درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/05/01
كتاب الشهادات
جلسه:17
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
مرحوم محقق در مسئله دوم اين جور فرمودهاند عبارت را توجه كنيد ببينيم كه چه جور بايد معنا كرد مىفرمايند لا تقبل شهادة القاذف اگركسى نسبت زنا به كسى بدهد اين ديگر شهادتش قبول نمىشود ولو تابت قبلت و امااگراين توبه بكند توبهاش قبول است مىفرمايد حدّ توبهاش هم اين است كه خودش را تكذيب بكند و حدّ التوبة ان يكذب نفسه و ان كان صادقاً نسبت زنا را داده و راستى هم آن زن يا آن مرد زنا داده، زنا كرده صادق هم هست اما بايد در ميان مردم بگويد نه، من دروغ گفتم و حدّ التوبة ان يكذب نفسه و ان كان صادقاً و يورى باطناً اما چون كه راستى اين زنا داده واين دروغ نمىگويد توريه كند و به حسب باطن توريه باشد و به حسب ظاهر تكذيب خودش باشد در ميان مردم آبروى خودش را در ميان مردم ببرد و بگويد كه من دروغ گفتم اما از نظرواقع توريه كند مثلاً توريه اين كه بگويد كه مرحوم محقق در جاهايى ديگر مىفرمايد معناى توريه اين است كه مثلاً بگويد كه من دراين قضيه كه بايد 4 شاهد باشد و 4 شاهد نبوده دروغ گفتم يعنى بايد صبر بكنم 4 شاهد درست بكنم چون نتوانستم 4 شاهد درست كنم و شهادت دادم دروغ بوده و قرآن مىگويد 4 تا من تنهايى رفتم شهادت دادم يا پيش قاضى بايد باشد و پيش قاضى نبوده بالاخره توريه كند و قيل يكذبها ان كان كاذباً و يخطئها فى الملاء ان كان صادقاً توريه نه، تخطئه بكند آن شخص را يا خودش را در ميان مردم بگويد اشتباه كردم اين ظاهراً تفاوتى با قول اول ندارد قول اول اين است كه توريه كند اگر راستى اين زنا كرده باشد مثلاً ديده كه اين زن زنا داده بايد 4 تا شاهد شهادت بدهند اين تنها رفته شهادت داده خب 80 تا تازيانه بايد بخورد يا مىخورد يا بعد مىخورد راست گفته اما توريه كند بگويد كه اين زنا نداده دومى قيل يكذبها ان كان كاذباً و يخطئها فى الملاء ان كان صادقاً تكذيب شهادت بكند يا تخطئه شهادت بكند اگر صادق باشد مىفرمايند و الاول مروى آن قول ما كه گفتيم توريه روايت روى آن داريم اما قول دوم روايت روى آن نداريم حالا ظاهراً قول دوم با قول اول تفاوتى ندارد اين بالاخره بايد تكذيب نفس بكند اگركاذب است كه واقعيت است اگر هم صادق است يك توريهاى بهترين راه همين است كه مثلاً اى مردم اين آدم خوبى است يك چنين چيزها. اين يك مطلب كه علاوه بر تو به تكذيب نفس هم مىخواهد راجع به حق الناس هم همين است اگر كسى مال كسى را خورده علاوه بر اين كه بايد توبه كند مال مردم را هم بايد ردّ بكند تا مال مردم را ردّ نكند كه توبه نيست. تازيانه خوردنش فرقى نيست بين اين كه راست بگويد يا دروغ بايد 4 نفر شاهد باشد اگر سه تا شهادت بدهند ولو اين كه راستى هم ديده باشند آن سه تا بايد كتك بخورند و فى اشتراط اصلاح العمل. حالا اين يك شرط كه بايد توبه كند يعنى پشيمان بشود از گذشته تصميم داشته باشد ديگر نكند. يكى هم چه دروغ بگويد چه راست بگويد بايد در ميان مردم پيش قاضى تخطئه كند خودش را تخطئه كند آن آقا را تخطئه كند خودش را اگر راست هم گفته باز هم يك جورى درستش بكند اشتباه كردم سوم و فى اشتراط اصلاح العمل زيادة على التوبة تردد آيا راستى اگرتوبه كند خودش را هم تكذيب بكند همين مقدار بس است يا بايد اصلاح عمل هم داشته باشد و فى اشتراط اصلاح العمل زيادة على التوبة تردد و الاقرب الاكتفاء بالاستمرار اگر 4 تا نيستند نبايد برود شهادت بدهد نبايد در ميان مردم بگويد ولو سه نفر عادل، حسابى، ديدهاند اين دارد زنا مىدهد هر سه تا ديدند حق ندارند بروند به حاكم بگويند بايد 4 نفر باشد اگر آن چهارمى را نتوانستند پيدا كنند بايد هر كدام 80 تا تازيانه بخورند آن وقت اين سه نفر صادق هم بودهاند تازيانهاش را بايد بخورند و علاوه بر اين تازيانه توبه هم بايد بكنند توبه از كارشان ولو صادق هم باشند امااين كار حرام بوده بايد توبه كنند. خودشان را هم تكذيب بكنند براى اين كه به قول محقق قرآن مىگويد كه بى خود شهادت دادى اين هم همين جورها چون صادق است توريه كند بگويد كه من دروغ گفتم يعنى قرآن گفته شهادت نده من شهادت دادم. حالا و فى اشتراط اصلاح العمل زيادة على التوبة تردد آيا همين مقدار بس است يا نه علاوه بر اين اصلاح عمل هم مىخواهد يعنى تازيانهاش را مثلاً خورده توبهاش هم كرده تكذيب خودش را هم كرده بايد يك سالى هم اعمال صالح از او سر بزند تا آن حسن ظاهر كاشف از ملكه پيدا بشود تاآن وقت بتواند شهادت بدهد و الا تا آن يك ساله مثلاً حسن ظاهر نباشد كاشف ازملكه نيست باز هم نمىتواند شهادت بدهد ايشان مىفرمايند و الاقرب الاكتفاء بالاستمرار
نمىخواهد اعمال صالح باشد همين استمرار توبه عمل صالح است لانّ بقائه على التوبة اصلاح ولو ساعة و يك ساعت استمرار به اين توبه بدهد اين عمل صالح بجا آورده ساعت بعد مىتواند شهادت بدهد. ديگر بعدش چيزى نيست ولو اقام البينة بالقذف او صدقه المقذوف فلا حدّ عليه و لاردّ اگر شهادت داد و زن هم آمد براى اين كه اين تازيانه نخورد و خودش تازيانه بخورد گفت بله من زنا دادم يا اين كه اين بينه برد 4 شاهد عادل برد بر اين كه اين زنا داده خب ديگر معلوم است كه گناهى نكرده چون 4 شاهد بايد شهادت بدهد بعضى از فقهاء گفتهاند واجب هم هست كه برود شهادت بدهد. بنابراين گناهى نكرده و چون گناه نكرده ديگر توبه نمىخواهد تا اين كه شهادتش قبول بشود. اين خلاصه حرف مرحوم محقق است و اين سه چهار تا اشكال را بايد دفع بكنيد. حالا نظر مبارك مرحوم محقق قطع نظر از روايات به آيه شريفه است اين آيه شريفه را بخوانم ببينيم چه جور بايد معنا كرد ؟سوره نور سوره 24 آيه 4 و 5 مىفرمايد و الذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانين جلدة اگركسى نسبت زنا به زنهاى محصنه داد به زنهاى عفيفه داد، نه زنهاى خيابانى به قول امروزىها آنها نه، زن عفيف در ميان مردم و لم يأتوا باربعة شهداء و 4 شاهد نياوردند فاجلدوهم ثمانين جلدة اينها را هر كدام 80 تا تازيانه بزنيد آيه شريفه و الذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء ظاهرش مىخورد به آن كسى كه مىخواهد پيش آن حاكم شهادت بدهد كه مثلاً اين زن را من ديدم زنا داد 4 نفر را بايد همراهش ببرد حالا اگر 4 نفر همراهش نبرد 80 تا تازيانه مىخورد و اما حالا چه بر سر شهداء مىآيد ظاهراً آيه ندارد چيزى. و مرحوم محقق آيه را معناكرده به آن كسانى كه شهادت مىدهند كتك مىخورند و الذين يرمون المحصنات مثل اين كه مثلاً يك مردى برود بگويد كه من ديدم با زنم زنا كردند اين بايد 4 تا شاهد همراه ببرد اگر 4 تا شاهد همراه نبرد اين مرد را كه مىگويد من ديدم زنم زنا داد 80 تا تازيانهاش مىزنند اما راجع به شهداء چه مىكنند؟ آيه دلالت ندارد. بگوييم كه والذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء اين هم داخل همان يرمون المحصنات است خلاف ظاهر است اما چون كه مسلم است كه همين طور كه الان مرحوم محقق فرمودند مسلم پيش اصحاب است كه آن كسى كه شهداء را مىبرد بايد چهار تا ببرد سه تا ببرد تازيانه مىخورد آن سه تا هم تازيانه مىخورند يعنى 80 تا تازيانه بايد بخورند آن وقت بگوييم و الذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم آن كسى كه مثل مثلاً العياذ باللَّه شوهرش مىبرد مىگويد كه من ديدم اين زن من زنا داد اين رمى محصنه است آن كسانى هم كه 4 تا نيستند و شهادت مىدهند اينها هم رمى محصنه كردهاند آيه را اين جور معنا بكنيم آن وقت بگوييم كه نسبت زنا دادن وقتى درست است كه 4 تا شاهد باشد و الا هر كه باشد ولو شهداء اينها تازيانه مىخورند بايد آيه را اين جور معنا بكنيم خلاف ظاهر است اما بايد معنا كنيم و لا تقبلوا لهم شهادة ابداً. ديگر هيچ وقت از اينها شهادت قبول نمىشود لذا آن كسى كه نسبت زنا بدهد اين ديگر نمىتواند شهادت بدهد و لا تقبلوا لهم شهادة ابداً هيچ وقت نمىتواند شهادت بدهد كه حالا بعد عرض مىكنم يك اختلافى هم هست در آن كسى كه حدّ بخورد آيا اين مىتواند امام جماعت واقع بشود ولو اين كه خيلى هم آدم خوبى بشود؟ آيا اين مىتواند ديگر قاضى باشد؟ شاهد باشد؟ خب خيلى از فقهاء گفتهاند نه. اينجا هم همين طور ديگر تا عمر دارد ولو آدم خوبى هم هست شهادت ديگر نمىتواند بدهد و اولئك هم الفاسقون شايد اين علت حكم همان و لا تقبلوا لهم شهادة ابداً باشد چون اينها فاسق هستند يعنى سه تا قول است: يكى تازيانه بخورند. يكى هم شهادتشان هيچ وقت قبول نيست يكى هم اينها فاسق هستند.
)از امامعليه السلام سؤال مىكنند حضرت جواب مىدهد براى خاطر اين كه دزد يك طرفه است اما زنا چون دو طرفه است پس 4 تا شاهد مىخواهد يا اين كه مثلاً در روايات آمده كه اينها چون كه شارع مقدس نمىخواهد رجم بكند تا در بن بست واقع نشود نمىخواهد 100 تا تازيانه به يك كسى بزند كه مخفى يك كارى كرده چون نمىخواهد سختگيرى كرده لذا سخت گيريش اين است كه به جاى دو تا بايد چهار تا باشد بعد روى اين چهار تا هم حسابى شدت عمل به خرج داده كه اگرچهار نفر نيستيد بايد تبانى كنيد 4 تا باشيد اگر نه آبروى مردم را نبريد ولو زنا داده اما آبرويش را نبريد لذا براى اين كه آبروى زن را بردن منجر به طلاق شدن، طايفهاى از بين رفتن نمىخواهد شارع نمىخواهد اين چيزها را، لذا گفته 4 تا. گفته است اگر 4 تا نه، سه تا شهادت داديد بايد كتك بخوريد شماها اول بايد تبانى كنيدتا 4 تا باشد. اينها چيزى نيست اينها معلوم است دربارهاش هم زياد صحبت شده روايت هم زياد دارد(.
حالا اين الا الذين تابوا به كى مىخورد؟ گفت و «اولئك هم الفاسقون الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا فان اللَّه غفور رحيم» آيا به آخرى مىخورد؟ اينها اين كسانى كه نسبت زنا دادهاند فاسق هستند اگرتوبه بكنند معلوم است التائب من الذنب كمن لا ذنب له اما توبه كنند و اصلحوا خودشان را هم اصلاح بكنند در بعضى از آيات دارد عمل صالح الا الذين تابوا و آمنوا و عملوا عملاً صالحاً در سوره فرقان است اينجا ديگر عمل نيست و اصلحوا اين اصلحوا يا عمل صالح بجا بياورند يا خودشان را صالح كنند هر دو احتمال هست الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا فان اللَّه غفور رحيم اگر ما باشيم و ادبيت استثناء به آخر مىخورد آن و لا تقبلوا لهم شهادة ابداً به حال خود باقى مىماند يعنى هيچ وقت نمىتوانند شهادت بدهند اما مرحوم محقق به آخرى نزده اين الا الذين تابوا را به همه زده كه خيلى هم نتيجه دارد. و انشاء اللَّه بعد مىآييم اگر يك كسى زنا داد و توبه كرد قبل از آن كه حاكم دسترسى به او پيدا كند حدّ ساقط است خب اين الا الذين تابوا اگر بخورد به هر سه فاجلدوهم ثمانين جلدة و لا تقبلوا لهم شهادة ابداً و اولئك هم الفاسقون هر سه را از بين مىبرد مرحوم محقق به هر سه زده براى اين كه عبارت مرحوم محقق اين بود كه و فى اشتراط اصلاح العمل زيادة على التوبة تردد و الاقرب الاكتفاء بالاستمرار لان بقائه على التوبة اصلاح اين اصلاح را به همه زده لذا هم به آن اولئك هم الفاسقون زده هم به و لا تقبلوا لهم شهادة ابداً به هر دو زده لذا فرموده است كه و الاقرب الاكتفاء بالاستمرار چرا لان بقائه على التوبه اصلاح گفته و اصلحوا يعنى استمرار به توبه آن وقت گفته يك ساعت هم استمرار داشته باشد كفايت مىكند. گفتند كه لان بقائه على التوبة اصلاح ولو ساعة بقاء يك ساعت باشد اين باز آيه مىگيرد و مىتواند شهادت بدهد لذا مشهور در ميان فقهاء هم مثل صاحب جواهر و صاحب مسالك و اين كسانى هم كه كتاب قضاء نوشتهاند همه اينهااين الا الذين تابوا را به همه زدهاند الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا فان اللَّه غفور رحيم به همه خورده شده همين است كه ايشان فرمودند كه شهادة الفاجرو لو تاب قبل اگرتوبه كرد قبول مىشود.
خب يك اشكال مهم هست و آن اين است كه حالا اين توبه كرد اصلاحش هم به اين كه اين استمرار به توبه داشت ولو ساعة اين عادل است يا نه؟ براى اين كه به اين زودىها كه عدالت پيدا نمىشود كه بايداعمال صالحى انجام بدهد تا آن حسن ظاهر كاشف از ملكه باشد اگراصلحوا را عمل گرفتيم يااين كه حسن ظاهر خودش عدالت باشد لذا بخواهيم آيه را كلمات فقهاء را حمل كنيم به اين كه يك شخص عادلى بوده حالا اشتباه كرده و گول خورده يك گناه كبيره كرده حالا توبه كرده آن عدالت واقعى، حمل بر فرد نادر مىشود و فقهاء هم نگفتهاند فقهاء اين جورى گفتهاند كه بگويند همه اين حرفها آنجاست كه يك كسى عادل بوده بعد فاسق شده حالا توبه مىكند آن عدالت باقى است خب اصلاً اگراين جور گناهها بكند كاشف از اين است كه عادل نيست يك كسى بتواند اين جرأت را داشته باشد نسبت زنا به يك زن محصنه بدهد كى گفته كه اين عادل است لذا اين كه نمىشود يا مثلاً اگرصادق هم بوده ممنوع بوده شرعاً عرض مردم را ببرد عرض مردم را برده خب نمىشود كه. لذا اولاً آيه حمل بر فرد نادر مىشود كلمات فقهاء هم اين جورى نيست كلمات فقهاء هم ببينيد عبارت را و فى اشتراط اصلاح العمل زيادة على التوبة تردد كه اصلاح عمل تردد و الاقرب اين اصلاح العمل به معناى استمرار توبه است خب خيلى خلاف ظاهر است كه بگوييم معناى آيه شريفه كه مىفرمايد و الذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانين جلدة و لا تقبلوا لهم شهادة ابداً و اولئك هم الفاسقون آن هم فاسقون الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا، اصلحوا يعنى استمرار توبه خيلى بعيد است انسان اين جور معنا بكند يك دليل حسابى مىخواهيم كه اصلحوا را معنا كنيم يعنى استمرار توبه ولو ساعة الا اين كه اصلحوا را عطف تفسيرى بگيريم الا الذين تابوا من بعد ذلك يعنى چه؟ يعنى و اصلحوا توبه واقعى اصلاح حال است ديگر يا گذشتهها از بين رفتن است التائب من الذنب كمن لا ذنب له بگوييم اصلحوا عطف تفسيرى است الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحواتقريباً 100 تا آيه در قرآن راجع به توبه داريم 80 تا به بالاى اين آيات توبه و اصلحوا دارد همه اينها عطف تفسيرى است در سوره فرقان و چند آيه ديگر بجاى اصلحوا عمل صالح دارد الا الذين تابوا و آمنوا و عملوا عملاً صالحاً فاولئك يبدل اللَّه سيئاتهم حسناً. لذا اگر هم مثلاً اين اصلحوا را بتوانيم عطف تفسيرى گرفت معنايش اين جور مىشود كه بايد پشيمان باشد از گذشته تصميم داشته باشد بر آينده و اين تصميم را بنماياند تا بشود عادل به چه چيزى؟ به اعمال صالح كه آن اعمال صالح مىشود حسن ظاهر كاشف از ملكه يا مىشود حسن ظاهر خودش عدالت لذا آن آيه سوره فرقان كه نظيرش هفت هشت ده تا آيه هست مىگويد عمل صالح مىخواهد حالا منافات ندارد توبهاش قبول است خدا او را مىپذيرد گناه هر چه بزرگ هر چه فراوان و پروردگار عالم تمام گناهانش را فاولئك يبدل اللَّه سيئاتهم حسنات و آن پرونده سياهش را هم پروردگارعالم نابود مىكند كه يك اختلافى هست آيا لعان است يا اعدام است كه مرحوم آقاى كمپانى مىگويند لعان است استاد بزرگوار ما حضرت امام مىگفتند نه بابا ديگر اين اولئك يبدل اللَّه اين لعان نيست يعنى پرونده مختومه نيست پرونده معدومه است اين هم درست است پرونده هم معدومه مىشود فاولئك يبدل اللَّه سيئاتهم حسنات يك پرونده درخشانى برايش جلو مىآيد صفحه اولش ثواب توبه اينها همه درست است فوراً درست مىشود اما حالا اين فوراً كه خداگناهانش را قبول كرد اين ملكه عدالت پيدا مىكند يا نه؟ مىتواند شهادت بدهد يا نه؟ حرف اينجاست اگر عدالت را شرط نگيريد بله چنانچه مثلاً الان در مدرسه فيضيه يك آقايى بود نمىدانم هست يا نه؟ خدا بيامرزدش طلاقها را مىآوردند پيش اين و اين آقا مىآمد در مدرسه فيضيه قبل ازنماز مثلاً آقاى اراكى يا آقاى زنجانى مىگفت ايست همه ساكت مىشدند مىگفت همه بگوييد استغفراللَّه ربى و اتوب اليه همه مىگفتند مىگفت مىخواهم در مقابل شما يك طلاق بدهم حالا يا طلاق رجعى يا طلاق خلع طلاق را مىداد و مىرفت هرچه هم به اين آقا مىگفتيم بابا آخه استغفراللَّه ربى و اتوب اليه كه عدالت درست نمىكند مىگفت همين استغفراللَّه كفايت مىكند خب اگر كسى اين را بگويد خب خوب است امااگر اين را نگويد الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا اين صرف توبه نمىتواند شهادت بدهد بايد عدالت پيدا كند و عدالتش اين است يك مدتى حسن ظاهر داشته باشد تا آن حسن ظاهر كاشف از ملكه راسخه باشد.
)بله حالا آن به مقام شهداء هم برسد باز هم طورى نيست حالا آنها كه طورى نيست گفتم كه بله به يك آن راه صد ساله را مىتواند بپيمايد اما اين عادل است مىتواند شهادت بدهد يا نه؟ مىشود پشت سر اين نماز خواند يا نه؟ مىتواند قاضى بشود يا نه؟ حرفها در اين است بحث فقهى داريم مىكنيم نه بحث عرفانى(. و مرحوم محقق مىگويند آرى چرا؟ اصلحوا استمرار توبه است و خب اين وقتى كه توبه كرد يك ساعت بعدش مىتواند برود شهادت بدهد براى اين كه تابوا و اصلحوا معنا كردن اين جور خيلى كار مشكلى است حالا چون كه بحث خيلى مشكل است هفت هشت تا روايت هم روى آن داريم و فردا روايت مىخواهيم بخوانيم حالا باز هم روى اين عبارت محقق يك مقدار فكر كنيد روى آيه شريفه بيشتر فكر كنيد اميدواريم بشود از شما استفاده بكنيم.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد