< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

88/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

بحث در مسئله ی 5 است که در فرع اول آن بحث در این است که اگر میت به حج وصیت کند گاه تعداد آن را معین می کند که باید به همان عمل شود و گاه معین نمی کند. در صورت دوم عده ای مطابق دو روایت ضعیف السند قائل شده اند که باید تا ثلث کفایت می کند مکررا حج به جا آورده شود ولی قاعده اقتضاء می کند که با انجام یک حج به وصیت عمل می شود. نظر ما هم همین است و ما روایات را به جائی حمل می کنیم که در آن قرینه دال بر اینکه حج را باید مکررا انجام داد وجود داشته باشد.

و اما تمام بحث:

بحث در مسائل مربوط به وصیت در حج است و به مسئله ی 5 رسیدم

این مسئله دو فرع اصلی دارد یکی در مورد این است که اگر میت به حج وصیت کند حال یا تعداد آن را مشخص می کند و یا نه در هر صورت حکمش چیست. این فرع در مورد حج مندوب است (زیرا در حج واجب تکرار نیست) و یا حج منذور متعدد.

فرع دوم در این است که اگر میت فرد خاصی را برای نیابت معین کند حکمش چه می باشد. زیرا گاه آن فرد معین قبول می کند و گاه نمی کند و فروعات دیگر. این فرع هم حج واجب را شامل می شود و هم حج مندوب را.

در فرع اول چهار صورت ذکر شده است که ما آنها را ابتدا علی القواعد بحث می کنیم.

صورت اول: امام می فرماید: لو أوصى و عين المرة أو التكرار بعدد معين تعين.

که اگر در وصیت خود به مرة و تکرار تصریح کند باید به همان عمل شود. در این مورد همه ی هزینه ها از ثلث برداشت می شود و در مورد تکرار هم تا جائی که ثلث کفاف کند وصیت نافذ است مثلا اگر گفته است برایش 5 بار حج به جا آوردند و ثلث آن فقط به اندازه ی 3 حج کفاف می کند در این صورت به همان 3 بار بسنده می شود..

صورت دوم: امام می فرماید: و لو لم يعين كفى حج واحد إلا مع قيام قرينة على إرادته التكرار.

در این صورت عدد حج مشخص نیست و مبهم است. این صورت محل بحث زیادی واقع شده است.

دلیل آن این است که امر دلالت دارد که طبیعت باید اتیان شود و طبیعت هم با انجام یک فرد اتیان می شود. بله یک مورد استثناء وجود دارد و آن جائی است که قرینه بر تکرار وجود داشته باشد مثلا میت گفته است با تمام ثلثم برایم حجی به جا آورید و ثلث هم بسیار بیشتر از یک حج می باشد این قرینه است که مراد او تکرار بوده است. در اوامر مولی هم همین کلام را تکرار می کنیم که امر مولی دلالت بر اتیان طبیعت می کند و با یک بار امتثال اتیان می شود مگر اینکه در کلام مولی قرینه ای بر تکرار باشد.

صورت سوم: امام می فرماید: و لو اوصی بالثلث و لم یعین الا الحج لا یبعد لزوم صرفه فی الحج

اگر میت بگوید ثلث من را برای من مصرف کنیم و بعد تصریح کند که برای من حج به جا آورید آیا معنای این جمله این است که تمام ثلث را در راه حج صرف کنیم و آنقدر حج تکرار کنیم تا تمام شود یا اینکه معنایش این است که یک حج برای او به جا آورده ما بقی را در کارهای خیر مصرف کنیم.

امام قائل است که بعید نیست که همه را در حج مکرر صرف کنند. ولی به نظر ما باید به لحن عبارت وصیت نامه دقت کنیم؛ گاه لحن آن قرینه بر این است که تمام آن را باید در حج مصرف کنیم و گاه باید مطابق کلام امام عمل کنیم. بله قاعده اقتضا می کند که مطابق کلام امام عمل کنیم مگر اینکه لحن وصیت نامه غیر از این باشد و اقتضاء کند که حج مکرر به جا آورده شود.

صورت چهارم: امام می فرماید: و لو اوصی بتکرار الحج کفی مرتان الا ان تکون قرینة علی الازید.

به نظر ما عبارات وصیت نامه متعدد است و گاه دلالت بر حج مکرر و امثال آن می کند بله علی القاعدة دو بار حج کفایت می کند.

ما در این فروع چهار گانه طبق مبنای خود که جمع بین الحقین است جلو می رویم یعنی هم حق ورثه را رعایت می کنیم و هم حق میت را از این رو جمع بین حقین این است که اگر وصیت مطلق است انجام یک حج کافی است و ما بقی به ورثه منتقل می شود.

در میان این چهار صورت، صورت دوم که حج مبهم است دارای دو روایت است:

باب 4 از ابواب حج نیابی

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ (امام جواد) جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدِ اضْطُرِرْتُ إِلَى مَسْأَلَتِكَ فَقَالَ هَاتِ فَقُلْتُ سَعْدُ بْنُ سَعْدٍ أَوْصَى حُجُّوا عَنِّي مُبْهَماً (تعداد حج را مشخص نکرده است) وَ لَمْ يُسَمِّ شَيْئاً وَ لَا يُدْرَى كَيْفَ ذَلِكَ فَقَالَ يُحَجُّ عَنْهُ مَا دَامَ لَهُ مَالٌ.[1]

سند شیخ طوسی به موسی بن قاسم صحیح است. در سند این روایت محمد بن الحسن (الاشعری او ابن ابی نجران) و یا محمد بن الحسین در هر صورت فردی است مجهول الحال است از این رو سند این روایت ضعیف است. بله محقق خوئی در معجم خود قائل است که چون سعد بن سعد این فرد را به عنوان وصی انتخاب کرده است از این رو این فرد عادل است.

جواب آن این است که از عمل سعد وثاقت آن فرد در عمل ثابت می شود ولی وثاقت در سخن را نمی توان ثابت کرد. خصوصا که در روایت نیامده است سعد او را وصی خود قرار داده باشد بلکه در روایت آمده است: (أَوْصَى حُجُّوا عَنِّي مُبْهَماً)

این روایت مخالف قاعده است زیرا قاعده می گفت طبیعت امر با یک فرد حاصل می شود ولی این روایات بیان می دارد که تا جائی که ثلث جا دارد باید برایش حج به جا آورند.

صاحب وسائل سند دیگری هم برای این حدیث نقل می کند:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ مَا دَامَ لَهُ مَالٌ يَحْمِلُهُ (که آن مال آن حج را حمل کند)

این هم دلالت بر این دارد که تا جائی که ثلث کفاف می کند برایش حج به جا آورده شود.

ح 2: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى أَنْ يُحَجَّ عَنْهُ مُبْهَماً فَقَالَ يُحَجُّ عَنْهُ مَا بَقِيَ مِنْ ثُلُثِهِ شَيْ‌ءٌ.[2]

در سند این روایات همان طور که گفتیم مراد از محمد بن الحسین همان ابن خالد الاشعری است که همان محمد بن الحسن است.

دلالت این حدیث هما مانند قبل است.

این دو روایت هر دو ضعیف السند هستند و ظاهر آنها هم در بدو نظر این است که مخالف قواعد است ولی جمعی به آن عمل کردند.

اقوال علماء:

شیخ در مبسوط ج 1 ص 306 می گوید: من اوصی ان یحج عنه و لم یذکر کم مرة و لا بکم من ماله حج عنه ما بقی من ثلثه بشیء.[3]

مرحوم ابن ادریس در سرائر ج 1 ص 650 بر خلاف ایشان فتوی داده است: من اوصی ان یحج عنه و لم یذکر کم مرة و لا بکم من ماله وجب علی الورثة اخراج حجة واحده فحسب.[4]

مرحوم نراقی در مستند ج 11 ص 143 این مسئله را مشروحا بیان کرده است و خلاصه ی کلام ایشان این است: اذا اوصی احد ان یحج عنه ندبا[5] اگر مرادش معلوم باشد به همان عمل می شود و اگر مبهم باشد قاعده اقتضا می کند که یک بار کافی است ولی دو روایت است که نمی توانیم از آنها چشم پوشی کنیم و سپس ایشان به روایات فتوی می دهد.

صاحب حدائق هم از کسانی است که به اصولیون طعنه می زند که عده ای مطابق اصول روایت امام جواد را کنار گذاشته اند در حالی که باید به روایت های مذکور عمل می شد.

مرحوم محقق در شرایع گفته است که یک بار کافی است.

جماعتی مطابق شیخ تعبد به روایات را پذیرفته اند.

نقول: ما سه راه برای انتخاب داریم

اول اینکه این دو حدیث ضعیف است و هرچند عده ای به آن عمل کرده اند ولی به قدری نیستند که موجب جبران ضعف سند این حدیث شود. از این رو به قاعده عمل می کنیم و این دو حدیث را کنار می گذاریم.

راه دوم این است که تعبدا می گوئیم در این مورد باید بر خلاف قاعده عمل کرد. این تعبد خشکی است زیرا در باب وصایا نباید تعبد عمل کرد و فقط باید مطابق متن وصیت نامه عمل شود حال اگر ظهور وصیت در یک بار است بعید است که به تعبد خشک قائل شده و بگوئیم تا ثلث اقتضا دارد حج را مکررا به جا آورند.

راه سوم که بهترین راه است و مختار ما هم همین است این است که حدیث را حمل بر قاعده کنیم یعنی روایات که می گوید حج را مکررا انجام دهند در جائی است که در متن وصیت قرینه ای بوده است که دلالت بر تکرار می کرده است با انتخاب این قول، ما هم حدیث را از تعبد خشک خارج کرده ایم و هم از قاعده عدول نکرده ایم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo