< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خیار در مبیعی که زود فاسد می شود.

بحث در مسأله ی ششم از مسائل مربوط به خیار تأخیر است که در مورد مبیعی است که در عرض یک روز فاسد می شود که قبل از آنکه فاسد شود بایع خیار فسخ دارد. بعضی این را خیار مستقلی فرض کرده اند.

برای آن چهار دلیل ذکر کردیم. یکی از آنها اجماع بود که از نظر ما مؤید است دوم روایت مرسله بود و سوم قاعده ی لا ضرر و چهارم سیره ی عقلائیه بر اینکه در این گونه موارد به بایع اجازه ی فسخ معامله را می دهند.

اصل مسأله را بررسی کردیم و اکنون به سراغ فروع مسأله می رویم. این مسأله بیش از ده فرع دارد:

فرع اول این است که مراد از قول امام علیه السلام که می فرماید: «لا بیع له» چیست. سابقا در خیار تأخیر گفتیم که مراد از آن این است که بایع خیار دارد و معنای آن این نیست که بیع فاسد است. مرحوم صاحب حدائق اصرار داشت که معنای آن این است که بیع خود به خود منفسخ می شود ولی ما آن را قبول نکردیم و گفتیم منفسخ شدن بیع به نفع بایع نیست زیرا چه بسا بایع بخواهد بیع را باقی نگه دارد بنا بر این باید به او حق فسخ دهیم نه اینکه او را مجبور به قبول فسخ کنیم. زیرا معیار، لا ضرر است و لا ضرر اقتضاء می کند که به بایع حق خیار داده شود نه اینکه ملتزم به فسخ بیع شود.

در این بحث می خواهیم بگوییم: «ما یفسد لیومه» با خیار تأخیرِ سه روز متفاوت است زیرا در آنجا اگر سه روز بگذرد بایع اگر می خواست فسخ کند فسخ می کرد و الا بیع را نگه می داشت و در هر صورت متاع محفوظ بود و از بین نمی رفت ولی در ما نحن فیه اگر بایع فسخ نکند متاع فاسد می شود و دیگر باقی نمی ماند تا بایع مخیّر باشد فسخ کند یا نکند. در اینجا بایع اگر فسخ نکند و جنس از بین برود مصداق اسراف می باشد. بنا بر این در ما نحن فیه بهتر است بگوییم مراد از «لا بیع له» انفساخ قهری است چون اگر به معنای خیار باشد، خیار در اینجا معنا ندارد زیرا معنا ندارد که بایع مخیّر باشد که یا جنس را فسخ کند و یا آن را نگه دارد تا فاسد شود و موضوع منتفی شود.

فرع دوم: بسیاری از مثال هایی که علماء ذکر کرده اند قابل ایراد می باشد. مثلا به بطیخ مثال زده اند و حال آنکه ممکن است بیش از ده روز بماند. همچنین سبزیجات هم قابل ایراد است زیرا گاه هوا سرد است و سبزیجات می تواند مدت بیشتری باقی بماند بنا بر این زمان و مکان را هم باید در نظر گرفت.

فرع سوم: مراد از «یوم» در اینجا آیا بیاض یوم است یا مراد از آن شبانه روز می باشد؟ اگر مراد فقط بیاض یوم باشد و جنس در روز فاسد می شود معنایش این است که خیار که تا شب ادامه دارد یعنی خیار بعد از فساد است و این معنا ندارد.

از این رو علماء مجبور شدند که بیاض را در اینجا به معنای شبانه روز بگیرند و صاحب جواهر که اصرار داشت در مباحث قبلی بیاض را به معنای صبح بگیرد در اینجا به معنای یوم و لیلة گرفته است. شیخ انصاری نیز همین را قائل است. اگر مراد یوم و لیلة باشد یعنی اگر شب بر آن بگذرد فاسد می شود بنا بر این بایع قبل از شب می تواند بیع را فسخ کند و آن را به دیگری بفروشد و یا به مصرف دیگری برساند. امام قدس سره نیز از «بائتا» تعبیر کرده است یعنی اول شب خیار فسخ دارد.

بنا بر این کسانی که در کلام خود از «مبیت» سخن گفته اند کلامشان دقیق تر است ولی کسانی که به «یوم» تعبیر کرده اند کلامشان خالی از مناقشه نیست.

فرع چهارم: در ذیل روایت زراره عبارتی بود که گفتند کلام صدوق است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: الْعُهْدَةُ فِيمَا يَفْسُدُ مِنْ يَوْمِهِ مِثْلِ الْبُقُولِ وَ الْبِطِّيخِ وَ الْفَوَاكِهِ يَوْمٌ إِلَى اللَّيْلِ.[1]

در سابق بلافاصله بعد از اتمام روایت شرح آن را ذکر می کردند ولی امروزه با عبارتی مانند «اقول» آن را جدا می کنند. از این رو در سابق گاه عبارت شارحین با متن روایت مخلوط می شد.

به هر حال در این روایت سخن از این بود که مراد از «عهده» چیست آیا مربوط به بایع است یا مشتری و در هر حال به چه معنا است. گفته اند مراد تعهد بایع به عدم فسخ است. یعنی بایع متعهد است که بیع را تا غروب فسخ نکند و وقتی شب شد دیگر عهده ای بر لزوم ندارد و معامله جایز می شود و قابل فسخ می شود. البته آن را به معنای ضمان نیز گرفته اند که آن هم صحیح است.

فرع پنجم: مراد از فساد در اینجا که می گوییم: «ما یفسد لیومه» چیست؟ آیا فساد به این معنا است که کاملا فاسد شود و آن را دور بیندازند یا فساد به این معنا است که مرغوبیت آن کم شود و یا پژمرده شود. مثلا میوه ها و سبزی ها اگر یک روز بر آنها بگذرد تبدیل آشغال نمی شود بلکه کیفیت آن پائین می آید و بیات می شود و ارزش آن کم می شود. مراد از فساد، فقط از بین رفتن کامل نیست بلکه افت کیفیت را هم شامل می شود.

دلیل آن این است که مثال هایی که علماء ذکر کرده اند به گونه ای نیست که وقتی یک روز از آنها بگذرد کاملا از بین برود.

دلیل دوم لا ضرر است و آن اینکه اگر متاع به افت کیفیت مبتلا شود بایع ضرر می کند زیرا قیمت کالا پائین می آید.

همچنین این مسأله چیزی است که سیره ی عقلاء بر آن وجود دارد و عقلاء می گویند که از دست رفتن کیفیت می تواند یکی از مصادیق فساد باشد.

فرع ششم: لو حصل الفساد فی اقل من یوم واحد. مثلا اگر متاع در عرض نصف روز فاسد می شود مانند یخ که مخصوصا اگر هوا گرم باشد بعد از چند ساعت آب می شود و از بین می رود. همچنین در مورد شیر که در مکان گرم زود فاسد می شود.

در اینجا روایت «ما یفسد لیومه» جاری نیست و باید از این روایت الغاء خصوصیت کرد.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ فروعات دیگر مسأله می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo