< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

96/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: كان على الطّريق غصن شجرة يؤذى النّاس فأماطها رجل فادخل الجنّة.[1]

در جاده شاخه ای بود که از باغ یا خانه ای بیرون آمده بود و موجب اذیت و آزار مردم می شد. مردی آمد و آن را برطرف کرد. به خاطر این کار خیر به بهشت رفت.

در روایات آمده است که اگر کسی فلان کار را انجام دهد بهشت بر او واجب می شود و این تعبیرات اسباب سؤال شده که اگر بهشت بر او واجب شود پس اگر اعمال خلافی را بعدا انجام دهد باز هم به بهشت می رود؟

پاسخ این است که از مجموع روایات استفاده می شود که حالات اشخاص، متغیر است. گاه کسی کاری می کند که بهشت بر او واجب می شود و گاه کاری می کند که جهنم بر او واجب می شود. به هر حال، عاقبت کار او معیار خواهد بود و به همین دلیل سفارش شده که برای حسن عاقبت دعا کنید. این احادیث که می گوید بهشت بر انسان واجب می شود چراغ سبزی نیست بر اینکه انسان هر کاری که دلش می خواهد بتواند انجام دهد.

در اینجا مسأله ی مهم دیگری مشخص می شود و آن اینکه اهل سنت می گویند خداوند در مورد اصحاب پیغمبر می فرماید: ﴿وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ[2] بنا بر این اگر امثال طلحه و زبیر جنگ جمل را بر پا کردند و هفده هزار نفر از مسلمانان در آن کشته شدند باز هم خداوند از آنها راضی است و آنها از خدا راضی هستند.

پاسخ این است که در آن زمان که سیف طلحه و زبیر در مسیر جهادهای اسلامی قرار داشت خداوند از آنها راضی بود و آنها از خدا راضی بودند ولی وقتی در مسیرهای دیگری که مخالف با مسیر پیغمبر اکرم (ص) بود قرار گرفتند دیگر آن حالت قبلی خود را از دست داده اند. نمی توان چشم را بر حقائق بست و واقعیات را نپذیرفت. به همین خاطر می گویند که ملاک، حال فعلی اشخاص است.

 

موضوع: خیار غبن

گفتیم امام قدس سره در مقدمه ی خیار غبن به مطلب را بیان کرده اند و اکنون به مطلب سوم رسیده ایم: و يشترط فيه أن يكون التفاوت بما لا يتسامح فيه في مثل هذه المعاملة، (باید تفاوتی که با قیمت اصلی وجود دارد عرفا چیزی باشد که نسبت به آن تسامح نداشته باشند یعنی عرف آن را مغبون شدن و کلاه برداری و ضرر بداند) و تشخيص ذلك موكول إلى العرف، و تختلف المعاملات في ذلك، فربما يكون التفاوت بنصف العشر- (گاه خانه را مثلا پنج درصد زیر قیمت فروخته است) بل بالعشر- (و یا ده درصد زیر قیمت فروخته است.) ممّا يتسامح فيه، و لا يعدّ غبناً، (و عرف در آن تسامح می کند در نتیجه این مقدار تفاوت غبن محسوب نمی شود.) و ربما يكون بعشر العشر غبناً (گاه یک درصد هم موجب غبن می شود. مثلا فرد معامله ای به قیمت صد میلیارد کرده است و یک درصد آن یک میلیارد می شود که عرف در آن تسامح نمی کند.) و لا يتسامح فيه، و لا ضابط لذلك، بل هو موكول إلى العرف. [3]

بنا بر این باید مشخص کنیم که معیار در غبن چیست

 

اقوال علماء:

صاحب مستند می فرماید: وثانيهما: الزيادة أو النقصان الفاحش الذي لا يتسامح بمثله عادة، فلو كان التفاوت يسيرا يتسامح بمثله في العادة فلا خيار، ولم أعثر فيه على خلاف أيضا.[4]

صاحب جواهر می فرماید: الثاني ـ الزيادة والنقيصة التي لا يتسامح الناس بمثلها عادة فلا يقدح التفاوت اليسير ، والمرجع في ذلك ـ بعد ان لم يكن له مقدر في الشرع (و در شرع ذکر نشده است که مقدار غبن چقدر است.) ـ الي العرف ، وهو مختلف بالنسبة إلى المكان والزمان ونحوهما (مثلا گاه معاملات راکد است و افراد اگر تا بیست و یا سی درصد زیر قیمت هم بفروشند مغبون نمی شوند.).[5]

نقول: موضوعاتی که برای احکام است بر دو رقم است:

گاه موضوعات، شرعیه است مانند نماز و روزه. در این گونه موارد به عرف مراجعه نمی شود و باید احکام آن را از خود شرع بگیریم.

ولی گاه موضوعات، شرعیه نیست مانند طهارت ماء البئر که ماء موضوع است و یا اینکه خون نجس است. در اینجا باید به عرف مراجعه کنیم. ولی باید دقت داشت که موضوع را باید از لسان دلیل بگیریم. مثلا شیخ انصاری به اجماع تمسک می کرد بنا بر این باید ببینیم که علماء در اجماع خود روی چه کلمه ای تکیه کرده اند اگر روی کلمه ی غبن تکیه کرده اند در اینجا به سراغ این کلمه در عرف می رویم.

بعضی هم مانند ما به لا ضرر استدلال کرده اند در اینجا باید دید که عرفا کجا ضرر هست و کجا نیست. همچنین اگر دلیل ما مسأله ی غرور و یا عدالت بود باید غرور و عدالت را در عرف بررسی کنیم. بنا بر این موضوعات عرفیه را باید ابتدا از لسان دلیل اخذ کنیم و بعد به سراغ عرف برویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo