< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الشرکة

96/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در حدیثی کوتاه و پر معنا می فرماید: السّكينة مغنم‌ و تركها مغرم.[1]

یعنی آرامش، غنیمت بزرگی است و سلب آن، غرامت سنگینی می باشد.

یکی از مشکلات مهم در دنیای امروز، کمبود آرامش است و آرامش افراد نسبت به گذشته بسیار کمتر شده است. یکی از اطباء با تجربه ای که داشت معتقد بود هفتاد درصد مردم به نوعی به افسردگی و استرس مبتلا هستند. کتابهای بسیاری برای رفع نگرانی ها و جلب آرامش نوشته می شود و این نشان می دهد که این بیماری محل ابتلاء است. همچنین مراکز بسیاری که برای مشاوره تشکیل شده است علامت دیگری برای کمبود آرامش است.

دلیل های کمبود آرامش بسیار است و شاید به ده بیست دلیل برسد ولی ما به چند نمونه از آن بسنده می کنیم.

یکی از عوامل سلب آرامش، حرص بر دنیا است که انسان بر مال و مقام حرص می ورزد. در این وضعیت، انسان به هر چه که می رسد قانع نیست. در روایت هم هست که مَثَل دنیا مَثَل آب شور است که هر قدر انسان بیشتر از آن بخورد، تشنه تر می شود و عطش او رفع نمی شود. حرص حتی خواب شب را از انسان سلب می کند، انسان همیشه در فکر چک های برگشتی است، به فکر اموال خود است که چگونه از آنها مراقبت کند و یا ضرر نکند. همچنین اگر رئیس جمهور عوض شود به فکر این است که وضعیت او و مقام و رتبه ی او چه می شود.

عامل دیگر، عامل بی اعتمادی است. وقتی مردم به هم اعتماد نداشته باشند، و از همدیگر بترسند و کسی جرئت نکند مالش را به دیگری دهد، (زیرا ممکن است سرمایه را گرفته و فرار کنند،) کسی جرئت نکند چک مهلت دار بکشد و مانند آن، این بی اعتمادی موجب سلب آرامش می شود.

عامل دیگر زندگی ماشینی است. آرامش در چنین محیطی کم است. آلودگی هوا، آلودگی های صوتی، ترافیک های سنگین و راه بندهای اعصاب خورد کن. تولید زیاد ماشین و کمبود ظرفیت راه ها همه موجب افسردگی می شود.

مهمترین عامل افسردگی، ضعف ایمان است. خداوند در قرآن می فرماید: ﴿هُوَ الَّذي أَنْزَلَ‌ السَّكينَةَ في‌ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً[2]

ما در ایام بمباران با خواندن این آیه به آرامش می رسیدیم. انسان با یاد خدا آرامش می یابد زیرا احساس می کند که تنها نیست و تکیه گاه مهمی دارد؛ خدائی که هم قادر است هم عالم است و هم رحمان و رحیم. کسی که به این تکیه گاه تکیه کند می داند اگر در شدائد زندگی صبر کند خداوند به او اجر فراوان می دهد. ذکر خداوند مایه ی آرامش است: ﴿أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ‌ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[3] از جمله ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» آرامش بخش می باشد.

یک نفر از دانشمندان غربی می گوید که من کاری ندارم که دین و دیانت نسبت به آخرت چه جایگاهی دارد ولی برای داشتن آرامش باید انسان به دینی معتقد باشد.

یکی از عوامل آرامش انتظار ظهور حضرت حجت است. همان کسی که ما در شعاع روز مبارکش قرار گرفته ایم. دنیا اگر پر از ظلم شده باشد باز ما معتقدیم که إِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ‌ اللَّهُ‌ ذَلِكَ‌ الْيَوْمَ‌ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما[4]

زمان ظهور معلوم نیست ولی همین امید به ظهور حضرت، آرامش بخش است. در جبهه های حق علیه باطل همین چیزها بود که مایه ی آرامش افراد می شد. آنها با خواندن دعای ندبه و توسل به امام زمان (عج) و با زیارت عاشورا آرامش پیدا می کردند.

انسان اگر تمام دنیا را داشته باشد ولی شب آرام نخوابد فایده ای ندارد ولی اگر چیز مهمی نداشته باشد ولی شب خواب آرامی داشته باشد بسیار خوب است. در سابق افراد زندگی ساده ای داشتند و سر شب شام را خورده به راحتی می خوابیدند ولی الآن افراد تا دیروقت بیدار هستند و با قرص خواب می خوابند و در خواب نیز خواب های آشفته می بینند.

 

موضوع: اجرت قسّام

بحث در مسأله ی چهارم از مسائلی بود که ما اضافه بر تحریر بیان کرده ایم. بحث درباره ی اجرت قسّام است و آن اینکه این اجرت آیا به عهده ی بیت المال است یا اینکه باید شریکین دهند و یا هر دو با هم.

این بحث امروزه در مورد کارشناسانی که دادگستری هستند نیز مطرح می شود. در مسائل مربوط به تقسیم ارث، جنایات و غیره همه به سراغ کارشناس می روند.

صاحب شرایع می فرماید: و اجرة القسّام من بیت المال فان لم يكن إمام (اگر قاضی ای در کار نبود) أو كان و لا سعة في بيت المال (و یا بیت المال موجودی کافی برای پرداخت نداشت) كانت أجرته على المتقاسمين فان استأجره کل واحد بأجرة معينة فلا بحث و ان استأجروه في عقد واحد و لم يعينوا نصيب كل واحد من الأجرة (مثلا قسامی را به ده دینار اجیر می کنند و مشخص نمی کنند که هر یک از شریکند چقدر باید به او بدهد.) لزمتهم الأجرة بالحصص، (بنا بر این کسی که دو دانگ را دارد و دیگری چهار دانگ را هر کدام باید به مقدار حصّه ی خود از ده دینار را متقبل شوند. یعنی کسی که دو دانگ دارد یک برابر و کسی که چهار دانگ دارد باید دو برابر را متقبل شود.) وكذا لو لم يقَدّروا أجرة (اگر اجرتی را از قبل تعیین نکنند) كان له أجرة المثل عليهم بالحصص لا بالسوية (در این صورت باید اجرة المثل را بدهند و آن هم باید بالحصص تقسیم شود یعنی هر کسی باید به مقدار سهم خود بخشی از اجرت را متقبل شود. البته اینکه در این صورت اجرت باید بالحصص تقسیم شود یا بالسویة، بین علماء محل بحث است).[5]

 

این مسأله دو فرع دارد:

فرع اول این است که بیت المالی وجود دارد و پول کافی هم دارد.

فرع دوم این است که بیت المالی در کار نیست و پولی هم ندارد.

 

در مورد فرع اول می گوییم: مشهور این است که اجرت قّسام از بیت المال است مخصوصا که قسّام حقوق بگیر بیت المال باشد یعنی از بیت المال ارتزاق کند که به او مرتزقه می گویند. در مقابل او کسی است که اجرت بگیر از بیت المال است یعنی کار می کند و اجرت خود را از بیت المال می کند. اگر مرتزقه باشد او استخدام بیت المال است و باید بر اساس مبلغی که از بیت المال دریافت می کند برای بیت المال کار کند. (مثلا قاضی نیز که قضاوت می کند هرچند سود قضاوت او عائد متخاصمین می شود ولی بیت المال مسئول پرداخت حقوق او است).

قسّام حتی اگر مرتزقه از بیت المال نباشد ولی منسوب از طرف قاضی باشد او نیز باید اجرت خود را از بیت المال بگیرد. بسیاری از اصحاب به همین فتوی داده اند.

صاحب مفتاح الکرامة بعد از کلام علامه که می فرماید: و اجرة القسام من بیت المال می افزاید: کما جزم به بعض الشارحین کالفاضل الهندی... هذا یعلم من تقسیمهم الاعمال المنوطة ببیت المال: و در بیان این سه مورد می گوید: کارهایی که مرتبطین با دستگاه قضاوت انجام می دهند بر سه قسم است:

گاه منفعتش به خودش می رسد مثلا نماز می خواند و روزه می گیرد. این اعمال ارتباطی به بیت المال ندارد.

دوم اینکه هم خودش منتفع می شود و هم دیگران مانند مؤذن که پول آن را از بیت المال می گیرد.

سوم اینکه فقط دیگران منتفع می شود مانند قّسام. وقتی او تقسیم می کند فقط دعوای متخاصمین تمام می شود و خودش نفعی نمی برد.[6]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo