< فهرست دروس

درس تفسیر قرآن آیت الله مکارم

92/05/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیه ی 35 سوره ی احزاب
 إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً [1]
 شهادت امیر مؤمنان علی علیه السلام را به پیشگاه مقدس امام زمان علیه السلام و همه ی شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم.
 خداوند در آیه ی فوق ده گروه از زنان و مردان با فضیلت را معرفی می کند و به تعبیر دیگر ده فضیلت از فضائل را برای زنان و مردان بر می شمارد و در آخر می فرماید: مردان و زنانی که این فضائل را داشته باشند مشمول مغفرت و اجر عظیم الهی می شوند.
 از جمله پیام های مهم این آیه این است که این آیه جوابگوی نسبت های ناروایی است که به اسلام می دهند و آن اینکه می گویند: اسلام برای جنس زن ارزش والایی قائل نشده است.
 این در حالی است که در اسلام بالاترین ارزشها به زنان داده شده است. اگر نگاهی به وضع زن در عصر جاهلی کنیم می بینیم که آنها زن را جزء بشر محسوب نمی کردند و او را از تمام حقوق اجتماعی محروم کرده بودند. زن ارث نمی برد و عرب جاهلی اموال پدر را مخصوص پسران می دانست زیرا پسران هستند که شمشیر به دست می گیرند و می توانند غارتگری کنند و اموالی به دست آورند زنان که نمی توانند چنین کنند سهمی در اموال پدری ندارند.
 مضافا بر آن زن و تولد دختر برای آنها عیب مهمی محسوب می شد. خداوند در سوره ی نحل می فرماید: وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ (صورتش از خشم و غضب و غصه سیاه می شد) يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ (به سبب این لکه ی ننگی از قوم خودش خارج می شد و مدتی در بیابان می ماند تا شرمنده نشود بعد که بر می گشت سر دو راهی قرار می گرفت که) أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ (او را به دختری قبول می کرد و خواری آن را می پذیرفت) أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ (یا اینکه او را زنده به گور کند.) أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ [2] حال به اسلام بر می گردیم تا ببینیم در مورد تولد دختر چه بیانی دارد. به چند حدیث در این رابطه اشاره می کنیم که صاحب وسائل در باب (اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِنَّ) چند حدیث نقل می کند:
 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ أَوْ مِثْلَهُنَّ مِنَ الْأَخَوَاتِ وَ صَبَرَ عَلَى لَأْوَائِهِنَّ حَتَّى يَبِنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ أَوْ يَمُتْنَ فَيَصِرْنَ إِلَى الْقُبُورِ كُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ كَهَاتَيْنِ وَ أَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَ الْوُسْطَى فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ اثْنَتَيْنِ قَالَ وَ اثْنَتَيْنِ‌ قِيلَ وَ وَاحِدَةً قَالَ وَ وَاحِدَةً. [3]
 یعنی کسی که سه دختر داشته باشد و آنها را نگهداری کند و به خانه ی بخت بفرستد و آنها را اکرام و احترام کند در روز قیامت مانند انگشت سبابه و انگشت وسطی که به هم متصل هستند با من در بهشت خواهند بود.
 
 در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام می خوانیم که یکی از یاران نزد ایشان آمد و امام فرمود: آیا ازدواجی کردی؟ عرض کرد آری و تمام خوبی هایی که تصور شود در او جمع شده است. ولی افسوس که به من خیانت کرده است و آن اینکه باردار بوده است و دختر زائیده است. حضرت فرمود: وای بر تو! تو با این کلامت مخالف قرآن سخن می گویی. (عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ عَنْ ثِقَةٍ حَدَّثَهُ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ تَزَوَّجْتُ بِالْمَدِينَةِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَيْفَ رَأَيْتَ فَقُلْتُ مَا رَأَى رَجُلٌ مِنْ خَيْرٍ فِي امْرَأَةٍ إِلَّا وَ قَدْ رَأَيْتُهُ فِيهَا وَ لَكِنْ خَانَتْنِي فَقَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ وَلَدَتْ جَارِيَةً فَقَالَ لَعَلَّكَ كَرِهْتَهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً [4] )
 
 در حدیث سوم می خوانیم که امام صادق علیه السلام به یکی از یارانش فرمود: به من رسیده است که خداوند دختری به تو داده است و تو ظاهرا عصبانی هستی؟ ناراحت مباش، رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا وَ قَدْ كُفِيتَ رِزْقَهَا وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَبَا بَنَاتٍ [5]
 خداوند گل خوشبویی به تو داده است و رزق و روزی او هم به دست خداست.
 
 در حدیث چهارم از امام صادق علیه السلام می خوانیم: الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ وَ إِنَّمَا يُثَابُ عَلَى الْحَسَنَاتِ وَ يُسْأَلُ عَنِ النِّعْمَةِ [6] دختران حسنات هستند و پسران نعمت می باشند و خداوند در برابر حسنات ثواب می دهد ولی در مقابل نعمت ها سؤال می کند و نعمت ها مسئولیت آور هستند.
 
 دنیای امروز چنین احترامی برای دختران و زنان قائل نیست و به زنها به صورت وسیله ای برای تبلیغات و ابزاری برای هوس هایشان نگاه می کند. یا اینکه برای جلب مشتری عضو دفترشان باشد.
 
 با این حال دیده می شود که همچنان گاه وقتی دختری در خانه ای متولد می شود بعضی ابراز ناراحتی می کنند و یا بعد از فوت پدر ارثی را برای دختران در نظر نمی گیرند. این در حالی است که وقتی رسول خدا (ص) می دید که دخترش فاطمه سلام الله علیها بر او وارد می شد تمام قامت بلند می شد و به سوی دخترش می رفت و دستش را می گرفت و می بوسید. این کار هم به خاطر مقام حضرت زهرا سلام الله علیها بود و هم به خاطر اینکه افکار جاهلیت در مورد دخترها از ذهن مردم کنار رود.
 
 به هر حال خداوند در آیه ی فوق می فرماید: مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان متواضع و زنان متواضع، مردانی که در راه خدا انفاق می کنند و زنانی که در راه خدا انفاق می کنند، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردانی که عفت خود را حفظ می کنند و زنانی که عفت خود را حفظ می کنند و مردانی که خدا را زیاد به یاد دارند و زن هایی که زیاد به یاد خدا هستند. همه مشمول مغفرت و اجر عظیم الهی هستند.
 در میان فضائل فوق بعضی اعتقادی است و بعضی عملی، اخلاقی بعضی واجب است و بعضی مستحب و این نشان می دهد که زنان و مردان در همه ی این فضائل دوش به دوش هم هستند.
 این یک نمونه از آیات قرآن مجید است که در مورد زنان و مردان به صورت یکسان سخن می گوید.
 بله در یک سری از مسئولیت های اجتماعی تفاوت هایی در میان این دو وجود دارد. یعنی یک سری مسئولیت اجتماعی است که با روحیه ی زنان سازگار نیست مثلا زن نمی تواند فرمانده ی لشکر شود و یا اینکه قاضی شود زیرا در قضاوت یک نوع خشونت وجود دارد و همواره یکی محکوم می شود. بنا بر این بر اساس روحیه و طرز فکر و قابلیت های هر کس یک سری مسئولیت هایی روی هر یک از دو جنس قرار داده شده است که کاملا موافق انصاف است.
 به عنوان نمونه مغز مسئولیت سنگینی در ساختمان وجودی انسان دارد قلب تمامی اعضاء و اعصاب بدن را کنترل می کند. قلب هم چنین مسئولیتی را به عهده دارد و تمامی ذرات بدن را شستشو و سیراب می کند. حال اگر وظیفه ی مغز را قلب و وظیفه ی قلب را مغز انجام نمی دهد این کار خلاف عدالت نیست.
 در کتب رجال اسامی زنان عالمه و دانشمندی که جزء روات اخبار هستند متعدد به چشم می خورد. حتی در صحابه ی امیر مؤمنان علیه السلام نیز زنان با شخصیتی وجود داشتند. به عنوان نمونه در زندگی زنی به نام سوده ی همْدانی می خوانیم: (همْدان نام منطقه ای در جنوب یمن است که از شیعیان خالص امام علیه السلام بودند که معاویه برای نارضایتی آنها کسی به نام بسر بن ارطاه را فرمانده ی ایشان کرد). که او گفت که تک و تنها به شام می روم و حکم عزل بسر بن ارطاة را از معاویه می گیرم. به او گفتند که معاویه خیلی خشن است ولی او تصمیم خود را گرفته بود.
 او وارد شام شد و نزد معاویه رفت و معاویه او را شناخت. سوده اعتراض خود را نسبت به بسر ابراز کرد و گفت: ما می توانیم جلوی او بایستیم ولی بهتر است که خودت او را عزل کنی. معاویه این حرف را تهدید به حساب آورد و او را تهدید به مرگ کرد. سوده دید که معاویه خشونت بسیاری در سخن دارد. نگاه خود را از معاویه برداشت و شعری در مورد علی علیه السلام این اشعار را خواند:
  صَلَّى الْإِلَهُ عَلَى رُوحٍ تَضَمَّنَهَا قَبْرٌ فَأَصْبَحَ فِيهِ الْعَدْلُ مَدْفُوناً
  قَدْ حَالَفَ الْحَقَّ لَا يَبْغِي بِهِ بَدَلًا فَصَارَ بِالْحَقِّ وَ الْإِيمَانِ مَقْرُونا [7] یعنی درود خدا بر روح کسی که وقتی قبر او را در بر گرفت تمام عدالت نیز با او مدفون شد.
 همان آقایی که با حق پیمان بسته بود و نه حق از او جدا شد و نه او از حق جدا شد.
 معاویه گفت: آیا منظور تو علی بن ابی طالب است. سوده گفت: آری. فرمانداری از سوی علی علیه السلام به قبیله ی ما آمد که اول انسان خوبی بود ولی بعد بر اساس جاه و مقام شروع به ظلم کردن کرد. من به کوفه رفتم و وقتی به او رسیدم که به مسجد روانه بود. سلام کردم و حضرت من را شناخت و علت آمدنم را پرسید. جریان را عرض کردم. امام علیه السلام به آسمان نگاه کرد و به خدا عرض کرد: خداوندا! من او را برای ظلم و ستم کردن به سوی بندگان تو نفرستادم. من از کار او بیزارم. سپس در همان حال قلم و دواتی از جیب در آورد و فرمان عزل او را صادر کرد و چون به سخنان من اعتماد داشت آن حکم را تحویل من داد.
 ای معاویه علی علیه السلام چنین مردی بود. معاویه شرمنده شود و فرمان عزل بسر را صادر کرد و به سوده داد. [8]
 


[1] احزاب/سوره33، آیه35
[2] نحل/سوره16، آیه58
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج21، ص361، ابواب الاولاد، باب4، حدیث27309، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج21، ص363، ابواب الاولاد، باب5، حدیث27310، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج21، ص364، ابواب الاولاد، باب5، حدیث27312، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج21، ص367، ابواب الاولاد، باب7، حدیث27320، ط آل البیت.
[7] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج41، ص119، ط بیروت.
[8] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج41، ص119، ط بیروت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo