< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

88/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در مسئله ی 15 از مسائل وصیت به حج است. گفتیم که در این مسئله 5 فرع وجود دارد و فرع اول آن را بحث کردیم که عبارت بود از اینکه. اگر ودیعه ای نزد کسی باشد و این مال به اندازه ی حج باشد و بداند که صاحب این مال حج واجب خود را به جا نیاورده است صاحب ودیعه باید از طرف او حج به جا آورد و اگر اضافه آید به ورثه برگرداند و البته این در جائی است که فرد ظن داشته باشد که اگر این مال به دست ورثه برسد آنها حج را به جا نمی آوردند.

امام قائل است که علی الاحوط از حاکم شرع اجازه بگیرند

کلام امام در فرع اول چنین است: لو كان عند شخص وديعة و مات صاحبها و كان عليه حجة الاسلام و علم أو ظن أو الورثة لا يؤدون عنه إن ردها إليهم وجب عليه أن يحج بها عنه و إن زادت عن أجرة الحج رد الزيادة إليهم و الأحوط الاستئذان من الحاكم مع الامكان.

سپس می افزاید: و الظاهر عدم الاختصاص بما إذا لم يكن للورثة شئ

به نظر ما این قید که امام مطرح کرده است که مربوط به تنگدست بودن و یا نبودن ورثه است موضوعیت ندارد و احتیاج به ذکر این قید نداریم.

گفتیم که علی القاعدة این کار که ودعی باید از طرف میت حج به جا آورد یا از امور حسبة است یعنی کاری است زمین مانده که شخص ودعی با اجازه ی حاکم شرع باید حج را به جا آورد و یا اینکه این از باب امر به معروف و نهی از منکر است یعنی اگر این پول به دست ورثه برسد مال را مصرف می کنند و حج را به جا نمی آورند از این رو از باب نهی از منکر مال را به ورثه نداده و خودش حج را از طرف میت به جا می آورد.

باید توجه داشت که نهی از منکر اعم از دفع و رفع است یعنی لازم نیست که ابتدا منکری واقع شود و بعد ما آن را رفع کنیم بلکه حتی اگر مقدمات منکر هم آماده شده باشد می توان جلو انجام منکر را گرفت (دفع) از این رو ما نحن فیه از باب دفع است نه رفع زیرا هنوز منکری واقع نشده است و اگر مال را به آنها بدهیم حج را به جا نیاورده و منکر واقع می شود.

بقی هنا امور:

امر اول: این امر در این است که آیا علم و ظن معتبر است یا نه؟

ظاهر روایت این است که علم و ظن معتبر نیست زیرا روایت مطلق است و در آن امام فرموده است که فرد ودعی خودش حج را به جا آورد و آن را مقید به خصوص علم و ظن نفرموده است.

وسائل ج 8 باب 13 از ابواب نیابت

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَيْدٍ الْقَلَّاءِ عَنْ أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اسْتَوْدَعَنِي مَالًا وَ هَلَكَ وَ لَيْسَ لِوُلْدِهِ شَيْ‌ءٌ وَ لَمْ يَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ قَالَ حُجَّ عَنْهُ وَ مَا فَضَلَ فَأَعْطِهِمْ [1]

لکن باید بگوئیم که روایت اطلاق ندارد زیرا در روایت آمده است که (لَيْسَ لِوُلْدِهِ شَيْ‌ءٌ) یعنی چون ورثه تنگدست هستند اگر مال به دست آنها برسد به احتمال قوی مال را خودشان مصرف می کنند.

اضف الی ذلک: روایاتی داریم که می گوید ادای دیون میت بر عهده ی ولی میت است و سیره هم بر این امر قائم شده است.

جمع این دسته از روایات با روایت برید عجلی که می فرمود خود ودعی حج را به جا آورد این است که روایت برید عجلی را مقید به جائی کنیم که علم یا ظن داریم به اینکه ورثه حج را انجام نمی دهند.

به چند نمونه از این روایات اشاره می کنیم:

وسائل ج 13 کتاب الوصایا باب 31

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَحْيَى الْأَزْرَقِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع: فِي رَجُلٍ قُتِلَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ (دینی به گردنش بود) وَ لَمْ يَتْرُكْ مَالًا فَأَخَذَ أَهْلُهُ الدِّيَةَ مِنْ قَاتِلِهِ عَلَيْهِمْ أَنْ يَقْضُوا دَيْنَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ هُوَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً قَالَ إِنَّمَا أَخَذُوا الدِّيَةَ فَعَلَيْهِمْ أَنْ يَقْضُوا دَيْنَهُ.[2]

این روایت دلالت دارد که ورثه باید دین میت را ادا کنند (و فقط در جائی که بدانیم دین را ادا نمی کنند باید خودمان ادا کنیم)

وسائل ج 8 باب 26 از ابواب وجوب الحج

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ فِي رَجُلٍ خَرَجَ حَاجّاً حَجَّةَ الْإِسْلَامِ فَمَاتَ فِي الطَّرِيقِ فَقَالَ إِنْ مَاتَ فِي الْحَرَمِ فَقَدْ أَجْزَأَتْ عَنْهُ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ وَ إِنْ مَاتَ دُونَ الْحَرَمِ فَلْيَقْضِ عَنْهُ وَلِيُّهُ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ [3]

حجة الاسلام جزو دیون است و این دین را باید ولی انجام دهد.

ح 4: مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فِي الطَّرِيقِ فَإِنَّهُ إِنْ كَانَ مَاتَ‌ فِي الْحَرَمِ فَقَدْ سَقَطَتْ عَنْهُ الْحَجَّةُ فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ دُخُولِ الْحَرَمِ لَمْ يَسْقُطْ عَنْهُ الْحَجُّ وَ لْيَقْضِ عَنْهُ وَلِيُّهُ [4]

این روایت مرسله است.

مضافا بر این. سیره ی عقلاء و سیره ی شرع بر این است که دیون میت را باید ولی و ورثه ی او انجام دهند و اگر کسی بخواهد از ما ترک میت دین او را ادا کند ورثه به او اعتراض می کنند که این امر به او ارتباطی ندارد.

امر دوم: آیا ودعی برای اینکه حج را از مال ودیعه پرداخت کند باید از حاکم شرع اجازه بگیرد یا نه؟

در حدیث نیامده است که باید از حاکم شرع اجازه گرفت و امام فقط می فرماید حج را از طرف او انجام بده.

گفته شده است که همین دستور امام اجازه از طرف حاکم شرع است ولی به نظر ما ظاهر روایت فتوی است یعنی ودعی باید این کار را انجام دهد نه اجازه ی حاکم شرع است.

هذا بحسب الروایة ولی از باب قواعد گفتیم که اگر این امر از باب حسبه باشد اذن حاکم شرع لازم است ولی اگر از باب امر به معروف و نهی از منکر باشد اذن حاکم شرع لازم نیست. (البته در هر صورت ودعی باید در مصرف این مال در حج اقل قیمت را رعایت کند.)

امر سوم: آیا لازم است که ودعی خودش حج را به جا آورد یا اینکه می تواند به فرد دیگری بسپارد؟

بعضی گفته اند که ظاهر این روایت این است که حضرت به خود ودعی فرمود حج به جا آورد

ولی روایات متعدده ای داریم که هر کس از میت در مورد حج نیابت کند ذمه ی میت بریء می شود ظاهر روایت برید این است که امام فقط به بیان مصداق پرداخته است و انجام حج از طرف ودعی خصوصیت ندارد.

امام هم در این مورد می فرماید: و كذا عدم الاختصاص بحج الودعي بنفسه.

امر چهارم: در حدیث برید آمده است که ورثه چیزی ندارند. آیا این قید موضوعیت دارد یعنی ورثه چون تنگدست هستند مال را مصرف می کنند و اگر دارا باشند مال را باید به خود ورثه داد؟

انصاف این است که این قید لازم نیست زیرا چه بسا ورثه تنگدست هستند ولی دین را هم ادا می کنند و از آن طرف ورثه های پول هم چه بسا دین را ادا نکنند. از این معیار فقط علم و یا ظن به عدم اتیان است.

امر پنچم: این فرع در تحریر نیامده است ولی محقق نراقی آن را در مستند (ج 11 ص 150[5] ) ذکر کرده است: اگر بعدا ورثه باخبر شوند و به سراغ ودعی آمدند. حال اگر ودعی ادعا کند که حج را به جا آورده است آیا اقرار او قبول می شود یا نه؟

در این مسئله دو قول است. کسانی که می گویند قول او قبول می شود او را مصداق امین قرار داده اند (به نظر ما او امین نیست زیرا قبول قول امین در موردی است که به کاری که به او سپرده اند ارتباط داشته باشد مثلا اگر ودعی بگوید که دزد مال ودیعه را ربود قول او قبول می شود ولی اگر بگوید که من حج را به جا آورده ام در این مورد قول او از باب امین قبول نخواهد شد.)

الفرع الثانی: تا به حال آنچه گفتیم در مورد حجة الاسلام بود حال آیا این روش در مورد حج نذری و یا حج افسادی هم جاری می شود یا نه؟

این مبنی بر این است که ما حج نذری را جزو دیون بدانیم یا نه؟ اگر دین باشند مشمول روایت برید عجلی و قاعده نمی شود ولی از آنجا که به نظر ما حج نذری جزء دیون نیستند (بحثش را قبلا مطرح کردیم.) ودعی حق ندارد آن را به جا آورد.

اما در مورد حج افسادی گفتیم که این همان حجة الاسلام است و چون حج را فاسد کرده است باید دوباره آن را به جا آورد از این رو مشمول روایت برید و قاعده می شود.

امام هم در این فرع چنین می فرماید: و في إلحاق غير حجة الاسلام بها من أقسام الحج الواجب ...إشكال.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo