< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الشرکة

96/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرعه

در بحث قرعه مطلبی است که در ابتدا باید ذکر شود و این مسأله در تمامی مسائل قرعه دخالت دارد و آن اینکه قرعه گاه برای کشف مجهول است و گاه برای قطع تنازع می باشد نه کشف مجهول. کشف مجهول مانند غنم موطوئه است که واقعا یک غنم موطوئه ای وجود دارد و ما باید آن را پیدا کنیم. بسیاری از موارد قرعه از این باب است و در روایات نیز بیشتر به این قسم از قرعه اشاره شده است. اما قسم دوم قرعه در مورد تنازع است مثلا بین اصحاب مسجد درباره ی مؤذن اختلاف شده است و نمی دانیم که مؤذن، چه کسی باید باشد که قرعه می کشند و اختلاف را رفع می کنند. در اینجا واقع مجهولی ندارد به این معنا که مؤذن واقعی ای من عند الله باشد و ما بخواهیم او را پیدا کنیم و همچنین در مورد مال الارث که می خواهند آن را تقسیم کنند که چنین نیست که ملکیت واقعی مال این پسر و آن پسر باشد و با قرعه بخواهند آن را پیدا کنند بلکه قرعه فقط برای رفع اختلاف است.

استخاره اگر از باب قرعه باشد برای این است که واقع مجهول را کشف کنند مثلا نمی دانند که معامله به نفع است یا به ضرر که در نتیجه استخاره می گیرند. با این وجود بعضی که منکر آن هستند می گوییم که استخاره لا اقل برای رفع تحیر است.

 

ادله ی مشروعیت قرعه: به ادله ی اربعه به مشروعیت قرعه استدلال شده است. البته دلیل عقل در قرعه وجود ندارد بلکه به جای آن از بناء عقلاء استفاده می کنند.

لازم است اضافه کنیم که علاوه بر این مباحثی که بیان می کنیم مناسب است که قاعده ی قرعه را در قواعد الفقهیه ی ما مطالعه کنید زیرا رابطه ی بین این دو عموم و خصوص من وجه است و ما مباحث را در اینجا به شکل خلاصه بیان می کنیم.

استدلال به کتاب: به دو آیه از آیات قرآن مجید استدلال شده است که یکی درباره ی مریم است و دیگری درباره ی یونس. در این دو آیه مشکلاتی هست که باید برطرف کنیم.

آیه ی اول: ﴿ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ‌[1]

این آیه صراحت زیادی در مورد قرعه ندارد و فقط می گوید که آنها قلم های خود را انداختند ولی به قرینه ی ﴿إِذْ يَخْتَصِمُونَ‌﴾ متوجه می شویم که انداختن قلم ها برای رفع خصومت بود. بنا بر این صدر آیه باید در مورد قرعه باشد. همچنین از ﴿أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ‌﴾ استفاده می شود که خصومتی در مورد کفالت مریم بود و این هم قرینه ی دیگری بر قرعه است.

﴿يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ﴾ را به دو رقم تفسیر کرده اند. یکی اینکه آنها کنار آبی نشسته بودند و قلم ها را در داخل آب می انداختند، قلمی که داخل آب می رفت از دور خارج می شد و آنی که روی آب می ماند برنده می شد گاه نیز عکس این را گفته اند. به هر حال، آبی بوده است و قلم هایی را به عنوان قرعه داخل آن می انداختند.

در اینجا اشکال قابل ملاحظه ای وجود دارد و آن اینکه قرعه مربوط به جایی است که حقی در کار باشد و در آن حق تنازع وجود داشته باشد. شخصیت های بیت المقدس، حقی در تکفل مریم نداشتند که با هم اختلاف کنند.

در پاسخ می گوییم:

اولا: اینها چون متولیان بیت المقدس بودند و مریم هم نذر بیت المقدس شده بود، آنها حق داشتند که بر نذر بیت المقدس نظارت کنند.

ثانیا: فرض می کنیم که آنها حقی نداشته باشند ولی ما نحن فیه مانند نزاع در مؤذن است که مردم در آن حقی ندارند. ما می خواهیم که کشمکش و تنازعی در کار نباشد. تقبل کفالت مریم افتخار محسوب می شود زیرا پدر او از بزرگان بنی اسرائیل بوده است در نتیجه برای رفع تنازع قرعه انداختند.

به هر حال، این آیه از مواردی است که قرعه کشیدن برای کشف واقع مجهول نیست بلکه برای رفع نزاع و خصومت است.

آیه ی دوم: ﴿وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ[2] ﴿إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ[3] ﴿فَساهَمَ‌ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ[4]

«ساهَمَ» به معنی قرعه انداختن و از ماده ی «سهم» است زیرا در قرعه کشی ها از چوبه ی تیر استفاده می کردند و روشن می کردند که چه کسی برنده ی قرعه می باشد.

اما معنای ﴿فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ﴾ این است که «ادحاض» در لغت عرب به معنای ابطال است یعنی یونس باطل شد. از آن معنایی در مورد قرعه فهمیده نمی شود. با این حال آیات دیگری در مورد حضرت یونس داریم که این آیه را معنی می کند. از جمله این آیات، آیه ی سوره ی قلم است که می فرماید: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‌ الْحُوتِ إِذْ نادى‌ وَ هُوَ مَكْظُومٌ[5] در این آیه که در مورد حضرت یونس است سخن از «صاحب الحوت» شده است یعنی یونس ارتباطی با ماهی داشته است.

از آن روشن تر آیات دیگری از سوره ی صافات است که می فرماید:

﴿فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليمٌ‌[6] و ﴿لَلَبِثَ‌ في‌ بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ[7] بنا بر این ماهی یونس را بلعید و او قرار بود که تا روز قیامت در شکم ماهی باقی بماند.

نکته: این آیه نشان می دهد که انسان می تواند تا پایان دنیا زنده باشد زیرا ظاهر از «لبث» این است که انسان در فضائی مانند شکم ماهی که بسیار خطرناک است به اذن خدا می تواند تا آخر دنیا باقی بماند و همچنین آن حیوان هم تا آخر دنیا زنده بماند. از این استفاده می شود که طول عمر امام زمان (عج) که از این مقدار بسیار کمتر است هیچ بُعدی ندارد.

به هر حال در این آیه نیز واقع مجهولی در کار نیست و قرعه برای رفع خصومت می باشد زیرا قرار بود که یکی را در دهان ماهی بزرگ بیندازند تا سیر شود و برود و کشتی را تهدید نکند.

با این حال از بعضی از روایات استفاده می شود که واقع مجهولی در کار بود و آن اینکه گفتند، گنهکاری در کشتی است و باید آن را پیدا کنیم و طعمه ی ماهی کنیم.

اشکالی دیگری که به تمامی این آیات مطرح می شود این است که این آیات مربوط به امم سابقه است و ارتباطی به امت اسلام ندارد و باید متوسل به استصحاب شرایع سابقه شویم و این در حالی است که ما این استصحاب را صحیح نمی دانیم زیرا وقتی شریعتی نسخ می شود تمامی احکام آن نسخ می شود و از نو تمامی احکام باید صادر شود از این رو در اسلام، حرمت شرب خمر و قبله و سایر موارد از نو آمده است.

مضافا بر اینکه در شبهات حکمیه استصحاب جاری نمی شود.

با این حال، از دو راه می توان این مشکل را حل کرد:

راه اول اینکه وقتی قرآن این سخن را ذکر می کند و ایرادی بر کار آنها وارد نمی کند این علامت آن است که در اسلام نیز پذیرفته شده است.

دوم اینکه در روایات متعددی آمده است که امام علیه السلام در مسأله ی قرعه به داستان حضرت یونس و یا مریم اشاره می کند.

آیه ی دیگری که ندیدیم کسی به آن تمسک کند آیه ی ﴿وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ[8] است. این نیز یک نوع قرعه کشی بوده است. اشکالی که اسلام به آن می کند این است که این کار قمار است یعنی تقسیم کردن از این راه صحیح نبوده است که نوعی بخت آزمائی بوده به این گونه که شتری را چند قسمت می کردند و قرعه می کشیدند و کسی که به نامش می آمد باید پول آن را می داد و ما بقی نمی بایست پول بدهند. با این حال آیه ی فوق اصل قرعه را مورد خدشه قرار نمی دهد بلکه مصداقی از آن را در این مورد قبول ندارد.

همچنین قرعه کشیدن عبد المطلب در مورد قربانی عبد الله که همه آن را قبول کردند علامت دیگری است که قرعه در قبل از اسلام نیز وجود داشته است.

 

استدلال به روایات: ما در قواعد الفقهیه بیست و پنج روایت برای قرعه پیدا کردیم که دوازده روایت از آنها عام است و جزء عمومات به حساب می آید. (در باب سیزدهم وسائل الشیعه از ابواب کیفیة الحکم حدود بیست و یک حدیث هست که بسیاری از آنها مربوط به قرعه می باشد). و سیزده روایت از آنها روایات خاصه است که همه ی آنها در ده باب ذکر شده اند. بنا بر این مجموع این روایات متواتر می باشد. اهل سنت نیز روایاتی در مورد قرعه دارند.

باید دید که موضوع قرعه (کل امر مشکل) است یا (کل امر مشتبه) در روایات لفظ (مشتبه) مطلقا استعمال نشده است بلکه از لفظ (مشکل) استفاده شده است:

مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ شَيْ‌ءٍ فَقَالَ لِي كُلُّ مَجْهُولٍ فَفِيهِ الْقُرْعَةُ...[9]
محمد بن حکیم از نظر رجال، فرد مجهولی است ولی در عین حال، روایت مزبور معمولٌ به اصحاب است.

این روایت عام است.

 

حدیث دیگر درباره ی این است که اگر چیزی در کتاب و سنت یافت نشد چه کار باید کرد:

مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ... مَا مِنْ قَوْمٍ فَوَّضُوا أَمْرَهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَلْقَوْا سِهَامَهُمْ إِلَّا خَرَجَ السَّهْمُ الْأَصْوَبُ...[10]

این روایت نیز از عمومات است.



[5] سورۀ قلم، آیه 48.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo