حرام است و قرآن مىفرمايد كتمان شهادت گناهش خيلى بزرگ است گناه كبيره است و لا تكتموا الشهادة در قرآن آمده در روايات آمده خب وقتى كتمان شهادت حرام باشد صدر آيه و صاحبهما فى الدينا معروفا مىگيردش و ان جاهداك على ان تشرك معنايش اين نيست كه بت پرست بكند، يعنى گناه بكند اگر پدر و مادر بگويند گناه بكن خب حتماً نمىشود پدر و مادر بگويند شراب بخور، پدر و مادر به دخترشان بگويند كه بى حجاب باش نمىشود كه و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا بله بايد با پدر و مادر ساخت ولو كافر باشند بايد احترام پدر و مادر را نگه داشت بايد تا مىشود خدمت به پدر و مادر كرد و اما اگر پدر و مادر بگويند گناه بكن معلوم است نمىشود و كتمان شهادت صدر آيه مىگيردش، نه ذيل آيه، اين مىداند كه پدرش دزدى كره ديده است، مال مردم پيش پدرش است و اين مىداند حالا كتمان شهادت كند و شهادت عليه پدر ندهد نمىشود كه. لذا آن دليل اول صدر آيه مىگويد كتمان شهادت نه، عليه پدر بايد شهادت بدهى.
لذا اين آيه شريفه كه تمسك به آن شده و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا شهادت دادن صاحبهما فى الدنيا معروفا نيست خب بله قبول داريم اما در گناه كه نمىشود و صاحبهما فى الدنيا معروفا وقتى نشد كتمان شهادت است و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم مىگويد برو شهادت بده.
همچنين عاق پدر و مادر يك كسى پدر و مادرش فقير هستند به آنها رسيدگى نكند يك كسى به پدر و مادرش فحش بدهد و لا تقل لهما اف حتى و لا تقل لهما اف معنايش اين است كه اگر تو سرت هم زد بگو دست شما درد نكند بايد كريمانه با او برخورد بكنى خب اينها همه درست است كه با پدر و مادر چه زنده چه مرده بايد احترام اينها را صددرصد نگه داشت اما اگر بگويند بيا گناه بكن و اين نرفت و آنها عاقش كردند آيا اين عاق درست است يا نه؟ خب مسلم نه. حتى گناه هم نه يك پدر و مادرى هستند پر توقع اين به وظيفه شرعيش عمل مىكند اما اين مادر نق نقى با عروسش نمىسازد حالا مىگويد تو سر عروست بزن برو زنت را طلاق بده اينها را كه ديگر كسى نگفته يك كسى آمد خدمت امام حسين عليه السلام آقا فرمودند من شنيدهام كه تو كارى كردهاى يعنى واداشتهاى كه پسرت زنش را طلاق داده گفت بله، پدر بودم و اين كار را كردم حضرت فرمودند مىدانى گناهش چقدر بزرگ است؟ مثل اين است كه رگهاى يك كسى را زنده زنده از بدنش بيرون بكشى اين قدر گناه كردهاى حالا بگويد برو زنت را طلاق بده مسلم هيچ فقيهى نگفته و نمىشود گفت و بالاخره در گناه احدى نگفته نمىشود گفت. پدر مىگويد كه اگرنروى دزدى عاقت مىكنم اگر شهادت دروغ ندهى بيا شهادت بده كذباً و الا عاقت مىكنم و راستى هم عاقش مىكند اين عقوق كه نه اثر وضعى دارد نه اثر آخرتى بله به هر اندازه كه بشوداينها را راضى كرد بايد راضى كنيم حالا با عروسش نمىسازد خب حالا شما در مقابلش ايستادگى ديگر نكن حالا آن بدى مىكند به زن، شوهر تلافى آن را از دل زن در بياورد. آن چه در دلش است كدورتها را دربياورد خب بله اينها مسلم. بله تا مىشود بايد پدر و مادر را راضى نگه داشت اما حالا يك دفعه توقع اين است كه مىگويد كه كار نرو، پهلوى من بنشين زنت را طلاق بده اين بچه هايت را بزن تمام هستى ات را به نام من كن خانه ات را به نام من كن ازاين توقعهاى بى جا كه بعضى مخصوصاً پير هم كه شدهاند دارند يك حرف در اين است كه دلش را بدست بياور هر جور مىشود. يك حرف اين است كه آيا گناه مىشود كرد يا نه؟ خب مسلم نه و صاحبهما فى الدنيا معروفا اينجاها را نمىگيرد و صاحبهما فى الدنيا معروفا دليل لبى مىگويد الا فى معصية اللَّه. بنابراين اين دو تا دليل حالا ولو مشهور هم هست اما خيلى دليلهاى شلى است به مقام قدس فقيه نمىخورد كه بگويد و صاحبهما فى الدنيا معروفا گناه بكن بگويد عاق پدر و مادر در همه چيز ولو درگناه اگرگفت كه دزدى كن برو بكن، نمىشود كه. احدى تا حالا نداريم كه بگويد كه آنجا كه معصيت است اگر پدر امر كرد امرش لازم الاجراء است كتمان شهادت حرام است و لا تكتموا الشهادة كتمان شهادت حرام است پدرش مىگويد بيا حرام بجا بياور. در طلاقش هم همين طور در طلاق اصلاً نمىگيرد دليل لبى دارد كه امر پدر و مادر لازم الاجراء است در مكروهات آن هم مكروهات اين جورى خب مسلم نه، معروف بايد باشد تا امر پدر و مادر متبع باشد و اما اگرمعروف عرفى معروف شرعى نيست مسلم امر پدر و مادر قابل اجراء نيست بايد معروف باشد و مثلاً پدر به پسر بگويد كه در اين هواى گرم دو سه ساعت بايست مىخواهم تنبيهات بكنم خب اين معروف نيست آخر تا ما بخواهيم امرش را بخواهيم بگوييم مجرى است بله هر كجا معروف است كه وقتى به جا بياورد مردم بگويند بارك اللَّه صاحبهما فى الدنيا معروفا در عاق پدر و مادر هم همين جور است عاق پدر و مادر گناهش خيلى بزرگ است آنجا كه تقصير در كار باشد و اما اگر قصور باشد اگر غير معروف باشد خب مسلم اين عاق پدر و مادر نيست گفتم كه مىگويد برو زنت را طلاق بده احدى نگفته است كه لازم است برود زنش را طلاق بدهد و يا اين كه نه چنانچه در رسالهها هم آمده اين حرفها هست ديگر يك پدرى ناجنس است اجازه نمىدهد كه دختر شوهر بكند خب همه شما همه فقهاء مىگويند اذن پدر و مادر ديگر اينجا يوخدور اين مىتواند برود شوهر بكند حتى شما شرط را مىاندازيد مىگوييد اگراين ناجنس است اگرمى خواهد اذيت بكند معمولاً هى سؤال هم مىشوداين زنش را طلاق داده اين حالا يك دختر دارد اين دختر موقع ازدواجش است اين پدر لج كرده براى خاطراين كه دل زنش را بسوازند اجازه ازدواج به اين دختر نمىدهد و افراد خوب هم برايش آمده مىگويد نه من اجازه نمىدهم خب مسلم در رسالهها نوشتهاند كه اجازه ساقط است اين خودش مىتواند برود شوهر كند ولو اين كه پدر خيلى بدش مىآيد خب جهنم كه بدش مىآيد اينجا را كه نمىشود بگوييم عاق. به پسرش بگويد كه من راضى نيستم تو اين دختر را بگيرى در حالى كه مثلاً دختر عمويش است برادرش با اين لج دارد مىگويد دختر عمويت را نگير در حالى كه دختر عمو شايسته است بهتر از اين زن برايش پيدا نمىشود حالا ما بگوييم حتماً نمىتواند اين را بگيرد يا آن دختر نمىتواند برود شوهر كند اگر رفت شوهر كرد و پدر بدش آمد اين عاق پدر و مادر است ما خيلىها را سراغ داريم كه زن ناجنس است و اجازه نمىدهد كه پسر زن بگيرد يكى از بزرگان اصفهان مىگفت كه يك جوانى آمد پيش من آشنا بود پدر و مادرش مريد من بودند گفت اين مادر من نمىگذارد من ازدواج كنم و پدرم حاضراست و اين مادرم راضى نيست و خيلى مريد شماست شما يك صبحانه بيا خانه ما يك قدرى با اين حرف بزن ما ازدواح كنيم اين آقا مىگفت من خودم دعوت خودم را كردم آنها هم خيلى خوشحال شدند رفتم آنجا و صبحانه و خيلى تشريفات اين زن بجا آورد و بعد من شروع كردم يك نيم ساعت حرف زدم كه حتى رساندم به اينجا كه اين واجب است ازدواج بكند اگر گناه كرد تقصير تو است و گناه در نامه اعمال او نوشته مىشود در نامه عمل تو هم نوشته مىشود حتى اين جورى هى گفتم و او هى گوش داد در آخر كار آب پاك را ريخت روى دست من گفت كه حاج آقا تا من زندهام عروس در اين خانه نمىشود بيايد آن آقا گفت من هم رو كردم به آن پسر گفتم پس دعا كن حاج خانم بميرد ديگر درست مىشود حالا اينجاها را بگوييم عاق پدر و مادر است اگر رفت زن گرفت يا آن دختر رفت شوهر كرد خب فقهاء مىگويند شرطش هيچ و عاق هم نه خب ما نحن فيه همين طور است بدش مىآيد اما كتمان شهادت حرام است آن آقا گناه بكند كه پدرش خوشش بيايد نمىشود كه بنابراين اين دو تا دليل كه نمىشود كارش بكنيم يعنى به مقام شامخ آنها نمىخورد.
اما چيزى كه خيلى مهم است و انسان تعجب مىكند اين است كه قرآن مىفرمايد كونوا قوامين بالقسط شهداء للَّه و لو على انفسكم او الوالدين او الاقربين لذا آيه نص در اين است كه بايد بروى شهادت بدهى هيچ كارش هم نمىشود كرد مفسرين هم همه همه در وقتى كه مىخواهند آيه را معنا بكنند خب همين جور آيه را معنا كردهاند كه انسان عليه خودش پدر و مادرش عليه خويشانش كتمان شهادت نمىشود كرد انسان بايد قائم بالقسط باشد لذا آيه مىفرمايد كه عليه پدر و مادر برو شهادت بده آيه است ديگر نمىشود آيه را كارش كرد لذا كونوا قوامين بالقسط شهداء للَّه و لو على انفسكم او الوالدين او الاقربين قرآن مىگويد برو عليه پدرت شهادت بده بحث ما همين است عليه پدر مىشود شهادت داد يا نه؟ قرآن مىگويد حتماً بايد بروى شهادت بدهى اين كه ديگر حرف ندارد اين كه من من ندارد. عرض كردم همه مفسرين چه سنى چه شيعه چه از متأخرين چه از قدماء وقتى آيه را معنا مىكنند مخصوصاً آيه كه سه چهار تا تاكيد هم بعدش دارد كه مواظب باش يك دفعه براى خاطر اين كه پدر و مادر است براى خاطر اين كه خويش است يك دفعه گول نخورى مواظب باش بايد قائم بالقسط باشى بايد عدالت مراعات بشود بنابراين بايد بروى عليه پدر و مادر شهادت بدهى كونوا قوامين بالقسط شهداءللَّه و لو على انفسكم او الوالدين او الاقربين ظاهراً اين جور است كه خب بعضى اوقات اتفاق مىافتد كه يكى از اشكالهاى مهم فقه ما اين است كه بررسى قرآنى در فقه نمىشود و اين از نواقص فقه ماست چنانچه يكى از نواقص فقه ما اين است كه بررسى حسابى از قول عامه نمىشود براى اين كه بعضى اوقات به قول استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى اين است كه اين فقه شيعه چون در محيط سنى گرى بوده روايات ائمه طاهرين چون در محيط سنى گرى بوده ائمه طاهرين و شيعه در اقليت بودند فقه آنها مشهور بوده لذا فقه ما يك تحشيه است يك نظر به فقه عامه دارد لذا حتماً همين طورى كه استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى خيلى مقيد به اين حرف بودند لذا اين خلاف كه مرحوم شيخ طوسى نوشتهاند براى همين نوشتهاند مثلاً اصلاً در جواهر خيلى كم پيدا مىشود يك اقوالى از خلاف نقل بكند ايشان خلاف را چاپ كردند براى طلبهها كه راستى هم يكى از شاهكارهاى آقاى بروجردى همين بود يكى از نواقص فقه ما اين است كه به قول مشهور كم پرداخته مىشود به استدلال خود بيشتر پرداخته مىشود در حالى كه هر دو بايد باشد بايد هم قول مشهور را بررسى كنيم هم استدلالهاى خودمان استدلالهاى دقيقى باشد لذا من خيال مىكنم در اين مسئله اين آيه مغفول عنه بوده نه اين كه حالا اينها قرآن بلد نبودهاند تفسير بلد نبودهاند خب نه تفسير را اينها ياد ما دادهاند تبيان شيخ طوسى خب اول كسى كه درغيبت كبرى تفسير نوشت آن بود كه تهذيب نوشت آن بود كه مبسوط نوشت اما خب مانعى ندارد مغفول عنه واقع شده لذا رفتهاند روى و صاحبهما فى الدنيا معروفاً و رفتهاند روى عاق پدر و مادر و گفتهاند بنابراين شهادت ندهد.
آن وقت يك چيز ديگرى كه اين هم خيلى از عجايب است اين است كه گفتهاند عليه پدر نمىشود اما عليه مادر مىشود اگرمثلاً وارد خانه شد كه نامحرم در خانه است و دارد مقاربت مىكند با مادرش اين بايد برود شهادت بدهد اين جا بله اينجا بايد برود شهادت بدهد اما اگر ديد پدرش دارد زناى محصنه مىكند نمىتواند عليه پدر شهادت بدهد اين هم از عجايب است اگر صاحبهما فى الدنيا معروفا هر دو را مىگيرد اگرعاق پدر و مادر است به مادر بيشتر رسيدگى بشود تا به پدر اما راجع به مادر نگفتهاند راجع به پدر گفتهاند خب حالا اينها چيزى نيست براى اين كه آيه شريفه بخوبى دلالت دارد آن كه انسان را گير مىاندازد در مسئله اين است كه بزرگانى از قدماء از متأخرين از متأخر متأخرين لذا مرحوم محقق در همين جا مىفرمايد اظهر اين است كه نمىتواند شهادت بدهد علامه مىگويند اظهر اين است كه نمىتواند شهادت بدهد حالا عبارات را من نوشتهام يعنى اقوال قدماء رامن نوشتهام اقوال قدماء را شما بخواهيد بايد خودتان برويد بررسى كنيد افراد افرادِ خيلى بالا هستند. مفيد، سيد مرتضى، شيخ، صدوقين، حلبى، سلار، ابن براج، ابن حمزه، ابن سعيد، اينها همه از قدماء ابن ادريس بين قدماء و متاخرين علامه، محقق، جواهر از قول اينها گذشتن كار مشكلى است انصافاً ولى همه اينها يك كدام نديديم تمسك به اين آيه شريفه بكند كه آقا اين آيه صريح در اين است كه بايد شهادت بدهد اما همه آن از آن گرفته آن از آن گرفته گفت كه و صاحبهما فى الدنيا معروفا عاق مىشود پس بنابراين عليهاش نمىشود شهادت بدهد همانها همه گفتند اما عليه مادر مىتواند شهادت بدهد خب اين از عجايب است ديگر نمىتوانيم كه ما همين جور من يادم نمىرود و خيلى از بزرگان هم اين جورى هستند مثلاً مثل شيخ انصارى در مكاسب در فرائد مخصوصاً در مكاسب نمىتواند از قول مشهور بگذرد با يك احتياطى مىگذرد مثل استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى نمىتوانست از قول شيخ طوسى بگذرد ديگر چه رسد قول مشهور نمىشد، نمىتوانست در حالى كه به قول خودشان دليل خيلى خوب است بعضى اوقات آقاى بروجردى مىديدند كه دليل خيلى رساست عليه شيخ طوسى ان وقت به ما يك نصيحت اخلاقى مىكردند طرفدارى از شيخ طوسى مىگفتند اين شيخ طوسى علاوه بر اين كه عالم بوده عابد بود مصباح المتهجد نوشته مصباح المتهجد را يك دوره عمل كرد بعد يك دوره واداشت اهل و عيالش عمل كردند بعد اجازه انتشار داد خب هم عالم بود هم عابد بود 200 جلد كتاب نوشته آن هم مثل تهذيب، مثل استبصار خب به اين مسئله يك دقيقه بيشتر وقت نمانده براى آن لذا چون خيلى فكر نكرده اشتباه كرده لذا وقتى كه مىخواست شيخ طوسى را رد كند آقاى بروجردى اين جورى رد مىكردند همچنين قول مشهور را عرض مىكنم مثلا شما الان شايد قطعاً 10 مورد نيست در مكاسب كه شيخ انصارى عليه شهرت فتوى داده باشد از كسانى كه فوق العاده مقيد به اين حرف است محقق در شرايع است نمىتواند از قول مشهور بگذرد لذا يا احتياط مىكند يا با الاشبه كذا، الاظهر كذا و اين جورى شده قول اين جورى شهرت دارد اما از آن طرف هم آيه قرآن نص در اين است كه بايد شهادت بدهد مسئله را مشكل كرده است.
على كل حال شهادت عليه پدر و مادر اشكال ندارد اما اين فرمايش ايشان فرمايش متينى است ديگر معلوم است اگركسان ديگر مىروند شهادت بدهند چه داعى دارد اين خودش را در دردسر بيندازد؟ اين راجع به پدر و مادر هم نيست راجع به كسان ديگر هم هست خب واجب عينى كه نيست اگر چهار پنج نفر هستند مىروند شهادت بدهند ما چه داعى داريم برويم خودمان را در دردسر بيندازيم خب راجع به پدر و مادر، راجع به خويشان خب ديگران مىروند شهادت مىدهند اين خوب است اما اين مىشود استحباب اين مىشود آنجا كه واجب كفايى است اما اگرواجب عينى شد ديگر چه؟ و مسلم عليه پدر و مادر مىشود شهادت داد.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد