< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

کلامی پیرامون حلول ماه رجب:

در روایات اسلامی آمده است که ماه رجب ماه خداست و ماه شعبان ماه پیغمبر ص و ماه رمضان ماه امت است. در این ماه هشت روز تاریخی وجود دارد: اول ماه ولادت امام باقر علیه السلام است و دومِ ماه ولادت امام هادی علیه السلام، سومِ ماه، شهادت امام هادی، سیزدهم میلاد امیر مؤمنان علی علیه السلام و پانزدهم وفات حضرت زینب است که در سنه ی 63 اتفاق افتاده است یعنی ایشان بعد از حادثه ی کربلا در سال 61 بیش از دو سال زنده نماندند، هجدهم وفات ابراهیم فرزند پیغمبر اکرم (ص)، بیست و پنجم شهادت امام موسی بن جعفر و بیست و هفتم بعثت پیامبر است.

اهمیت این ماه را از تعقیباتی که بعد از نماز خوانده می شود (یا من ارجوه...) می توان دریافت کرد زیرا ما در این ماه بیشترین خیرات را از خداوند می خواهیم و می گوییم: ای خدایی که به اشخاصی که سؤال می کنند عنایت داری حتی به کسانی که از تو سؤال نمی کنند نیز چیزی می دهی و حتی به کسانی که تو را نمی شناسند نیز چیزی عنایت می کنی. ما از خداوند کل خیر دنیا و آخرت و رفع شر دنیا و آخرت را می خواهیم.

در اینجا این سؤال مطرح می شود که در یکی از فقرات این دعا می خوانیم: «و آمن سخطه عند کل شرّ» و این در حالی است که ما نباید از سخط خدا ایمن باشیم باید باید خائف باشیم و معنای خوف و رجا نیز همین است.

در پاسخ می گوییم: اولا «آمن سخطه» می تواند به معنای «ارجو» باشد یعنی «و ارجو الامن من سخطه عند کل شر»

دوم اینکه اضافه کنیم: «و آمن سخطه بفضله و کرمه عند کل شر» یعنی این را در تقدیر بدانیم هرچند در لفظ اضافه نمی کنیم.

به هر حال، این ماه، ماه عبادت و دعا است و باید از آن بهره ی کامل برد.

 

موضوع: ما یدخل فی المبیع

به مسأله ی نخل رسیدیم که اگر کسی نخل را بفروشد اگر مالک آن را گردافشانی کرده باشد میوه اش مال فروشنده است و الا مال خریدار می باشد. این در حالی است که چه گردافشانی شده باشد یا نشده باشد در زمان خرید میوه ای وجود ندارد. این مسأله بین اصحاب مسلم بود و روایاتی بر آن دلالت داشت.

بحث در این است که آیا این کار نوعی تعبد خاص است و حال آنکه در روایات، تعبد کمتر وجود دارد و یا اینکه این حکم بر اساس قاعده است یعنی کسی که نخل را گردافشانی کرده است ظهور در این دارد که میوه اش برا خودش باشد زیرا داعی ای وجود ندارد تا مالک این کار را برای مشتری کرده باشد.

عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ مَنْ بَاعَ نَخْلًا قَدْ لَقِحَ (اگر گرده افشانی و تلقیح شده باشد.) فَالثَّمَرَةُ لِلْبَائِعِ إِلَّا أَنْ يَشْتَرِطَ الْمُبْتَاعُ (مشتری شرط کند) قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص بِذَلِكَ.[1]

یحیی بن ابی العلاء جزء مجاهیل است ولی از آنجا که اصحاب به این روایات عمل کرده اند مشکل بر طرف می شود.

حمید بن زیاد نیز انسان ثقه و عالم جلیل القدری است.

 

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‌ مَنْ بَاعَ نَخْلًا قَدْ أَبَّرَهُ فَثَمَرُهُ لِلْبَائِعِ إِلَّا أَنْ يَشْتَرِطَ الْمُبْتَاعُ (مشتری شرط کند) ثُمَّ قَالَ قَضَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص.[2]

غیاث بن ابراهیم ثقه است و نجاشی و علامه او را توثیق کرده اند. در اول سند

نتیجه اینکه این حکم را باید در مورد نخل قبول کرد و پذیرفت.

 

بقی هنا امران:

الامر الاول: امام قدس سره در آخر کلام می فرماید: كما أن الحكم مختص بالنخل، فلا يجري في غيره، بل الثمرة للبائع إلا مع الشرط أو التعارف الموجب للتقييد.[3]

یعنی حکم نخل چون تعبدی بود حکم مخصوصی بود و الا در غیر نخل، ثمره مطلقا مال بایع است مگر اینکه خلاف آن را شرط کنند.

حال باید دید که ثمره در چه زمانی مال بایع است آیا بعد از آنکه ثمره ظاهر شده است یا قبل از آن هم مال بایع است. مثلا اگر ثمره به شکل شکوفه ظاهر شده باشد حکمش چیست؟

ظاهر این است که منظور امام قدس سره میوه ای است که ظاهر و قابل اکل شده باشد و قابل استفاده باشد.

 

اقوال علماء:

شهید ثانی در مسالک می فرماید: فإنّ جميع ذلك (جمیع انواع ثمره) لا يدخل في بيع الأصل متى كانت الثمرة موجودة. (بنا بر این ثمره باید موجود باشد) و كذا القول فيما يكون المقصود منه الورد (گل در نباتاتی که گل آن را می خواهند مانند بهار نارنج و گل سرخ) أو الورق (مانند درخت توت که خوراک کرم ابریشم است).[4]

نقول: اگر مثلا بایع درخت سیب را به کسی فروخته باشد آیا عرفا می تواند سیب های آن را بچیند و ببرد؟ ظاهر این است که اگر کسی باغ سیب را به کسی بفروشد معنایش این است که میوه ها مال مشتری است. آیا در اینجا بهتر نیست که مصالحه کنند؟

همچنین میوه های درخت مجهول است زیرا مقدار آن نامشخص است آیا مجهول بودن آن موجب غرر نمی شود. مثلا در جایی بایع درخت را با میوه با هم بفروشد آیا بیع صحیح است زیرا جزء معامله که میوه باشد مجهول است در نتیجه کل معامله مجهول و باطل می شود؟

پاسخ این است که معلومیت هر چیزی به حسب خودش است بنا بر این میوه های روی درخت را نه می توان از لحاظ وزن، کشید و نه می توان آن ها را شمرد در نتیجه کارشناس با دیدن می تواند مقدار آن را حدث بزند و هزینه ی آن را برآورد نماید.

 

الامر الثانی: اگر ثمره مال بایع است آیا ابقاء آن تا زمانی که بایع آنها را بچیند و ببرد (مثلا در جایی که شاید چیدن تا یک ماه به طول بینجامد و بایع به تدریج ثمره را بچیند) آیا بایع باید به مشتری اجرت بدهد زیرا درخت مال مشتری است؟

ظاهر این است که تا زمان متعارف اگر میوه بر درخت باشد اجرتی در کار نیست.

البته مخارج آبیاری نسبت به میوه ها همان گونه که در مسأله ی بعد در تحریر می آید بر عهده ی شخص بایع است و نسبت به اصل درخت بر عهده ی مشتری است در نتیجه مخارج آبیاری باید بین بایع و مشتری تقسیم شود.

 

بحث در مسأله ی دوم از تحریر در این است که اگر کسی شجر را بفروشد و میوه برای بایع بماند و ضعیت به گونه ای باشد که اگر به سبب میوه ها به درخت آب دهند درخت آسیب می بیند و اگر درخت احتیاج به آب دارد و آب دهند، میوه ها خسارت می بینند بنا بر این هنگام چنین تعارضی چه باید کرد؟ اقوال مختلفی در اینجا وجود دارد که باید آنها را بررسی کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo