< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

90/12/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هوامّ جسد

بحث در دوازدهمین تروک احرام است که مسأله ی هوام جسد می باشد. بحث در این بود که در روایت از قُراد و حلمة این دو، دو حشره اند که در بدن شتر وجود دارند. در این دو حشره دو بحث است یکی اینکه فردی سوار شتر شده است و این دو حشره از بدن شتر وارد بدن یا لباس محرم شده است آیا او می تواند آنها را از بدن خود دور کند؟ دیگر اینکه آیا می تواند این دو حشره را از بدن حیوان دور کند.

در مورد اول می گوییم: دور کردن اینها از بدن مجاز است و حتی در جواز آن ادعای لا خلاف شده است.

دو روایت صحیحة هم بر جواز آن دلالت می کرد: صحیحه ی ابن سنان و صحیحه ی حلبی.

باب 79 از ابواب تروک احرام حدیث 1. صاحب وسائل هر دو حدیث را تحت شماره ی یک آورده است و حال آنکه دو روایت است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَ رَأَيْتَ إِنْ وُجِدَتْ عَلَيَّ قُرَادٌ أَوْ حَلَمَةٌ أَطْرَحُهُمَا قَالَ نَعَمْ وَ صَغَارٌ لَهُمَا (اینها پست هستند) إِنَّهُمَا رَقِيَا فِي غَيْرِ مَرْقَاهُمَا (اینها جایی که نباید بیایند آمدند.)

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ أَطْرَحُهُمَا عَنِّي وَ أَنَا مُحْرِمٌ

رَوَاهُ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ أَ رَأَيْتَ وَ ذَكَرَ مِثْلَهُ
در روایت اول صحبت از محرم بودن نیست ولی در روایت صدوق عنوان محرم آمده است.

 

اما در مورد القاء از بدن شتر، روایاتی وارد شده است که بین قراد و حلمة تفصیل می دهد.

در باب 80 از ابواب تروک احرام پنج روایت وارد شده است مبنی بر اینکه قراد را می توان از بدن بعیر دور کرد ولی حلمه را نه. کأنه محل پرورش حلمه در بدن بعیر است ولی قراد اجنبی است و از جای دیگر آمده است و می توان آن را دور کرد.

 

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنْ أَلْقَى الْمُحْرِمُ الْقُرَادَ عَنْ بَعِيرِهِ فَلَا بَأْسَ وَ لَا يُلْقِي الْحَلَمَةَ
این روایت صحیحة است.

علت این تفصیل در حدیث بعدی ذکر شده است.

 

حدیث 2: عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْقُرَادَ لَيْسَ مِنَ الْبَعِيرِ وَ الْحَلَمَةَ مِنَ الْبَعِيرِ
این روایت صحیحة است.

در این روایت تصریح شده است که قراد از بعیر نیست ولی حلمة از بعیر می باشد.

 

وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ بِمَنْزِلَةِ الْقَمْلَةِ مِنْ جَسَدِكَ فَلَا تُلْقِهَا وَ أَلْقِ الْقُرَادَ
در این روایت تصریح شده است که حلمه در بدن شتر مانند قملة در بدن انسان است که محل پرورش آن در بدن انسان است و نباید آن را از بدن دور کرد.

سه روایت دیگر هم همین مضمون را بیان می کند.

 

در اینجا باید دو نکته را بیان کنیم:

نکته ی اول این است که فرق قراد با حلمه چیست؟ تفاوت اینها این است که حلمه ی پرورش یافته ی بدن خود شتر است ولی قراد از بیرون می آید و بر بدن شتر می نشیند.

وقتی به لغت مراجعه می کنیم می بینیم که مطلب چیز دیگری است. در لغت آمده است که قراد همان کنه ی کوچک است و حلمة همان کنه ی بزرگ است. بعضی هم عکس آن را گفته اند. بعضی هم معنای سومی را بیان کرده اند و آن اینکه گفته اند حلمه یک نوع کرم بسیار کوچک است که در زیر پشم های شتر پرورش می یابد. این معنای اخیر با روایات سازگار است.

 

نکته ی دوم این است که اگر مراد این است که نباید اذیت و آزار محرم به چیزی برسد در این حال بین قراد و حلمه فرقی نیست و اگر مسأله ی نظافت و بهداشت مطرح است باز هم بین این دو حشره فرقی نیست. صاحب جواهر و یا صاحب مستند می گوید: نکته ای در این فرق که در روایات است وجود دارد که ما دلیل آن را نمی دانیم.

نقول: ممکن است فرق این باشد که آنی که از خارج می آید ممکن است با خود بیماری جدیدی را وارد کند ولی آنی که در خود بدن پرورش می یابد چه بسا برای دفع یک نوع بیماری باشد.

به هر حال ما چون همه ی اینها را جزء مکروهات می دانستیم در وسعت هستیم و می گوییم همه را می توان از بدن خود و شتر دفع کرد.

به هر حال دأب اصحاب بر این بوده است که وقتی با روایات متعارض برخورد می کردند آنی که مطابق احتیاط بود را اخذ می کردند.

البته اکنون بحث قراد و حلمه زیاد محل ابتلاء نیست و بیشتر حاجیان با مگس ها و پشه ها درگیر هستند.

 

الفرع الخامس: در صورت قول به حرمت (و یا حتی بنا بر قول به کراهت) آیا انجام این کار کفاره هم دارد یا نه؟

امام قدس سره در این فرع می فرماید: و لا یبعد عدم الکفارة فی قتلها لکن الاحوط الصدقة بکف من الطعام.

بعضی از معاصرین اصرار به وجوب کفاره و یا قول به احتیاط وجوبی دارند.

در این مورد دو گروه روایت متعارض وجود دارد. روایات عدیده ای که می گوید: کفاره واجب است و روایات متعدد دیگری که قائل به عدم کفاره است.

 

باب 15 از ابواب بقیة الکفارات.

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يُبِينُ الْقَمْلَةَ عَنْ جَسَدِهِ فَيُلْقِيهَا قَالَ يُطْعِمُ مَكَانَهَا طَعَاماً
این حدیث در خصوص القاء است.

 

حدیث 2: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَنْزِعُ الْقَمْلَةَ عَنْ جَسَدِهِ فَيُلْقِيهَا قَالَ يُطْعِمُ مَكَانَهَا طَعَاماً
این روایت صحیحة است.

حدیث 3 که از حسین بن ابی العلاء است که محل بحث است و هکذا حدیث 4 همین مضمون را بیان می کند.

 

باب 78 از تروک احرام

حدیث 3: همان روایت حسین بن ابی العلاء است.

 

باب 18 از ابواب تروک احرام

حدیث 9: ِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اتَّقِ قَتْلَ الدَّوَابِّ كُلِّهَا ... فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ وَ لْيَتَصَدَّقْ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ
این روایت که صحیحة است مربوط به قتل است نه القاء.

 

اما احادیثی که کفاره را نفی می کنند:

باب 15 از ابواب بقیة الکفارات.

حدیث 5: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُحْرِمُ يَحُكُّ رَأْسَهُ فَتَسْقُطُ مِنْهُ الْقَمْلَةُ وَ الثِّنْتَانِ قَالَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ لَا يَعُودُ ...

این روایت صحیحة است و در مورد القاء می باشد.

 

حدیث 6: وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي مُحْرِمٍ قَتَلَ قَمْلَةً قَالَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ فِي الْقَمْلَةِ وَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَتَعَمَّدَ قَتْلَهَا

این روایت صحیحة است و در مورد قتل می باشد.

 

حدیث 7: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حَكَكْتُ رَأْسِي وَ أَنَا مُحْرِمٌ فَوَقَعَتْ قَمْلَةٌ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ أَيَّ شَيْ‌ءٍ تَجْعَلُ عَلَيَّ فِيهَا قَالَ وَ مَا أَجْعَلُ عَلَيْكَ فِي قَمْلَةٍ لَيْسَ عَلَيْكَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ
در سند این حدیث در مورد ابی الجارود بحث است.

 

حدیث 1 و 2 از باب 78 از ابواب تروک احرام است دلالت بر عدم کفاره می دهد.

 

جمع بین روایات: از باب حمل ظاهر بر نص باید روایات دالة بر کفاره را حمل بر استحباب کنیم.

نکته ی دیگر این است که اگر کفاره لازم بود می بایست مقدار کفاره دقیق تر بیان می شد و عبارت (کف من الطعام) که معلوم نیست دقیقا چقدر است علامت بر استحباب و عدم وجوب می باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo