< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

88/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

در بحث اخلاقی امروز به حدیث 5 باب 130 از ابواب آداب العشرة می پردازیم.

أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِي عُدَّةِ الدَّاعِي عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ (برادر پدری و مادری) مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ أَخَاهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يَنْصَحْ أَخَاهُ (نصیحت نسبت به برادر مؤمن این است که نسبت به او آنچه که به نفع اوست و جنبه ی نصیحت دارد بیان کند.) مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ احْتَجَبَ عَنْ أَخِيهِ (اگر حاجتی دارد او خود را از برادر مؤمنش مخفی کند و مشکلش را حل ننماید) مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اغْتَابَ أَخَاهُ. [1]

تعبیر به (أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ) یا در روایات دیگر نیست و یا بسیار کم است.

(لعن) همانطور که در کتاب مفردات راغب آمده است به معنای طردی است که همراه با خشم باشد. لعن از سوی خداوند ﴿لعنهم الله فی الدنیا و الاخرة﴾ به معنای دور کردن افراد از رحمت و توفیق است یعنی خداوند در دنیا رحمت های دنیوی را از آنها دور می کند و در آخرت لعن به معنای عذاب اخروی است.

در این حدیث 5 حق که برادر مؤمن نسبت به برادر خود دارد بیان شده که جامع همه ی آنها این است که آبروی مسلمان نباید ریخته شود حال چه از طریق تقلب و غش باشد و یا تهمت و غیبت و یا از طریق احتجاب و امثال آن که اگر کسی چنین کند امام با تاکید فرموده است که او ملعون است و از رحمت خداوند دور می باشد و کسی که چنین صفاتی در او باشد ده بار گرفتار لعن الهی است.

هر کس باید در زندگانی شخصی اش این مسئله را رعایت کند همچین کاسبین بازار و مسئولین ادارات و غیره که نباید خود را از مردم دور کنند و در صورت توان، حاجات مردم را ادا نکنند که در غیر این صورت ملعون هستند.

نتیجه ی دولت هائی که به افراد دیگر ظلم می کنند و جنگ و خونریزی راه انداخته دولت های زیر دست را به خاک و خون می کشانند این است که حتی در همین دنیا به لعن الهی گرفتار می شوند. تمام شکست های اقتصادی و مشکلاتی لا ینحل ناشی از همین تعدی ظالمانه است.

و اما بحث فقهی:

بحث در این بود که اصل در اموال ضمان است یا عدم ضمان. در جلسه ی قبل به چند روایت در این زمینه اشاره کردیم و اینک این بحث را ادامه می دهیم.

باب 29 از کتاب الاجارة

ح 11: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى عَنْ يُونُسَ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي‌ الْمُرَادِيَّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا يُضَمَّنُ الصَّائِغُ (ریخته گر مانند کسی که کارهای طلا و نقره را انجام می دهد) وَ لَا الْقَصَّارُ (شوینده) وَ لَا الْحَائِكُ (بافنده) إِلَّا أَنْ يَكُونُوا مُتَّهَمِينَ فَيُخَوِّفُ بِالْبَيِّنَةِ وَ يَسْتَحْلِفُ (و قسمش می دهند) لَعَلَّهُ يَسْتَخْرِجُ مِنْهُ شَيْئاً (شاید نکته ای از او دریابند که با تعدی و تفریط بوده است یا نه) الحدیث [2]

ح 12: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع يُضَمِّنُ الْقَصَّارَ وَ الصَّائِغَ يَحْتَاطُ بِهِ عَلَى أَمْوَالِ النَّاسِ وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَتَفَضَّلُ عَلَيْهِ إِذَا كَانَ مَأْمُوناً [3]

علت حکم امیر مؤمنان به تضمین آنها این بود که در آن زمان ظاهرا بی مبالاتی در نگهداری اموال مردم زیاد شده بود از این رو حضرت آنها را ضامن کرده بود ولی این مشکل در زمان امام باقر وجود نداشت.

و از ذیل حدیث استفاده می شود که علی علیه السلام حتی کسانی که مامون هم بودند را ضامن می کرد.

ح 21: فِي كِتَابِ إِكْمَالِ الدِّينِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ طَاهِرٍ الْقُمِّيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَحْرٍ الشَّيْبَانِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لِأَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ وَ قَدْ حَمَلَ إِلَيْهِ هَدَايَا مِنَ الشِّيعَةِ فَأَوَّلُ صُرَّةٍ (کیسه ی پول) أَخْرَجَهَا قَالَ لَهُ الْإِمَامُ ع هَذِهِ لِفُلَانٍ وَ عَدَدُهَا كَذَا وَ فِيهَا ثَلَاثَةُ دَنَانِيرَ حَرَامٌ وَ الْعِلَّةُ فِي تَحْرِيمِهَا أَنَّ صَاحِبَ هَذِهِ الْحَمْلَةِ وَزَنَ عَلَى حَائِكٍ مِنَ الْغَزْلِ مَنّاً وَ رُبُعَ مَنٍّ (پشم تابیده را به بافنده ای داد که وزنش یک من و ربع بود) فَسُرِقَ الْغَزْلُ فَأَخْبَرَ بِهِ الْحَائِكُ صَاحِبَهُ فَكَذَّبَهُ وَ اسْتَرَدَّ مِنْهُ بَدَلَ ذَلِكَ مَنّاً وَ نِصْفَ مَنٍّ غَزْلًا أَدَقَّ مِمَّا دَفَعَهُ إِلَيْهِ (هم به جای یک من و ربع، یک من و نصف گرفت و آن هم از رشته ای که باریک تر بود و ارزش بیشتری داشت) وَ اتَّخَذَ مِنْ ذَلِكَ ثَوْباً كَانَ هَذَا مِنْ ثَمَنِهِ الْحَدِيثَ [4]

از این حدیث استفاده می شود که اصل تضمین حائک درست بوده است و فقط اضافه ای که صاحب مال از حائک گرفته است که حاصلش سه دینار شده است حرام بوده است.

مضافا بر این روایات احادیث 2، 3، 6، 16 از باب 30 هم دلالت بر این دارد که آنها اگر مامون نباشند ضامن هستند.

در مقابل این احادیث روایات دیگری هم هست که بیان می دارد که آنها ضامن نیستند:

باب 29

ح 14: عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّبَّاغِ وَ الْقَصَّارِ فَقَالَ لَيْسَ يُضَمَّنَانِ [5]

این روایت مطلق است و شیخ در توجیه آن می گوید: اذا کانا مامومنین.

باب 30

ح 15: ِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ قَالَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ (امام کاظم) رَجُلٌ أَمَرَ رَجُلًا يَشْتَرِي لَهُ مَتَاعاً أَوْ غَيْرَ ذَلِكَ فَاشْتَرَاهُ فَسُرِقَ مِنْهُ أَوْ قُطِعَ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ. مِنْ مَالِ مَنْ ذَهَبَ الْمَتَاعُ مِنْ مَالِ الْآمِرِ أَوْ مِنْ مَالِ الْمَأْمُورِ؟ فَكَتَبَ ع مِنْ مَالِ الْآمِرِ [6]

طریق جمع بین این روایات این است که روایات عدم الضمان را به جائی حمل کنیم که فرد مامون باشد و روایاتی که می گوید او ضامن است مربوط به جائی باشد که فرد متهم باشد.

دو نکته باقی مانده است:

نکته ی اول این است که در بعضی از روایات آمده است که متهم باید بینه بیاورد و بعضی می گوید که باید قسم بخورد. حکم بینه واضح است زیرا شخص متهم مدعی است و باید بینه بیاورد حال این سؤال مطرح می شود که دیگر قسم برای چه لازم است. این روایات را باید به جائی حمل کنیم که صاحب مال با قسم خوردن راضی می شود.

نکته ی دوم این است که در بعضی از روایات بحث در اتلاف است مثلا در یکی از روایات آمده است که نجاری هنگام اصلاح در میخی را محکم به در زد و آن را شکست که حضرت می فرماید ضامن است این روایات ارتباطی به بحث ما ندارد زیرا بحث اتلاف امر دیگری است و در آن فرد حتی اگر امین هم باشد ضامن است. اتلاف مطلقا موجب ضمان می شود حتی اگر فرد در خواب به اشتباه مالی را نابود کند.

خلاصه اینکه اشخاصی که چیزی را بر عهده گرفته اند اگر معلوم نباشد که مقصر هستند یا نه علی الظاهر ضامن هستند مگر اینکه ثقه باشند و یا بینه بیاورند و یا صاحب مال به قسم خوردن او راضی شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo