< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

94/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:
امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید: خَيْرٌ مِنَ‌ الْحَيَاةِ مَا إِذَا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ‌ الْحَيَاةَ وَ شَرٌّ مِنَ الْمَوْتِ مَا إِذَا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.[1]
یعنی بهتر از حیات چیزی است که اگر آن را از دست دهی زندگی در نظرت ناگوار می شود و بدتر از مرگ چیزی است که وقتی دامن تو را بگیرد به خاطر آن آرزوی مرگ خواهی کرد.
آیا از زندگی چیزی بهتر و از مردن چیزی بدتر هم هست؟ امام علیه السلام در این روایت به این سؤال پاسخ می دهد و می فرماید: چیزهایی است که وقتی از دست می رود زندگی بر انسان تلخ می شود. یکی از آنها مسأله ی عزت است. اگر کسی شخصیتش پایمال شود و ذلیل گردد زندگی بر او تلخ می شود. همان گونه که امام حسین علیه السلام فرمود: هیهات من الذلة.
در داستان حضرت امام زین العابدین این شعر نقل شده است که در شام فرمود:
یا لیت امی لم تلدنی و لم اکن یزید یرانی فی البلاد اسیرا
یعنی ای کاش مادرم مرا نزاییده بود تا اینکه کسی مانند یزید مرا اسیر ببیند.
در داستان مریم نیز در قرآن آمده است که تصور می کرد با فرزندی که در شکم دارد اگر بقیه متوجه شوند رسوا می شود در نتیجه عرضه داشت: ﴿قالَتْ يا لَيْتَني‌ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا[2]
از آن سو چیزهایی وجود دارد که اگر رخ دهد مرگ بر انسان آسان می شود. امام علیه السلام در این روایت از ارزش های انسانی سخن می گوید. بعضی تصور می کنند که به هر قیمتی باید زنده بمانند حتی اگر ذلیل و پست باشند. اما بعضی ارزش های ما فوق حیات که همان آزادگی و عزت و تقوا و آبرومندی است را نیز در نظر می گیرند که برایشان از زندگی نیز بالاتر است.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: فَالْمَوْتُ‌ فِي حَيَاتِكُمْ‌ مَقْهُورِينَ‌ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين‌[3]
یعنی مرگ در این است که زنده باشید و ذلیل و مقهور باشید ولی حیات در این است که بمیرید ولی سربلند و آبرومند باشید.
اینها ارزش هایی است که مادی گراها آن را متوجه نمی شوند.
در دعای مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام آمده است: فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ‌ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ. یعنی اگر عمر من به گونه ای است که شیطان بر من مسلط شده و من اسیر او شوم این عمر را از من بگیر قبل از آنکه غضبت مرا فرا گیرد.

بحث فقهی:
موضوع: حکم در صورت ارتفاع حصر و صدّ
تا به حال بحث در این بود که حکم مصدود و محصور چیست و اینکه او چگونه باید از احرام خارج شود. امام قدس سره در مسأله ی چهارم این مسأله را مطرح می کند که اگر مشکل برطرف شد و مسیر باز شد یا بیماری فرد خوب شد چه باید کند. فرض در جایی است که او هدی را بعث کرده است ولی بعد از آن خوب شده است آیا با هدی از احرام در آمده است یا اینکه باید ادامه دهد:
مسألة 14 - (فرع اول) لو برأ المريض (اگر مریض خوب شد) وتمكن من الوصول إلى مكة (و توانست به مکه برود) بعد إرسال الهدي أو ثمنه (البته امام قدس سره این نکته را متذکر نمی شود که بعد از بعث، آیا قربانی نیز انجام شده است یا نه.) وجب عليه الحج، فإن كان محرما بالتمتع (اگر محرم به عمره ی تمتع شده است) وأدرك الأعمال (اعمال عمره و بعد از آن اعمال حج را.) فهو وإن ضاق الوقت عن الوقوف بعرفات بعد العمرة (یعنی اگر بخواهد اعمال عمره را انجام دهد به وقوف به عرفات نمی رسد.) يحج إفرادا (باید حج تمتع را به حج افراد تبدیل کند یعنی اول حج را انجام می دهد و بعد از آن یک عمره ی مفرده نیز انجام می دهد.) والأحوط نية العدول إلى الافراد، (یعنی احتیاط در این است که نیّت عدول هم بکند هرچند خود به خود حج از تمتع به افراد تبدیل می شود.) ثم بعد الحج يأتي بالعمرة المفردة ويجزيه عن حجة الاسلام، (و از حجة الاسلام نیز کفایت می کند. بنا بر این هرچند حج او تمتع بود و به حج افراد تبدیل شد از حج واجب او کفایت می کند.) (فرع دوم) ولو وصل إلى مكة في وقت لم يدرك اختياري المشعر (یعنی نه اختیاری عرفات را درک کرد و نه اختیاری مشعر را) تتبدل عمرته بالمفردة، (عمره ی تمتع او تبدیل به عمره ی مفرده می شود) والأحوط قصد العدول ويتحلل، (و از احرام بیرون می اید.) ويأتي بالحج الواجب في القابل مع حصول الشرائط، (اگر استطاعتش باقی باشد سال بعد حج واجب خود را انجام می دهد.) والمصدود كالمحصور في ذلك.[4]
آنچه مهم است که امام قدس سره به آن اشاره نفرموده است این است که اگر کسی قربانی را بعث کند و قربانی نیز انجام شود آیا از احرام در نیامده است؟ این را ان شاء الله بعدا متذکر می شویم.

اما اصل مسأله در مورد محصور:
اقوال علماء: ظاهر این است که اصل مسأله اجماعی است یعنی اگر کسی بیمار شود و نتوانست اعمال را به جا آورد اگر خوب شود حتی اگر هدی را بعث کرده باشد باید اعمال را به جا آورد.
صاحب ریاض می فرماید: ولو أُحصر أو صدّ الحاج أو المعتمر فبعث به أي بهديه ثم زال العارض من المرض أو العدو التحق بأصحابه في العمرة مطلقاً (در هر وقتی که به اصحابش رسید زیرا عمره وقت معینی ندارد.) وفي الحج إذا لم يفت (اگر وقت حج فوت نشده باشد.) بلا خلاف، لزوال العذر، وانحصار جهة الإحلال في الإتيان بالمناسك (در آمدن از احرام منحصر است به انجام دادن مناسک)[5]

ان شاء الله در جلسه ی بعد بقیه ی اقوال علماء را ذکر خواهیم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo