< فهرست دروس

درس خارج  فقه حضرت آیت الله مکارم

88/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

در موضوع وجوب عمره، اقوال در مسأله از نظر علمای شيعه گفته شد که يک بار در عمر واجب است و بسياری از علماء ادعای اجماع کرده­اند ولی علمای عامه اختلاف دارند. جمعی قائل به وجوب و جمعی قائل به استحباب هستند.

ابن قدامه، در المغنی، ج3، ص 173 می گويد:

و تجب العمره علی من يجب عليه الحج، فی احدی الروايتين ـ که مراد احد القولين است ـ روی ذلک عن عمر و ابن عباس و زيد بن ثابت و ابن عمر ـ که همان عبدالله بن عمر است ـ و سعيد بن مسيب و سعيد بن جبير و عطاء و طاووس و مجاهد و الحسن ـ مراد حسن بصری است ـ و ابن سيرين و الشعبی ... قال الشافعی فی احد قوليه. و الروايه الثانيه ليس واجبه و روی ذلک عن ابن مسعود و به قال مالک و ثوری و اصحاب الرأی ـ و قول ديگری هم از شافعی هست که عدم وجوب را می گويد که ابن قدامه آن را ذکر نکرده و دو روايت هم نقل می کند که فعلا نمی خوانيم ـ

شيخ طوسی هم در کتاب الخلاف، مسأله 28 حج تقريباً شبيه ابن قدامه گفته است:

مسألة 28: العمرة فريضة مثل الحج و به قال الشافعي في الأم و به قال ابن عمر، و ابن عباس، و سائر الصحابة، و من التابعين سعيد بن جبير، و ابن المسيب، و عطاء، و في الفقهاء الثوري، و أحمد، و إسحاق و قال في القديم: سنة مؤكدة، ( و ما علمت أحدا رخص في تركها و اليه‌ أومى في أحكام القرآن، و أمالي حرملة، و به قال في الصحابة ابن مسعود، و هو قول الشعبي، و مالك، و أبي حنيفة و أصحابه.) ( ج 2، صص 262 ـ 263 )

شافعی غير از کتاب الام يک کتاب دارد که حاوی نظرات او در ايام اقامت در بغداد است و به القديم مشهور است. وی پس از رفتن به مصر در حدود 90 مسأله تغيير نظر داد. اين از نظر اقوال که خلاصه اين شد که وجوب عمره از نظر ما اجماعی است و از نظر اهل سنت شايد بتوان گفت اکثريت اهل سنت هم قائل به وجوب هستند. و اما از نظر ادله، به اجماع و قرآن و سنت تمسک کرده­اند:

دليل اول وجوب عمره: اجماع ـ دليل اول اجماع است که گرچه اين اجماع مدرکی است ولی چون خيلی قوی است نمی توان از آن صرف نظر کرد و از آن چشم پوشيد و از آن به عنوان يک مؤيد قوی می­توان استفاده کرد.

دليل دوم وجوب عمره: آيات ـ دليل دوم آيات قرآن است که به دو آيه تمسک شده است: آيه­ی 196 سوره­ی بقره و آيه­ی 97 سوره­ی آل­عمران.

آيه­ی اول برای اثبات وجوب عمره:

وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُم‌ ... ( بقره، 196 )

تمسک به اين آيه اين گونه است که آيه حاوی امر به اتمام حج و عمره است و امر دلالت بر وجوب دارد. به اين استظهار به آيه دو اشکال شده است:

اشکال اول تمسک به آيه­ی 196 بقره برای اثبات وجوب عمره ـ اشکال اول اين است که آيه حکم کرده است که عمره را به پايان برسانيد، نمی­گويد شروع آن هم واجب است، بلکه اتمام آن را واجب شمرده است، مثل اعتکاف که امر وجوبی ندارد ولی کسی که دو روز معتکف شد، اتمام آن در روز سوم واجب است. جواب اين اشکال را اينطور داده­اند که اتموا در اينجا به معنای ادّوا و افعلوا است نه به معنی اکملوا. يعنی ادوه کاملا. و برای اثبات درستی اين معنی سه شاهد می­توان آورد:

شاهد اول ـ عده­ای به آيه­ی 187 بقره استشهاد کرده­اند که در آنجا هم اتمام روزه به معنای ادای آن است، زيرا دستوری که در آن داده شده مربوط به شروع روزه و ادامه­ی آن تا شب است:

.... وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ( بقره، 187 )

شاهد دوم ـ شاهد ديگر در اين زمينه، آيه­ی مربوط به حضرت ابراهيم است:

وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‌ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ ( بقره، 124 )

اينجا هم أتمهن به معنای ادّاهن است.

شاهد سوم ـ شاهد ديگری هم می­توان ذکر کرد که ديگران متعرض آن نشده­اند و آن شاهدی از خود آيه است و آن اين که اگر حرف شما درست باشد لله بودن فقط مربوط به ادامه­ی حج و عمره می­شود و لازم نيست از ابتدا اين دو را به قصد قربت به جا آورد و روشن است که از ابتدا بايد اينها را به قصد قربت انجام داد. و نمی­توانيد بگوييد که اثبات شیء نفی ما عدی نمی­کند، اينجا که در مقام بيان است اثبات شیء نفی ما عدی می کند.

اشکال دوم تمسک به آيه­ی 196 بقره برای اثبات وجوب عمره ـ اشکال دومی که متوجه تمسک به آيه است، اين است که آيه در مقام بيان قصد قربت است و ربطی به وجوب عمره ندارد. وجوب در اينجا وجوب شرطی است مانند اين که بگويد نماز شب را با قصد قربت به جا بياور، و اين دلالت ندارد که نماز شب واجب است. يعنی سه ديدگاه در باره­ی دلالت آيه مطرح می­شود. اين سه دیدگاه عبارت است:

دیدگاه اول ـ آيه در مقام اثبات وجوب حج و عمره است.

دیدگاه دوم ـ آيه در مقام اثبات وجوب قصد قربت برای حج و عمره است.

دیدگاه سوم ـ آيه در مقام اثبات هر دو مطلب است.

بعيد نيست که آيه هر دو را بگويد هم وجوب عمره و هم لزوم قصد قربت در آن را. ولی احتياج به چانه­زنی دارد و خالی از تکلف نيست. البته در روايت داريم که امام عليه السلام برای اثبات وجوب عمره به آن استناد کرده است. بنا بر اين با توجه به استناد امام معصوم عليه السلام به آيه، ديگر اشکالی متوجه آن نمی شود.

رواياتی که مربوط به اين آيه می­توانيم ذکر کنيم، دو دسته است:

دسته­ی اول ـ برخی مربوط به پاسخ اشکال اول است يعنی امام عليه السلام هم کلمه­ی اتموا را به معنای ادوا گرفته است.

دسته­ی دوم ـ برخی هم مربوط به پاسخ اشکال دوم يعنی آيه در مقام اثبات وجوب است نه فقط اثبات قصد قربت.

روايت مربوط به معنای کلمه­ی اتموا، حديث 2 باب 1 از ابواب وجوب حج است:

14108 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَسَائِلَ بَعْضُهَا مَعَ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ بَعْضُهَا مَعَ أَبِي الْعَبَّاسِ- فَجَاءَ الْجَوَابُ بِإِمْلَائِهِ ... وَ سَأَلْتُهُ عَنْ‌ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ- قَالَ يَعْنِي بِتَمَامِهِمَا أَدَاءَهُمَا ...

اين مربوط به اشکال اول يعنی معنی اتمام که امام هم به معنای اداء گرفته است. اما رواياتی هم هست که در آن به آيه برای اثبات وجوب عمره استدلال شده است:

حديث 1 باب 1 از ابواب وجوب الحج:

14107 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ- قَالَ هُمَا مَفْرُوضَانِ‌

اين روايات چون متضافر است با سند آن کاری نداريم .

حديث 3 باب 1 از ابواب وجوب الحج:

14109 وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ- قَالَ هُمَا مَفْرُوضَانِ‌

اين همان روايت قبلی است و هر چند از دو طريق مختلف نقل شده است ولی راوی آخر مهم است که در هر دو يکی است، بنا بر اين دو روايت به حساب نمی­آيد.

روايت 5 باب 1 از ابواب وجوب الحج:

14111 وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْعُمْرَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى الْخَلْقِ بِمَنْزِلَةِ الْحَجِّ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ- وَ إِنَّمَا أُنْزِلَتِ الْعُمْرَةُ بِالْمَدِينَةِ- قَالَ قُلْتُ لَهُ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ- أَ يُجْزِئُ ذَلِكَ عَنْهُ قَالَ نَعَمْ

پس برای اثبات وجوب عمره به آيه­ی 196 بقره می­توان استناد کرد، به خصوص که روايات متعددی هم به آن استناد کرده­اند.

آيه­ی دوم برای اثبات وجوب عمره:

فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ ( آل عمران، 97 )

بر خلاف مشهور که به اين آيه استدلال کرده­اند به نظر ما اين استدلال مخدوش است. در قرآن حج و عمره در مقابل هم هست و اين آيه تنها شامل حج است و بر وجوب عمره دلالت ندارد و اين برداشت که عمره را هم داخل کنيم، بر خلاف ظاهر قرآن است، پس اگر ما باشيم و آيه نمی­توانيم به آن تمسک کنيم ولی دو روايت داريم که مؤيد اين است که حج شامل عمره هم هست.

روايت 7 باب 1 از ابواب عمره:

19234 وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا- يَعْنِي بِهِ الْحَجَّ دُونَ الْعُمْرَةِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ يَعْنِي الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ جَمِيعاً لِأَنَّهُمَا مَفْرُوضَانِ‌

روايت 9 باب 1 از ابواب عمره:

19236 الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا- يَعْنِي بِهِ الْحَجَّ دُونَ الْعُمْرَةِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ جَمِيعاً لِأَنَّهُمَا مَفْرُوضَانِ‌

اين روايت شايد همان روايت 7 باشد. از شيرين­کاريهای عياشی اين است که روايات مسند را به مرسله تبديل کرده است.

پس برای استدلال به قرآن برای اثبات وجوب عمره، به حسب آيات لااقل يک آيه دلالت بر بحث ما دارد و آيه­ی دوم هم اگر ما باشيم و آيه، چنين دلالتی نيست ولی آيه­ی دوم هم به کمک روايت می تواند دلالت داشته باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo