درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/04/20
كتاب الشهادات
جلسه:9
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث در باب عدالت ديروز گفتم كه از نظر قرآن از نظر روايات شكى نيست كه شاهد بايد عادل باشد آن هم نه عدالتى كه عقلاء مىگويند يعنى عدالت در گفتار يعنى ثقه در گفتار بلكه بايد عدالت در گفتار و كردار هر دو باشد و گفتم اين كه عدالت يك ملكه است خود نفس عدالت به ما مىگويد من ملكه هستم بلكه اگركسى با كسى رفت و آمد داشته باشد و از او از نظر كردار ببيند اجتناب از گناه دارد آن حسن ظاهر كاشف از ملكه است حالا ديگر فرق هم نمىكند كه اين كاشفيت ظنى باشد، علمى باشد بالاخره حسن ظاهر كاشف از ملكه، ظاهراً در اين باره هم ديگر بحث نداشته باشيم و بحثش هم دو سه جا سابقاً شده است.
دو سه تا مسئله هست كه اين دو سه تا مسئله را مرحوم محقق دو تا ازآن مسائل را عنوان كردهاند و يك مسئله را هم سابقاً عنوان كردم كه حالا صاحب جواهر عنوان مىكند.
اين سه تا مسئله يك مسئله آن كه ديروز گفتيم كه اگركسى عادت داشته باشد به اين كه مستحبات را بجا نياورد. ديدهايم بعضىها عادت دارند نمازشان را آخر وقت بخوانند ما يك استادى داشتيم خيلى شيرين و عادل و نام ايشان مقدس بود مىگفت من مقدس هستم براى اين كه نماز صبح من يك ركعت اين طرف آفتاب است يك ركعت آن طرف آفتاب است لذا مقدس هستم. ديدهايم بعضىها راستى اين جورى هستند عادتش اين است كه نه نماز شب نخواند نماز اول وقت نخواند و ساير مستحبات را هم لاابالى در مستحبات باشد اين كه فرض كردهاند مرحوم محقق اين كه جميع مستحبات را بجا نمىآورد يا جميع مكروهات را بجا مىآورد اين مرادشان اين نيست كه همه مستحبات يا همه مكروهات آن كه ممكن نيست يكى از فضلاء ديروز مىگفت در يك جلسهاى شرط بندى كرديم گفتيم اگر كسى دو ركعت نماز بخواند منهاى مستحب يك جايزه دارد و هيچ كس نتوانست اين دو ركعت نماز اين جورى را بخواند براى اين كه مثلاً يك كدام در وقت اللَّه اكبر دستهايش را بالا كرد گفتند كه به شرط عمل نشد، يك كسى رفت به ركوع دستهايش را به زانو گذاشت گفتند به شرط عمل نشد، براى اين كه دست گذاشتن به زانوها مستحب است يا دست بلند كردن در وقت اللَّه اكبر مستحب است و همچنين. راستى ممكن نيست يك كسى همه مستحبات را بجا نياورد يا همه مكروهات را بجا بياورد لذا حتماً بايد اين فرمايش مرحوم محقق را تفسيرش بكنيم و بگوييم مرادش اين است كه اگر كسى لاابالى در مستحبات شد يا لاابالى در آوردن مكروهات شد آيا اين عادل است يا نه؟ كه مرحوم محقق فرمودهاند كه تا نرسد به حد استخفاف به حدّ اهانت طورى نيست ضرر به عدالتش نمىخورد كه مرحوم صاحب جواهر هم همين را پذيرفتند و ايراد كردند به مرحوم محقق كه اگر به حد اهانت برسد كه اين كافر است اين ديگر منكر سنت است بايد به آنجاها نرسد و مراد صاحب جواهر هم همين است كه اگركسى راجع به مستحبات راجع به مكروهات اين عادت داشته باشد استخفاف به مستحبات استخفاف به مكروهات داشته باشد آيا اين عادل است يا نه؟ گفتند عادل است. ديروز مىگفتم كه يك مقدار روى اين فكر كنيد پذيرفتنش مشكل است انصافاً براى اين كه اين كه مثلاً نشسته لب ايوان، جماعت به پا شده امام جماعت را هم عادل مىداند اما مثل مثلاً بازار ما يا الان جامعه اسلامى ما موقع مغرب ترافيك خيابانها بيشتر است يا الان جامعه جوانهاى ما دروقت نماز صف كشيده براى رفتن به سينما نمىشود گفت اين جامعه اسلامى يا اينها مسلمان واقعى ديگر چه رسد بخواهيم بگوييم كه عادل، و استخفاف به واجبات استخفاف به مستحبات حالا ولو اين كه به سر حد اهانت هم نرسد بعضى اوقات به سر حد اهانت مىرسد همان كه در رسالهها هم نوشتهاند اگر يك كسى وارد مثلاً شبستان شد و جماعت به پاست و اين رفت يك جا ايستاد و نماز فرادى بنا كرد بخواند ايا اين درست است يا نه؟ خب معمولاً گفتهاند كه اگر اهانت به امام جماعت اهانت به جماعت باشد گفتهاند نه،
نمازش هم اشكال دارد حالا شما بگوييد كه نمازش اشكال ندارد اما كار، كار حرام است ديگر، بالاخره نمىشود استخفاف به احكام دين خب اين روايت را همه شما براى مريدهايتان خواندهايد كه حرف امام صادقعليه السلام كه نظيرش هم زياد روايت داريم حرف امام صادقعليه السلام آخر كار اين بودكه فرمود لا تنال شفاعتنا من استخف بالصلوة استخفاف به صلوة اين نيست كه منكر باشد استخفاف به صلوة همين است كه نماز اول وقت نمىخواند عادتش اين است كه نماز اول وقت نمىخواند عادتش اين است كه الان مثلاً جامعه اسلامى من ظهر كه مىروم براى نماز مىبينم مثل اين كه اين بازارىها را از زندان آزاد كردهاند درِ زندان را باز كردهاند اينها اين جورى با اين سرعت دارند مىروند رو به خانه هايشان مسجدها هم خلوت است اينها توهين است توهين است ديگر توهين نه، استخفاف به مساجد استخفاف به جماعات استخفاف به واجبات. لاابالى گرى به مكروهات و بالاخره استخفاف به سنن، شايد هم بتوانيم بگوييم كه بين حرف من و فرمايش مرحوم محقق و فرمايش صاحب جواهر نزاع لفظى باشد و معنا اين باشد كه ما بگوييم اگر كسى راجع به مستحبات لاابالى است راجع به آوردن مكروهات لاابالى است و به عبارت ديگر استخفاف به سنن دارد چه واجبات چه مستحبات چه مكروهات اين عادل نيست عادل نيست يعنى چه؟ يعنى ما مىگفتيم كاشف است كه ملكه عدالت ندارد، مرحوم محقق مىگويند كه كاشف است به اين كه اين استخفاف دارد و استخفاف حرام است يعنى تقريباً فرمايش مرحوم محقق اين جور مىشود كه اگر صورت استخفاف گرفت اين حرام است وقتى حرام باشد اصرار بر صغيره است اصرار بر صغيره ديگر عدالت را از بين مىبرد شايد هم معنا همين باشد اين استخفاف كاشف از اين است كه اين آقا ملكه عدالت ندارد بالاخره اين جورى باشد كه يك كسى استخفاف به جماعت مسلمانها استخفاف به مساجد بعضى اوقات اين جورى است كه اصلاً درِ مسجد را گم مىكنند بعضى بازارىها بعضى ما طلبهها، ما طلبهها خيلى از ماها بايد خيلى شكر كنيم كه امام جماعت هستيم امام جماعت نباشيم نماز اول وقت نمىخوانيم خيلى از ماها اين جورى است و ما بگوييم اين طلبه عادل است! عادت دارد كه نماز شب نخواند مىتواند نماز شب بخواند ولى نخواند و در مدت عمرش نماز شب نمىخواند. من خيال مىكنم مسئله مسئله متبلابهى است يك مقدار روى اين مسئله حرفهاى صاحب جواهر را بخوانيم.
عبارت محقق اين است مىفرمايند »فلا يقدح فى العدالة ترك المندوبات ولو اصرّ مضرباً عن الجميع ولو اصرار هم داشته باشد و اعراض از همه بكند گفتيم اين مضرباً عن الجميع مرادشان همين است كه مثلاً اين اعراض از جماعت مسلمانها دارد كه گفتم مثالش هم زياد است همين الان بازار اصفهان دار المؤمنين اعراض از جماعت دارد چنانچه ما طلبهها اين مسجد يكى از نعمتهاى بزرگ خداست اگراين مسجد را نداشتيم خيلى از ماها نمازاول وقت نمىخوانديم الحمدللَّه من كه آمدم اين هفت هشت ده ساله خيلى خوب شد ازاين جهت كه آن وقتى كه من نبودم به من مىگفتند كه در تمام اصفهان دو سه تا مسجد بيشتر نيست كه نماز جماعت در آن هست حالا تقريباً مىگويند بيش از 700 تا مساجد باز است و مراد اين است كه معمولاً اگر ماهااين نماز جماعت را نداشتيم امام جماعت نبوديم نماز جماعت نمىخوانديم نماز شب نمىخوانديم شايد الان بتوانيم بگوييم كه يك نقص بزرگى در ميان ما طلبهها نماز شب نمىخوانيم همين شماها كه اينجا نشستهايد كه آدمهاى خوبى هم هستيد مىشود گفت يك در ده از شما نماز شب نمىخوانيد حالا مرحوم محقق مىگويند فلا يقدح فى العدالة ترك المندوبات ولواصرّ مضرباً عن الجميع. گفتيم اين نمىشود عن الجميع مرادشان يعنى از غالب. غالب مستحبات را اذ الورع و العدالة فى ما يجب عليه و يحرم براى اين كه عدالت اين است كه واجبات را بجا بياورد محرمات را ترك بكند و اما اگر حالا مستحبات را بجا نياورد ولو جميعش را، مكروهات را بجا بياورد ولو جميعش را خدا گفته جايزاست ديگر در مقابل خدا كه نمىتوانيم قد علم بكنيم پس بنابراين ضرر به عدالت نمىزند بعد مىفرمايند ما لم يبلغ ذلك حدّاً يؤذن بالتهاون بالسنن مگر به اين جا برسد كه ديگر تهاون به سنن باشد يعنى اصلاً اهانت به جماعت مسلمانها باشد اگراين باشد مىگويند ضرر به عدالت مىزند اين هم ظاهراً استثناء استثناى منقطع است معنايش اين است كه اگربه اين حد برسد ديگر گناه است وقتى گناه باشد ديگر آن فعل محرم بجا آورده اصرار بر فعل محرم دارد ولو صغيره باشد از عدالت مىافتد استثناء مىشود استثناى منقطع، لذا تا به سر حد تهاون نرسد طورى نيست. حالا اگر اين جور معنا كنيم ما لم يبلغ حداً يؤذن بالتهاون معناى تهاون استخفاف باشد كه من خيال مىكنم مرحوم محقق همين را مىخواهد بگويد تهاون يعنى استخفاف مالم يؤذن بحد الاستخفاف مستحبات را بجا نياوردضرر به عدالت نمىزند. مرحوم صاحب جواهر تهاون را فهميده يعنى از ماده اهانت از ماده اعراض به قول ايشان برمى گردد به كفر ظاهراً اين مراد مرحوم محقق نباشد كه صاحب جواهر مىفرمايند عبارت صاحب جواهر را ببينيد مىفرمايند كه بل فى المسالك لو اعتاد ترك صنف منها كالجماعة و النوافل و نحو ذلك فكترك الجميع لاشتراكهما فى العلة المقتضية لذلك نعم لو تركها احياناً لم يضر، اين هم مرحوم شهيد در مسالك كه مىفرمايد كه اگر عادت باشد كه نوافل را نخواند عادتش باشد اين كه نماز جماعت نخواند مىفرمايند كه اين هم همان تهاون است همان استخفاف است موجب اين است كه اين عادل نباشد.
مرحوم صاحب جواهر ردّ شهيد مىفرمايند و لكنّ الانصاف عدم خلوه من البحت اذ لم يكن اجماعاً حالااجماع نيست پس مورد بحث است مىشود رويش بحث كرد ضرورة عدم المعصية فى ترك جميع المندوبات او فعل جميع المكروهات چرا؟ من حيث الاذن فيهما فضلاً عن ترك صنف منها و لو للتكاسل و التثاقل، حالش را ندارد. همه مستحبات را براى اين كه حالش را ندارد نماز شب نمىخواند، نماز جماعت نمىخواند چون حالش را ندارد مىفرمايند خب خدا اجازه داده طورى نيست وقتى خدا اجازه داده ديگر كاسه داغتر از آش كه نمىشود مىفرمايند كه طورى نيست و احتمال كون المراد بالتهاون الاستخفاف فيه يدفعه انّ ذلك من الكفر و العصيان و لا يعبر عنه ببلوغ الترك حد التهاون كما هو واضح اين نزاع لفظى نيست يعنى مثل اين كه مرحوم محقق مرحوم شهيد مرحوم صاحب جواهر همه قبول دارند اگر به حدّ استخفاف برسد اين عادل نيست حالا يك كدامشان مىگويند كه اين تهاون است يك كدام مىگويند تهاون نيست استخفاف است يك كدام مىگويند همين استخفاف حرام است يك كدام مىگويند اين استخفاف برمى گردد به تهاون در سر حدّ كفر است اين ظاهراً همه يك چيز مىخواهند بگويند لذا اگر كسى اين مثل اين بازار اصفهان غالبشان عادتش است سر و كار با مسجد ندارند سر و كار با منبر و محراب ندارند و اين سر و كار نداشتن با منبر و محراب اگر از او بپرسند امام جماعت را عادل مىداند )روحانيت را يك دفعه زير پل مىزند آن كفر است زير پل آخوند مىزند زير پل مسجد مىزند منبر و محراب را خرافت مىداند تحجر مىداند اين هيچ، اين كم پيدا مىشود در ميان مردم( آن كه در ميان مردم است كه متأسفانه در ميان بعضى از ما طلبهها هم هست همين است كه لاابالى به سنن است يعنى سر و كار با مسجد ندارند سر و كار با منبر ندارد بله يك روز عاشورا باشد براى خاطر اين كه دخترش شوهر پيدا كند ورشكستگى اش درست بشود يك لباس مشكى مىپوشد مىآيد توى عزادارىها آن هم عزادارى هايى كه سينه رقصى اش بهتر از ديگران باشد خب معلوم است اين جور آدمها ما بخواهيم بگوييم عادل است مشكل است انسان اين جور بگويد. اين استخفاف است
«لا تنال شفاعتنامن استخف بالصلوة» معنايش همين است، امام صادق كه نفرمودند كافر است گفتند كسى كه استخفاف به نماز داشته باشد يعنى هميشه نماز هايش را معمولاً نمازهايش را مىگذارد آخروقت مثل بازارىهاى حالا مثل جوانهاى حالا غالبشان، مثل ما طلبهها كمتر اگر اين هم تعصب نباشد اين جورى است حالا ما بگوييم اينها چون اجتناب از گناه دارند عادل هستند و اين كه مرحوم شهيد مىگويند همين است بل فى المسالك لو اعتاد ترك صنف منها كالجماعة و النوافل و نحو ذلك مىفرمايد اين هم كترك الجميع، بايد فرموده باشند اصلاً جميع معنا ندارد براى اين كه نمىشود يك كسى جميع مستحبات را بجا نياورد يا جميع مكروهات را بجا بياورد. اما همين كه مىفرمايند و لو اعتاد ترك صنف منها كالجماعة و النوافل خب اين عادل نيست، عادل نيست چرا؟ استثناء منقطع، اين گناهكاراست مثلاً مثل قانون مواسات است.
هر چه دارد بايد بين خودش و ديگران هم بهره از او ببرند اگر علم دارد اگرمال دارد اگر آبرو دارد اگر شخصيت دارد و مما رزقناهم ينفقون بعد هم همين طور مىرود تا آخر مىرسد به صورت ماعون خب در صورت ماعون ديگر خيلى داغ است من نمىدانم شما روى منبر چه جور معنا مىكنيد؟ افرايت الذى يكذب بالدين مىخواهى يك نامسلمان واقعى، به حسب ظاهر مسلمان است اما واقعاً معاد را قبول ندارد مىخواهى نشانت بدهم بعد 4 دسته راتعيين مىكند افرايت الذى يكذب بالدين فذلك الذى يدع اليتيم، سر و كارى با يتيمان ندارد و لا يحض على طعام المسكين سر و كارى با فقراء ندارد بعد داغش مىكند فويل للمصلين الذينهم عن صلاتهم ساهون سر و كارى با نماز اول وقت ندارد در وقت نماز غافل از نماز است والذينهم يراؤون و يمنعون الماعون واى به آن نامسلمانى كه مرائى است واى به آن نامسلمانى كه مردم بهرهاى از امكانات او ندارند خب حالا اگر يك مسلمان پيدا بشود مردم با فقراء و ضعفاء سر و كار ندارد حتى مثلاً اگر برويم در روايات كه مرحوم كلينى بيش از 500 تا روايت در جلد اول كافى نقل مىكنند راجع به قانون مواسات خب مسلمان واقعى آن است كه ما يحب لغيره ما يحب لنفسه، ما يكره لغيره ما يكره لنفسه همه ما اينها را حمل كردهايم بر مستحب حالا قانون مواسات را مثلاً بگوييد مستحب اما اعراض از اين قانون مواسات اعراض از نماز اول وقت، ما طلبهها اعراض از نماز شب و اينها بگوييم گناه نيست! حالا من اعراض كه نگفتم، بالاتر از اعراض است استخفاف است اين حرف صاحب مسالك را چه جور بگوييم خب ديگر بايد بگوييم گناه است ديگر و اگراين باشد اين كسى است كه اصرار بر صغائر دارد اصرار بر صغائر را بعد معنا مىكنيم اگر كبيره نباشد اصرار بر صغائر كبيره است اين عادل نيست يا من عرض مىكنم ديروز عرض كردم كاشف از اين است كه اين ملكه عدالت ندارد من خيال نمىكنم كسى بتواند منكر حرف من باشد لذا كى صورت استخفاف ندارد؟ مثل ما طلبهها كه بعضى اوقات نماز شب مان از بين مىرود براى اين كه ساعتمان زنگ نمىزند وقت را اشتباه مىكنيم يا خيلى خسته شدهايم و اما راستى عادت دارد اين نماز شب نخواند عادت دارد نماز اول وقت نخواند آن وقتها كه من مدرسه حجيته بودم مشرف مىشدم حرم وقتى كه از حرم برمىگشتم قبل از آفتاب همان كه آن آقا مسخره مىكردند و مىگفتند كه من مقدس هستم براى اين كه يك ركعت اين طرف آفتاب يك ركعت آن طرف آفتاب نمازش اداء است ديگر اما اين نامقدس است مىديدم طلبهها سر حوض دارند وضو مىگيرندجلد و جلد بدوند در مسجد آفتاب نزند آن وقت در درس اخلاق به اينها تذكر مىدادم مىگفتم بابا اين طلبگى نيست مسلم امام زمان ازاين طلبه راضى نيست نمىدانم كجايش اين اشكال دارد؟ اين حرف مرحوم شهيد خيلى حرف خوبى است ولو اعتاد ترك صنف من السمتحبات كالجماعة و النوافل و نحو ذلك اين مثل كسى است كه همه مستحبات را بجا نمىآورد لاشتراكهما فى العلة المقتضية لذلك آن علت چيست اين كه استخفاف است و چون استخفاف است ديگرخواه ناخواه بايد بگوييم اصلاً حرام است استثناء استثناء منقطع است به قول مرحوم آيت اللَّه مرعشى كتاب عدالت را ما پيش ايشان خوانديم سطحش را كه ايشان يك قصههاى خيلى خوب خوبى هم مىگفتند الان يك جمله مرحوم محقق بعد دارند مىفرمايند كه والحسد معصية ايشان مىگفتند «شترش در خانه خود ما خوابيده» حالا آن را ول كنيد تا برسيم به حسادت. ولى اين اهميت ندادن به نماز شب اهميت ندادن به نماز اول وقت «شترش در خانه خود ما هم خوابيده» و شترش درِ خانه 90 درصد اجتماع خوابيده و ما بخواهيم بگوييم اينها عادل هستند چرا؟ اهميت به واجبات كه مىدهد اهميت به مستحبات هم كه مىدهد ديگر با فقراء مىخواهد سرو كار نداشته باشد، نداشته باشد نماز كه مىخواند حالا نماز اول وقت نماز جماعت مىخواهد نخواند چرا؟ براى اين كه طورى نيست جايز است و چون جايز است طورى نيست. ببينيد خود صاحب جواهر چكار مىكند؟ خود صاحب جواهر ولو اين كه مىخواهد محقق را ردّ بكند اما در ردّ كردن محقق قبول مىكنند )جامعه ما جامعه اسلامى نيست جامعهاى كه مغربش ترافيكش بيش از عصرش باشد اين جامعه جامعه اسلامى نيست حالا شما هر چه اين طرف و آن طرف بزنيد نمىشود درستش كرد الا اين كه مثلاً معذور باشد خب آن حرف ديگرى است در واجباتش هم اگرمعذور باشد طورى نيست چه رسد به مستحباتش اين جامعه ما جامعه اسلامى نيست براى اين كه خود خورى، خود محورى در اين جامعه زياد است زياد است.
اما از آن طرف هم ببين در منى امام صادقعليه السلام منبر رفته بودند اينها را ردّ نشويد از آن تقاضا دارم ردّ نشويد حالا اگر هم مثلاً نمىشود بعضى را روى منبر گفت حالا براى خودمان ولى روايت صحيح السند هم هست امام صادقعليه السلام در منى منبر رفته بودند و مرتب مىگفتند اين قدر دل ما را خون نكنيد اين قدر به پيامبر آزار ندهيد يكى در وسط بلند شد گفت يا رسول اللَّه آخر ما شيعه هستيم )مثل داد و فرياد ايشان( ما مكه آمدهايم نماز مىخوانيم و تابع شما هستيم شما را دوست مىداريم كجا خون به جگر شما كرديم كجا آزار داديم به پيامبر حضرت فرمودند تو، دو سه روز قبل كه مىآمدى منى در وسط راه يك افتادهاى يك پيادهاى ايستاده بود به تو گفت من را سوار كن مىتوانستى پشت خودت سوار كنى نكردى همان وقت دل پيامبر اكرم را خون كردى همان وقت ما را آزرده خاطر كردى اينها را ما همه را حمل كنيم بر استخاف و بر اهانت و حمل بكنيم بر اين كه نه اصلاً اين دل خون كردن يعنى ترك مستحب و آوردن مكروه و... و نمىشوداينها را گفت و بايد يك فكرى برايش كرد و خب چه بهتر اين كه جامعه ما جامعه اسلامى كه ما مىخواهيم باشد نيست حالا ولو اين كه مسلمان هستند و با آنها رفت و آمدداريم ممكن است خمس بدهد و گاهى جماعت بخواند امااين جامعه ما طلبهها هم اين جور اين طلاب همين آقاى نجفى «رضوان اللَّه تعالى عليه» مىگفت خدمت امام زمان رسيدم مىرفتم سيد محمد آنجا از نظر بى آبى غش كردم و بالاخره خدمت آقا رسيدم آقا چند تا نصيحت به من كردند نصيحش اين بود نصحيت اول كه ننگ است براى طلبهها نماز شب نخوانند ايشان يك جمله ديگر هم مىگفتند مىگفتند كه يك جمله هم در ذهنم است مثل اين كه مىگفتند ننگ است براى شيعه كه نماز شب نخواند ذكر عام بعد از خاص يا ذكر خاص بعد از عام و همه اينها را حمل كنيم بر استخفاف حمل كنيم بر تهاون بر كفر حمل كنيم بر اين كه اينها شدت در استحباب. نمىشود ظاهراً اين حرفها را زد اگر حرف حسابى داشته باشيد از جاهايى است كه خيلى مفيد است بنويسيد بدهيد به من تا نوشته شما را به جاى جواهر بخوانم.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد