< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب المضاربه

94/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:
امام حسن عسکری می فرماید: حُسْنُ الصُّورَةِ جَمَالٌ‌ ظَاهِرٌ وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمَالٌ بَاطِنٌ.[1]
زیبایی انسان در دو جنبه خلاصه می شود: زیبایی ظاهری که همان زیبایی صورت و اوصاف جمیله ی آن است.
زیبایی باطنی که به تعبیر امام علیه السلام عبارت است از عقل.
درباره ی اهمیت عقل در قرآن مجید و احادیث معصومین بحث های زیادی هستند. در قرآن، اولو الالباب و ذوی العقول و صاحبان فکر و اندیشه به عنوان مخاطبین آیات معرفی شده اند و در آیات بسیاری به آنها خطاب شده است.
در مورد اهمیت عقل روایات متعددی وجود دارد:
از پیغمبر اکرم (ص) روایت شده است که می فرماید: إِنَّمَا يُدْرَكُ‌ الْخَيْرُ كُلُّهُ‌ بِالْعَقْلِ‌ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ.[2]
یعنی انسان تمامی خیر و خوبی ها اعم از مادی، معنوی، دنیوی، اخروی، فردی و جمعی همه را با عقل درک می کند و کسی که عقل ندارد دین هم ندارد. بنا بر این پایه ی دیانت از نظر پیغمبر اکرم (ص) عقل می باشد و تمامی خیرات از عقل سرچشمه می گیرد.

در روایت دیگری از امام حسن مجتبی علیه السلام روایت است که می فرماید: بِالْعَقْلِ‌ تُدْرَكُ‌ الدَّارَانِ‌ جَمِيعاً وَ مَنْ حَرُمَ مِنَ الْعَقْلِ حَرُمَهُمَا جَمِيعاً.[3]
یعنی دنیا و آخرت توسط عقل به دست می آید و اگر انسان عاقل باشد هم دنیایش درست می شود و هم آخرتش و اگر عاقل نباشد از هر دو محروم می شود.
یکی از امتیازات مذهب شیعه نسبت به اکثریت اهل سنن حجیّت عقل است. ما در پرتو رهنمودهای ائمه علیهم السلام قائل به حجیّت عقل هستیم و کتاب کافی که اولین کتاب مهم حدیثی ماست در ابتدا بابی در مورد حجیّت عقل مطرح می کند.
با این حال گروه کثیری هستند که قائل به حجیّت عقل نیستند. نزدیک بودن به مکتب ائمه فوائد بسیاری دارد که از جمله این است که انسان به واقعیات می رسد و اینجاست که معنای کلام رسول خدا (ص) واضح می شود که می فرماید: اگر به کتاب و اهل بیت تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید.
انسان عاقل نه به سراغ مواد مخدر می رود و به سراغ اختلاس و جمع مبالغ هنگفتی که گاه به چند هزار میلیارد تومان بالغ می شود نمی رود. انسان عاقل می داند که نه خودش نه فرزندانش توان مصرف این مبالغ هنگفت را ندارند و چرا باید انسان تا این مقدار خود را گرفتار کند تا بتواند از راه حلال و حرام آن مبالغ را جمع آوری کند.
همچنین اگر به کل دنیا نظر بیفکنیم مشاهده می کنیم که بخش قابل توجهی از سرمایه های دولت ها تبدیل به تهیه ی سلاح های نابود کننده شده است. این به سبب آن است که دولت ها از همدیگر می ترسند. اما اگر عقل انسان و قوانینی عاقلانه حاکم باشد و همه به حق و حقوق خود راضی باشند و با هم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند تهیه ی این سلاح ها هیچ لزومی نخواهد داشت. حتی فقیری هم در دنیا وجود نخواهد داشت.
امروزه سردمداران حکومت، عقلاء نیستند و الا برای جلب ثروت بیشتر در دنیا آتش افروزی نمی کردند. پرونده هایی که به دستگاه قضایی می رود، طلاق هایی که صورت می گیرد که به سبب عدم عمل بر طبق دستور عقل است.
اما باید دید عقل از چه طرقی حاصل می شود.
یکی از این راه ها تجربه است یعنی انسان از تجربه ی خود و تجربه ی دیگران که در تاریخ منعکس شده است استفاده کند. یعنی دقت کند که نتیجه ی ظلم مردم و جنایاتی که مرتکب شدند چه شده است.
راه دیگر، دقت در عالم آفرینش و نظم حاکم بر عالم است همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿إِنَّ في‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ‌ لِأُولِي‌ الْأَلْبابِ[4]
از طرق دیگر می توان به استفاده از محضر استاد اشاره کرد. بخشی از عقل ذاتی است و آن اینکه همه درصدی از آن را دارا هستند اما بخش قابل توجه دیگر آن اکتسابی است.
از دیگر عواملی که عقل انسان را زیاد می کند مطالعه در عواقب امور است یعنی انسان دقت کند که قرار است چه مقدار در این دنیای زندگی کند و کارهایی که انجام می دهد برای چه منظوری است و فایده ی آنها چیست.


موضوع: مضاربه ی فضولی
بحث در مسأله ی دوازدهم از مسائل مربوط به مضاربه است و امام قدس سره در این مسأله می فرماید:
مسألة 12 الظاهر جريان المعاطاة و الفضولية في المضاربة، فتصح بالمعاطاة، و لو وقعت فضولا من طرف المالك أو العامل تصح بإجازتهما.[5]
در جلسه ی سابق در مورد معاطات بحث کردیم
اما در مورد فضولی می گوییم: مضاربه ی فضولی هم از طرف عامل قابل تصور است و هم از طرف مالک.
تصور آن از طرف عامل به این گونه است که عامل بدون اجازه ی مالک معامله ای را انجام داده است مثلا سرمایه را از مالک دریافت کرده به این شرط که با آن در خصوص گوسفند معامله کند ولی او آن سرمایه را در مورد شتر به کار بسته است. بعد مالک که از جریان باخبر می شود آن را اجازه می دهد.
گاه نیز مالک به طور فضولی اقدام می کند یعنی مبلغ را به عامل داده است و به او نگفته است که آن مبلغ را باید در مضاربه به کار بیندازد (مثلا آن سرمایه را به گونه ای به او داده است که ظاهر آن ای بود که به صورت اجاره یا امانت می باشد.) و عامل نیز با آن مبلغ معامله کرد و بعد که سودی حاصل شد، مالک به او گفت که آن را به عنوان مضاربه حساب کنند و عامل نیز آن را قبول کرد و سود را بین خود تقسیم کردند.
ما به این مناسبت بحث فضولی را به طور فضولی مطرح می کنیم. این بحث غالبا در کتاب البیع مطرح می شود و شیخ انصاری نیز آن را در اول کتاب البیع به طور مفصل بیان کرده است.
وجه نامگذاری فضولی این است که فضولی از فضول به معنای کارهای اضافی گرفته شده است و مراد از فضولی خود معامله نیست بلکه آن شخصی است که آن بیع را انجام داده است بنا بر این باید به (بیع الفضولی) یعنی به صورت اضافه از آن تعبیر کرد یعنی بیعی که فضولی آن را انجام داده است ولی به هر حال معمول شده است که آن را به خود بیع نسبت می دهند و از آن به (البیع الفضولی) تعبیر می کنند.
دیگر اینکه در مورد اینکه آیا فضولی در خصوص بیع راه دارد یا اینکه در جمع ابواب معاملات قابل جریان است در میان فقهاء اختلاف است.
یکی نظریه این است که فضولی در جمیع ابواب معاملات الا مواردی که استثناء شده است راه دارد.
قول دوم این است که فضولی بر خلاف اصل است و اصل در آن فساد است بنا بر این به مقداری که دلیل بر صحت آن اقامه شده است باید به آن قائل شد.
ما در جلد اول کتاب البیع این بحث را مفصل بیان کردیم و فضولی را در تمام ابواب صحیح دانسته ایم البته در مواردی نیز استثناء شده است. مثلا در وصیت، فضولی راه ندارد مثلا پسر از طرف پدر وصیتی را مطرح کرده و در چگونگی تقسیم اموال پدر نکاتی را مطرح کند و بعد پدر آن را امضاء کند. چنین چیزی بین عقلاء مرسوم نیست. (البته مثلا وصیت، تملیکیه باشد تا معامله در آن صدق کند و از عقود محسوب شود و در آن قبول طرف مقابل شرط است.)
همچنین است اینکه کسی خانه ی دیگری را وقف کند و بعد از مالک بخواهد که آن را اجازه دهد.
در فضولی باید یک نوع ارتباطی بین مالک و شخص فضولی وجود داشته باشد. مثلا فردی است دلال که جنس مالک را از طرف او به دیگری می فروشد. واضح است که دلال کسی است که بین اشخاص ارتباط برقرار می کند. همچنین است در مورد پدر و فرزند که یکی مال دیگری را بفروشد. اما اگر یک فرد بیگانه که هیچ ارتباطی با دیگری ندارد بگوید که مثلا خانه ی او را فروخته است چون چنین چیزی بین عقلاء رواج ندارد و حتی تعجب می کنند که او چه کاره بوده است که خانه ی او را فروخته است از این رو چنین معامله ای فضولی هرگز صحیح نخواهد بود. (مثلا فردی که هرگز او را نمی شناسیم ما را ببیند و بگوید که من از طرف شما خانه ی شما را فروخته ام.) از آنجا که یکی از ادله ی ما بر صحت فضولی سیره ی عقلاء است چنین معامله ای صحیح نخواهد بود و عقلاء این عمل را به شوخی و بازی نزدیک تر می دانند تا یک امر واقعی چنین معامله ای نمی تواند حتی با اجازه نیز صحیح در آید.
بحث بعدی در مورد فضولی این است که آیا فضولی در ایقاعات مانند طلاق و عتق نیز جاری است یا نه. در این مورد ادعای اجماع شده است که فضولی مخصوص عقود است نه ایقاعات. ان شاء الله این بحث را در جلسه ی بعد توضیح خواهیم داد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo