< فهرست دروس

درس خارج  فقه حضرت آیت الله مکارم

88/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

در برابر احاديثی که دال بر وجوب عمره به هنگام دخول به مکه بود، چند روايت معارض هم داريم: حديث 1 و 3 و 5 باب 51 از ابواب احرام.

حديث 1 باب 51 از ابواب احرام:

16635 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ عَنْ أَبِيهِ‌ مَيْمُونٍ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ ع إِلَى أَرْضٍ بِطَيْبَةَ- وَ مَعَهُ عُمَرُ بْنُ دِينَارٍ وَ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَأَقَمْنَا بِطَيْبَةَ مَا شَاءَ اللَّهُ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ دَخَلَ مَكَّةَ وَ دَخَلْنَا مَعَهُ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ‌

شاهد ما بخش آخر روايت است که از دخول بدون احرام به مکه سخن می­گويد.

حديث 3 باب 51 از ابواب احرام:

16637 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَخْرُجُ إِلَى جُدَّةَ فِي الْحَاجَةِ قَالَ يَدْخُلُ مَكَّةَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ‌

حديث 5 باب 51 از ابواب احرام:

16639 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ خَرَجَ إِلَى الرَّبَذَةِ يُشَيِّعُ أَبَا جَعْفَرٍ ثُمَّ دَخَلَ مَكَّةَ حَلَالًا

مرسله­ای از چند نفر است. اين روايات با اين وجود که اغلب، سند آنها اشکال دارد جواب روشن دارد و آن اين که شايد اين عمره­ها در همان ماهی بوده که عمره­ی قبلی در آن واقع شده بوده است و اگر هم کسی اين جواب را قبول نکند و کار به تعارض بکشد اين روايات معرض عنه اصحاب است و به مرجح خذ بما اشتهر بين اصحابک روايات قبلی بر اينها مقدم داشته می­شود. در روايت دوم هم گرچه فی الحاجه به کار رفته ولی معلوم نيست که اين حاجت حاجت مکرره باشد، لذا نمی­توان گفت به اين دليل معارض نيست.

فرع سوم مسأله 3: استثناءات عمره به هنگام ورود به حرم

امام به تبع عروه دو استثناء و به يک معنی سه استثناء قائل شده­اند. عبارت امام برای استثناء اول چنين است:

إلا في بعض الموارد: منها من يكون مقتضى شغله الدخول و الخروج كرارا كالحطاب و الحشاش، و أما استثناء مطلق من يتكرر منه فمشكل

حشاش يعنی آورنده­ی حشيش و حش که در لغت به معنای بوستان و يا محل آلوده است در اينجا به معنای خاشاکی است که آتش زنه را برای سهولت اشتعال به آن می­زنند. امام به همان مثالهای قديم بسنده کرده­اند ولی مثالهای امروزی رانندگان و کارگران و معلمانی است که محل کار يا زندگی آنها بيرون حرم باشد. معيار امام اين است که علت تکرار ورود به حرم، مقتضای شغلش باشد، ولی اگر شغلش نباشد و مثلا برای عيادت مريض و يا برای تفريح به باغش برود، اين استثناء شامل حالش نمی­شود. مشهور فقهاء بر خلاف امام، شغل را شرط نکرده­اند. در بررسی اقوال هم، می­بينيم که فقهاء به تکرار ورود و خروج تصريح کرده­اند و مقتضای شغل بودن را قيد نکرده­اند. کتاب شرائع و مسالک ج 2، ص 496 و کشف اللثام، ج 6، ص 295 نمونه­هائی در اين زمينه است. اهل سنت هم تکرار را فقط گفته­اند و شغل را شرط نکرده­اند.

کلام ابن قدامه که ديروز آن را خوانديم اين بود:

المکلف الذی يدخل لغير قتال و لا حاجه متکرره..

نووی هم در المجموع، فرعی را به اين عنوان اختصاص داده است:

فرع فی مذاهب العلماء فی من اراد دخول الحرم لحاجه لاتکرر

وی اصلا موضوع فرع را همين مطلب قرار داده است.

بنابراين عبارات فقهای اهل سنت و اصحاب ما حاجت متکرر است و هيچ يک شغل را بر خلاف امام شرط نکرده­اند.

دليل ما تنها يک روايت است که آن هم صحيحه است

حديث 2 باب 51 از ابواب احرام:

16636 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْحَطَّابَةَ وَ الْمُجْتَلِبَةَ أَتَوُا النَّبِيَّ ص فَسَأَلُوهُ فَأَذِنَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوا حَلَالًا

سؤال ذکر نشده ولی از جواب می­توان فهميد که سؤال چه بوده است. اين نشان می­دهد که در زمان پيامبر هم اين مسأله معروف بوده است که بدون احرام وارد مکه شوند. آيا بايد در اينجا الغای خصوصيت کرد يا نه؟ از نظر عرف شغل خصوصيت ندارد و يا عرف چنين می فهمد که اين تسهيلاتی است برای کسانی که مکرر رفت و آمد می­کنند و شغل در آن مدخليتی ندارد. فهم مشهور و حکم آنها به عدم انحصار به شغل، مؤيد است و دليل ما نيست.

در پايان اين بحث چند نکته باقی مانده است:

امر اول ـ اولين نکته اشکال کاشف اللثام است که قاعده­ی لاحرج هم در اينجا جاری می­شود، لعل حشاش و حطام هم تعبدی نيست، مصداق اين قاعده است. ولی برخی ايراد کرده­اند که عسر و حرجی نيست ولی به نظر ما هم چون ماهی يک بار است، عسر و حرجی در کار نيست. ولی ممکن است کسی بگويد هر ماه يک بار هم عسر و حرج است زيرا موجب احرام به مدت ده دوارده روز در بيابان می شده که بسيار سخت است. اگر اين طور باشد، نسبت به اينها هم چه بسا بتوان گفت که عسر و حرج است، زيرا چنين فردی حدود 120 روز در سال بايد محرم باشد. پس ما می­گوييم در برخی موارد می­توان به قاعده­ی عسر و حرج تمسک کرد.

امر دوم ـ مراد از تکرار چيست؟ در يک ماه است يا در شهور متعدده؟ روشن است که شهور متعدده است و الا تکرار در ماه واحد محل بحث ما نيست.

امر سوم ـ تکرار به چند نوبت حاصل می شود. شهيد ثانی در مسالک متعرض اين موضوع شده است، ج 2، ص 496:

و يتحقّق التكرر ( التکرار ) بالدخول في المرّة الثانية، فيسقط عنه الحكم في الثالثة مع تقارب الوقتين عادة. و لم أقف على شي‌ء يقتضي تحديده فالمحكّم في ذلك العرف الدال على كونه مكرّرا.

اگر شک کرديم بايد به عموم عام تمسک کنيم، زيرا مخصص دارای شبهه­ی مفهومی است و در اين شبهه اگر امر دائر بين اقل و اکثر شود، بايد به عموم عام تمسک کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo