< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

94/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:
از امام حسن عسکری روایت است که می فرماید: خَصْلَتَانِ لَيْسَ فَوْقَهُمَا شَيْ‌ءٌ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوَانِ[1]
یعنی دو خصلت است که ما فوق آنها چیزی نیست. یکی از آنها ایمان به خداوند است و دومی منفعت رساندن به برادران دینی می باشد.
در این روایت دو رابطه ی مهم انسان بیان شده است: رابطه ی با خالق و رابطه ی با خلق.
ایمان درجات مختلفی دارد و هر قدر درجه ی آن قوی تر باشد آثار آن در وجود انسان بیشتر می شود. مثلا اگر اتاقی باشد که پنجره های بسیاری در اطراف دارد و در درون اتاق اتاق چراغی روشن باشد. اگر نور چراغ کم باشد چیزی از آن از پنجره به بیرون سرایت نمی کند ولی هرقدر که نور چراغ بیشتر باشد این نور به بیرون نیز نفوذ می کند. ایمان در وجود انسان مانند همان چراغ است و پنجره ها هم اعضای انسان مانند چشم و گوش و دست و پای اوست. اگر ایمان قوی باشد، چشم و سایر اعضاء نیز مؤمن می شود. بنا بر این باید کوشش کرد که ایمان را قوی تر نمود.
همچنین می توان وجود انسان را به درخت تشبیه کرد و ایمان هم مانند آبی است که مانند حیات است. اگر آب کمی به درخت برسد به تدریج خشک و پژمرده شده و اگر میوه دهد، خشک و بی فایده است. اما اگر آب کافی به پای آن درخت بریزند، درخت مزبور پرطراوت و سرسبز بوده میوه های پربارتری بر آن می روید. ایمان نیز هرقدر در وجود انسان بیشتر باشد آثار پربرکتی که از انسان سر می زند بیشتر خواهد بود. اگر ایمان کم باشد، چشم و گوش و سایر اعضاء آلوده ی انواع گناهان شده پژمرده می گردند.
گاه ایمان فرد، مانند ایمان عمر بن سعد است و حتی شاید ایمان هم نداشت ولی از الفاظ او استفاده می شود که مقداری به خداوند ایمان داشت ولی به قیامت اعتقاد نداشت زیرا از او نقل شده که می گوید:
یقولون ان الله خالق جنة ونار وتعذیب و غل یدین
می گویند حقیقتتاٌ خدا خالق بهشت است. و خدا خالق جهنم و عذاب و بستن دستان است.
فان صدقوا فیما یقولون اننی اتوب الی الرحمن من سنتین
اگر آن چه گفته اند راست باشد حتما من به درگاه خدا دوسال دیگر توبه میکنم
وان کذبوا فزنا بدنیا عظیمة وملک عقیم دائم الحجلین
واگر دروغ گفته باشند ما با دنیا به پیروزی بزرگی رسیده ایم و قدرت عقیم است در همه زمان.
گاه ایمان فرد به حدی قوی است که مانند ایمان علی بن ابی طالب می شود که می فرماید: اگر تمام آنچه زیر آسمان است را به من دهند تا به مورچه ای ظلم کنم چنین نمی کنم.
برای قوی تر شدن ایمان دو راه را باید طی کرد.
راه اول که علمی است این است که انسان بیشتر در آثار خداوند و آیات الهی و در آثار و انفس تتبع کند. در ذره ذره ی این عالم آثار عجیبی از علم و حکمت و قدرت خداوند نمودار است. خداوند در قرآن می فرماید: ﴿إِنَّ في‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ[2]
﴿الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‌ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ[3]
یعنی حتی اگر انسان در حال ایستاده و یا سجده هم نیست باید به ذکر و یاد خداوند باشد و تفکر کند. حتی در رختخواب تا قبل از خوابیدن باید در آیات الهی تفکر نماید.
همین که رسول خدا (ص) در آن زمان، این مطلب را بیان فرموده خود یک معجزه ی الهی محسوب می شود.
اما نفع رساندن به برادران دینی: یکی از ویژگی های دستورات اسلام جامعیت است. نفع به اخوان مفهوم عامی دارد و مخصوص نفع مادی نیست بلکه منافع معنوی، اخلاقی، علمی و هدایت و مانند آن را شامل می شود.
نفع به اخوان دستور به محیط زیست را نیز در بر می گیرد یعنی انسان برای استفاده ی نسل های آینده از محیط زیست که نوعی نفع به اخوان است باید از محیط زیست محافظت کند.

موضوع: محصور در انجام عمره
بحث در مسأله ی نهم از مسائل مربوط به صد و احصار است.
امام قدس سره در این مسأله شروع به مسأله ی احصار می کند یعنی فردی محرم شده است ولی به سبب بیماری و امثال آن نمی تواند اعمال حج و یا عمره را انجام دهد. مسائل سابق در خصوص صدّ بود یعنی کسی که بر اثر ممانعت دشمن و مانند آن نمی توانست اعمال خود را انجام دهد. در واقع در مسأله ی صدّ سخن از مانع خارجی است ولی در احصار، سخن از مانع داخلی مانند مرض و پیری و زمینگیر شدن می باشد. البته در کلام علماء روی عنوان مرض تکیه شده است ولی خواهیم گفت که احصار اعم از آن است
امام قدس سره در این مسأله می فرماید:
مسألة 9 - (فرع اول:) من أحرم للعمرة ولم يتمكن بواسطة المرض من الوصول إلى مكة لو أراد التحلل (اگر بخواهد از احرام خارج شود) لا بد من الهدي، (باید قربانی کند.) (فرع دوم:) والأحوط إرسال الهدي أو ثمنه بوسيلة أمين إلى مكة، (زیرا بر خلاف صدّ، در احصار مسیر باز است و می تواند کسی را به مکه بفرستد) ويواعده (و با او قرار می گذارد) أن يذبحه أو ينحره في يوم معين وساعة معينة، فمع بلوغ الميعاد (وقتی آن زمان فرا رسید) يقصر فيتحلل (تقصیر می کند و از احرام بیرون می آید.) (فرع سوم) من كل شئ إلا النساء، (نساء بر انسان حلال نمی شود ولی سایر محرمات بر انسان حلال می شود تا زمانی که خودش یا نائبش عمره ای را از طرف او به جا آورند.) (فرع چهارم:) والأحوط أن يقصد النائب عند الذبح تحلل المنوب عنه. (نائب هنگام قربانی نیّت کند که منوب عنه من با این ذبح از احرام بیرون آید.)[4]

امام قدس سره در این مسأله حکم عمره را بیان می کند. البته باید توجه داشت که ایشان در این مسأله واژه ی حصر را استعمال نکرده است و به جای آن حکم فرد مریض را بیان کرد. این در حالی است که این واژه در قرآن آمده است: ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ‌[5]
در روایات نیز این واژه بسیار استعمال شده است.
به هر حال ما باید این واژه از نظر لغت و اصطلاح بررسی کنیم.
این واژه در قرآن و روایات بسیاری آمده است و معنای آن عام است و در خصوص مرض نمی باشد. در آیه ی فوق از سوره ی بقره این واژه استعمال شده است.
در این آیه سؤالی وجود دارد و آن اینکه معروف این است که آیه ی فوق در عام حدیبیه نازل شده است. در آن سال نمی شد قربانی را به منی یا مکه برسانند و رسول خدا (ص) نیز کسی را نفرستاد تا قربانی ها را به مکه برسانند. بنا بر این چرا آیه دستور می دهد که تا هدی به محل خود نرسیده است نباید حلق رأس کنند؟ ناچارا باید بگوییم که محل هدی همان جایی بود که آنها بودند.
بنا بر این اگر آیه مربوط به عام حدیبیه باشد باید بگوییم که محل هدی مختلف است یعنی اگر بگذارند باید هدی را به مکه یا منی برسانند و الا محل هدی همان جایی است که آنها محصور شده بودند.
نکته ی دیگر این است که حصر در آیه ی فوق معنای عام دارد و مخصوص بیمار نیست. زیرا در ذیل آیه آمده است ﴿فَإِذا أَمِنْتُمْ﴾ و الا اگر حصر به معنای مرض بود می بایست در ذیل آیه می فرماید: «و اذا شفیتم».
همچنین مورد آیه در خصوص صدّ است نه حصر و این نشان می دهد که حصر در لغت عرب، صدّ و بیماری را نیز شامل می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo