< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

90/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترک طیب

بحث در تروک احرام است و به بحث طیب رسیده ایم. در جلسه ی قبل تعدادی از روایات را خواندیم و این روایات در حد تواتر است. در این جلسه به تعدادی دیگر از روایات می پردازیم:

وسائل ج 9 باب 4 از ابواب بقیة الکفارات

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي‌ جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ أَكَلَ زَعْفَرَاناً مُتَعَمِّداً أَوْ طَعَاماً فِيهِ طِيبٌ فَعَلَيْهِ دَمٌ فَإِنْ كَانَ نَاسِياً فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ يَتُوبُ إِلَيْهِ.
سند حدیث معتبر است.

در این حدیث هم حکم زعفران آمده است و هم حکم خوردن هر غذای خوشبو.

 

حدیث 2: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَسَّ الطِّيبَ نَاسِياً وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ يَغْسِلُ يَدَهُ وَ يُلَبِّي (تکرار لبیک مستحب است.)
این حدیث نشان می دهد که راوی می دانست اصل استعمال طیب جایز نیست و در حدیث فوق از حکم استعمال نسیانی آن سؤال می کند.

 

حدیث 4: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَضَّأَنِي الْغُلَامُ (غلام، من را خوشبو کرد) وَ لَمْ أَعْلَمْ بِدَسْتِشَانَ (شاید این عبارت فارسی باشد یعنی در دست او بعضی هم احتمال بعیدی داده اند و گفته اند مراد اشنان است که گیاه خوشبویی بوده و از آن برای شستشو استفاده می کردند.) فِيهِ طِيبٌ فَغَسَلْتُ يَدِي وَ أَنَا مُحْرِمٌ فَقَالَ تَصَدَّقْ بِشَيْ‌ءٍ لِذَلِكَ
دلالت این روایت هم مانند سابق است یعنی در ذهن راوی بوده است که اگر عمدا چنین می کرد اشکال داشته است. از طرفی امام علیه السلام فرموده است صدقه ای باید داد و این هم اشعار به حرمت استعمال طیب دارد.

به هر مجموع این روایات به چهل پنجاه عدد بالغ می شود و متواتر است.

ما سه نوع تواتر داریم:

تواتر لفظی: مانند من کنت مولاه فعلی مولاه که عین عبارت توسط رواة بسیاری نقل می شود.

تواتر معنوی: مانند احادیثی که خواندیم که بعضی مفهوما و بعضی منطوقا بعضی به دلالت آنچه در ذهن راوی بود و امثال آن بر مدعی دلات داشت.

تواتر اجمالی: جایی که روایاتی با مضامین مختلف وارد شده است ولی می دانیم در میان آنها یقینا یکی (و یا جامع بین آنها) از معصوم صادر شده است. مثلا جنگ های امیر مؤمنان علیه السلام در تاریخ نقل شده است و از میان آنها این نکته یقینا استنباط می شود که علی علیه السلام شجاعت داشت و برترین شجاع در میان اصحاب پیامبر اکرم (ص) بود. همچنین در باب علم علی علیه السلام می بینیم که یکی مثلا از مسأله ی قضائی و یکی از مسئله ی اعتقادی و غیره سؤال کرده است و از مجموع آنها متوجه می شویم علی علیه السلام اعلم امت بوده است.

ان قلت: روایاتی که خواندیم در مورد مردها بود حال به چه دلیل استعمال بوی خوش برای زنان هم حرام می باشد.

قلت: اولا: در روایت 7 از باب 18 به مرأة تصریح شده بود.

ثانیا: کلمه ی محرم به معنای رجل به تنهایی نیست بله جنس را می فهماند چه رجل باشد و چه محرم. مانند اینکه در باب روزه می خوانیم: یجتنب الصائم عن خمسة اشیاء و یا در مورد نماز: المصلی اذا شک بین الثلاث و الاربع و موارد دیگر.

ثالثا: قانون اشتراک در تکلیف ایجاب می کند که هر حکمی در هر موردی ثابت شود به همه تعمیم داده می شود مگر اینکه دلیلی بر عدم تعمیم وجود داشته باشد و حتی معصومین هم در آن حکم شریک هستند. این قانون بین شیعه و سنی از مسلمات است و سیره هم بر آن دلالت دارد.

رابعا: فلسفه ی اجتناب از بوی خوش این است که محرم لذات مادی را کنار بگذارد و بر این اساس محرم نباید موها را کوتاه کند و یا شانه بزند، زیر سایه نباید برود و موارد دیگر. واضح است که زن و مرد در این فلسفه با هم شریک هستند و حتی شاید فلسفه ی تحریم بوی خوش در زن اقوی باشد زیرا زن حتی در حال عادی هم نباید در میان مردان و در خارج از خانه از بوی خوش استفاده کنند زیرا ممکن است منشأ مفسده شود از این رو بعید است در حال احرام آنها اجازه داشته باشند عطر استعمال کنند ولی مردان نه.

تا اینجا واضح شد که اصل استعمال طیب برای محرم ممنوع است.

بقی الکلام در اینکه آیا طیب به نحو عام بر محرم ممنوع است یا طیب های خاصی بر او ممنوع می باشد.

معنای طیب در لغت:

طیب در لغت به معنای کل ما فیه رائحة طیبة است. و حتی معنای طیب گاه توسعه داده می شود و به معنای کل ما فیه جودة و حسن (طیّب) اطلاق می شود. در قرآن هم طیب به همین معنای وسیع استعمال شده است. مثلا می خوانیم: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدا) (اعراف / 58) در این آیه خبیث در مقابل طیب معرفی شده است.
در آیه ی دیگری می خوانیم: (أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ) و بعد می خوانیم: (وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ) (کهف / 24 و 26)
در این دو آیه هم شجره ی خبیثة در مقابل شجره ی طیبة قرار گرفته است.

در آیه ی سوره ی نور هم می خوانیم: (الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات‌) (نور / 26)

در این آیه هم مقابله ی مزبور وجود دارد.

به هر حال ما با این معنای وسیع کاری نداریم بلکه با همان معنای محدود که بوی خوش است کار داریم.

 

اقوال در مسئله:

در مسأله لا اقل پنج قول وجود دارد و بهترین کسی که این اقوال را جمع آوری کرده است صاحب حدائق در ج 15 ص 409 کتاب حدائق است.

قول اول: مراد عموم طیب است و هر طیبی داخل می باشد. کما عن الشیخ المفید و الصدوق في المقنع و السيد المرتضى، و ابي الصلاح، و سلار، و ابن إدريس... الی القول بالعموم ذهب العلامة و المحقق و کثیر من المتاخرین و هو المشهور بین الاصحاب.

قول دوم: کسانی که شش مصداق را بیان می کنند: و قال في النهاية: و يحرم من الطيب خاصة المسك و العنبر (از حیوانات دریا گرفته می شود) و الزعفران و الورس (اسپرم که گیاهی است خوشبو که ماده ی زرد رنگ دارد و آن را می جوشانند و لباس را با آن رنگ می کنند) و الكافور و العود، فاما ما عدا هذا من الطيب و الرياحين (گلها) فمكروه و به قال ابن حمزة.

قول سوم: ما ذکره فی الخلاف که آنها را شش مورد می شمارد و می گوید این شش مورد کفاره دارد: قال في الخلاف: ما عدا المسك و العنبر و الكافور و الزعفران و الورس و العود عندنا لا تتعلق به كفارة إذا استعمله المحرم.

ما زاد بر این شش مورد هم ممکن است حرام باشد ولی کفاره ندارد.

ان شاء الله بقیه ی اقوال را در جلسه ی بعد می خوانیم.

 

تهیه و تنظیم: سید عبد المهدی توکل

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo