< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/03/12

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث اخلاقی امروز حدیث سوم از باب 149 از ابواب احکام العشرة است از امام صادق علیه السلام است: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ فَشَكَا إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَقَارِبَهُ فَقَالَ لَهُ اكْظِمْ غَيْظَكَ وَ افْعَلْ (خشمت را فرو بخور و با آنها مدارا کن) فَقَالَ إِنَّهُمْ يَفْعَلُونَ وَ يَفْعَلُونَ (آنها من را خیلی اذیت می کنند) فَقَالَ أَ تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُمْ فَلَا يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ. (که خدا نه به آنها نظر رحمت کند و نه به تو؟)

این روایت مربوط به مسئله ی حفظ رحم و قطع رحم است. بعضی از مردم منطق غلطی دارند و آن اینکه باید جواب بد را با بدی داد و نباید سکوت کرد. مثلا می گویند چون من بیمار بودم برادرم به دیدارم نیامد او هم که اکنون بیمار است به او سر نمی زنم.

اسلام منطق انتقام را قبول ندارد و فقط در جایی محدود که در صورت عدم مقابله ی به مثل فرد جری تر و جسور تر شود. مبنای اسلام بر عفو و گذشت است و حتی در جایی که قضیه ی قصاص را مطرح می کند می فرماید: (فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْ‌ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسان‌) (بقره / 178) که در اینجا قرآن از قاتل، به برادر تعبیر می کند.

غالبا انتقام به شکل تصاعدی پیش می رود و هر کس در انتقام گرفتن اعمال خشونت بیشتری می کند و به یک نزاع دامنه دار منتهی می شود و تنها چیزی که مانع آن می شود همان عفو است مخصوصا در مورد خویشاوندان و اقارب.

اما در دنیا می بینیم که دنیای امروز یک رژیم سفاک و خونخوار به نام صهیونست ها را در قلب کشورهای اسلامی مستقر کردند، صاحبان اصلی خانه را از خانه اشان بیرون کردند، عده ای که در آن سرزمین ماندند را هم محاصره کردند که نه سلاحی دارند و نه نفراتشان کثیر دارند. عده ای هم از سراسر دنیا به دلیل رعایت حقوق بشر و حس نوع دوستی آذوقه ای برای آنها تهیه کردند ولی آن افراد خونخوار به آنها که سلاحی هم به همراه نداشتند حمله کردند و جمعی را کشتند و زخمی کرده و به اسارت بردند.

بحث فقهی:

موضوع: میقات بودن مکه برای احرام به حج

قبل از ادامه ی مسئله ی هفتم به نکته ای در مسئله ی ششم اشاره می کنیم و آن اینکه ما گفتم که اگر کسی از محاذات یک میقات رد شود و در مسیر او میقات دومی هم وجود داشته باشد، می تواند از محاذات اولی محرم نشود و در میقات دوم محرم شویم. بعضی گفته اند که شاید بتوانیم فرقی قائل شویم و آن اینکه اگز محاذات اولی رد شویم و به خود همان میقات رویم اشکالی نداشته باشد مثلا اگر از محاذات جحفه به خود جحفه برویم اشکالی نداشته باشد ولی اگر محاذات یک میقات به میقات دیگری برود در اینجا اشکال کنیم مثلا کسی از محاذات شجره می خواهد به خود جحفه برود که بگوئیم این کار مشکل است.

جواب این است که در ادله فرقی به این دو مورد بالا نیست چه از محاذات میقاتی به خود آن میقات برود و چه به میقات دیگر.

اما مسئله ی هفتم: فرع اول این مسئله این بود که برای حج باید از خود مکه محرم شد و این مسئله را مطرح کردیم و نکته ای هم باقی مانده است و آن اینکه گفته اند روایت معارضی هم وجود دارد:

باب 22 از ابواب اقسام حج ر 8: عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ ... قَالَ كَانَ أَبِي مُجَاوِراً هَاهُنَا (پدرم مجاورم مکه بود) فَخَرَجَ يَتَلَقَّى بَعْضَ هَؤُلَاءِ (برای ملاقات بعضی از رؤسا از مکه بیرون رفت) فَلَمَّا رَجَعَ فَبَلَغَ ذَاتَ عِرْقٍ أَحْرَمَ مِنْ ذَاتِ عِرْقٍ بِالْحَجِّ وَ دَخَلَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِالْحَجِّ.

سند این روایت صحیح است و مضمون آن این است که انسان برای حج می تواند به میقات برود و از آنجا محرم شود.

جواب اول: این روایت معرض عنهای اصحاب است زیرا همه قائلند که فقط باید برای حج از خود مکه محرم شد.

جواب دوم: ممکن است این امر استثناء باشد و آن اینکه اگر کسی مجبور شد از مکه خارج شود و نمی توانست محرم شود و بیرون رود (زیرا گفتیم که برای حج نمی توان بدون احرام از مکه خارج شد) باید ابتدا محرم شود و بعد خارج گردد و در روایت هم عنوان (فَخَرَجَ يَتَلَقَّى بَعْضَ هَؤُلَاءِ) مشعر به این است که حضرت مجبور بود برای ملاقات بعضی از رؤسا خارج شود.

بحث بعدی این است که در مورد محرم شدن در مکه بین مکه ی قدیم و جدید که کمی توسعه یافته است فرقی وجود ندارد و در قسمت توسعه یافته هم می توان محرم شد زیرا مسجد الحرام و مکه همچنان در طول تاریخ در حال توسعه بوده است از این رو مراد از مکه ی قدیم کدام مکه است؟ واضح است که چون دائما در حال گسترش بوده قدیمش حد مشخصی ندارد و از طرفی قدر متیقنی هم اگر مشخص شود می پرسیم که این قدر متیقن در زمان رسول الله است یا زمان امام صادق و یا امامان بعدی و اگر باز قدر متیقنی پیدا شود می گوئیم سیره ی مسلمین بر خلاف این بوده است که بین مکه ی جدید و قدیم فرق بگذارند.

روایت معارضی هم وجود دارد. در ابواب احرام باب 43 ح 1 می خوانیم که امام می فرماید: هنگامی که چشمت به بیوتات مکه افتاد لبیک را قطع کن (زیرا کسی که از عمره ی تمتع می آید مستحب است که در بین راه لبیک بگوید تا وقتی که چشمش به بیوتات مکه بیفتد که دیگر باید لبیک را قطع کند.) حال در این روایت آمده است وقتی چشمت به عقبة المدنیین افتاد لبیک را قطع کن. زیرا حد مکة همان نقطه است و نباید به خانه هایی که بعد از آن ساخته شده است توجه کرد. این روایت ممکن است مشعر به این باشد که همان مکه ی قدیم مراد باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ إِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ وَ أَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَنَظَرْتَ إِلَى بُيُوتِ مَكَّةَ فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ وَ حَدُّ بُيُوتِ مَكَّةَ الَّتِي كَانَتْ قَبْلَ الْيَوْمِ عَقَبَةُ الْمَدَنِيِّينَ فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ أَحْدَثُوا بِمَكَّةَ مَا لَمْ يَكُنْ فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّحْمِيدِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا اسْتَطَعْتَ

سند این روایت صحیح است.

اولا این روایت بر خلاف سیره ی مسلمین است که بین مکه ی قدیم و جدید فرق نمی گذارند و از طرفی معلوم نیست که عقبه ی مدنیین در جای مکه واقع شده است و از طرفی حد مکه ی قدیم مشخص نیست کما مر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo