< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای جمره

بحث در مسأله ی رمی جمرات در ایام حج است. به مناسبت این مسائل بحثی شروع کردیم تحت این عنوان که مراد از جمره چیست؟ آیا مراد ستون است یا محلی است که سنگریزه ها در آن روی زمین جمع می شود. اگر قائل شویم که مراد همان ستون ها و یا دیوار فعلی است معنایش این است که اگر سنگ به همان بخورد حتی اگر بیرون از محل اجتماع سنگریزه ها بپرد، رمی صحیح است ولی اگر بگوییم که محل اجتماع سنگریزه ها جمره است سنگ باید حتما به آن برسد و اگر به بیرون بپرد صحیح نیست.

گفتیم که برای تحقیق این مسأله ابتدا به سراغ لغت رفتیم. گفتیم از ارباب لغت شش معنا برای جمره و مشتقات آن ارائه شده است که شاید بتوان همه را به یک معنا برگرداند که همان اجتماع می باشد.

از علماء اهل لغت به کلام فیروز آبادی در قاموس و ابن منظور در لسان العرب اشاره کردیم و اکنون به سراغ کتب دیگر لغت می رویم.

زبیدی در تاج العروس که شرح قاموس فیروزآبادی است می گوید: و جمار المناسک و جمراتها الحصیات و جمار التی یرمی بها فی مکه و موضع الجمار بمنی سمیت جمره لانها ترمی بالجمار و قیل لانها مجمع الحصی

همان گونه که مشاهده می شود در کلام او سخنی از ستون ها نیست.

جوهری در تاج اللغة که از کتب بسیار معروف لغت است می گوید: و الجمرة الحصاة.

ابن فارس در معجم مقاییس اللغة می گوید: الجمرات الثلاث اللواتی بمکة یرمین من ذلک ایضا لتجمع ما هناک من الحصی.

طریحی در مجمع البحرین می گوید: و الجمرات مجتمع الحصی بمنی فکل کومة (کپه ای از سنگ) من الحصی جمره و الجمع جمرات.

ابن اثیر در نهایه می گوید: الجمار هي الأحجار الصغار و منه سمّيت جمار الحجّ للحصى التي يرمى بها و امّا موضع الجمار بمنى فسمّي جمرة لأنّها ترمى بالجمار و قيل لأنّها مجمع‌ الحصى‌، الّتي يرمى بها.

فیومی در مصباح المنیر می گوید: كلّ شي‌ء جمعته فقد جمّرته، و منه الجمرة و هي مجتمع الحصى بمنى، فكلّ كومة من الحصى جمرة و الجمع جمرات‌.

خلیل بن احمد در کتاب العین که از قدیمی ترین منابع لغت است و مؤلف آن در اواسط قرن دوم می زیسته می گوید: الجمر المتّقد من النار (آتش برافروخته) فاذا برد فهو فحم (اگر سرد شود به آن زغال می گویند) و بعض الناس یقول: القبیلة اذا جمع فیه ثلاثمائة فارس صارت جمرة.

بستانی در قطر المحیط که از کتب لغت جدید است می گوید: الجمرة النار المتّقدة او جزء منها منفصل (جرقه ای که بیرون می پرد که همان اخگر نام دارد) جمع جَمر و قد ذکر الجمرة ایضا الف فارس (به هزار سوار جمره می گویند) و القبیلة لا تنضم الی احد (یک قبیله که مستقل است جمره نامیده می شود) او التی فیها ثلاثمائة فارس.

همانگونه که مشاهده شد همه به محل اجتماع سنگریزه اشاره دارند بنا بر این لفظ جمره و مشتقات آن که در متن روایات وارد شده است باید به همان معنا باشد.

بعید است کسی بتواند ادعا کند که جمره حقیقت شرعیه شده و به معنای همان ستون شده است. این ادعا صحیح نیست زیرا بعضی از کتب لغت مانند لسان العرب و یا طریحی که تقریبا کتب لغت جدید محسوب می شوند آنها هم جمره را به ستون ها تفسیر نکرده اند.

 

دلالت روایات:

در روایات هیچ سخنی از اینکه جمره به چه معنایی است به میان نیامده است کأنه معنای آن کاملا روشن بوده است از این رو کسی هم از امام علیه السلام معنای آن را نپرسیده است.

با این حال دلالات التزامیه یا تضمنیه ای که در این روایات وارد شده است شاید بتوان معنای جمره را از آن متوجه شد.

 

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ فَإِنْ رَمَيْتَ بِحَصَاةٍ فَوَقَعَتْ فِي مَحْمِلٍ (اگر سنگی انداختی و در محمل افتاد) فَأَعِدْ مَكَانَهَا (یکی دیگر بینداز) وَ إِنْ أَصَابَتْ إِنْسَاناً أَوْ جَمَلًا ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَى الْجِمَارِ أَجْزَأَكَ[1]

این روایت صحیحه است.

در این روایت تعبیر به فَوَقَعَتْ یعنی افتاد نمی تواند به معنای خوردن به ستون باشد همچنین تعبیر به عَلَى الْجِمَارِ یعنی روی آن شاهد دیگری است زیرا به این معنا است که روی آن افتاد. مخصوصا که اگر سنگ به انسان یا شتر بخورد دیگر آن زور را ندارد که پرت شود و به ستون بخورد بلکه غالبا روی سنگریزه ها می افتد.

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي غَسَّانَ حُمَيْدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَمْيِ الْجِمَارِ عَلَى غَيْرِ طَهُورٍ قَالَ الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حِيطَانٌ (دیوارهایی است) إِنَّ طُفْتَ بَيْنَهُمَا عَلَى غَيْرِ طَهُورٍ لَمْ يَضُرَّكَ (اگر بین اینها بدون وضو بروی ضرری ندارد) وَ الطُّهْرُ أَحَبُّ إِلَيَّ فَلَا تَدَعْهُ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ (از این رو اگر می توانی با وضو باش)[2]

مضافا بر اینکه این روایات متضافر است و عمل علماء بسیاری را به همراه دارد و معنای آن با آنچه ارباب لغت هم می گویند مطابق است.

طرز استدلال این است که بین جدار و حائط فرق است. جدار به معنای دیوار است ولی حائط از ماده ی حوط است که دو معنا دارد: یکی احاطه کردن است و یکی مراقبت کردن. ابن منظور در لسان العرب می گوید: و الحائط الجدار لانه یحوط ما فیه و الجمع الحیطان.

احتیاط هم به معنای مراقبت کردن و احاطه کردن چیزی است و همان گونه که راغب در مفردات می گوید: این احاطه بر دو قسم است گاه خارجی است مانند ﴿إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ مُحيطٌ[3] و گاه احاطه علمی است مانند: ﴿إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحيطٌ[4]
حیطان نیز به معنای چیزی است که دور چیزی کشیده شده و آن را محفوظ می دارد. این بر خلاف جدار است که حتی می تواند یک تک دیوار باشد. بنا بر این کسی به یک ستون که در وسط واقع شده باشد حیطان نمی گوید زیرا احاطه بر چیزی ندارد. حائط همان دیواری است که سنگریزه ها را در بر می گیرد.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ احادیث دیگر می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo