< فهرست دروس

درس تفسیر قرآن آیت الله مکارم

92/04/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیه ی 28 و 29 سوره ی احزاب
 خداوند متعال در آیات 28 و 29 سوره ی احزاب می فرماید: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً [1]
 وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً [2]
 این دو آیه ناظر بر جریان بنو قریظه است و آن اینکه بعد از پیروزی مسلمانان و بعد از آنکه غنائم بسیاری به دست مسلمانان رسید بعضی از همسران رسول خدا (ص) انتظار داشتند که سهم بیشتری از این غنائم به آنها داده شود تا تجملات زندگی خود را بیشتر کنند. این دو آیه جوابی برای ایشان است که اگر دنبال زرق و برق زندگی هستند رسول خدا (ص) آنها را مطلقه کند ولی اگر به دنبال خداوند و رسول و سرای آخرت هستند باید به این زندگی ساده قناعت کنند.
 در جلسات قبل به سه پیام از این آیه اشاره کردیم و اکنون به سراغ پیام چهارم می رویم. قبل از بیان این پیام مقدمه ای را ذکر می کنیم:
 خداوند در آیات 24 و 26 سوره ی ابراهیم دو مثال بسیار زیبا بیان می کند و می فرماید:
 أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء [3]
 تُؤْتي‌ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [4]
 وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ [5] ای رسول خدا (ص) آیا ندیدی که خداوند کلام طیب و سخن ارزشمند و نیکو را به درختی تشبیه کرده است که ریشه های آن محکم در زمین و شاخه های آن در آسمان است و دائما بر شاخسار آن میوه نمایان است؟
 اما کلمه ی خبیثه و سخن ناپاک را به درختی تشبیه می کند که ریشه کن شده و روی زمین افتاده است و نه برگ و نه طراوت و نه میوه و نه صفایی دارد.
 مفسرین در اینکه منظور از کلمه ی طیبه و کلمه ی خبثه (سخن پاک و سخن ناپاک) در این آیات چیست تفاسیر مختلفی ارائه کرده اند. شاید بهترین تفسیر این باشد که کلمه ی طیبه اشاره به اسلام است و کلمه ی خبیثه اشاره به کفر می باشد. اسلام مانند یک درخت است که سه رکن اساسی دارد:
  1. ریشه های قوی و محکم که همان عقائد اسلامی است که با آب وحی آبیاری شده است
  2. ساقه و شاخه ای که در آسمان بالا رفته که اشاره به احکام و فروع عملی اسلامی می باشد.
  3. میوه ها نیز اشاره به اخلاق است یعنی این فضائل اخلاقی به دنبال آن عقائد و اعمال بر این شاخسار آشکار می شود.
 اگر درختی را از ساقه قطع کنند و فقط ریشه داشته باشد به کار نمی آید و خشک می شود. همچنین اگر درختی ریشه و شاخه داشته باشد ولی میوه نداشته باشد آن هم به کار نمی آید و باید خشک کنند و بسوزانند همان طور که شاعر می گوید:
  بسوزند چوب درختان بی بر سزا خود همین است مر بی بری را
 اگر در اسلام هر سه مورد فوق وجود داشت، اسلام، اسلام کاملی است و الا کامل و بسیار ناقص خواهد بود. در اسلام باید عقائد، اعمال و اخلاق با هم باشد. اگر کسی عقائد و اعمال او خوب باشد ولی اخلاق او خراب باشد مانند اینکه فرد، بخیل، حسود و بد اخلاق باشد اسلام او ناقص است. علی الخصوص که در آیه ی فوق می خوانیم که درخت مزبور همواره میوه می دهد. (تُؤْتي‌ أُكُلَها كُلَّ حينٍ) [6]
 بنا بر این کسانی که هنگام مشکلات به سراغ توسل به امام زمان علیه السلام می روند، نذر و نذورات می کنند و کارهای دیگر را انجام می دهند ولی وقتی مشکلاتشان بر طرف همه را رها می کنند آنها مصداق (تُؤْتي‌ أُكُلَها كُلَّ حينٍ) نیستند. انسان باید در سختی ها و خوشی ها به فکر خدا و اعمال عبادی باشد.
 اما آیه ی مورد بحث: خداوند در این آیه می فرماید: که ای زنان پیامبر! اگر خدا و رسول و سرای آخرت را می خواهید، این مقدار کافی نیست زیرا فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً [7] یعنی عمل صالح هم باید به آن ضمیمه شود و ایمان به خدا و رسول و به معاد به تنهایی کافی نیست. بلکه باید نیکوکار و صالح العمل و پرهیزگار بود.
 این خطاب مخصوص همسران رسول خدا (ص) نیست بلکه همه ی زنان و مردان را شامل می شود. کسی که رباخوار است و مال او از حرام است ارتباط او با ائمه بی فایده است و قطع خواهد شد.
 ما در اینجا در مورد نشانه های ایمان به پنج روایت اشاره می کنیم. مسلمان انواع و اقسامی دارد. بعضی مسلمان جغرافیایی هستند. یعنی فقط در ایران و در کشور اسلامی زندگی می کنند و اسما مسلمان است ولی در او خبری از عقائد و اعمال اسلامی نیست.
 بعضی مسلمان نژادی هستند یعنی پدر و مادرشان مسلمان بوده است و آنها هم بالتبع مسلمان هستند. مانند بعضی که در شناسنامه ها که مذهب را ذکر می کردند می گفتند مسلمان بنویسید.
 ولی بعضی مسلمان واقعی هستند و اسلامشان این نشانه ها را که در روایات ذیل آمده است دارا می باشد:
 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَيْسَ الْإِيمَانُ بِالتَّحَلِّي (مانند کسی که تسبیح بر دست دارد و محاسن دارد و قیافه ی او مانند مسمانان است) وَ لَا بِالتَّمَنِّي (کسی که آرزو دارد در صف شیعیان علی علیه السلام محشور شود) وَ لَكِنَّ الْإِيمَانَ مَا خَلَصَ فِي الْقَلْبِ (ایمان در قلب او نفوذ کرده است) وَ صَدَّقَهُ الْأَعْمَالُ (اعمال او هم تصدیق کند که ایمان در او وجود دارد و الا ایمانی که در اعمال بروز نکند بی فایده است.) [8] این مانند شمعی می ماند که در یک اتاق روشن شده است که به حدی نورش ضعیف است که از پنجره ها به بیرون نمی آید ولی اگر نور افکنی در آن اتاق روشن کنند نور از همه ی پنجره ها به بیرون سرایت می کند و نشان می دهد که در آن اتاق روشنایی وجود دارد. ایمان در قلب هم باید به گونه ای باشد که روشنایی آن از تمامی اعضای بدن نمودار باشد.
 
 در حدیث دیگری از رسول خدا (ص) می خوانیم: لا یحق العبد حقیقة الایمان حتی یغضب لله و یرضی لله فاذا فعل ذلک فقد استحق حقیقة الایمان. [9]
 حقیقت ایمان حاصل نمی شود مگر اینکه فرد، برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد. یعنی اگر فردی مسلمان و کسی که با تقوا است را دیدیم او را باید دوست داشته باشم ولی اگر برادر من معتاد و غیر مسلمان است نباید او را دوست داشته باشم زیرا خدا او را دوست ندارد. بله روابط خویشاوندی را می توان حفظ کرد ولی تا جایی که رضای خداوند در میان باشد.
 در داستانی که شاید مثل باشد می خوانیم که دو نفر با هم دعوا کرده بودند و چند نفر از راه رسیدند و گفتند که اینها قوم و خویش ما هستند و باید از آنها حمایت کنیم. از این رو به حمایت آنها رفتند و طرف مقابل را خون آلود و زخمی کردند و بعد که مشغول شستن چاقوهای خود بودند گفتند: بالاخره متوجه نشدیم که دعوا بر سر چه بود.
 
 در حدیث سوم از امیر مؤمنان علیه السلام می خوانیم: رأس الایمان الصدق [10]
 واقعا اگر همین یک دستور را عملی کنیم دنیا گلستان می شود. اگر همه به یکدگر راست بگویند و فروشنده به خریدار و بالعکس، طلبکار با بدهکار، دولت و ملت به هم راست بگویند، زن و شوهر در خانه با هم صادق باشند و هکذا آیا این نشانه های ایمان در وجود ما هست؟
 
 در حدیث چهارم از امام صادق علیه السلام می خوانیم: إِنَّ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ إِنْ ضَرَّكَ عَلَى الْبَاطِلِ وَ إِنْ نَفَعَكَ [11]
 یعنی حقی که به ضرر انسان است را باید بر باطلی که به نفع انسان است مقدم داریم. مثلا اگر کسی بگوید که جنسی که در دست دارد تولید داخلی است و در نتیجه با قیمت کمتری آن را می خرند ولی اگر بگوید که خارجی است و با قیمت بالاتری آن را می فروشد، اگر ایمان او واقعی باشد راست می گوید. هکذا اگر کسی برادرش با کسی نزاع دارد ولی حق با طرف مقابل است او اگر شهادت بر حق دهد به ضرر برادرش است ولی اگر او ایمان واقعی دارد باید بر حق شهادت دهد.
 
 در حدیث پنجم از امیر مؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: الإيمان إخلاص العمل. [12] یعنی ایمان آن است که عمل فرد خالصا لله باشد. نماز او، کمک او به ایتام، به مسجد آمدن و همه ی کارهای او فقط برای خدا باشد و ذره ای در آن ناخالصی نباشد که پذیرفته نخواهد شد.
 انسان باید این معیارها را در خود جستجو کند و به ایمان خود نمره دهد و اگر کاستی می بیند سعی در رفع جبران آن برآید.
 


[1] احزاب/سوره33، آیه28
[2] احزاب/سوره33، آیه29
[3] ابراهیم/سوره14، آیه24
[4] ابراهیم/سوره14، آیه25
[5] ابراهیم/سوره14، آیه26
[6] ابراهیم/سوره14، آیه25
[7] احزاب/سوره33، آیه29
[8] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 66، ص 72، ط بیروت.
[9] کنز العمال، ص 99.
[10] غرر الحکم، ح 4314.
[11] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 67، ص 106، ط بیروت.
[12] غرر الحکم، حدیث 1445.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo