< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ما یدخل فی المبیع

بحث در ما یدخل فی المبیع است یعنی چیزی که می فروشند اگر مطلق بگویند چه چیزهایی همراه آن باشد باشد. گاه بستان را می فروشند و گاه زمین، حیوان، اشجار، خانه و مانند آن را. فقهاء فصل مفصلی در فقه تحت عنوان «ما یدخل فی المبیع» باز کرده اند و غالبا این مسأله را ذکر نموده اند.

نقول: این بحث منحصر در بیع نیست بلکه یک قواعد کلیه از این بحث به دست می آید که در تمامی ابواب فقه جریان دارد.

همچنین این یک بحث موضوعی است و فقیه به عنوان تشخیص موضوعات وارد آن می شود. بنا بر این اینکه می گویند تشخیص موضوعات به عهده ی مکلف است نه مجتهد تصور نادرستی است.

موضوعات گاه موضوعات شرعیه است که از قبیل احکام می باشد مانند صوم و صلاة و حج و غیره. واضح است که این نوع موضوعات به دست فقیه می باشد.

گاه موضوعات، از مواردی است که ساده می باشد مانند خون، آب قلیل و مانند آن. عوام از این موضوعات سر در می آورند.

ولی گاه موضوعات پیچیده ای وجود دارد که دقت می خواهد و کار همه کس نیست و باید فکر قوی ای وجود داشته باشد تا از پس آن برآیند و موضوع بحث ما از این قبیل است. به همین دلیل فقهاء آن را غالبا مطرح کرده اند. این قبیل موضوعات که فقهاء متعرض آن می شوند بسیار زیاد است.

به هر حال، بحث در مسأله ی اول از کلام امام قدس سره است که فرع اول را ذکر کردیم.

امام قدس سره در اینجا در مورد اراضی صحبت کرده است که اگر زمینی را بفروشند چه چیزهایی در آن زمین داخل است. امام قدس سره می فرماید: بخلاف ما لو باع أرضا فإنه لا يدخل فيها النخل والشجر الموجودان فيها إلا مع الشرط.[1]

 

اقوال علماء:

این مسأله در غالب کلمات فقهاء مطرح شده و آنها نیز همین حکم را داده اند.

صاحب مفتاح الکرامة می فرماید: لا تندرج فیها الأشجار و لا البناء و لا الزرع و لا أصل البقل (بقل سبزی های خوردنی است و اصل آن ریشه های آن است. سبزیجاتی مانند نعناع اگر آن را بچینند باز سبز می شود مثلا در مورد نعناع گفته شده است که تا هفت سال سبز می ماند و ریشه اش محصول می دهد.) و لا البذر و إن کان کامنا (اگر چه بذر پوشیده و زیر خاک است ولی باز هم داخل در بیع زمین نیست.) ظاهر «التذکرة» الإجماع فی الجمیع، قال: و إن أطلق لم یدخل ما هو متّصل کالأشجار و الأبنیة عندنا، (صاحب مفتاح الکرامة از «عندنا» اجماع را متوجه شده است.) لخروجها عن مسمّی الأرض (بعد صاحب مفتاح الکرامة به گل نرگس و بادمجان مثال می زند ولی می دانیم بادمجان ریشه اش در زمین نمی ماند. حال ایشان از چه رو به بادمجان مثال زده است برای ما روشن نیست).[2]

مرحوم شیخ طوسی در خلاف می فرماید: إذا قال بعتك هذه الأرض، و لم يقل بحقوقها، (ولی اگر بحقوقها را بگوید همه در بیع زمین داخل هستند) و فيها بناء و شجر، لم يدخل في البيع البناء و الشجر.

و للشافعي فيه ثلاثة أقوال... دلیلنا أنه إذا أطلق البيع، فإنما تناول العقد، الأرض دون البناء و الشجر، فمن قال يدخل فيه البناء و الشجر فعليه الدلالة (باید دلیل بیاورد و الا اصل، عدم است)، و لا يلزم مثل ذلك إذا قال بحقوقها، فان ذلك مجمع عليه.[3]

نقول: ما در اینجا سؤالی داریم و آن اینکه کسی که زمینی را می خرد، نه درختان، نه زراعت و سبزیجات و غیره و هیچ چیز در آن داخل نیست، پس خریدن آن زمین چه فایده ای دارد؟

بعضی ها نیز تصریح می کنند که نه تنها ریشه ی درخت باید در زمین بماند بلکه تا جایی که شاخه ها و برگهای درخت پهن می شود نیز جزء حق بایع است.

در اینجا اگر بناء و درختان نزدیک است از بین بروند و عمرشان تمام شود می توان گفت که مشتری بعد از، از بین رفتن آنها زمین را در اختیار می گیرد.

همچنین اگر درختان و ابنیه در آن وجود دارد می توان گفت که آنها حق بقاء ندارند مگر با اجاره. بنا بر این کسی که زمین را می خرد، آن را به صاحبان درخت اجاره می دهد.

همچنین مشتری می تواند زمین را وقف کند زیرا درختان و آنچه در زمین است تا ابد باقی نمی ماند و قتی آنها از بین رفتند سفارش کند که در آن مسجد و مانند آن بسازند.

اگر این امور مد نظر نباشد، خریدن چنین زمینی عاقلانه نیست. بنا بر این آیا این قرینه نمی شود که اشجار و غیره داخل در بیع زمین باشد؟ زیرا در عرف عقلاء زمینی که بدون محصول و فایده باشد ارزشی ندارد.

در اینجا روایتی هم وجود دارد:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع فِي رَجُلٍ اشْتَرَى مِنْ رَجُلٍ أَرْضاً بِحُدُودِهَا الْأَرْبَعَةِ (محدوده ی آن را از چهار طرف مشخص کرد) وَ فِيهَا زَرْعٌ وَ نَخْلٌ وَ غَيْرُهُمَا مِنَ الشَّجَرِ وَ لَمْ يَذْكُرِ النَّخْلَ وَ لَا الزَّرْعَ وَ لَا الشَّجَرَ فِي كِتَابِهِ (در قولنامه اسمی از آنها نبرد) وَ ذَكَرَ فِيهِ أَنَّهُ قَدِ اشْتَرَاهَا بِجَمِيعِ حُقُوقِهَا الدَّاخِلَةِ فِيهَا وَ الْخَارِجَةِ مِنْهَا (شیخ طوسی هم عبارت «بجمیع حقوقها» را از این حدیث گرفته است.) أَ يَدْخُلُ الزَّرْعُ وَ النَّخْلُ وَ الْأَشْجَارُ فِي حُقُوقِ الْأَرْضِ أَمْ لَا فَوَقَّعَ إِذَا ابْتَاعَ الْأَرْضَ بِحُدُودِهَا وَ مَا أُغْلِقَ عَلَيْهِ بَابُهَا فَلَهُ جَمِيعُ مَا فِيهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[4]

از مفهوم شرط این حدیث استفاده می شود که اگر قولنامه ننوشتند: «بجمیع حقوقها» این موارد در خرید زمین داخل نخواهد بود.

نقول: اگر جمیع حقوقها نباشد خرید زمین عاقلانه و معقول نیست. به هر حال باید خرید زمین به تنهایی به گونه ای باشد که خرید آن معقول باشد مثلا درخت و غیره را به بایع اجاره دهد و مانند آن.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo