درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/05/02
كتاب الشهادات
جلسه:18
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحثى كه ديروز عنوان كرديم بحث مشكلى است و بايد اين مسئله حل بشود اين مسئله هم اجماع رويش است هم قرآن دلالت دارد هم روايات. اصل مسئله را پذيرفتن خيلى مشكل نيست اما خصوصياتى كه درمسئله هست كه محقق هم متعرض شدهاند پذيرفتنش كار مشكلى است.
ديروز درباره آيه شريفه يك مقدار صحبت كرديم و بنا شد امروز روايت بخوانيم و بعد از روايات يك جمع بندى بكنيم ببينيم بالاخره از مسئله چه در مىآيد.
باب 36 ازابواب شهادات روايتها همه صحيح السند است و از نظر سند روايتى نداريم كه اشكال داشته باشد.
روايت 1: محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعيل عن محمد بن الفضيل عن ابى الصباح الكنانى قال سئلت اباعبداللَّه عليه السلام عن القاذف بعد ما يقام عليه الحد ما توبته؟ قال يكذب نفسه قلت ارايت ان اكذب نفسه و تاب اتقبل شهادته؟ قال نعم. فرض شده كه حدّ خورده قاذف اين ديگر ما توبته معنايش چيست؟ لذا توبهاش را فرمودند يكذب نفسه كه مرحوم محقق هم مىفرمايد و حدّ التوبة ان يكذب نفسه كه ديروز خوانديم خب اين ان يكذب نفسه حالا اگر واقع و نفس الامر توبه نكرده باشد حالا بر فرض هم تكذيب بكند اين كه معلوم است توبه نيست يعنى از گناهش پشيمان نيست. لذا بگوييم كه توبه كه كرده آيا كفايت مىكند يا نه؟ بگوييم حق الناس است و چون حق الناس است كفايت نمىكنند و بايد جبران بكند حق الناس را تا توبه قبول بشود يعنى مثلاً اگر يك كسى مال مردم را خورده حالا راستى پشيمان است خب اين صرف پشيمانى كه فايدهاى ندارد بايد مال مردم را ردّ بكند تا بشود توبه ولى تا مال مردم را ردّ نكرده خب اين توبه نكرده بگوييم كه فرق است بين حق اللَّه و حق الناس، حق اللَّه همين كه پشيمان از گذشته است و تصميم دارد ديگر نكند ديگر گناهش آمرزيده مىشود يا اگر عادل شهادتش قبول مىشود و اما حق الناس توبهاش اين است كه مال مردم را ردّ بكند يعنى علاوه بر اين كه بايد توبه كند بايد مال مردم را هم ردّ بكند لذا حدّ التوبة ان يكذب نفسه بايد اين جور باشد ديگر مخصوصاً دركلمات امامعليه السلام هم آمده سئلت اباعبداللَّه عليه السلام عن القاذف بعد ما يقام عليه الحد ما توبته؟ قال يكذب نفسه قلت ارايت ان اكذب نفسه و تاب اتقبل شهادته قال نعم كه بايد هم توبه و چون حق الناس است تبرئه كردن آن آقا، و تبرئه كردن آن خانم. حضرت فرمودند اگراين جورى شد ديگر شهادتش قبول است حالا اگراين جور شد يعنى پشيمان از گذشته تصميم دارد ديگر نكند حدّ خدا هم بر او جارى شد در ميان مردم هم آمد تكذيب كرد خودش را حالا تكذيب كردن يكدفعه واقعاً دروغ گفته مىگويد اى مردم من دروغ گفتم ايشان منزه است يك دفعه هم تكذيب نفس واقعاً صادق است اما چون كه بايد 4 نفر باشند و اين يك نفر آمده شهادت داده گناه كرده تكذيب كند كه آقا من خطا كردم كه محقق فرمودند توريه بكند كه بهترين راهش همين است كه بگويد كه اى مردم من اشتباه كردم يعنى توريهاى مردم من خطا كردم خب حالا اينها هم شد حالا بعد از همه اينها اين عادل است يا نه؟ خب نمىشود كه به صرف اين كه توبه كرده آن آقا را هم تبرئه كرده بياييم بگوييم كه عادل است خب يك چيزديگر هم مىخواهد و آن اين كه اين ملكه عدالت را قبلاً داشته باشد حالا اين كار بى جا را كرده حالا از اين كار بى جا توبه كرده آن عدالت باقى است پس شهادتش قبول است و اما اگر قبلاً عادل نبوده حالا بااين توبه با اين اكذاب نفس بخواهيم بگوييم عدالت پيدا مىشود كه پيدا نمىشود بايد يك مدتى راستى الذين قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا روى اين حرفش پا برجا باشد يعنى عمل عملاً صالحاً آن وقت مىشود عادل. لذا بخواهيم بگوييم كه قبلاً عادل بوده خب مىگفتيم اين حمل بر فرد نادر است خيلى كم پيدا مىشود كه عادل بوده نسبت زنا داده حالا توبه بكند آن عدالت هم باقى باشد به مجردى كه اين حق الناس را مىكند اصلاً كاشف از اين است كه اين عادل نيست بگوييد كه مىشود در رسالهها هم داريم كه اگر كسى عادل است و يك گناه از او سر بزند اين از عدالت نمىافتد گفتيم آنجا از عدالت نمىافتد كه اين كاشف نباشد بعضى از گناهان كاشف است از اين كه اين عدالت ندارداگراز دستش در برود غلبه شهوت بشود غلبه غضب بشود بله. نسيانى، سهوى اينها باشد بله و اما اگراينها هيچ كدام نيست و يك تهمت مىزند نه غلبه غضب است نه غلبه شهوت است هيچ كدام اينها نيست حالا يك تهمت مىزند خب همين تهمت كاشف از اين است كه اصلاً عادل نيست لذا اين كه در رسالهها نوشتهاند كه اگر كسى يك گناه كبيره بكند و بعد توبه كند اين از عدالت نمىافتد. خب حالا همين مثال من در جلسه نشسته براى اين كه رقيب خودش را خراب بكند يك تهمت به او مىزند بعد هم راستى پشيمان مىشود توبه مىكند اين عادل است؟ اين كاشف از اين است كه اين از اول عادل نبوده اما يك دفعه خشمى غضبى از دست رفته از دستش در رفتهيك غيبت كرد مىتوانست نكند اما حالا غضب و شهوت و حسادت يك غيبت كرد يك تهمت زد اينجاها خوب است كه آن گناه كاشفيت نداشته باشد و اما اگر گناه كاشف از عدم عدالت باشد يعنى در حال عادى گناه كبيره بكند اين باز هم بخواهيم بگوييم عادل است نمىشود ديگر يعنى همين طور كه حسن ظاهر كاشف از ملكه است سوء ظاهر هم كاشف از عدم ملكه است اما يك جور اين ملكه را درستش بكنيم يا آن تقيد به ظواهر شرع را كه مرحوم حاج آقا رضا مىگويند اين را درستش بكنيم استقامت فى جادة الشرع را كه مرحوم آخوند فرمودند اين درست مىشود بالاخره. لذا به صرف توبه از گناه نمىشود بگوييم عادل است بايد عدالتش اثبات بشود يا قبلاً يا بعداً. آدمى كه غيبت مىكند مسلم تقيد به ظواهر شرع ندارد الا اين كه از دستش در برود و الا كسى كه غيبت مىكند تهمت مىزند كسى كه مرتب نه نامحرم نگاهبكند اين تقيد به ظواهر شرع دارد؟ عمداً يك نماز نمىخواند. چرا؟ خجالت مىكشد جنب است عمداً مىرود مسجد نماز جماعت مىخواند نمىشود كه اينها را ما ملتزم بشويم يك گناه بكند پس بنابراين اين گناه از عدالتش نمىاندازد موارد فرق مىكند.
روايت 2: و عنه عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد و حمادّ عن القاسم بن سليمان روايت صحيح السند است سندش هم خيلى خوب است قال سئلت اباعبداللَّهعليه السلام عن الرجل يقذف الرجل فيجلد حدّا ثم يتوب و لايعلم منه الاخير اتجوز شهادته؟ قال نعم اين فرق كرد با اولى يقذف الرجل يجلد عليه الحد ثم يتوب و لا يعلم منه الاخير.
اولاً و لا يعلم منه الاخير اين همان است كه در روايتها آمده عادل كيست؟ فرمودند حسن ظاهر وقتى كه با او رفت و آمد داشته باشيم لا يعلم منه الاخير حالا اين و لا يعلم منه الاخير اين قيد شده است در اين جا توبه بايد تازيانهاش را خورده يا نخورده آن براى ما فرق نمىكند تا اينجا فرض كرده تازيانهاش را خورده توبه هم كرده ديگر مدتى هم گذشته و لا يعلم منها الاخير اين مىشود عادل هل تجوز شهادته؟ فرمودند طورى نيست شك و شبههاش هم براى خاطر اين است كه قرآن شريف فرمود كه قبول شهادت نمىشود ابداً، شبههاش اين بوده آن وقت الا الذين تابوا شبههاش اين بوده آيا به آخر مىخورد الا الفاسقون يا به آن هم مىخورد؟ حضرت فرمودند نه الا الذين تابوا به همه مىخورد خب خيلى عالى در مىآيد اما اين و لا يعلم منه الاخير است مرحوم محقق مىفرمايد مشهور در ميان اصحاب است اگرتوبه كرد راستى اين مىتواند شهادت بدهد آن وقت محقق مىبينند كه اگرتوبه كرد مىتواند شهادت بدهد در قرآن آمده تاب و اصلح مىگويد مراد ازاصلح يعنى ادامه توبه بعد مىگويند خب ادامه توبه بايد طول بكشد تا ما بفهميم ادامه توبه دارد يعنى اعمالى بجا بياورد از اعمالش بفهميم ادامه توبه دارد مىفرمايند نه اصلح يعنى حال. عبارت محقق اين جور بود يعنى حال يعنى توبه استمرار يك ساعت كفايت مىكند اين اصلح يعنى استمرار توبه به يك ساعت هم استمرار متحقق مىشود. مىشود گفت؟ عبارت مرحوم محقق اين بود و فى اشتراط اصلاح العمل زيادة على التوبة ترددّ خود محقق در آن ماندهاند ديگر مسئله مشكل است ديگر. تردد و الاقرب الاكتفاء بالاستمرار اگر استمرار توبه بكند تااينجا خيلى خوب است يعنى راستى اگرتوبه بكند و ما بفهميم اين توبه مثلاً يك ماه دو ماه با او رفت و آمد كرديم نشستيم و برخاست كرديم ديديم كه راستى اصلاح حال كرده حالش تغيير كرده يعنى آن ملكه برايش پيدا شده اما مرحوم محقق چيزى كه به ايشان اشكال وارد است مىفرمايند و الاقرب الاكتفاء بالاستمرار لان بقائه على التوبه اصلاح، اصلاح در قرآن عمل نيست حال است ولو ساعة. اگرتوبه كرد از گناهش و در جلسه كه نشستيم در جلسه با او بوديم ديديم اصلاح حال پيدا كرد پشيمان شد پشيمان شداز اين غيبت همان يك ساعت كه مىبينيم راستى اين توبهاش استمرار دارد اين همان اصلح است كه قرآن مىگويد تاب و اصلح. نمىدانم چه جورى مىشود اين فرمايش مرحوم محقق را درست كرد اگر مثلاً اصلح را يك كسى تكرار بگيرد كه بعضى از مفسرين هم همين كار را كردهاند گفتهاند اين آيات گفتم ديروز 100 تا آيه در قرآن هست راجع به توبه تقريباً 80 تا ازاين آيات تقريباً دارد كه اصلح، تاب و اصلح. بگوييم كه مراد اصلاح حال است و اين يعنى پشيمان از گذشته تصميم اين كه ديگر نكند اين توبه است خب اين براى توبه و براى شبهاى احياء و آن گفتنها و اينها خيلى خوب است اما بخواهيم حالا بياييم روى فقه بگوييم اين عادل شد نمىشود ديگر اگر هم بخواهيد بگوييد روايات را آيه را اين جور معنا كنيم كه قبلاً عادل بوده حالا با يك گناه از عدالت افتاده حالا كه توبه مىكند آن عدالت اولى سر جايش باقى مىشود آيه را يعنى 80 تا آيه را اين جورى معنا كنيم 80 تا آيه به بالا بگوييم مراد اين است كه عادل بوده يعنى 80 تا آيه را حمل كنيم بر فرد نادر، در حالى كه مسلم قرآن اين را نمىگويد قرآن مسلم مىگويد اگر كسى توبه كند پشيمان باشد از گذشته و تصميم داشته باشد اين حالت پشيمانى اين حالت تصميم بر اين كه ديگر گناه نكند مسلم توبه است ديگر مسلم شب احياء مىتواند يااللَّه بگويد خب اينها خوب است. لذا من مىگويم ولو ساعة مرحوم محقق درست نيست من اين حرفها كه شما مىزنيد كه نمىزنم من مىگويم كه مانعى ندارد توبه كسى به مجرد تصميم مثلاً يك كسى يك تنبه حسابى پيدا كند پشيمان از گذشته تصميم داشته باشد ديگر نكند شرايطش هم تصميم داشته باشد كه بجا بياورد مثلاً شب يك جلسهاى بود در اين جلسه فوق العاده پشيمان شد از گذشته هايش تصميم پيدا كرد ديگر اگر آن پشيمان از گذشته باشد خواه ناخواه تصميم دارد ديگر نكند تصميم هم دارد جبران بكند يعنى اگر حق الناس است برود مال مردم را بدهد خب اين توبه است قبول است اين تمام گناهانش همان وقت آمرزيده مىشود فاولئك يبدل اللَّه سيئاتهم حسنات اما حالا اين كه توبهاش قبول است درست هم هست اين آيا عادل است؟ اگر قبلاً عادل بوده و اين گناهى كه كرده كاشف از عدم عدالتش نباشد بله خوب است و اما اگر قبلاً عادل نبوده به مجرد توبه بشود عادل كه مرحوم محقق مىگويند. لذا اين دومى غير از اولى است بگوييم آن اول هم و لا يعلم منه الاخير كه در اين دومى آمده در اول هم به وضوح باقى گذاشته، يعنى اين و لا يعلم منه الاخير بايد كه پيدا بشود اگر قبلاً بوده كه خيلى خوب اگر قبلاً نبوده حالا پيدا بشود وقتى پيدا شد يا همين حسن ظاهر عدالت است كه بعضى فرمودهاند يا همين حسن ظاهر و لا يعلم منه الاخير كاشف از اين است كه اين عدالت دارد آنوقت يجوز شهادته و اما به مجرد توبه از اين گناه بخصوص حالا ما بگوييم كه يجوز شهادته آن وقت در آن بمانيم چه جور مىشود يجوز شهادته؟ بگوييم اصلح در قرآن كه بيش از80 جا معمولاً كم است كه در توبه بعدش اصلح نباشد بگوييم مراد يعنى اصلاح حال اصلاح حال يعنى چه؟ يعنى پشيمان ازگناه خب اين معنا اين جور بكنيم كه يعنى پشيمان اصلاح نفس يعنى حالتى برايش پيدا بشود كه راستى سوز و گدازى برايش پيدا بشود پشيمان از گذشته تصميم داشته باشد ديگر نكند اين معناى اصلح است خب حالا باز هم خوب است اما مرحوم محقق مىفرمايد كه اين مراد از اصلح يعنى آن استمرار توبه و به يك ساعت استمرار حاصل مىشود همين يك ساعت كه راستى پشيمان از گذشته باشد اين عادل مىشود. و لا يعلم منه الاخير در كلام امام است آن وقت يك اشكال مهمتر پيدا مىشود كه اين را هم بايد درستش كنيم و آن اين است كه اين تاب و اصلح را در آخر سوره فرقان معنا مىكند مىگويد الا من تاب و آمن و عمل عملاً صالحاً فاولئك يبدل اللَّه سيئاتهم حسنات، يعنى اصلح را مىبرد روى عمل و روى ايمان واقعى. خب ايمان واقعى همين است لذا معناى ايمان خودش معنا مىكند يعنى يك مؤمن واقعى گناه نمىكند و زياد هم داريم زياد داريم كه ايمان را وقتى مىخواهد معنا بكند مىگويد اعتقاد به قلب است و اقرار به لسان است و عمل. آيه شريفه مىخواهد بگويد گناه هر چه بزرگ ولو شرك گناه هر چه بزرگ ولو زناى محصنه گناه هرچه بزرگ ولو قتل اگر توبه بكند توبهاش قبول است حتى شرك هم همين طور است. ان اللَّه لا يغفر ان يشرك به مربوط به آخرت است كه اگر به حال شرك برود ديگر لياقت شفاعت عفو و اينها ندارد و ان اللَّه لا يغفر ان يشرك به مربوط به دنيا كه نيست براى اين كه در دنيا مشرك است خب مسلمان مىشود بگوييم ان اللَّه لا يغفر ان يشرك به اين كه نيست مسلم. بهايى برمى گردد و راستى توبه مىكند خب مسلم توبهاش قبول است ديگر. لذا آيه شريفه هم شرك دارد هم زنا دارد و هم قتل. گناهان بزرگ بزرگ كه مىفرمايد هر كس اين گناهان بزرگ بزرگ را بجا بياورد جهنم، بعد مىفرمايد الامن تاب و آمن و عمل عملاً صالحاً فاولئك يبدل اللَّه سيئاتهم حسنات توبه را برده روى عمل يعنى و لا يعلم منه الاخير مىخواهد. آن وقت اين آيه آن اصلح را در قران بيش از 8070 جاكه تاب واصلح بگوييم كه اين سوره فرقان معنايش مىكند الا اين كه يك كسى مثلاً بگويد )نمىدانم مىتوانيد بگوييد يا نه( اين سوره فرقان مخصوص به توبه خواص است اما توبه عوام، عموم مردم راستى اين جورى است كه اگر آن حال را پيدا بكند حال پشيمانى از گذشته تصميم كه نكند گناهش آمرزيده مىشود و ديگر احتياج به عمل نمىخواهد.
روايت 3: و عن على بن ابراهيم عن ابيه عن النوفلى عن السكونى عن ابى عبداللَّهعليه السلام قال، قال اميرالمؤمنين عليه السلام ليس يصيب احدٌ حدّاً فيقام عليه ثم يتوب الا جازت شهادته اين از قذف هم رفت بالا معلوم مىشود اين روايت با آن روايت در مقام بيان يك چيز ديگر هستند و آن اين است كه اگر كسى حدّ خورد آيا بعد از اين مىتواند شهادت بدهد يا نه؟ ولو توبه كرده باشد؟ بعضى از فقهاء مىگويند نه، مشهور هم هست اما بعضى از فقهاء آن هم قول مشهور مىگويند اگر راستى آدم حسابى شد و عادل شد اين مىتواند شهادت بدهدمى تواند امام جماعت واقع بشود و ما بگوييم به صرف خوردن حدّ ديگر نمىشود كه قرآن مىفرمايد و لاتقبلوا لهم شهادة ابداً اين ابداً الا الذين تابوا استثناء است اين ابداً استثناء خورده اين عام استثناء خورده اما آن فقهايى كه مىگويند نه اگر حدّ بخورد حدّ قذف هم نه حد زنا بخورد حد تعزير بخورد اگردر ميان مردم حدّ خورد ديگر لا تقبلوا لهم شهادة ابداً ولو اين كه آدم حسابى هم شده.
روايت سوم ظاهراً در مقام بيان همين است كارى به حدّ قذف هم ندارد. لذاايرادى كه به مرحوم محقق هست اين است كه مرحوم محقق در خصوص قذف مىفرمايند كه لا تقبل شهادة القاذف و لو تاب قبلت بايد بفرمايد كه لا تقبل شهادة الفاسق و لو تاب قبلت ديگر قذف كه خصوصيت ندارد. حالا اين جمله مرحوم محقق راجع به قاذف براى خاطر اين است كه بعدش مىخواهند بگويند كه حدّ توبه اين است كه ان يكذب نفسه، در باب زنا و مال مردم خوارى و امثال اينها اين نمىخواهد خودش را رسوا بكند در ميان مردم فقط حد قذف است كه بايد خودش رادر ميان مردم بيايد رسوا بكند بگويد من بى خود شهادت دادم ولى حق مطلب اين است كه مرحوم محقق بفرمايند الثانى لا تقبل الفاسق و لو تاب قبلت الا القاذف لان حدّ التوبة ان يكذب نفسه حق مطلب اين جوراست نه اين كه مسئله را به خصوص قاذف بگوييم كه ولو تاب قبلت.
روايت سكونى همين جوراست ببينيد و عن على بن ابراهيم عن ابيه عن النوفلى عن السكونى عن ابى عبداللَّهعليه السلام قال قال اميرالمؤمنينعليه السلامليس يصيب احد حداً فيقام عليه ثم يتوب الا جازت شهادته نرفته روى قاذف، يك كسى زنا كرد چهار تا شاهد شهادت دادند شارع مقدس حد زد 100 تا تازيانه به او زد اما بعد آدم خوبى شد اين مىتواند امام جماعت بشود يا نه؟ بعضى گفتهاند نه بعضى گفتهاند آرى اين روايت سكونى مىگويد آرى مىتواند اگرراستى توانست مىتواند برود شهادت بدهد مىتواند پستهاى حساس مثل قضاوت بگيرد و اين كار به قذف هم ندارد. اين هم دلالتش خوب است سندش خوب است و الا اين كه ثم يتوب جازت شهادته باز همين باقى مىماند يتوب يعنى چه؟ مرحوم محقق مىگويند يتوب يعنى آن حالت پشيمانى استمرار ولو ساعة كه در حقيقت برمى گردد به اين كه همين مقدار كه كشف كنيم كه اين حالت خوشى پيدا كرد رابطه با خدا اين ديگر عادل است و مشكل است گتفنش ديگر.
وقت هم گذشت مىخواستيم امروزاين بحث را تمام كنيم نشد لا اقل يك مقدارى روى آن مطالعه كنيد تا بشود از شما استفاده كنيم و اين عبارات محقق رابخوانيد ببينيد آيا اين عبارات مرحوم محقق را مىشود درست كرد يا نه؟
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد