< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: میقات عقیق

بحث در دومین میقات از مواقیت پنج گانه است و اما در این مسئله سه فرع را بیان کرده اند:

اول این است که وادی عقیق میقات اهل عراق، نجد و تمام کسانی است که از طرف مناطق شرقی به طرف مکه می آیند. اصل اینکه عقیق میقات اهل مشرق است مورد اجماع بین علماء شیعه و اهل سنت می باشد.

صاحب جواهر می فرماید: لاهل العراق و من یمر علیه من غیرهم العقیق اجماعا و نصا.

محقق نراقی در مستند ج 11 ص 166 می گوید: کون العقیق میقاتا لمن ذکر مما لا خلاف فیه بل نقل علیه الاجماع جماعة و تدل علیه الاخبار المستفیضة.

ابن قدامة در مغنی ج 3 ص 207 می گوید: و ذات عرق ميقاتهم (اهل مشرق) باجماع.

البته اشکال کرده اند که اهل عراق در آن زمان مسلمان نشده بودند از این رو چطور حضرت میقات عقیق را برای ایشان قرار داد. شاید حضرت پیش بینی می کرد که اهل عراق مسلمان شوند و یا اینکه شاید در کلام پیامبر اهل نجد و یا اهل مشرق استفاده شده بود و بعد از مسلمان شدن اهل عراق آن حدیث را نقل به معنا کردند.

اما روایات: این روایات بسیار زیاد است و مرحوم نراقی از آنها تعبیر به مستفیضة کرده است و به نظر ما شاید متواترة باشند.

در باب اول از ابواب مواقیت سیزده روایت است که بجز دو روایت (ر 4 و ر 13) همه به مسئله ی ما مربوط می شود و در آنها آمده است که (وقت لاهل العراق العقیق) یا با عبارتی مشابه آن.

در ابواب دیگر هم روایات متعدد دیگری به همین مضمون آمده است.

فرع دوم: دیگر این است که عقیق دارای سه بخش است به نام: مسلخ، غمرة و ذات عرق. اهل سنت فقط بخش سوم را میقات می دانند و مسلخ و غمرة را میقات نمی دانند و از روایات استفاده می شود که فاصله ی اینها با هم کم نیست.

بسیاری از فقهاء بحث مفصلی مطرح کرده اند که وجه تسمیه ی این مکان ها چیست مثلا در مورد عقیق گفته اند که از مادة (عقٌ) به معنای شکافتن گرفته شده است زیرا در آنجا سیلاب های زیادی سرازیر می شد و زمین را می شکافت و ظاهرا عقیق حد فاصل بین نجد و تهامة بوده است و منطقه ی نجد به عقیق که می رسد رو به سرازیری می نهد و به طرف دریا می رود و سیلاب ها در آنها جاری می شده است.

اما در مورد مسلخ می گویند که این اسم بعدها بر آن منطقه نهاده شده است زیرا حاجیان در آنجا خود را از لباس منسلخ می کنند.

در مورد غمرة گفته اند که به معنای پوشاندن چیزی است (چه در زیر آب و چه در زیر شن) و غمرات الموت به معنای شدائد مرگ است که وجود انسان را می پوشانند و برای این است که آن منطقه از آب پوشیده می شد.

علت نامگذاری ذات عِرق به این جهت است که گویند زیرا عِرق اسم کوهی در آن منطقه است و از کلمات علمای دیگر استفاده می شود که عرق اسم جنس است و به هر کوه کوچک عرق می گویند و علم برای کوه خاصی نیست. به آن منطقه ذات عرق می گویند زیرا آب قلیلی از زیر آن جاری بوده است و عرق مفرد عروق است.

حال در فرع دوم این بحث مطرح است که آیا از هر سه جا مخیریم و می توانیم محرم شویم (هرچند در میان این سه مکان از لحاظ افضلیت تفاوت است) یا اینکه فقط باید از مسلخ و غمرة محرم شد نه ذات عرق و ذات عرق فقط برای بیماران و کسانی که می خواهند تقیه کنند جایز می باشد (چون اهل سنت فقط از ذات عرق محرم می شوند.)

روایات در این زمینه مختلف است و اکثریت فقهاء قائل به تخییر بین هر سه منطقه شده اند و تعداد قلیلی فقط بین اول و دوم قائل به تخییر شدند و سومی را منوط به حالت اضطرار کرده اند.

اقوال علماء: صاحب جواهر در ج 18 ص 106 می فرماید: المشهور بین الاصحاب بل ادعی الاجماع علیه هو الجواز (در هر سه مکان) فیها حال الاختیار و لکن عن ظاهر الصدوقین و الشیخ فی النهایة عدم الجواز من ذات عرق الا لتقیة او مرض.

علامه در مختلف ج 4 ص 40 می فرماید: المشهور أن الإحرام من ذات عرق مختارا سائق لكن الأفضل المسلخ و أدون منه غمرة و كلام الشيخ علي بن بابويه رحمه الله يشعر بأنه لا يجوز التأخير إلى ذات عرق ، إلا لعليل أو لتقية.

از ظاهر کلام مستند استفاده می شود که مخالفین بیش از این مقدار هستند. صاحب مستند در ج 11 ص 166 به بعد می گوید: هل یجوز التاخیر إلى ذات عرق كما هو المشهور بل قيل: كاد أن يكون إجماعا بل نسبه جماعة إلى الأصحاب و إلى المعروف بينهم مشعرين بدعوى الاجماع عليه بل عن الخلاف و الناصريات و الغنية الاجماع عليه؟ أو لا يجوز التأخير عن الغمرة (از غمره تاخیر نیندازد که به ذات عرق برود) إلا لمرض أو تقية كما عن الشيخ في النهاية و والد الصدوق بل عن الصدوق في المقنع و الهداية و تبعهما الشهيد في الدروس و مال إليه بعض متأخري المتأخرين؟

ادله ی مسئلة:

حکم اصل: اصل می گوید که اشتغال یقینی اقتضا می کند که برائت یقینه حاصل شود و ما که مکلف به احرام هستیم باید در جایی محرم شویم که مطمئن شویم احرام ما صحیح بوده است. از این رو نباید از ذات عرق محرم شویم.

هکذا هنگام دوران امر بین تعیین و تاخیر باید تعیین را انتخاب کرد زیرا اشتغال ذمه ی یقینا وجود دارد و برائت یقینیة با تعینی حاصل می شود نه با تاخیر. از این رو باید احتیاط کنیم و از غیر ذات عرق محرم شویم.

روایات: باب 2 از ابواب مواقیت:

ح 9: قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِ الْعِرَاقِ الْعَقِيقَ وَ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ وَسَطُهُ غَمْرَةُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْقٍ وَ أَوَّلُهُ أَفْضَلُ

این حدیث مرسله است اما از آن مرسلاتی هست که محکم است زیرا صدوق با گفتن قال الصادق علیه السلام این حدیث را به امام نسبت می دهد.

حال باید دید که از اول (و اوله المسلخ) تا آخر کلام امام صادق علیه السلام است یا کلام صدوق می باشد. ظاهر این است که کلام امام باشد ولی این شبهه است که کلام صدوق باشد که در تفسیر عقیق بیان کرده باشد.

ح 7: عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدُّ الْعَقِيقِ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْقٍ

سند این روایت مشکل دارد و از آن به خبر ابی بصیر تعبیر می کنند.

مفهوم روایت تخییر است یعنی عقیق که از مسلخ تا ذات عرق است همه اش عقیق است که می توان از آن محرم شد.

روایت دیگری هم در مستدرک ح 2 از ابواب مواقیت باب 1 از فقه الرضا نقل شده است که مفهوم آن شبیه همین دو روایت است و فقه الرضا شدیدا محل کلام است که آیا کلام امام است یا فتاوای علی بن بابویه می باشد. (البته اگر فتاوای او هم باشد حکم روایت مرسله را دارد زیرا در آن زمان معمول بوده است که افراد، خصوصا محدثین به متن روایت فتوا می دادند.)

وسائل ر 8 باب 22 از اقسام الحج: َ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع... قَالَ كَانَ أَبِي مُجَاوِراً هَاهُنَا فَخَرَجَ يَتَلَقَّى بَعْضَ هَؤُلَاءِ (از حکام منطقه را) فَلَمَّا رَجَعَ فَبَلَغَ ذَاتَ عِرْقٍ أَحْرَمَ مِنْ ذَاتِ عِرْقٍ بِالْحَجِّ وَ دَخَلَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِالْحَجِّ.

سند این روایت معتبر است و ظاهر این روایت تقیه نیست بلکه اختیار است زیرا حضرت بعد از ملاقت هنگامی که خارج شد از ذات عرق محرم شد.

این روایات که دلالت بر قول مشهور دارد غالبا دارای سندهای ضعیفی هستند و حتی دلالت بعضی از آنها قابل مناقشه است. بله عمل مشهور به این روایات موجب شده است که آنها را حجت بدانیم علی الخصوص که واژه ی عقیق هم بر هر سه مکان اطلاق می شود عامه هم که فقط از ذات عرق محرم می شوند برای این است که عقیق را غیر از ذات عرق نمی دانند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo