< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواز رمی در حال ایستاده و رکوب

بحث در آخرین مسأله از مسأله ی رمی جمرات است. امام قدس سره در این مسأله می فرماید:

مسألة 7 - يجوز الرمي ماشيا وراكبا، والأول أفضل. [1]

گفتیم اجماع بر این است که هم ماشیا و هم راکبا جایز است هرچند بین اینکه کدام یک افضل است اختلاف است.

 

دلالت روایات: این روایات در باب 8 و 9 از ابواب رمی جمرات آمده است.

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى أَنَّهُ رَأَى أَبَا جَعْفَرٍ الثَّانِيَ (امام جواد) ع رَمَى الْجِمَارَ رَاكِباً[2]

مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمْ ع فِي رَمْيِ الْجِمَارِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَمَى الْجِمَارَ رَاكِباً عَلَى رَاحِلَتِهِ.[3]

این روایت مرسله است و در این روایت هم راوی آخر مجهول است (بعض اصحابنا) و هم نام امام علیه السلام مشخص نیست.

این روایت دلیل بر استحباب نیست بلکه صرفا دلیل بر جواز است زیرا اگر رسول خدا (ص) پیاده می شد به محذوراتی برخورد می کرد.

 

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ أَنَّهُ رَأَى أَبَا الْحَسَنِ الثَّانِيَ (امام هادی) ع رَمَى الْجِمَارَ وَ هُوَ رَاكِبٌ حَتَّى رَمَاهَا كُلَّهَا[4]

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ رَمَى الْجِمَارَ وَ هُوَ رَاكِبٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ[5]

این روایت صحیحه است.

این روایات همه دلالت بر جواز دارد. اینکه ماشیا می توان رمی کرد محل بحث نیست و این روایات جواز استفاده می شود.

 

اما اینکه بین ماشیا و راکبا کدام یک ترجیح دارد به روایات باب 9 مراجعه می کنیم و از آنها استفاده می شود که ماشیا بهتر می باشد.

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَرْمِي الْجِمَارَ مَاشِياً[6]
این روایت صحیحه است.

این با توجه به روایت قبلی از رسول خدا (ص) نشان می دهد که حضرت هم ماشیا رمی می کرد و هم راکبا.

 

الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِنًى يَمْشِي وَ يَرْكَبُ فَحَدَّثْتُ نَفْسِي أَنْ أَسْأَلَهُ حِينَ أَدْخُلُ عَلَيْهِ (با خودم گفتم وقتی خدمتشان رسیدم از او بپرسم) فَابْتَدَأَنِي هُوَ بِالْحَدِيثِ (وقتی خدمت ایشان رسیدم بدون این چیزی بپرسم به من جواب داد) فَقَالَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ مَاشِياً إِذَا رَمَى الْجِمَارَ وَ مَنْزِلِيَ الْيَوْمَ أَنْفَسُ مِنْ مَنْزِلِهِ (منزل من به جمرات از منزل امام سجاد علیه السلام به جمرات دورتر است) فَأَرْكَبُ حَتَّى آتِيَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَإِذَا انْتَهَيْتُ إِلَى مَنْزِلِهِ مَشَيْتُ حَتَّى أَرْمِيَ الْجِمَارَ (من از منزل خود تا جایی که منزل امام سجاد علیه السلام بود سواره می آیم و بعد از آن پیاده می شوم.)[7]
از این روایت استفاده می شود که امام صادق علیه السلام به امام سجاد علیه السلام اقتدا می کرد و چون ایشان از منزل تا محل رمی پیاده می رفت ایشان هم تصمیم داشت چنین کند. پیاده رفتن موجب احترام بیشتری به این مناسک است و ثواب بیشتری دارد.

اینکه این کار سنت است یا اقتدا به عمل امام سجاد علیه السلام است در این حدیث توضیح داده نشده است ولی اجمالا استفاده می شود پیاده به جمرات رفتن و رمی کردن مستحب است. بله جمرات احترام ندارد ولی اطاعت امر خداوند در قالب مشی نوعی احترام به حساب می آید.

 

أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَ‌ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَرْمِي الْجِمَارَ مَاشِياً[8]

 

أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (امام جواد) ع يَمْشِي بَعْدَ يَوْمِ النَّحْرِ حَتَّى يَرْمِيَ الْجَمْرَةَ ثُمَّ يَنْصَرِفُ رَاكِباً (هنگام رفتن پیاده بود ولی هنگام برگشت سواره) وَ كُنْتُ أَرَاهُ مَاشِياً بَعْدَ مَا يُحَاذِي الْمَسْجِدَ بِمِنًى (ولی وقتی به محاذات مسجد خیف می رسید پیاده می شدند.)[9]

أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ نَزَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَوْقَ الْمَسْجِدِ بِمِنًى قَلِيلًا عَنْ دَابَّتِهِ (قبل از رسیدن به مسجد خیف پیاده می شد) حَتَّى تَوَجَّهَ لِيَرْمِيَ الْجَمْرَةَ عِنْدَ مَضْرِبِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع (از باب اقتدا به امام سجاد علیه السلام. مضرب شاید به معنای یکی از اطراف جمرات است که منزل امام علیه السلام قرار داشت و شاید به معنای محل پیاده رفتن ایشان به جمره باشد) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِمَ نَزَلْتَ هَاهُنَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا مَضْرِبُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ مَضْرِبُ بَنِي هَاشِمٍ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أَمْشِيَ فِي مَنَازِلِ بَنِي هَاشِمٍ. (دوست دارم که در منازل بنی هاشم سواره نباشم)[10]
این روایت مرسله است.

 

به هر حال رسول خدا (ص) گاه سواره رمی می کرد و گاه پیاده. مضافا بر اینکه طبیعت مشی، طبیعت احتراما است بر خلاف رکوب. این به سبب احترام رمی جمره و اطاعت خداوند است نه احترام جمره.

از این رو نباید تردید کرد که مشی افضل از رکوب است به همین دلیل اکثر علماء قائل شده اند که مشی افضل می باشد و فتوا به افضلیت رکوب کما اینکه شیخ در بعضی از کتب می گوید فتوای شاذی است.

 

بقی هنا شیء:

مراد از جمره چیست؟ آیا مراد همان ستون هایی است که نصب کرده اند یا اینکه مراد از آن مجتمع الحصی یعنی جایی است که سنگریزه ها در آن جمع می شود. به بیان دیگر سنگ باید به ستون اصابت کند یا به سنگریزه هایی که در آنجا ریخته است.

این مسأله را بسیاری از علماء متعرض نشده اند هرچند در لا به لای کلامشان به این مسأله اشاره شده است. البته متأخرین این مسأله را متذکر شده اند.

 

در طلیعه ی بحث به کلامی از صاحب جواهر اشاره می کنیم تا مشخص شود که رمی ستون ها از مسلمات نبوده است: ثم المراد من الجمرة البناء المخصوص (ستون ها) أو موضعه إن لم يكن (زمانی که ستون ها ویران شود) كما في كشف اللثام، وسمي بذلك (علت اینکه آن را جمره می گویند این است) لرميه بالاحجار الصغار المسماة بالجمار، (یعنی جمره نام سنگ است ولی نام سنگ را بر محل گذاشته اند) أو من الجمرة بمعنى اجتماع القبيلة لاجتماع الحصى عندها، (چون سنگریزه های آنجا جمع می شود به آن جمره گفته اند)... (قول دوم) وفي الدروس أنها اسم لموضع الرمي، وهو البناء، (که همان ستون است) أو موضعه مما يجتمع من الحصى، (محل رمی که سنگریزه های در آن جمع می شود یعنی همان اطراف ستون در عبارت ایشان (او) ظاهرا به معنای واو است یعنی هر دو جمره می باشد) (قول سوم) وقيل هي مجتمع الحصى لا السائل منه، (جمره محل اجتماع حصی است نه آن سنگ هایی که بیرون از جمره پرت شده و ریخته شده است که به آن جمره نمی گویند. صاحب این قول حتی به ستون هم جمره نمی گوید.) (قول چهارم) وصرح علي بن بابويه بأنه الأرض (زمین به معنای جمره است) ولا يخفى عليك ما فيه من الاجمال، (ولی به نظر ما این سخن اجمال ندارد. مراد علی بن بابویه همان زمین اطراف ستون است که سنگ در آن ریخته می شود. حتی شاید در زمان علی بن بابویه ستونی در کار نبوده باشد.) (قول پنجم) وفي المدارك بعد حكاية ذلك عنها قال وينبغي القطع باعتبار إصابة البناء مع وجوده، (اگر ستون باشد قطعا باید همان ستون را رمی کرد) لأنه المعروف الآن من لفظ الجمرة ولعدم تيقن الخروج من العهدة بدونه (زیرا اشتغال یقینی برائت یقینیه می خواهد) ، أما مع زواله فالظاهر الاكتفاء بإصابة موضعه و الیه یرجع ما سمعته من الدروس (که اگر ستون باشد باید ستون را رمی کرد و الا محل آن را) و کشف اللثام إلا أنه لا تقييد في الأول بالزوال (کلام صاحب دروس مقید به زوال ستون نبود) و لعله الوجه (نظر صاحب جواهر این است که حاجی بین رمی ستون و بین اطراف مخیر است حتی اگر ستون باشد و زائل نشده باشد.).[11]

 

جمع بندی اقوال:

قول اول: قول صاحب کشف اللثام که می فرماید: باید ستون را رمی کرد و اگر ستون نباشد محل آن را.

قول دوم: قول صاحب دروس که می فرماید: می توان ستون و محل اطراف آن هر دو را رمی کرد.

قول سوم: فقط باید مجتمع الحصی را رمی کرد.

قول چهارم: جمره همان زمین اطراف ستون است.

صاحب جواهر هم قول جواز رمی ستون و سنگریزهایی که در اطراف آن است را پذیرفته است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo