< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

90/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کفاره ی استعمال طیب

بحث در مسأله ی تکرر اسباب در موارد وجوب کفاره است.َةس اگر سببی موجب کفاره شود (مانند استعمال بوی خوش و یا پوشیدن لباس مخیط برای محرم و افطار برای صوم صائم در روز و موارد دیگر) بعد آن سبب تکرار شود آیا کفاره هم تکرار می شود یا نه.

نتیجه ی بحثی که مطرح کردیم این بود که عمومات و اطلاقات ظهور در عموم افرادی دارند مگر در جائی که دلیل بر خلاف آن قائم شود. از این رو هر فرد از عام که ایجاد شود کفاره ی جداگانه ای بر آن بار است.

با این وجود معیار عرف است به این معنا که اگر عرف آن را واحد نوعی بداند همه یک واحد به حساب می آید هر چند فی نفسه متعدد باشد مانند چندین لقمه غذا در یک وعده که عرفا یک بار افطار کردن به حساب می آید.

بعد به روایت صحیحه ای اشاره کردیم که امام علیه السلام در مورد لبس مخیط، تعدد صنف را موجب تعدد کفاره دانسته بود. جواب دادیم که اولا این حدیث معمول به اصحاب نیست و ثانیا از آن نمی تواند الغاء خصوصیت کرد و به طیب تعدی نمود زیرا الغاء خصوصیت باید قطعیه باشد.

 

بعضی از معاصرین به روایات دیگری هم تمسک کرده اند که سندشان خوب است و باید دلالت آنها را بررسی کنیم.

باب 3 از ابواب بقیة کفارات الاحرام

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ الْجَرْمِيِّ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ أَكَلْتُ خَبِيصاً (حلوائی) فِيهِ زَعْفَرَانٌ حَتَّى شَبِعْتُ قَالَ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ مَنَاسِكِكَ وَ أَرَدْتَ الْخُرُوجَ مِنْ مَكَّةَ فَاشْتَرِ بِدِرْهَمٍ تَمْراً ثُمَّ تَصَدَّقْ بِهِ يَكُونُ كَفَّارَةً لِمَا أَكَلْتَ وَ لِمَا دَخَلَ عَلَيْكَ فِي إِحْرَامِكَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ
این حدیث موثقه است.

فردی که حلوای زعفرانی را خورده که در نتیجه هم غذای خوشبویی را خورده و هم آن را استشمام کرده است و باید دو کفاره به گردن او بار شود ولی امام علیه السلام یک کفاره که تصدق است را کافی دانسته است. بنابراین وحدت زمان کافی است و موجب تعدد کفاره نیست.

نقول: اولا ظاهر این حدیث مورد سهو یا جهل می باشد ثانیا ذیل حدیث اضافه می کند که هر خطایی در حج از محرم سر بزند مطلقا با همان یک درهم جبران می شود. این در حالی است که خطاها در زمان های مختلف از فرد سر می زند. بنابراین وحدت زمانی معتبر نیست. علت عدم شرطیت وحدت زمانی و عدم تکرر کفاره این است که مورد روایت در کفاره ی مستحب است زیرا در نسیان کفاره وجود ندارد و دادن کفاره در آن مستحب است. بحث ما در کفاره ی واجب و حالت عمد است.

 

حدیث باب 8 از ابواب بقیة کفارات الاحرام

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ نَتَفَ إِبْطَهُ... أَوْ أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَفَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ
این روایت صحیحه است.

عبارت (أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ) عام است و هم طعام صید را شامل می شود و هم طعامی که خوشبو است. حال اگر کسی طعام خوشبویی بخورد هم معطر است و هم آن را بوئیده است.

این روایت از روایت قبلی بهتر است زیرا در ذیل آن صورت تعمد مطرح شده است و فقط صورت جهل و نسیان را شامل نمی شود.

از این حدیث برای ما قابل قبول است ولی با این وجود اشکالی بر آن بار است که در ذیل حدیث بعدی متذکر می شویم.

 

باب 4 از ابواب بقیة کفارات الاحرام.

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي‌ جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ أَكَلَ زَعْفَرَاناً مُتَعَمِّداً أَوْ طَعَاماً فِيهِ طِيبٌ فَعَلَيْهِ دَمٌ فَإِنْ كَانَ نَاسِياً فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ يَتُوبُ إِلَيْهِ
در این روایت نیز اکل غذای خوشبو همراه با بوئیدن آن است و امام علیه السلام برای هر دو یک کفاره منظور فرموده است.

با این وجود می گوییم: اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند به این معنا که تعدد استعمال در یک زمان موجب یک کفاره است ولی اگر در دو زمان بود ثابت نمی شود که حتما دو کفاره لازم است.

باید دلیلی آورد که در صورت وحدت زمان یک کفاره باشد و در تعدد زمان دو کفاره باشد.

این اشکال به حدیث قبلی هم وارد است.

بنابراین این روایات دلیل بر تعدد کفاره به تعدد زمان نیست. بنابراین باید به سراغ همان اطلاقات و عمومات رفت.

 

بقی هنا امور:

الامر الاول: موضوعات را باید از عرف گرفت.

به سه شکل می توان با موضوعات برخورد کرد: الدقة العقلیة و المسامحة العرفیة و الدقة العرفیة.

مثلا می گوییم مسافت قصر بیست و یک کیلومتر رفتن و بیست و یک کیلومتر برگشتن است. حال اگر به دقت عقلی یک سانتی متر کمتر بود آیا نماز همچنان قصر است یا اینکه عرف آن را مسافت شرعی می داند؟ در این حال با دقت عقلیه نماز قصر نیست و با دقت عرفیه نماز قصر است ولی مسامحه ی عرفیه می گوید حتی بیست کیلومتر هم کافی است.

ما در مسائل شرعی، موضوعات را از دقت عرفی می گیریم و نه از عقل و نه از مسامحات.

از این رو اگر خونی در لباس ریخت و بعد از شستن رنگش باقی ماند. رنگ خون به دقت عقلی همان ذرات خون است زیرا لون به تنهایی منتقل نمی شود. با این حال به نظر دقی عرفی جرم خون رفته است و آنچه مانده است خون نیست. ولی مسامحه ی عرفیة می گوید حتی اگر جرمش هم به تمامه نرفته باشد باز هم نجس نیست. در اینجا همان دقت عرفیه معیار است.

در مورد استعمال طیب اگر کسی الآن یک عطر به خودش زد و دو ساعت بعدی عطر دیگری بزند مسامحه ی عرفیه می گوید این یک مجلس است. ولی به دقت عرفی این دو استعمال است. از آن سو اگر کسی در یک زمان عطر را به چند جای بدنش بزند به دقت عقلی او عطر را چند بار استعمال کرده است.

تا اینجا هر چه گفتیم در موضوعات بود. در فهم احکام نیز دقت عرفی معیار است نه دقت عقلی.

بعضی از بزرگان در باب نماز جمعه بر این عقیده بودند که نماز جمعه واجب عینی نیست ولی اگر نماز جمعه اقامه شد واجب است افراد در آن حضور پیدا کنند. زیرا آیه ی شریفه می فرماید: (اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا) از این رو باید (نودی) باشد و وقتی نداء به نماز جمعه حاصل شد. (فاسعوا) هم واجب عینی می شود.

این از باب دقت عقلی در حکم است. اما اگر این را به دست عرف بدهند عرف از آن وجوب نماز جمعه در زمان حضور استفاده را متوجه می شود. و عرف اول اذا نودی را نمی فهمد که بعد از آن فاسعوا بر آن مترتب شود و حتی اگر نداء به سمت نماز جمعه نباشد باز نماز جمعه در زمان حضور واجب است.

بنابراین هم در فهم احکام و هم در فهم موضوعات دقت عرفیة است نه دقت عقلیة و نه مسامحه ی عرفیة.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo